< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/12/06

بسم الله الرحمن الرحيم

 

6/12/91

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

در جلسات گذشته ما برای به دست آوردن نظام اجتماعی دو مسیر برای استنباط مطرح کردیم واقتضائات هر دو مسیر را هم مشخص کردیم و روشن شد که ما بهترین مسیری که باید طی کنیم مسیر استقراء آیات قرآن با توجه به آیتمهایی که برای هم دقیق و عمیق مدالیل آیات وجود دارد و آن احاطه به کلیة قرائن حالی مقالیه است که تطبیق آن بر قرآن در صورتی است که ما به ترتیب نزول حرکت کنیم و سوره‌ها را به ترتیب نزول ببینیم و آیات را در بستر سوره‌ها به ترتیب نزول مطالعه کنیم بعد اضافه کردیم که چه در این روش وچه در روش دوم که منهای توجه به بستر آیات هست ما اگر مفاد صریح و روشن هر آیه‌ای را در هر جای قرآن باشد نگاه کنیم و به آن اکتفا کنیم و بعد آیات را در کنار هم چینش بدهیم مدالیل آیات را در کنار هم چینش بدهیم و با توجه به آن پازلی که قرآن درست کرده است برای مطالب خودش ما میتوانیم به یک مرکب مرکب نظری به یک مجموعة منسجم و هماهنگ برسیم همانطوری که روی مفاهیم یا واژه‌های عبادت عدالت تقوی تزکیه دقت کردیم واینها را لینک کردیم با هم یا در حقیقت ارتباطشان را به گونه‌ای که اینها یک منظومه‌ای را تشکیل می‌دهند اضافه کردیم در جلسات گذشته که قرآن کریم اضافه بر این آیتمها به سه آیتم دیگر هم توجه ویژه کرده است یکی بحث سنتهای تاریخ یکی بحث جامعه شناسی یکی هم بحث انسان شناسی و به تفسیر قرآن برای این سه اصل یا بگوییم سه زمینه که زمینه‌های تشریع هستند یعنی به انسانی که برای او تشریع می‌شود و جامعه‌ای که برای او قانون تعیین می‌شود و قوانینی که برای این فرد و جامعه حکومت میکند توجه ویژه کرده زیرا که هماهنگی نظام تشریع و نظام تکوین یک اصلی است که اجتناب ناپذیر است و می‌تواند در فهم بهتر و دقیقتر قوانین ما را کمک کند و اگر ما این پشتوانة قانون گذاری را نداشته باشیم و متوجه نشویم در جاهایی که بسیار ظریف است و آنجا باید ما به تناسب حکم موضوع به تناسب قانون و جامعه‌ای که برای او قانون گذاشته می‌شود باید توجه کنیم اگر توجه نکنیم ممکن است خدای نکرده در فهم دقیق قانون خطا برویم و مواردی گفتیم که ممکن است اطلاقاتی عموماتی را فراتر از واقعیت یا به گونه‌ای آن اطلاقات و عمومات را ما ببینیم که به دور از واقعیت ممکن است باشد اگر موقعیت شناس نباشیم آن وقت ما در فهم قانون و در تطبیق قانون دچار اشکال خواهیم بود این کلیت بحث است خب اگر به فرض ما روش دوم را در این بحث فقه اجتماعی دنبال کنیم و روش اول را به بحث تفسیر واگذار می‌کنیم ان شاء الله آنجا هم توفیقی حاصل شود بتوانیم آن مسیر را هم طی کنیم بعد مقایسه کنیم بین این دو مسیر شاید چند در صد انطباق هست و چند در صد ما از لحاظ استنباط و دقت در فهم مدالیل چه تفاوتهایی بین این دو مسیر خواهد بود این را بعد از یک تست ویک تجربه می‌توانیم ادعا کنیم که تفاوت چقدر است الآن ولی چون ما احتمال می‌دهیم از این مسیر اول که به ترتیب نزول حرکت کنیم احتمال می‌دهیم که بهتر و دقیقتر مطالب را استنباط کنیم و بشناسیم به همین خاطر این احتمال بر ما منجز است احتمالش ما را وادار می‌کند که این مسیر را طی کنیم وتست کنیم خب مواردی هم جز این موجبتا جزئیه برای این تفاوت اشاره کردیم و لذا ما هر دو مسیر را ترجیح می‌دهیم طی کنیم هر چند کمی راه طولانی می‌شود اما ناگزیریم ما این راه را طی کنیم خب قبل از این که هر دو راه را ما شروع کنیم طی کنیم به نظر رسید ما خوب است روی یک ماکت عمل کنیم ماکتی که پیشنهاد می‌شود که ما روی آن بحث نظام اجتماعی را دنبال کنیم سورة حمد است چرا چون سورة حمد خلاصة قرآن است و ماکتی است که کل قرآن را در خودش جمع کرده است قرآن را در خودش جمع کرده است ام الکتاب و به تعبیر بعضی از بزرگان که کل تمام قران در سورة حمد خلاصه شده است و این ماکت ماکت بسیار مهمی است از لحاظ ترتیب نزول دومین سوره می‌تواند باشد به ترتیب نزول اولین سورة کامل است مکی هم هست فقط نگاهی که ما به این سوره خواهیم انداخت یک نگاه اجتماعی خواهد بود اضافه بر آن نگاه متعارفی که همه به این سوره دارند خب در سورة حمد ما چه می‌بینیم چه ترسیمی از جامعة اسلامی یا انسانی می‌بینیم در این سوره شما دو فراز می‌بینید یک فراز خاص خدای متعال است که رب وحاکم و مالک این جهان هست همان مستخلِف همان کسی که انسان را خلیفة خود قرار داده است در این سوره ما با شروع به نام خدا خدای رحمن و رحیم ربوبیت خدا و مهمترین صفات خدا در اینجا انتخاب شده است انتخاب کنندة همین خود خداست یعنی خدا دارد یک ترسیمی از خودش نمودی از خودش و چهرة خودش را در اینجا برای ما مشخص میکند که ما با چگونه خدای سر وکار داریم ما انسانها و خدا با چگونه انسانهایی سر و کار دارد این هم فراز دوم در کل این سوره ضمایری که به کار برده شده است از طرف انسانها ضمایر جمع هستند و در این ضمایر جمع خب نشان دهندة آن نگاه مجموعی هست هم خدایی که معرفی شده است خدای جهانیان است الحمدلله رب العالمین به کل جهان به کل دو جهانیان از جمله انسان یعنی انسان در بستر کل جهان یا جهانها دیده شده است یعنی انسان بریده از نظام تکوین و بریده از سایر جوامع دیده نشده است انسان یک جزئی از یک مجموعة هماهنگ مرتبط که رب واحد دارد الحمدلله رب العالمین پرودگار جهانیان خب به مهمترین صفت خدا اینجا اشاره شده است آن ربوبیتش است ربوبیت همان مدیریت تربیت همة این معانی در این ربوبیت است خب ربی که خدایی که رب جهانیان است مربوب این خدا کل جهان است کل عوالم است و از جمله انسان عالم انسان پس انسان در بستر یک مجموعة وسیعی که عوالم را عالمین است مطرح می‌شود و حالا انسان چگونه معرفی می‌شود اولا گفتیم جمع است به فرد اینجا هیچ ضمیر مفردی ما نداریم همه ضمائر جمع است پس نگاه مجموعی وجمعی است ایاک نعبد وایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولا الضالین همه‌اش جمع در اینجا به چند عنصر توجه شده است عنصر اول آن عبادت است یا به تعبیر دیگر مهمترین و اصلیترین کاری که از انسانها خواسته شده است به صورت وصف آمده است نه به صورت دستور به صورت توصیف آن رفتار انسانها یا جامعة انسانی این توصیف رفتاری گویای آن وضعیت مطلوب می‌تواند باشد که هست یعنی خداوند دارد انسانها با این که خیلی متمرد کافر شاذ فاسق ولی انسانهایی که انسان می‌پسندد و خدا دوست دارد که این چنین باشند دارد وصف آنها را می‌دهد جملة خبریه است ولی می‌تواند این جملة خبریه گویای یک انشاء باشد یعنی من از شما می‌خواهم که مرا عبادت کنید اما شما باید بگویید ما تو را عبادت می‌کنیم می‌خواهم عرض کنم که این وصف عبودیت یا عبادت که یک رفتار است دارد یک رفتار قانونی ارزشی را بیان می‌کند به این معنی که ما فقط تو را عبادت می‌کنیم یعنی ما کارمان عبادت است و ما از تو کمک فقط از تو کمک می‌خواهیم وما راه و مسیر رسیدن به یک عبادت را هم از تو می‌خواهیم خب چند شاخص اینجا برای از اینجا به بعد می‌خواهم آن اوصاف آن جامعة مطلوب قرآنی ایده ال قرآنی را در بیاوریم مهمترین شاخص این جامعه این که جامعة عابد و متعبد برای خداست جامعه‌ای است که همیشه در حال عبادت است ایاک نعبد توحید در عبادت شاخص اصلی این جامعه است هی چیز دیگری قبل از این نیامده و همة چیزهای دیگر همه‌اش در پرتو این شاخص است یعنی بعد از توحید ربوبیت که در مقطع اول آمده است الحمدلله رب العالمین آنجا توحید ربوبیت است چرا چون حمد و ستایش اختصاصی او است لله می‌گویند لام اختصاص است تمام ستایشها فقط از آن این رب است این توحید ربوبیت و اینجا توحید در عبادت و بعد توحید در استعانت ایاک نستعین این عبادت دو لازم دارد این عبادت توان می‌خواهد نیرو می‌خواهد و یاری می‌خواهد عون می‌خواهد ما باید عون و یاری را از او بخواهیم یعنی برای عبادت او از او یاری بخواهیم خب این یک بابی را باز می‌کند که ما برای رسیدن به عبادت آن مقدمات لازم برای عبادت را هم باید فراهم باشد و هم ما باید نقشی در این مقدمات داشته باشیم چون از ما خواسته شده یا به ما گفته شده است شما بخواهید طلب کنید نعبد ما عبادت می‌کنیم نستعین ما یعنی طلب عون و کمک می‌کنیم ما از تو کمک می‌خواهیم چرا کمک می‌خواهیم چون این عبادت معلوم می‌شود که یک کار بزرگ و عظیمی است که بدون کمک او وبدون توفیق او حاصل نمی‌شود خب این پس این یک کار اختیاری است عبادت یک کار اختیاری دیگر یاری گرفتن برای این عبادت و سه فقط حالا یاری خواستن می‌توانیم بگوییم یعنی یاری خواستن برای همة مقدمات خودت یکی از مهمترین مقدمات یا یکی از مهمترین اصولی که باید در مسیر عبادت ما به او دست یابیم آن راه صحیح و کوتاهی که ما را به آن عبادت برساند که اهدنا الصراط المستقیم ببینید دو احتمال در آن مطرح است یک احتمال اسن است که نعبد و صراط مستقیم یکی هستند همانطوری که در بعضی آیات آمده است وان اعبدونی هذا صراط مستقیم یعنی ما را برای عبادت هدایت کن صراط مستقیم ما عبادت است وما را برای عبادت هدایت کن یا این که نه بگوییم صراط مستقیم اینجا روش صحیح راه صحیح رسیدن به عبادت در آخر به این نتیجه می‌رسند اما با این تفاوت که آنجا ما مستقیما هدایت به عبادت را داریم می‌خواهیم اینجا می‌گوییم راه رسیدن به ان عبادت هدایت کن ما را به راه رسیدن به آن عبادت رسیدن به آن عبادت راهی و شیوه‌ای و روشی دارد که اینجا می‌تواند یک محصول بسیار مهمی را به ما بگوید که جامعة قرآنی جامعة انسانی قرآنی جامعه‌ای است روش‌مند است هم هدایت طلب است و هم روش‌مند است و این باب مهمی را باز می‌کند یعنی روش صحیح رسیدن به آن قله یا به آن وضعیت مطلوب روش صحیح را هم انسان باید از خدا بخواهد طلب کند آن وقت ما آن هدایت یافتگی یا یاری خواستن برای عبادت طلب هدایت برای به دست آوردن مسیر صحیح که ما را به عبادت برساند چند اصل اینجا مطرح می‌شود در این در همین جملة ایاک نعبد وایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم که طلب هدایت می‌کنیم از خدا برای یافتن صراط مستقیمی که آن صراط مستقیم ما را به عبادت مطلوب و استعانت مطلوب برساند چون ممکن است در حتی در یاری گرفتن و کمک گرفتن انسان خطا برود می‌خواهد از خدا کمک بگیرد اما مسیر غلط برای کمک گرفتن طی کند ونرسد به آنجا مثل آن بحثی فرض کنید شفاعت و توسلی که وابتغوا الیه الوسیله اما گاهی به گونه‌ای انسان از خدا طلب می‌کند که به شرک بیانجامد و گاهی ممکن است توسلی بکند که آن عین توحید باشد خیلی ظریف است این یعنی توسلی که در آن توسل برای خدا شما شریک قائل شوید همین اشکالی که بعضی اهل سنت به ما می‌گویند تعبیرهایی گاهی مطرح می‌شود که شما غیر خدا را در حد خدا بالا می‌برید واز غیر خدا کمک می‌خواهید برای خدا یا این که نه از خدا کمک بخواهید و غیر خدا واسطه و شفیع و وسیله قرار داده می‌شود در طول خدا نه در عرض خدا دوتایش هست خدا هست اهل بیت هم هستند ولی خدا جایش کجاست و اهل بیت کجا هستند در عرض هم هستند یا در طول هم خیلی فرق می‌کند این دوتا با هم در عرض هم قرار بدهید شرک است در طول هم قرار بدهید عین توحید است پس حتی در کمک خواستن و یاری خواستن هم ممکن است انسان به خطا برود ایاک نستعین ولی روش صحیح استعانت کدام است لذا فرمودند وابتغوا الیه الوسیله به او باید برسیم وسیله به گونه‌ای باید باشد که شما را به او برساند نه این وسیله در وسط راه شما را جا بگذارد و درمانده کند همانطوری که مشرکین قرآن میفرماید اینها برای انگیزه‌شان و رسیدن به خدا بود ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی اما در وسط راه به عبادت آنها بسنده کردند یعنی به جای این که آنها وسیله شوند معبود شدند از وسیله بودن به هدف شدن به هدف قرار گرفتن در این چاه افتادن ودر نتیجه آنها به تعبیر روایات قطاع الطریق شدند دزدان سر راه شدند آنی که بناست وسیلة رسیدن به خدا شود مانع رسیدن به خدا شد اینها از ظرافتهای این مسیر است یعنی مسیر رسیدن به خدا مسیر بسیار ظریفی است که ممکن است هر آینه انسان با خطاهای کوچک خطرات بسیار بزرگی را برای خودش به وجود بیاورد پس در اینجا این جامعه جامعه‌ای است که اگر بخواهیم معرفیش کنیم از نگاه نظام اجتماعی می‌گوییم جامعه‌ای است که عابد برای خداست و متعبد است برای خدا ایاک نعبد این جامعة متعبد این یک وصفی است که می‌تواند کل ابعاد انسان را پوشش بدهد چون عبادت خدا اگر قانون فراگیر بود همة ابعاد را فرا می‌گرفت و قانون خدایی بود پیروی از این قانون می‌شود عبادت پس این وصف می‌تواند یک وصف فراگیر باشد یعنی وصف کل نظام اجتماعی نظام عبودیت انسان برای خدا یا نظام عبادت انسان برای خدا این یک وصف فراگیر است رسیدن به این منظومه به این عبادت یعنی عبادت مطلوب یا بگوییم اخلاص در عبادت که حالا این بحث مهمی است ایاک نعبد حصر است فقط تو را عبادت می‌کنیم اینجا اخلاص است در عبادت خود عبادت کافی نیست یعنی اینجا دو آیتم مهم هست عبادت شاخص عبادت خدا شاخص است ولی عبادت انحصاری توحید در عبادت پس توحید در ربوبیت اینجا هم توحید در عبادت این توحید در عبادت شاخص اصلی این جامعه است و این قانونی که برای جامعه حکومت می‌کند یعنی دو تا را دارد وصفی است که هم جامعه را وصف می‌کند و چون به لحاظ آن رنگی که از قانون گرفته این جامعه جامعة عابد شده است بنابراین می‌تواند این وصف هم برای نظام اجتماعی وصف باشد بالملازمه مباشرتا هم وصف خود این مجموعه است که در حال عبادت است اخلاص در عبادت برای رسیدن به این اخلاص در عبادت دو فراز ودو فاز وجود دارد یکی کمک می‌خواهد یاری می‌خواهد چون این کار بسیار عظیمی است که انسان انجام می‌دهد عبادت خدا کار ساده‌ای وسهلی نیست این که خدا در برابر این عبادت به انسان چیزی میدهد که قابل تصور نیست ما لا عین رأت ولا اذن سمعت انسان را از آن عالم امکانی که دارد و محدودیتی که دارد به آن بی نهایت وصل می‌کند انسان را از محدودیت به یک نامحدود به یک ظرفیت نامحدود انسان را وارد می‌کند چون اینقدر باز دهی دارد این عبادت ان الی ربک المنتهی خب این عبادتی که این همه می‌تواند درآمد داشته باشد و عاید داشته باشد برای انسان این عبادت نیاز به استعانت دارد ایاک نستعین توحید در استعانت نه فقط استهانت توحید در استعانت فقط از او یاری بگیرید ابراهیم وقتی که در آتش نمرود انداخته می‌شد جبرئیل می‌گویند از او پرسید چه کمکی از من ساخته است گفت خودت اگر بخواهی کمک کنی من به تو نیاز ندارم اما اگر خدا بخواهد کمک کند فرق می‌کند حسابش با شما علمه بحالی یغنینی عن سؤالی دیگر من احتیاجی نیست که من درخواستی کنم خودش می‌داند من دلم متعلق به اوست او اگر دوست داشته باشد کاری کند من تسلیم هستم خب اینجا این انحصار در استعانت حصر استعانت به او توحید در استعانت باز یک شاخصی برای این جامعه خواهد بود ایاک نستعین خیلی مطلب از این می‌شود کشید ایاک نستعین این بحث استقلال خود کفایی روی پای خود ایستادن و توکل به خدا و غیر خدا را هیچ دیدن اینها مفاهیم بسیار مهمی است که در همین جمله می‌شود اینها را روشن کرد و باز کرد و روش‌مند بودن ما برای رسیدن به این استعانت رسیدن به آن عبادتی که کل زندگی ما را فرامی‌گیرد ما احتیاج به روش و منهج داریم راه راهی که اینجا گفته می‌شود خود عبادت نیست راه رسیدن به آن عبادت است ما چگونه به آن عبادت و آن برنامه و آن نظام عبودیت ما برای خدا برسیم که همین بحثی است که در فقه اجتماعی دنبال او هستیم که ما برای رسیدن به آن نظام عبودیت یک صراط مستقیم می‌خواهیم کوتاهتر را منع می‌شود و راه‌های گوناگونی می‌تواند مطرح باشد اما کوتاهترین راه و بهترین راه کدام است آن هم هدایت باید بشویم باید ما نقش داشته باشیم طلب هدایت کنیم یعنی بخواهیم خواستن توانست است بخواهیم و دنبال کنیم لذا به صورت دعا آمده است که نشانة نیاز است به صورت دعا آمده است نشانة این است که ما باید دنبال او دنبال کنیم تلاش کنیم و در این درخواستی که می‌کنیم و تلاشی که می‌کنیم مطمح نظر ما این است که ما کوتاهترین راه و بهترین راه را صراط سوی یعنی در آیات دیگر وستعلمون غدا من اصحاب الصراط السوی ومن اهتدی همین باز در آیة دیگر بیان شده است افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم دو تا را می‌خواهیم هم صراط مستقیم می‌خواهیم وهم رد روش صحیح روی صراط مستقیم حرکت کنیم برنامه به ما می‌دهند اما بد اجرا می‌کنیم متعادل و متوازن برنامه اجرا نمی‌شود خلل و اشکال در نوع اجرای برنامة خوب می‌تواند مخرب آن برنامه باشد به همین خاطر آن بحث فقه التغییر الاجتماعی در اینجا یک معنای جدید پیدا می‌کند برنامه دارید اما روش صحیح اجرای برنامه را ندارید خود برنامه هم مختل می‌شود خب در این جامعه یک اصل و یک شاخص بسیار مهم وجود دارد و آن الگوهایی که در این صراط مستقیم و بر این نظام عبودیت می‌توانند مشکل گشایی کنند و میتوانند بهترین نقش را ایفا کنند در معرفی آن نظام عبودیت و در ان صراط مستقیم دوتایشان اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین راه راه اینهاست راه کسانی که به آنها نعمت دادی باز جمع آمده است و این موصولی که آمده است نشان دهندة انسانهای بالغ و عاقلی که دراینجا تجسم آن صراط مستقیم یا تجسم آن منظومة عبودیتی هست که قرآن برای جامعة انسانی مطرح می‌کند پس می‌شود که ما یک مسیر داریم و یک برنامه داریم و یک نمونه داریم مصداق داریم مصادیق روشن داریم برای این نعبدهایی که ما می‌گوییم نعبد مطلوب این عبودیت ما برای خدا تجسم پیدا می‌کند و تجلی پیدا می‌کند در مسیر افرادی معین که اینها از هر گونه گمراهی به دور هستند که این معنای عصمت است یعنی انسانهای نمونه انسانهایی که ان ؟؟ آن انسانهایی الذین آن انسانهایی که به آنها نعمت دادی نعمت هدایت نعمت عبودیت به آنها دادی صراط الذین انعمت علیهم خب اینها چه کسانی هستند اینها کسانی هستند که خشم و گمراهی در آنها راه ندارد یا برای آنها مطرح نیست به دور هستند غیر غیریت فاصله انداختن فاصله دارند با غضب و گمراهی فاصله دارند با مغضوب علیهم نه غضب و گمراهی با مغضوب علیهم و ضالین فاصله دارند اینها جدایند از اینها یعنی سه تا صنف اینحا دارد بیان می‌کند می‌گوییم بد و بدتر و برترین و بهترین بهترین الذین انعمت علیهم بعد ظالین بدتر مغضوب علیهم خب در آیات قرآن بسیار تأکید شده و باز شده که خدا بر چه کسانی غضب کرده است خب توضحیش آنجا می‌آید چه کسانی گمراهند باز خدا توضیح داده است اما اینجا به طور سر بسته این جامعة انسانی را به صنف تقسیم کرده است یک صنف ضالین یکی صنف مغضوب علیهم یک صنف انعمت علیهم خب پس اینجا الگو هم داده است جامعة الگو دار جامعة بی الگو نداریم ما جامعه‌ای که یک الگوی مشخص و روشنی دارد خب در پس در این نظام اجتماعی مطرح در این سوره ما یک شاخص عبودیت پیدا کردیم با ساز و کارش با مقدماتش حالا دیگر این بحث استعانت را طلب هدایت اینها همه در راستای نظام عبودیت قرار می‌گیرند و در این نظام عبودیت یک شاخصی وجود دارد یک شاخص زنده که در تمام مراحل و مقاطع این شاخص زنده مطرح است الذین انعمت علیهم خب این سیمای جامعة انسانی مطلوب و آن نظام اجتماعی که متقوم است به این دو رکن رکن عبودیت خدا و رکن وجود الگوهایی که نشان دهندة این عبودیت به طور ملموس و محسوس هستند حالا اینجا شما می‌توانید اضافه کنید پس در این جامعه یک آسیب شناسی همیشه وجود دارد و آسیب زدایی وجود دارد چرا آسیب شناسی وجود دارد چون اینها متمایز شدند انعمت علیهم از ضالین ومغضوب علیهم یعنی اغیار دشمنان آنهایی که به این راه لطمه میزنند یا از باب گمراهی و ندانی یا جاهل بسیط یا جاهل مرکب یا معاند و انسانی که بگوییم عقده‌ای شده است و منحرف شده و لجوج و معاند شده است این انسانها اینجا مشخص شدند فاصله می‌گیریم از اینها پس در این جامعه ما هم دشمن شناسیم هم از این دشمنان فاصله می‌گیریم و هم برای این که ما گرفتار آنها نشویم ما شاخص ومعیار داریم و انعمت علیهم کسانی خواهند بود که در این مسیر ما را کمک خواهند کرد یعنی به عنوان یک اصل مطرح یا قطب مثلا مطرح هستند اگر آن وصف اصلی نظام اجتماعی ما نظام عبودیت خداست در این نظام آن انعمت علیهم آن نمونة شاخصی که در این جامعه قطرافشانی می‌کند و می‌تواند در این مسیر انسان را به حرکت در بیاورد یعنی الگو داشتن خب حالا اینها شما را در سروه‌های فراوان در قرآن تک تک این مطالبی که اینجا یک جا جمع شدند به طور متفرق آنجا خواهید دید خب این هم یک نکته‌ای اینجا استفاده کنیم پس یک ماکت کلانی اینجا قرآن در این سوره به ما داده است که جواب یک اشکالی خواهد بود آن مطالب متفرقی که در آیات ما جمع می‌کنیم چگونه ما اینها را به هم پیوند دهیم خب جوابش این است که در سورة حمد به شما آن نگاه کلان و آن ماکتی که کل این اجزاء را به هم پیوند می‌دهد در اینجا آمده است و سوره‌های گوناگونی هم داریم که همین حالت را دارند مثل سورة والعصر که این ماکتها را به گونه‌ای برای شما ترسیم کرده است همین خصوصیاتی که در اینجا آمده است ایاک نعبد وایاک نستعین شما در سورة فرقان تفصیل آن را خیلی راحت می‌بینید وعبادی الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما تقریبا یک صفحه و نیم قرآن اختصاص داده شده است به وصف عباد الرحمن و سراسر زندگی آنها تبیین شده است در همة ابعاد اقتصادی اجتماعی سیاسی اخلاقی رفتاری برخورد با دیگران برخورد بین خودشان در درون خودشان کل ابعاد یک زندگی اجتماعی برای عباد الرحمن توصیف شده است یکجا پس شما می‌توانید این هم یک ماکت تفصیلی داشته باشید بعد کلیة آیات قرآن را که توضیح و به عنوان تفسیر و توضیح وتفصیل این آیات می‌تواند در حاشیة این آیا قرارشان دهید نگاهم آنجا نگاه جمعی است وعباد الرحمن نحوة زندگیشان زندگی فردیشان واجتماعیشان به طور کامل آنجا ترسیم شده است حالا اگر فرصتی شد یک سری هم به آن آخر سورة فرقان ان شاءالله می‌اندازیم و می‌بینیم که در آنجا چه ترسیمی و چه منظومه‌ای قرآن برای این مجموعه مطرح کرده است خب تا اینجا ما فکر می‌کنیم یعنی با این نگاه نگاه اجتماعی یک دو نگاه کلان به مهمترین شاخصهای جامعه‌ای که این جامعه در یک نظام اجتماعی دارد حرکت می‌کند یعنی آن وضعیت مطلوبی که برای جامعه خدا ترسیم کرده است نشان دهندة آن نظامی است که در حال پیاده شدن است یعنی بحث یک نظام مجرد از یک قانون جدای از تطبیق و اجرا نیست بلکه این سوره می‌تواند از این جها الگو باشد که دارد آن خروجی آن نظام را هم دارد بیان می‌کند و این بحث خیلی مهمی است ما یک نظامی را داریم طراحی می‌کنیم اما خروجی آن نظام نمی‌دانیم چیست یعنی آن الگویی که باید به آن برسیم در سورة حمد در ضمن اینکه به آن اجزاء و اوصاف اصلی آن نظام دارد اشاره می‌کند دارد آن نظام تطبیق شده و نظام پیاده شدة روی جامعه را دارد توصیف می‌کند یعنی ما همیشه در نماز هر روز ده بار ما به آن الگو آن الگوی مطلوب داریم فکر می‌کنیم داریم توجه می‌کنیم داریم درخواست می‌دهیم با خدا راز و نیاز می‌کنیم که ما این چنین می‌باشیم و این خب از لحاظ روانی خیلی می‌تواند اثر گذار باشد به همین خاطر در روایت داریم که یا در خود آیة قرآن صریحا داریم که ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر واقعا ما نماز بخوانیم نماز خوان واقعی باشیم همینطوری می‌شویم یعنی صد در صد ما می‌شویم چه عابد خدا می‌شویم در اختیار خدا و از همة بزهکاریها به دور می‌مانیم ولذا فرمود ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر چطوری تنها امر و نهی که در این نماز نیست آن که در این نماز است که آن الگو را به شما داده است می‌گوید شما خودت را همیشه به آن الگو وصل کن خودت را در آن الگو ببین و در حقیقت دارد انسان را می‌کشاند از واقعیت موجودی که در آن هست به آن واقعیت مطلوب همیشه آن سیما و آن دور نما را دارد به او می‌گوید و دارد تلقیح می‌کند و انسان خودش را این چنین می‌بیند خودش را در بهشت عبادت خدا می‌بیند و این خیلی معنی دارد که انسان روزی ده بار خودش را در شما روزی ده بار احساس می‌کنی در حرم امام رضا علیه السلام داری زیارت می‌کنی چه حالی به شما دست می‌دهد ده بار خودت را در کعبه احساس کن که داری طواف می‌کنی احساس کنی در حرم امام حسین هستی و داری طواف می‌کنی زیارت می‌کنی روزی ده بار خیلی حرف است کسی که یک بار رفته است این حرف را می‌فهمد مزه‌اش را می‌داند خب ما در نماز حالا مگر این که غافل بشویم متأسفانه این یکی از دامهای شیطان است که وقتی وارد نماز شدیم ما را می‌برد به جای دیگر می‌گوید حیف است که شما بروید در این الگو سیر کنی حرکت کنی من برمت جای دیگر وقتی نماز تمام شد فقط در حسرت این بمانی که ای کاش من در این چند لحظه در آن ماکت در آن مسیر من حرکت میکردم لذا وقتی نماز تمام شد متوجه می‌شویم که داشتیم نماز می‌خواندیم و این یکی از آفتهاست حالا حضور قلب هم به همین خاطر مطرح شده که انسان با حضور فرد نماز بخواند تا این که به طور صد در صد این درمان بیاید روی درد بنشیند و بتواند آن درد ما را درمان کند امیدواریم که خداوند متعال این توفیق را به ما بدهد که همیشه در نمازهای خودمان این چنین باشیم والحمد لله رب العالمین وصل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo