< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/12/07

بسم الله الرحمن الرحيم

 

7/12/91

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصل الله علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در روش استنباط نظام اجتماعی به اینجا رسید که ما دو روش را عنوان کردیم و بعد با روش دوم که روش استنطاق واستظهار از آیات قرآن کریم بدون در نظر گرفتن ترتیب نزول این روش را دنبال می‌کردیم که ببینیم چگونه ما می‌توانیم آن کلیات نظام اجتماعی را به دست بیاوریم و عرض شد که با توجه به آنچه که در نظریه و نظام مطلوب است یعنی چیستی و چرایی و چگونگی چگونگی ادارة رفتار انسانها در جامعه یا رفتار جامعة انسانی این محتوای نظام اجتماعی می‌تواند باشد و آن چیستی و چرایی زندگی اجتماعی و جایگاهی که انسان در جامعه و در کل نظام هستی دارد این می‌تواند گویای نظریه اجتماعی باشد که به تعبیر دیگر در قرآن کریم از جایگاه انسان به دو جور تعبیر شده است هم تعبیر عبد شده است عبد برای خدا عبد برای رب است رب العالمین و هم تعبیر خلافت شده دوتایش با هم آمده است خلافت انسان برای خدا جایگاه انسان را نشان می‌دهد و عبد بودن انسان برای خدا هم جایگاه انسان را نشان می‌دهد البته با این تفاوت که در عبد بودن عبودیت مشترک است برای همة کائنات ان کل من فی السماوات والارض الا آتی الرحمن عبدا ملائکه شیاطین تمام موجود دیگر غیر انسان هم عبودیت دارند عبودیت انسان بودیت اختیاری است ایاک نعبد ما تو را عبادت می‌کنیم ما فقط تو را عبادت می‌کنیم این عبودیت اختیاری انسان برای خدا که مطلوب شراع مقدس هست برای رسیدن انسان به کمال این می‌تواند گویای آن چهرة واقعی و چهرة شفاف آن نظام اجتماعی باشد چون اینجا به صورت فعل اختیاری انسان در آمده است چون اینجا به صورت فعل اختیاری انسان در آمده و این فعل اختیاری برای جامعة انسانی است و این فعل اختیاری برخواسته از آن خواستة شارع مقدس هست یعنی آن بعد ارزشی یعنی آن رفتار قانونی و قانونمند انسان خواهد بود این قانون صبغة این قانون به تعبیر قرآن صبغة الله و من احسن من الله صبغة این صبغه صبغة الهی است وقتی که عبودیت برای خدا شد این رنگ خدایی می‌گیرد این نسبت به آن چهرة کلان نظام اجتماعی نظام عبودی انسان برای خدا که حالا وقتی که قرآن کریم این عبودیت را باز می‌کند به تعبیر دیگری که معروف است العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة این عبودیت یک گوهری است که اگر آن گوهر انسان به درونش نفوذ کند به ربوبیت می‌رسد یعنی انسان به ربوبیت خدا می‌رسد یا این که انسان خدا گونه می‌شود مثل خود رب العالمین به او نزدیک می‌شود به آن گوهر ربوبیت وصل می‌شود و آن رنگ آن ربوبیت را می‌گیرد عبدی اطعنی اجعلک مثلی اقول للشیء کن فیکون تقول للشیء کن فیکون خب این نسبت به آن چهرة کلان نظام اجتماعی حالا لازمة این نظام اجتماعی و برای رسیدن به یک نظام اجتماعی عرض کردیم که در سورة حمد که ماکتی از قرآن و ماکتی برای آن جامعة انسانی مکتوب است آنجا لوازم این نظام اجتماعی کلان را هم بیان می‌کند که به چه چیزهای نیاز دارد و در درون همین نظام جایگاه امامت اگر تعبیر درست باشد که قرآن هم روی آن تأکید دارد عمارت انسانهای برتر انسانهای برگزیده یا شهادت به تعبیر شهید صدر جایگاه مقام شهادت در این خلافت انسان در منظومة خلقت انسان یا در بستر خلافت انسان روشن می‌شود که در سورة حمد به عنوان یک شاخص یک شاخص بسیار بسیار چشم گیر در کنار عبادت خدا اهدنا الصراط المستقیم آمده واهدنا الصراط المستقیم به صراط الذین به مصداق معرفی شد یعنی یک تعریف مفهومی شده از صراط مستقیم بودن و یک تعریف مصداقی شده است تعریف مصداقیش خیلی مفصل آمده است در چند کلمة سورة حمد چند کلمه الآن مختص این مصداق شده است صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین شاید مفصل‌ترین ایه یا طولانی‌ترین آیه در سورة حمد همین باشد که این بعد الگویی به جنبة رفتاری مهم خواهد بود اینکه اگر گفتیم شاید نظام اسلام نظام امامت است یا نظام شهادت است به این معنی درست خواهد بود یعنی نظام عبودیت انسان برای خدا که گوهر و آن مغز فعال خلاق متحرک این عبودیت آن امات یا آن ولایت به تعبیر روایات فلم ینادی بشیء کما نودی بالولایه و عبادت منهای ولایت بی ارزش خواهد بود چون عبادت منهای ولایت یعنی دکور دکور منهای روح بدون دکوری که خالی از محتوی باشد یک پوسته‌ای و یک ظاهری از عبادت خواهد بود به تعبیر روایات کحمار الطاحونه یدور و لا یبرح آن الاغی که برای آسیاب می‌گذارند فقط میچرخد حرکت می‌کند در جا میزند هیچ حرکت تکاملی و هیچ نوع زایندگی و زایش برای او وجود ندارد عبادت ممکن است چنین چیزی باشد اگر عبادت بخواهد به آن ربوبیت برسد باید از یک گوهر فعالی برخوردار باشد که آن گوهر آن عبودیت آن دکور و این ظاهر را به آن واقع برساند این نسبت به بحث عبادت و عبودیت انسان برای خدا که شاخص اصلی این نظام اجتماعی است شاخص اصلی این جامعه است که این برخواسته از آن نظام اجتماعی است ودارد آن نظام را تبلور می‌دهد در یک مجموعة انسانی این بحثی که دیروز داشتیم و نظریة اجتماعی هم در درون همین تعبیه شده است یعنی این برخواسته شده از آن نظریة اجتماعی است از جایگاه انسان در نظام خلقت است که این جایگاه را با ربوبیت خدا آغاز کرده است و در این ربوبیت جایگاه انسان را در مجموعة در میان مجموعة مخلوقات تبیین شده چون برای این انسان عبادت اختیاری مطرح شده است خدا را رب العالمین است اما آن مجموعه‌ای که اضافه بر آن عبودیت تکوینی عبودیت اختیاری را در پیش می‌گیرند و باعث ارزش آنها می‌شود باعث کرامت آنها می‌شود باعث استحقاق خلافت برای آنها می‌شود همین عبودیت اختیاری است یعنی انسان به اختیار خودش به تعبیر قرآن امانتی که ما بر دوش او قرار دادیم آسمانها و زمین از آن شانه خالی کردند انسان آن را به دوش گرفت قبول کرد پذیرفت ببینید این مفهوم در همین ایاک نعبد نهفته است ولی آیات دیگر می‌آید این را باز میکند اینجا خیلی مجمل است یعنی در یک نگاه اولیه شاید کسی نبیند با تحلیل این که نعبد اینجا یک فعل اختیاری است و از میان کل آن موجودات این انسان افتخار نعبد را برای خود اختصاص داده است و به این ترتیب خداوند آن را در این مسیر عبودیت دارد کمک می‌کند چاه را از راه به او نشان می‌دهد این هدایت را با همین سورة حمد هدایتگریش را خدا آغاز کرده است و بعد به او می‌گوید در این هدایت گری شما دنبال چه چیزهایی باید باشید به دنبال روش صحیح و رسیدن به آن عبودیت و عبادت باید باشد که در این مسیر شما از اردوهای برتری که دارید و آنها را در جامعه ما قرار دادیم انعمت علیهم محل ماضی اینهایی که خدا به آنها نعمت هدایت داده است واینها هستند که شاهراه و چراغ مسیر شما هستند که دیگر گم نمی‌کنید چرا چون تعبیر به مصداق شده است وقتی شما مصداق دادید گفتید علی میزان الاعمال دیگر شد عمل علی علیه السلام ترازوی عمل از علی آموز اخلاص عمل بعد این اخلاص دیگران که مدعی اخلاص هستند با اخلاص علی مقایسه می‌شود بعد فاصلة آنها مشخص می‌شود خب بعد یک نکته هم اشاره کردیم گفتیم چون در قرآن آن روش پازلی حالا تعبیر پازل گفتیم منظور این است که یعنی خود قرآن مطالب را به هم ربط داده است لینک کرده در همین سورة فرقان دیروز اشاره کردم امروز می‌خواهم این را باز کنم ببینید در سورة فرقان در آن قسمت آخر فرموده و عباد الرحمن این عباد الرحمن با سورة حمد مقایسه کنید الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد خب اینهایی که می‌گویند نعبد اینها عبد هستند عبد چه کسی هستند فرموده عباد رب العالمین الرحمن الرحیم عباد رحمن هستند یعنی اولین صفتی که برای خدا بعد از ربوبیت آمده است ربوبیت برخواسته از رحمت است و آن هم رحمت مطلقه و واسعه است ربوبیت برخواسته از رحمت مطلقه این عبادی را تعریف می‌کند که این عباد الرحمن بودن تناسب دارد با این ربوبیت رحمانی پس این کلمة عباد الرحمن یک در حقیقت آن عامل وصط ولینک است و ارتباط میان آن ایاک نعبدی که در این سورة حمد آمده است که آنجا به اجمال مطرح شده است و در یک کلمة سربسته آمده به صورت فعل مضارع مفید استمرار به صورت رفتار آمده اینجا عباد الرحمن به صورت وصف آمده است هم جمع است هم منسوب به رحمن الست هم این جمع حالت وصفی دارد وعبادی الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا بس به این ترتیب این مقطع از سوره که بخش آخر سوره است و در حدود آیات شصت و سه الی هفتاد و هفت در حدود چهارده آیه حداقل یک سری آیات قبل هم دارد که آن آیات قبل اشاره به نکاتی دارد ومن آن آیات را می‌خوانم ببینید آنجا هم این روی رحمن تأکید شده است و بعد گفته عباد الرحمن وما ارسلناک الا مبشرا ونذیرا آیة پنجاه و شش قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا اجر رسالت من نمی‌خواهم شما آن که می‌خواهم اگر اجری بخواهم مزدی بخواهم این در راه شما هزینه می‌شود این مزد این مزد برای این است که شما اگر بخواهید به آن پروردگار راهی پیدا کنید این عبودیت می‌خواهید به آن ربوبیت برسید الی ربه باز ربه نگفته الی الله کسی که به رب خودش بخواهد راهی را پیدا کند و انتخاب کند من این مزد را در آن راه می‌خواهم یعنی از خودتان بگیرید و به خودتان بر‌می‌گردانیم وتوکل علی الحی الذی لا یموت وسبح بحمده وکفی به بذنوب عباده خبیرا الذی خلق السماوات والارض وما بینهما فی ستة ایام ثم استوی علی العرض الرحمن به اینجا الرحمن آمده است فسأل به خبیرا واذا قیل لهم اسجدوا للرحمن قالوا و ما للرحمن انسجد لما تأمرون وزادهم نفورا اصلا اینها خودشان را به آن راه می‌زنند و نمی‌فهمند رحمن کیست ما داریم می‌گوییم رحمن یا رحمت واسعه دارد رحمتی که شامل حال شماها و کافران هم می‌شود انسجد لما تأمرونا وزادهم نفورا فرار می‌کنند تبارک الذی جعل فی السماء بروجا وجعل فیها سراجا وقمرا منیرا وهو الذی جعل اللیل والنهارا خلفة لمن اراد ان یتذکر او اراد شکورا و عباد الرحمن در همین صفحه چهار بار الرحمن آمده است این آخرش وعباد الرحمن کلمة عباد را به رحمن در مقابل آنهایی که عبودیت رحمن را انتخاب نمی‌کنند و فراری هستند خب اینها چه کسانی هستند مجموعه‌ای از صفات رفتاری این عباد الرحمن را ذکر می‌کند که آن بعد اخلاقی و بعد رفتاری اینها را کاملا ترسیم می‌کنند وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا وقتی روی زمین راه می‌روند آهسته پیوسته بی سر و صدا بی‌تکبر راه می‌آییم تواضع اینها را داریم این اولین خصلت یعنی در مقابل الرحمن سر فرود آوردند خاضع شدند عبودیت رحمن را پذیرفتند وقتی روی زمین هم راه می‌روند همین تواضع که در درون آنهاست در رفتار آنها با خلق با دیگران نمود پیدا می‌کند روی زمین که راه می‌روند به تعبیر آن سورة لقمان انک لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا چه شده است دماغت را برداشتی داری متکبرانه راه می‌روی فکر می‌کنی از دماغ فیل افتادی واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما باز هم از تواضعشان است وهم از حلم و بردباریشان است که جاهلان نابخردان وقتی با آنها یکی به دو می‌کنند سلم هستند قالوا سلاما سلام علیکم سلام می‌کنند یعنی ما تسلیم هستیم ما دعوایی با شما نداریم و خودشان را کسی نمی‌بینند و کوتاه می‌آیند و بردبار هستند از تواضع و بردباری والذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما اینها با خدای خودشان عشق بازی می‌کنند در حال سجود و قیام با خدا شب زنده داری می‌کنند والذین یبیتون لربهم باز رب آمده است الله نیامده است برای پرودگارشان که رب العالمین است که الرحمن بود اینها شب زنده داری می‌کنند و با او راز و نیاز می‌کنند در سجود و در قیام عبودیت خودشان را این چنین نشان می‌دهند و چیزی یعنی یک رفتار خاصی با خدا اینجا در شبهای تاریک و خب این بعد چیست این بعد باز هم تواضع است وهم آن عاشقانه بودنشان برای خدا در اینجا نمود پیدا می‌کند والذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراما خدایا عذاب جهنم را از ما برطرف کن مصروف کن خیلی سنگین است این عذاب ما تحملش را نداریم حالا چرا چون نشانة خشم خداست پروا دارند هراس دارند از آن عاقبت بد که به صورت عذاب الهی مطرح خواهد شد عاقبت اندیش هستند و در همین دنیا از ربشان از پرودگارشان خواهان ایمنی از این عذاب هستند انما ساءت مستقرا و مقاما بد جیی است این عذاب حجهنم آرامگاه بسیار بدی خواهد بود برای ما اگر ما گرفتار عذاب جهنم شویم یعنی اینها انسانهای فرهیخته‌ای هستند که آینده نگر هستند که در همین دنیا از آن عاقبت بد هراس دارند و در صدد دور شدن از این عاقبت بد هستند به تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام عجبت للجنة کیف نامت طالبها و عجبت للنار کیف نام هاربها کسی که از آتش جهنم فراری است چگونه خوابش می‌برد و کسی که طالب بهشت است چگونه خوابش می‌برد کسی که عاشق کسی هست لحظه شماری می‌کند برای وصال او و کسی که از چیزی هراس و فراری است باز لحظه شماری می‌کند در دوری از او خوابش نمی‌برد خواب از چشمانش می‌پرد اینها این چنین انسانهایی حساس و با غیرت و خلاصه فعالی هستند که بی خیال نیستند نسبت به آینده‌شان والذین انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قاما انسانهای معتدل هستند نه اسراف و تقطیر میانه‌رو و معتدل و مقتصد به تعبیر روایات این هم در هزینه کردن در اموالی که در اختیارشان هست انفاق می‌کنند اما در انفاق میانه رو هستند نه اسراف نه تقطیر قوام آن زندگی مادیشان و فردی و اجتماعیشان را ملاحظه می‌کنند و در امکانات الهی که در اختیار آنهاست آنها هیچ وقت اسراف نمی‌کنند و تبذیر نمی‌کنند اسراف اینجا آمده است زیاده روی نمی‌کنند به اندازه نیاز وضرورت کوتاهی هم نمی‌کنند والذین لا یدعون مع الله الها آخر حالا که خدا گرا شدند و خدا گونه مخلصند اینها در این خدا گرایی هیچ وقت برای خدا شریکی نمی‌پسندند و نمی‌پذیرند و قبول نمی‌کنند و به خدای دیگر نفس فرزند زن مقام شهرت هر یک از این آلهة پوچ و دروغینی که ما را احاطه کرده است هیچ وقت اینها فریب این خدایان این چنینی نخواهند شد فقط خدا لا یدعون مع الله الها آخر اخلاص در توجه به خدا وفرار از غیر خدا ولا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق اینها انسانهای خود نگهدار و خوددار و آدمهای انتقام جو نیستند قتل نفس نمی‌کنند مگر آنجایی که خدا دستور بدهد جهاد در راه خدا در قصاص جاهایی که خدا به حق بخواهد که آنها کسی را بکشند فقط آنجا جرأت دارند و می‌توانند اقدام کنند از قتل نفس از کشت و کشتار و خونریزی اینها به دور هستند آمدهای انتقام جو نیستند و لا یزنون آدمهای عفیفی هستند و زنا که تأمین نیاز جنسی به صورت غیر منضبط و غیر قانونی باشد اصلا نزدیک نمی‌شوند و من یفعل ذلک یلقی أثاما یضاعف له العذاب یوم القیامة و یقصد فیه مهانا الا من تاب وآمن وعمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات فکان الله غفورا رحیما ومن تاب وعمل صالحا فانه یتوب الی الله متابا خب حالا یک جمله معترضا طولانی است بعد برمی‌گردد والذین لا یشهدون الزور اینها مجالس زور حاضر نمی‌شوند مجالسی که در آنها خدعه و فریب و نیرنگ تزویر باشد این مجالس را حاضر نمی‌شوند یاشهادت زور نمی‌دهند برای کسی پارتی نمی‌شوند بیایند به دروغ غیر واقع خلاف واقع بیایند چیزی را برای کسی برای منفعتی زود گذر چنین رفتار ظالمانه‌ای را انجام نمی‌دهند واذا مروا باللغو مروا کراما خب خیلی آمدها در زندگیشان لغو حالت لغو وزندگی لغوی ورفتار لغوی فراوان است لغو یعنی بیهوده اصلا اینها از بیهودگی به دورند اینها آمدهایی که آدم دور نگر عاقبت اندیش متعبد برای خدا با آن صفاتی که عرض کردیم صرف جو میان رو یک چنین انسانی حاضر نیست وقتش را در لغو مصرف کند مروا کراما خیلی بزرگوارانه از این مجالس لغو و موارد لغو حالا کل چیزهایی که لغو در آن است اعم از مجلس اعم از مجلس ومحفل یا کار لغوی واذا مروا باللغو اگر سری بزنند به جایی و لغوی ببینند یا لغوی برای آنها مطرح شود بزرگواران از آن لغو اجتناب می‌کنند و می‌گذرند گیر نمی‌دهند آنجا و مثل دیگران نمی‌آیند وقت مصرف کنند و هزینه کنند واذا مروا باللغو مروا کراما والذین اذا ذکروا بآیات ربهم در برابر آن ربی که اینها یبیتون لها سجدا وقیاما اگر آیات پرودگار بر آنها قرائت شد و مورد تذکر واقع شدند لم یخروا علیها سما و عمیانا این آیات برای آنها مثل سایر کلمات و بیانات دیگران این آیات خیلی متفاوت است برای آنها اینها گوش فرا می‌دهند و چشم باز می‌کنند نه این که گوش را می‌بندند و چشم را می‌بندند و نسبت به این آیات بی تفاوت و بی‌توجه می‌گذرند لم یخروا علیها سما وعیمانا یا مثلا مثل بعضیها که آیات را می‌خوانند و سجده را هم برای خدا می‌کنند اما کرند و کورند بلکه اینها بینا و شنوا هستند والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما در زندگی خانوادگی و در زناشویی چگونه هستند گفتیم عفیفند در زندگی خانوادگی اینقدر اینها پیشرفته‌اند و رشد کردند که همیشه دعای ورد زبانشان دعای همیشه ‌آنها این است که پرودگارا از ازواج و ذریة ما از همسران و فرزندانمان قرة اعین چشم روشنی می‌خواهیم آنها را معامل چشم روشنی ما قرار بده یعنی آنها کسانی باشند انسانهایی باشند که انسان به آنها ببالد و بنازد واجعلنا للمتقین اماما وما را امام متقین قرار بده یعنی به تقوی هم به تقوای معمولی هم بسنده نمی‌کنند بلکه به آن بالاترین درجات تقوی به امامت متقین فکر می‌کنند و درخواست امامت متقین را دارند بسیار بلند نظر هستند پس زندگی خانوادگیشان هم یک چنین فضایی در آن حاکم است که اینها در صدد یک زندگی خانوادگی بسیار سالم وبسیار پیشرفته که سراسر محبت سراسر چشم روشنی و پیشتازی در آن مطرح است که خودشان هم به کمتر از امامت متقین قانع نیستند بعد میقایه می‌فرمود اولئک یجزون الغرفة بما صبروا خب این خیلی سخت است یک زندگی این چنینی در این سطح این احتیاج به صبر وپایداری دارد یبیتون لربهم یمشون علی الارض هونا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما و بقیة موارد ان یک زندگی الگویی است یک زندگی بسیار بسیار پیشرفته‌ای است و سراسر معنویت است و مکارم اخلاق در این زندگی جلوه می‌کند و بر رفتار این انسانها این مکارم اخلاق نمایان است خب این پایداری در این مسیر بسیار بسیار با ارزش است که مزد دارد جزای بسیار خوبی دارد اولئک یجزون الغرفة بما صبروا جایگاهی که به آنها خواهیم داد به خاطر صبری که پیشه می‌کنند ویلقون فیها تحیة و سلاما و در آنجا به آنها درود فرستاده می‌شود و در یک زندگی سلمی و با امنیت کامل به سر خواهند برد خالدین فیها و نوش جانشان باشد اینها تا ابد در این زندگی گوارا خواهند بود حسنت مستقرا ومقاما در برابر آن آتش جهنمی که آنها واهمه داشتند از آن این چه جایگاه خوبی و چه مقام محل قیام خوبی است و جای آرامگاه خوبی ومستقر خوبی خواهد بود بعد می‌فرماید قل ما یعبئ بکم ربی لو لا دعائکم فقد ثبتم فسوف یکون لزاما این دعایی که می‌کنید ربنا هب لنا من ازواجنا این دعا این همه چیز شماست همه کار شماست یعنی آن کاری که شما اینجا می‌کنید مهمترین کار همین دعا است اگر دعا نکنید خدا هیچ کاری به شما ندارد اصلا اهمیتی برای خدا ندارید اعتنایی به شما نمی‌شود قل ما یعبئ بکم ربی خدا کاری به شما ندارد اگر این دعا را نکنید این دعاست که شما را به خدا وصل می‌کند و شما را به آن ساحت ربوبی وارد می‌کند این فعل اختیاری که همة در حدیث چه داریم یا در کلام معروفی که می‌فرماید از کوزه همان برون تراود که در اوست آدم وقتی که یک چنین توجهی دارد در دعا تبلور پیدا می‌کند آن خواسته‌هایش نیازهایش دیدگاه‌هایش مواضعش جایگاهش همه چیز در این دعا خودش را نشان می‌دهد یعنی دعا یک تست و یک آزمایشی که موجودیت انسان و هویت و ماهیت انسان را نشان می‌دهد و این عامل وصل شما به خداست اگر این نباشد خدا کاری به شما ندارد و اگر این چنین نباشد شما از خدا فاصله می‌گیرد و تکذیب می‌کنید و آنچه را که گفتیم در سرنوشت بد برای کسانی که از خدا دور می‌شوند این دیگر لازم و اجتناب ناپذیر خواهد بود پس شما به اختیار خودتان می‌توانید به این مسیر صحیح گام بردارید و این چنین خواسته‌های خودتان را بیان کنید که این خواسته تبلور آن کمالاتی است که شما به آن رسیدید یعنی انسانی که این کمالات را دارد تازه می‌تواند یک چنین دعایی بکند لیاقت دارد این دعا را بکند چون کسی که به این ظرفیت نرسیده است اصلا عقلش قد نمی‌کشد به این که چه از خدا می‌خواهد یا چگونه بخواهد زمانی انسان به خدا می‌گوید که واجعلنا للمتقین اماما که مراحل قبل ظرفیتهای لازم را در خودش به وجود آورده باشد الآن احساس می‌کند یک گام دیگر دارد یک پله دیگر دارد تا به اعلی علیین برسد و از خدا این درخواست را می‌کند پس این هم نشانة رشد است و ظرفیت بالاست وهم عامل کمال و وصل شدن به خداست خب این شد عباد الرحمن در آنجا فرمود ایاک نعبد می‌گوید اگر بگویید ایاک نعبد آن طور که باید و شاید اگر بگویی می‌شوی این می‌شوی عباد الرحمن اگر شدی از عباد الرحمن خب اینها ویژگیهای عباد الرحمن است ببینید وصل شدند این دو فراز سورة حمد با این سورة فرقان و قسمت آخر سورة ؟؟ تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا اینجا هم بحث عبودیت پیامبر برای خدا آمده در اول سورة فرقان بعد میگوید این عبد این عبد که عبد الرحمن است آنجا عبدی آمده بعد اینجا عباد الرحمن این نکتة مهم که جمعی که اینجا آمده است نگاه جمعی این نگاه جمعی همان نگاه اجتماعی قرآن است به انسان که آنجا فرمود نعبد اینها همتای هم هستند خب پس ما به این ترتیب اگر بخواهیم برویم از ظاهر آیات هم می‌توانیم مطالب فراوانی به دست بیاوریم و آن لینکها را هم که برای ما در قرآن آمده است در حقیقت راهنمای ما خواهند بود در به وجود آمدن آن مرکب و آن منظومه حالا چگونه مثلا این انسانها این گونه می‌شوند و تربیت خدا برای آنها و تزکیه نبوی برای آنها چگونه آنها را به اینجا می‌رساند این همین چیزی است که در نظام و منظومه اجتماعی باید دنبالش باشیم که یک منظومة اجتماعی کامل وفراگیری که قرآن مطرح می‌کند این انتظار و این خروجی را می‌خواهد از تک تک افراد این جامعه به این سطح از کمال باید برسند پس این در عین تبیین اوصاف در حقیقت آن سطح کمال مطلوب به جامعة انسانی را دارد ترسیم می‌کند و این شاخص دارد می‌دهد معیار دارد می‌دهد یعنی کلی گویی نیست اما تربیت بشویم تزکیه شویم به کمال برسیم اینها کلیاتی است که مبهم است به یک شاخص کمی وکیفی برایش تعیین کردند شاخص گذاری کرده است برای آن افراد مطلوب این جامعه خب وقتی که این هدف مشخص شد یعنیدر این ابعاد در بعد رفتاری و در بعد اخلاقی تقریبا همة ابعاد زندگی در این عباد الرحمن گفته شده است از رابطة انسان با خدا رابطة انسان با دیگران رابطة انسان با طبیعت و رابطة انسان با خودش همة این چهار رابطه در اینجا به صورت مجموعه‌ای از صفات از صفات کمال یعنی مکارم اخلاق مطرح شده است این که فرمود بعدت لاتمم مکارم الاخلاق اینجا این شما می‌توانید لمس کنید مکارم اخلاق یعنی چه این که فرمود انک لعلی خلق عظیم اینجا تفسیر شده بیان شده این که فرموده یزکیهم یعنی به کجا آنها را برساند اینجا بیان شده است خب حالا خود این عباد الرحمن مثلا وصفهای دیگری هم به آنها داده شده است ابرار مثلا گفته شده است در سورة انسان آنجا دگیر مفصلتر زوایای دیگری از زندگی اینها اشاره شده است ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عین یشربها عباد الله ویفجرونها تفجیرا و آیات بعدی که اخلاص اینها را می‌گوید جانبازی وفداکاری اینها را در راه خدا می‌گوید آن ابعاد دیگری که حالا در اینجا هم به طور ذهنی آمده است اما آنجا مفصلتر آمده است به عنوان ابرار نیکان خب اگر ما اینها را با هم نگاه کنیم بعد می‌بینیم که چه نظامی و چه منظومة رفتاری می‌تواند این خروجی را داشته باشد متناسب با این باشد آن وقت کلیة احکامی که در آنجا فرموده است لعلکم تتقون در فلسفة آن احکام از وصیت و شهادت و نماز و روزه و حج و جهاد و قصاص و همة آنها فرموده است لعلکم تتقون اینجا لینکی که اینجا شده است وجعلنا للمتقین اماما ما می‌خواهیم سرآمد متقین باشیم بالاترین درجات متقین را داشته باشیم یعنی در آن مجموعه و منظومه‌ای از احکام الهی ما بهترین و برترین را میخواهیم همین را شما با بهترین و بدترین المتقین اماما لینک کنید با آیة شریفة فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله واولئک هم اولوا الالباب اولو الالباب اینهایی هستند که همیشه به بهترین توجه دارند و فکر می‌کنند و در زندگیشان همیشه حرفها را گوش می‌دهند بهترین را انتخاب می‌کنند و به منصة ظهور و عمل می‌رسانند این منش و روششان یعنی روش زندگیشان اینها برنامه دارند روش‌مند است روش‌مند بودن این انسانها که این روش‌مندی برخواسته از عقل آنهاست از لبیب بودن آنهاست لبیب بودن یعنی فرهیخته بودن فرهیختگی آنها آنها را به انتخاب احسن وادار می‌کند که این انتخاب احسن همیشه آنها را در شرائطی قرار می‌دهد که به کمتر از احسن قانع نیستند واجعلنا للمتقین اماما اینها را ببینید به هم لینک شدند و وصل شدند چگونه مجموعه‌ای از آیات همدیگر را حمایت می‌کنند این که فرموده اهدنا الصراط المستقیم می‌گوید صراط مستقیم شما این است که شما عقلتان و خردتان به شما می‌گوید شما نباید به کمتر از بهترین قانع باشید همیشه دنبال بهترین باشید و خدا هم چنین است خدایی که رب شماست احسن کل شیء خلقه تبارک الله احسن الخالقین احسن الخالقین ان اکرمکم عند الله اتقاکم همیشه برترین را هم برایشان می‌پسندد و هم خودش برای خودش می‌پسندد برترین را خب شد این منش الهی آن مدیریت خدا برای این جامعه مدیریت رحمانی به تعبیر بعضیها ربوبیت رحمانی و این عبودیت رحمن با این شاخصها خب در این فضا شما احکام را باید نگاه کنید یعنی کتب علیکم الصیام ولکم فی القصاص حیاة الحج اشهر معلومات همة این آیات با توجه به احکام آمده است لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل وتدلوا بها الی الحکام و مسائل احکام خانواده تشکیل خانواده انحلال خانواده مدیریت خانواده همة اینها در این فضا باید دیده شوند چون آن یعنی خواستگاه و خروجی را گفته و بعد در این فضا می‌گوید ما برای شما قانون آوردیم قانون در این فضا را شما باید ببینید آن وقت چگونه آن قوانین فهمیده می‌شوند به گونه‌ای این قوانین باید فهمیده شوند و به اجرا در بیایند که این محصول و این نتیجه را پشت سر داشته باشند و به این ترتیب هم اهداف نظام اجتماعی به اجمال و هم به تفصیل بیان شده است یعنی چیزی فرو گذار نشده یعنی از این مفصلتر چه می‌توانید شما حتی نمونه یعنی مثلا تواضع را با نمونة عملی بیان کرده است بردباری و نمونة عملی بیان کرده است شاخص داده است در روایتی داریم در آن روایات عنوان بصری امام صادق علیه السلام به این عنوان می‌خواهدحلم وبردباری را نشان بدهد می‌گوید اگر یکی به تو گفت اگر یک کلمه حرف زدی ده تا به تو پس می‌دهم تو بگو اگر ده تا به من بدهی من یک کلمه به تو پس نمی‌دهم یعنی جواب نمی‌دهم تحملت می‌کنم با مثال باید مثال عملی چگونه انسان بردباری خودش را نشان بدهد اینجا هم می‌فرماید واذا مروا باللغوا مروا کراما اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما با نمونه و مصداق و مثال آن شاخص را تعیین کرده است لذا در تبیین قرآن اینجا بسیار ظریف عمل کرده است تبیین با مثال و به این ترتیب تا اینجا ما نمونه‌ای از این روش بهره برداری از آیات قرآن و آیات صریح و گویای قرآن که در زمینة آن منظومة اجتماعی می‌توانند راه گشا باشند و روش پیدا کردن ارتباطات این آیات به یکدیگر پیش رفتیم والحمد لله رب العالمین وصل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo