< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/12/03

بسم الله الرحمن الرحيم

 

3/12/91

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی واله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در فقه اجتماعی فقه نظام اجتماعی و فقه نظریة اجتماعی و فقه تغییر اجتماعی بود که خلاصة مطالب گذشته به طور فهرست‌وار برای عزیزانی که در این چند روز در خدمتشان نبودیم خلاصه‌اش این بود که ما پس از بررسی و ارزیابی روشهای استنباط نظریه و نظام به اینجا رسیدیم که باید عناصری را در این استنباط دخیل بدانیم و این عناصر یا در دقت استنباط یا در گسترة مفاهیمی که به دست می آیند می‌توانند نقش ایفا کنند نمونه‌هایی هم برای این مهم اشاره کردیم وعرض شد که این عناصر مربوط بودند و این عوامل عبارت بودند از نگاه به تسلسل تاریخی سورههای قرآن بود و همچنین توجه به بستر هر آیه که آن سوره می‌باشد بنابراین این دو عنصر و این دو عامل را هم در احادیث و هم در کلمات فقهاء مؤثر و مفید می‌توانیم بدانیم و بنابراین این دو آیتم را سرایت دادیم هم به آیات و هم به روایات و هم به کلمات فقهاء خب لازمة این چنین نگاهی و این چنین عواملی که در برداشت دقیقتر و عمیقتر مدخلیت دارد این شدکه پس ما سوره-های قران را به ترتیب نزول باید دقت کنیم و آیاتی که متضمن مباحث مربوط به نظریه یا نظام هستند اینها را در این دو بستر در بستر سوره و در بستر تاریخی خودشان ببینیم و کافی نیست این حاشیة جدید است چون حاشیه‌ای است بر بعضی از کارهای بعضی دوستان که خیلی خوب است ما این آیات را به ترتیب نزول سوره‌ها چینش بدهیم اما این کافی نیست یعنی این مهم تحقق پیدا نمی‌کند چرا چون این آیه وقتی ما از بستر سوره بیرون آوردیم و از بستر ترتیب نزول کل سوره‌ها بیرون آوردیم آن قرائنی که ما دنبالش هستیم قرائن عالیه قرائن مقالیة متصل ومنفصل اینها را ما از دست خواهیم داد حالا یک در صدی از این ترتیب در نزول می‌تواند مفید باشد یعنی موجبتا جزئیه گاهی همین ترتیب نزول آیات در سوره‌ها بدون این که سوره را ببینیم گاهی می‌تواند مؤثر باشد و آن ترتب مفهومی را هم به دست ما بدهد ولی کافی نیست جرا چون ما این آیه را همین طور که مصالهایی آوردیم در بحثهای گذشته آیه را از بستر مناسب خودش بیرون کشیدیم و آیه دلالتی دارد ظاهری دارد به آن ظاهر اکتفا می‌کنیم اما به کل آن ظاهر به تعبیر قرآن کریم یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا یک ظاهری آن هم بخشی یک بخشی از آن ظاهر را ما می‌بینیم در حد دلالت ظاهر آیه منهای ان بسترهایی که آن آیه در آن قرار گرفته است و دیدیم مواردی که چگونه ما دلالت آیه می‌تواند دلالت عمیقتر و وسیعتر و گسترده باشد با توجه به شأن مورد خود آیه وب گوییم بستر خود آیه و بگوییم بستر خود آیه مثل ایة ان اکرمکم عند الله اتقاکم که عرض در بستری که آمده شما می‌بیند این آیه به تنهایی ممکن است یک نگاه فردی به آن داشته باشید اما این آیه در یک بستر اجتماعی مطرح شده است یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم در آن بستر اجتماعی دلالت فراوان‌تر و دقیقتری می‌تواند به ما بدهد و هم جنبة هدف را ترسیم می‌کرد برای آن جامعة انسانی و هم آن بعد تساقط و بعد پیشتازی در یک زندگی اجتماعی را مطرح می‌کند این طور نیست که با یک نگاه فردی این برداشت و این استنباط به راحتی به دست بیاید ان اکرمکم عند الله اتقاکم دو احتمال می‌تواند داشته باشد نگاه فردی به این آیه این است که هر انسانی که با تقواتر است یعنی بینه و بین الله هر انسانی که خدا یک میزانی برای سنجش قرار داده است و آن تقوی است هر فدری تقوایش بیشتر بود پیش خدا نزدیکتر است ربطی به دیگران ندارد اما وقتی در یک شرائط زیست محیطی و اجتماعی و دنیوی و جمع جامعة بشری در یک جامعة انسانی این انسانها به آنها گفته شود ان اکرکم عند الله اتقاکم یعنی در این زندگی اجتماعی یعنی در این داد و ستدها این طور نباشد که انسان وقتی تنها باشد به تقوی برسد وقتی در جمع برسد خودش را فراموش کند و از مرزهای الهی تجاوز کند خیلیها این طور هستند ممکن است ما این طوری باشیم وقتی تنها باشیم بل الانسان علی نفسه بصیره خیلی محتاط و خود نگهدار و مواظب هستیم اما وقتی در جمع می‌شویم آن قاعدة خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شود غلبه پیدا می‌کند و فراموش می‌کنیم که ما در یک جمعی هستیم که اینجا باید روابطمان ضابطه‌مند بشود و این ضابطه‌ها هستند که میزان تقوای ما را می‌توانند نشان بدهند از این لحاظ که ما چقدر به این ضابطه‌ها پیابند هستیم و چقدر متعهد هستیم و چقدر حریصیم بر این که این ضابطه‌ها را از بین نبریم و اینها را زیر پا له نکینم اینجاست که میدان تسابق میدان پیشتازی مطرح می‌شود و این آیه در این فضا دلالت بسیار دقیقتر و عمیقتری و اصلا نگاه اجتماعی به این آیه در حالی ن نگاه فردی بود وآن نگاه فردی نمیتوانست برای ما در جامعه ضابطه‌مند باشد و ضابطه بدهد در حالی که اینجا می‌تواند نشانگر این که ما دنبال چه ضابطه‌هایی باید باشیم حتی حدود رزمهای الهی قوانینی که مطرح می‌شوند چگونه باید این حدود و ضوابط ما را به مرز تقوی برسانند یا ما در مرز تقوی به سمت پیشتازی و مسابقة در تعهد به این قوانین ما را پیش ببرد بنابراین این که عرض شد ما در بستر تاریخی به ترتیب نزول منظور اسن نیست که فقط آِیات به ترتیب نزول سوره‌ها چینش پیدا کند این کافی نیست این حاشیه‌ای بود بر مطلبی که مطالعه کردم از نوشتة ایشان در هر صورت تا بعد ما بیاییم به روش بهره برداری از این دو عامل وعنصر که گفتیم برای بهره برداری و ترجمة عملی این دو عامل در بحث روش برداشت این می‌شود که ما باید در دو فضا وبه دو سبک حرکت کنیم سبک اول این که یک تفسیر ترتیب نزولی داشته باشیم و مدلولهای آیات را در این سیاق به دست بیاوریم تا بیشترین قرائن را جمع‌آوری کنیم و البته می‌توانند هم اگر بخواهیم دقتمان بیشتر باشد روایات را هم عرض کردم به ترتیب صدور باید نگاه کنیم وحالا یک نکته اضافه می‌کنیم چون روایات ناظر هستند به آیات کریمه چون کل اسلام الیوم اکملتم لکم دینکم کل اسلام در قرآن باید جمع شده باشد وآمده است به عنوان معجزة ابدی اسلام قرآن کریم باید در بر دارندة کل این نظام کامل باشد و از روایات جنبة شارح و تفصیل دهنده دارند نسبت به آیات پس باید روایات را هم در بستر آیات ودر پرتو آیات ببینیم و روایت را به طور جداگانه هم نبینیم و این هم یک عنصر بسیار مهمی است که باید مورد دقت باشد و مثلا علامة مجلسی تقریبا این کار را کرده است در بحار الانوار در هر بابی آیات را آورده است و روایات مربوطه را آورده است خب این اگر به تسلسل و ترتیب تاریخی بشود حتما دانش افزایی خواهد داشت در اینجا بنابراین ما کافی نیست که صرف آِات را ببینیم روایات شارح را هم در بستر همین آیت و در پرتو همین آیات باید ببینیم تا این که آن بعد شارعیت و تفصیل دهندگی که قرآن کریم برای پیامبر برای اهل بیت علیهم السلام به عنوان اهل الذکر به عنوان مطهرونی که می‌توانند وارد این عرصه شوند مطرح و معرفی کرده است ما هم از همین بهره برداری کنیم از این شارحیت و از این ناظر بودن به قرآن کریم البته فراتر از این یک نکته‌ای عرض کردیم که سیرة اهل بیت هم باید فراموش نشود چرا چون سیره آن بعد تطبیقی و بعد بیان مصادیق را به عهده می‌گیرد که این هم کم نیست از لحاظ استفادة در دو حیث قابل استفاده است این که ما بتوانیم مصادیقی که اهل بیت بیان کردند از دو حیث برای ما حائز اهمیت هستند هم به ما توان تطبیق پیاده کردن را می‌دهد چون نمونه دارد می‌دهد الگو دارد می‌دهد و قرآن روی اسوه قرار دادن پیامبر و اهل بیت تأکید فراوان دارد یعنی بعد تطبیق نظریات بر مصادیق در بعد تطبیقی می‌تواند این مصداق یابی‌هایی که در سیرة اهل بیت می‌بینیم ما را کمک کند در اجرا یعنی در تشخیص مصداق و در اجرا در دو بعد مصداق را تشخیص کنیم و چگونه ما خوب است اجرا کنیم و مجری خوبی باشیم برای کلیات احکام الهی که با شناخت مصداق این استفاده علمی خواهیم برد چرا چون شما وقتی یک مفهوم کلی را با مصادیقش ببینید عمق فهم شما از آن کلی خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود وقتی کلی انسان به شما تعریف می‌شود و یا کلی انسان با مصادیقش یعنی هم مفهوما و هم مصداقا تعریف بالمصداق یکی از انواع تعریف است تعریف بالمصداق کار برد دارد و کارایی دارد درست است از لحاظ منطقی می‌گویند اخص است از آن کلی می‌باشد اما همین اخص بودن چون ما می‌خواهیم اجرایی باشیم وکار بردی عمل کنیم یعنی کلیات را ما باید به مصداق برسانیم از این حیث فهم مصدایق تشخیص دقیق مصداق بسیار بسیار مهم است و شاید به همین خاطر روی الگو بودن پیامبر و اهل بیت تأکید شده است که آن بعد مصداقی را ما بعد مصداقی را ما بتوانیم به نحو احسن جامة عمل بپوشانیم و چه بسیار مواردی است که افراد در کلیات با هم توافق دارند در نحوة اجرا و در مصداق با هم بسیار متفاوت می‌شوند و بعد در نتائج هم بسیار از هم دور خواهند بود در همین بحث انقلاب اسلامی مشروعیت انقلاب و نحوة تحقق این انقلاب فقهاء خیلی از فقهاء ولایت فقیه را قبول دارند اما در عمل شما میبینید متفاوت برخورد می‌کنند و عمل می‌کنند به لحاظ این که ممکن است در کلیات با هم توافق داشته باشند اما در تشخیص مصادیق بسیار متفاوت باشند و این از لحاظ عملی واجرایی به تفاوتهای فاحشی ممکن است بیانجامد به این خاطر بحث مصداقی در سیره می‌تواند یک بحث بسیار مهمی باشد از لحاظ فقاهتی یعنی از زاویة دید تفقه در دین توجه به مصادیق که در قرآن به وفور این توجه به مصادیق مطرح شده است شما ببینید کلیة سنن الهی که حالا مورد بحث ما هم امروز خواهد بود کلیة سنن الهی هک در جوامع بشری جاری هستند قرآن کریم برای همة این سنن مصداق ذکر کرده است و به کلیات اکتفا نکرده است ونشانه‌اش را سورة و الفجر اشاره کردند و کلیة سوره‌های قرآن که در سورة اعراف شما یک مجموعة از سنن الهی را میبینید و قرآن تعمد دارد به تفصیل مصدایق را در طول تاریخ بیان کرده است این توجه به مصداق اهدنا الصراط مستقیم بعد بلا فاصله مصداق می‌آورد صراط الذین انعمت علیهم یعنی از مفهوم به فرد به افراد به مصادیق توجه داده است جنبة تطبیق آن صراط مستقیم بر افرادی که نشانة و نمونة تحقق آن صراط مستقیم هستند به وفور در قرآن به این توجه داده شده است و متأسفانه کمتر ما به این نقش فهم مصداق یا تطبیق در فهم کبریات وکلیات کمتر شاید توجه کرده باشیم که اینجا می‌خواهیم اضافه کنیم این عنصر و این عامل را که این نقش فهم بهتر و دقیقتر برای آن کلیها خواهد داشت و در نتیجه از بعد تفقه در دین نباید ما توجه به مصادیق را نادیده بگیریم یا کم اهمیت بدهیم به لحاظ این که ما کبریات و کلیات را می‌خواهیم به دست بیاوریم به این هم نکتة سومی است به عنوان یک عامل بسیار مؤثر در تفقه در دین می‌تواند مطرح باشد و حضور اهل بیت علیهم السلام و حضور پیامبر وحضور اهل بیت بعد از این که قرآن کامل بود و شریعت کامل است این حضور از این لحاظ مهم است این که الآن شبهاتی مطرح می‌کنند در بعضی عزیزان مطرح می‌کنند که بعضی از همین اطراف تهران مراکزی برای شبهه ایجاد شبهات راجع به بحث تشیع وامامت وولایت و ضرورت وجود هادی وامام بعد از پیامبر به وفور دارند کار سازماندهی شده‌ای دارند مدیریت می‌کنند و جوانها را مسلح می‌کنند به این سمت که شبهه ایجاد کنند حالا که دین کامل است چه نیازی به امام معصوم هست خب همین سؤال را می‌گوییم حالا که دین اگر قرآن یک نسخة کامل نازل شد چه نیازی به پیغمبر هست حالا که پیغمبر کل دین را ابلاغ کرد و رسالت به اتمام رسید پس نیازی به مجری هست خب خود به خود اجرا می‌شود این که محال است هم خلقوا من غیر شیء وهم هم الخالقون مگر می‌شود خود به خود انسان آفریده بشود آفریننده می‌خواهد خود به خود شریعت اجرا شود نه این که الآن اسلام کامل است و این کشورهای به چا خواستة عربی دم از اسلام دارند می‌زنند اما کدام یک از اینها اسلام را دارد اجرا می‌کند یعنی به چه کیفیتی اسلام دارد انجام می‌شود یک اسلام آمریکایی مثلا می‌خواهد اجرا شود یک اسلامی که با دموکراسی مخلوط شده است و ذوب شده است در دموکراسی غربی یک چنین اسلامی این همان اسلامی است که خدا خواسته اجرا شود و می‌بینیم که با یان که اسلام کامل است اما هیچ یک از اینان مدعیان اسلام در کشورهای عربی هیچ کدام اسلام را به عنوان نظام اصلی دین مطرح نمی‌کنند سعی می‌کنند که با اسلام کنار بیایند سعی می‌کنند این آخرین تلاششان هست خب پس اسلام این طور نیست که خود به خود اجرا شود این یک دو اسلام برای اجرایی شدنش احکام کلیات اجکام نیاز به یک مجموعه ویک رهبر مصداق شناس دقیق لازم دارد تا در تطبیق آن کلیات بر مصادیق به خطا نرود خب یک نمونة تاریخی داریم آیا این خوارجی که در عصر امام علی علیه السلام قیام کردند آیا اینها به عنوان باغی و خارج بر حکومت حق تلقی می‌شوند یا اینها به عنوان مثلا انسانهای حقیقت طلب وحق طلب و به تعبیر امروزیها دنبال بهار عربی بودند که در عصر حضرت علی قیام کردند و خب چون حاکمی است و هر کس حاکم است ما آن را از حکومت ساقط کنیم تا این که ما بتوانیم یک بهار عربی مثلا تشکیل بدهیم برای خودمان آیا یک همچنین حرفی قابل قبول است اصلا یعنی قیام آنها برای اصلاح بود یا قیام آنها برای افساد بود اینها مصداق باغی و مفسد هستند یا مصداق مصلح هستند خب هر چند حضرت علی علیه السلام راجع به انگیزه‌های اینها فرمودند یا بعضیهایشان به نیت خوبی اینها حرکت کردند ولی در مصداق اشتباه کردند و خطا رفتند و به بیراهه رفتند خب این یک بحث بسیار مهم و خطرناکی است خود قرآن راجع به منافقین این حرف را می‌زنند که آنها می‌گویند که ما اصلاح کرا هستیم اصلاح طلب هستیم اما و لکن هم المفسدون به تعبیر قرآن در سورة بقره اینها صریحا مدعی اصلاح هستند ما می‌خواهیم مصلح باشیم در حالی که قرآن می‌فرماید اولئک هو المفسدون اینها مفسد هستند خیال می‌کنند که اصلاح گر هستند این اصلاح همه طالب اصلاح هستند اما این که چه چیزی مصداق اصلاح است و چه چیزی مصداق افساد است این مهم است بنابراین توجه به بعد مصداقی و تطبیقی بسیار بسیار مهم است در فهم صحیح دین یعنی در فهم صحیح آن کبرای کلی شما باید بتوانید فهم شما باید آنقدر باید دقیق باشد که بتوانید مصداق واقعی آن کلی را شما بتوانید بیابید و این یافتن آن مصداق کلی مصداق آن کلی بسیار حائز اهمیت است پس شد از لحاظ اجرایی در عمل و کاربردی کردن احکام کلی ما به تشخیص مصادیق صحیح نیاز داریم وهمین تشخیص دقیق مصادیق در فهم آن کبرای کلی می‌تواند نقش فراوان داشته باشد خب این ترجمة عملی آن آیتم‌هایی که در روش عرض کردیم و ترجمه‌اش به این صورت شد که پس ما یک دور آیات قرآن به ترتیب نزول سروه‌ها و مفهوم یابی مفاهیمی که به نظریه و نظام و فقه تغییر اجتماعی ارتباط دارند باید به دقت اینها را دصد کنیم استقراء کنیم برداشت کنیم گرد آوری کنیم وبعد اینها را در کنار هم به صورت یک منظومه بچینیم خب روش دیگر این بود منهای این تسلسل تاریخی و این بسترها ما اگر بیاییم به آیات و روایات نگاه کنیم ممکن است ما به یک مجموعه‌ای دست بیابیم که این مجموعه با توجه به ویژگی که خود آیات قرآن دارد که اینها را به هم ربط دارد ولینک کرده است با توجه به این ربطهای قرآنی ما می‌توانیم یک منظومه‌ای را هم به دست آوریم اما غنای این منظومه نسبت به آن جای حرف است که چقدر با هم انطباق خواهند داشت وچقدر آن کار دقیقتر وعمیقتر خواهدبود می‌توانیم بعدها وقتی که اجرا کردیم روی آن حرف بزنیم و مقایسه‌ای انجام دهیم خب در همین بخش دوم بودیم که یعنی روش دوم که ما منهای آن تسلسل تاریخی اگر آیات را ببینیم چقدر ما می‌توانیم در زمینة نظریه ونظام مطلب برداشت کنیم و آیا می‌توانیم یک نظریة کامل و یک نظام کامل را به دست بیاوریم اینجا چند نکته را عرض کردم یک نکته این بود که ما باید به همان روش شهید صدر بیاییم اول موضوع شناسی کنیم در موضوع شناسی ما باید بیاییم خود نظریه و خود نظام را بشناسیم یعنی تعریف نظریه و نظام عناصر نظریه و نظام را داشته باشیم که گفتیم در بعد نظریه ما چیستی ماهیت و آن در حقیقت فلسفة آن نظریه را ما فلسفة آن منظومة اجتماعی فلسفة آن جامعة بشری را که می‌خواهیم برایش یک نظامی تعریف کنیم باید به آن برسمی یعنی ماهیت جامعه کاری که شهید صدر کردند این بود که فرمودند حقیقت جامعه با عناصری که این جامعه تشکیل می‌دهد یعنی انسان انسان طبیعت و روابطی که میان این عناصر برقرار می‌شود یا وجود دارد و پیدا می‌کند این روابط و پیدا می‌شوند وبه وجود می‌آیند چون انسان وقتی انسان در زمین به وجود آمد و به زمین هبوط کرد یک رابطه‌ای بین انسان و طبیعت و انسان و انسان به وجود آمد این رابطه در نظام اجتماعی باید مورد قانون‌مندی قرار بگیرد یعنی باید این ضوابط و روابط را ضابطه‌مند کنیم پس شد حقیقت و ماهیت نظام اجتماعی مجموعة قوانینی که برای قانون‌مند کردن آن روابط مطرح می‌شوند روابط اجتماعی روابط اجتماعی چه شدند رابطة انسان با خدا انسان با خود انسان با دیگران انسان با طبیعت در این چهار بعد باید این روابط نظم پیدا کند حقیقت نظام اجتماعی این است هر مقوله‌ای چه به صورت امر چه به صورت نهی قو انفسکم واهلیکم نارا یا اقم الصلاة لدلوک الشمس یک کار ظاهرا فردی است بین خود و خدا و ءامر اهلک بالصلاة واصطبر علیها یک دستوری است که مربوط به مدیریت این انسان در خانواده‌اش است از لحاظ دعوت آنها به عبادت خدا تمام این اوامر و نواهی یا حتی مواردی که امر و نهی نیست یرید بکم الله الیسر ولا یرید بکم العسر تمام مواردی که حالت قاعده یا حالت دستوری امر یا نهی وجود داشته باشد اگر اینها به نوعی به قانون‌مند کردن آن رابطه ارتباط پیدا کنند اینها می‌توانند تحت این مجموعة منظومة اجتماعی در بیایند بنابراین با مطالعة کل آیات قرآن و کل اوامر ونواهی وکلیة قواعدی که لا تضار والدة بولدها و لا مولود لهم بولدهم قاعدة نفی ضرر مثلا ما علی المحسنین من سبیل خب این دارد یک رابطة بین انسانها را اگر بر اساس احسان کاری کسی انجام داد چگونه ما با او برخورد کنیم بنابراین ما مجموعة اوامر و نواهی یعنی مجموعة تکالیف و مجموعة قواعدی که در قرآن کریم یا در روایات مطرح می‌شوند و به نوعی به نظم دهی به این رابطه ارتباط پیدا می‌کنند ما باید اینها را در آن منظومة اجتماعی ببینیم بنابراین ما اگر بخواهیم نظریه را کشف کنیم یا نظام را کشف کنیم باید آن موضوع را بشناسیم یعنی حقیقت جامعه عناصر تشکیل دهندة جامعه و روابطی که میان این عناصر مطرح هستند اینها در حقیقت آن ماهیت این جامعه را دارند تشکیل می‌دهند و به عبارت دیگر اگر بخواهیم خلاصه‌تر بگوییم خود آن روابط خود روابط میان این عناصر آن بعد جمعی است و بعد اجتماعی را به وجود می‌آورد یعنی ماهیت جامعه به جز خود عناصر که هر کدام می‌تواند برای خودش مستقل باشد اما همین که اینها در کنار همدیگر قرار بگیرند و مجتمع بشوند این آن بعد اجتماعی وبعد جمعی را تشکیل می‌دهند پس به همین خاطر ما می‌خواهیم بگوییم که حرف شهید صدر در این کشف نظریة اجتماعی بسیار دقیق و متین است از لحاظ این که ایشان آن عناصر ار مطرح می‌کند و رابطة میان آن عناصر را خب در این رابطة میان عناصر ایشان ما را منتهی کرد به این که قوانین و سنتهایی تکوینی برای این روابط وجود دارد که حکومت می‌کنند و روابط تشریعی نمی‌تواند از این روابط تکوینی به دور باشد بلکه پشتوانة آن روابط تشریعی آن رابطة تکوینی است لذا اینجا بحث سنتهای اجتماعی مطرح است از همین جا ما منتقل می‌شویم به یک بحث مهم که در بحث شناخت آن نظریه و نظام اجتماعی در قرآن مطرح است اما شاید کمتر مطرح شود در کلمات دیگران و آن نقشی است که سنتهای الهی سنتهای تکوینی در این نظریه و نظام اجتماعی دارند این نقش نباید مورد غفلت قرار بگیرد به همین خاطر قرآن کریم به این سنتها بهای بسیار زیادی داده است چون این سنتها می‌توانند نقش ایفا کنند در فهم هر نظریه و هم نظام چرا چون این سنتها می‌آیند آن نحوة عمل کرد وتحولاتی که برای این روابط به وجود می‌آید آن تحولات را به خوبی تحت یک ضابطه وقانون تکوینی در می‌آورد آن وقت قوانین اجتماعی اعتباری و تشریعی که می‌خواهد در اینجا نقش ایفا کند و آن روابط ضابطه‌مند کند باید هماهنگ باشد با آن قوانینی که تکوینا این روابط را دارد مدیریت می‌کند روشن شد نکتة خیلی مهمی است که ما مجموعة سنتهای الهی که تکوینند بر این روابط حکومت می‌کند و به نوعی اینها را مدیریت می‌کند ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم مثلا یا سنت الهی رحمت و رحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون اگر انسانهایی با تقوی بشوند اینها بیشترین بهره را از سنت ورحمت الهی خواهند برد بعد می‌بینید شما تقوی می‌شود چه یک هدف در قانون در منظومة اجتماعی می‌شود تقوی آن سنگ بنا لعلکم تتقون همة تشریعات برمی‌گیردد به لعلکم تتقون آخر هر تشریعی ولکم فی القصاص حیاة یا اولوا الالباب لعلکم تتقون پس قصاص از عبادت عبادت فردی عبادت اجتماعی همة اینها به این است که به تقوی برسیم در آنجا در سنت الهی می‌فرماید و رحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون خب ببینید هماهنگ شدند اینجا کسی از این رحمت الهی برخوردار می‌شود و بهرة کامل می‌برد رحمت برای همه است خدا عادل است همه را آفریده الخلق عیال الله همه بندگان خدا هستند و خدا حتی برای کافر تمام آن شرائط و مقدمات لازم برای یک هدایت و بهره‌برداری را از این هدایت فراهم نموده است و لکن بعضیها استفاده می‌کنند و بعضیها پس می‌زنند آنهایی که استفاده می‌کنند آنهایی هستند که یتقون آنهایی که به مرزها وبه حدود الهی که حدود مرزهای انسانیت خودشان هست پایبند هستند اینها که به این مرزها پایبند شدند اینها هستند که بیشترین بهره را از این رحمت می‌برند این تکوینا تشریعا هم می‌فرماید کتب علیکم الصیام لعلکم تتقون اعبدوا ربکم لعلکم تتقون عبادت کنید که به تقوی برسید که اگر به تقوی رسیدید این دو مسیر مسیر اعتباری تشریعی و آن مسیر تکوینی به یک نقه می‌رسند و آن نقطه این است که امکان بهره‌برداری بیشتر یا بیشترین بهره‌برداری از ظرفیتهای موجود عالم تکوین و عالم تشریع و بنابراین ما نباید در فقاهت خودمان در تفقه خودمان در فقه نظریه و نظام اجتماعی از سنتهای الهی که در قرآن بسیار بسیار فراوان مورد عنایت و توجه قرار داده شده است و به یک معنی پشتوانة آن نظام تشریعی است نباید ما اینها را نادیده بگیریم همینطور که قرآن نادیده نگرفته است دو عنصر دیگر را هم در اینجا قرآن مورد توجه قرار داده است برای این که کارایی ما بیشتر شود و فهم ما هم برای منظومة تشریعی و هم منظومة تکوینی بیشتر شود این که قرآن به شناخت و شناساندن خودمان به خودمان فرد و جامعه توجه و عنایت بسیار فراوان مبذول بشود یعنی قرآن کریم یک انسان شناسی بسیار مفصلی در اختیار انسان قرار داده است ویک جامعه شناسی مفصل این جامعه شناسی و این انسان شناسی دو ابزار و دو اهرمی هستند که برای فقیهی که انسان شناس و جامعه شناس باشد در فهم آن منظومة اجتماعی ودر پیاده کردن آن بیشترین توانایی را پیدا می‌کند تا انسانی که منهای خود شناسی و جامعه شناسی بخواهد به طور خشک و به طور یک بعدی آن قوانین را بفهمد و به عبارتی دیگر قرآن دارد طبیب درست می‌کند نه یک مصرف کنندة دوا و خیلی فرق هست بین یک پزشکی که انسان شناس است و دارو شناس ومرض شناس هم مرض را می‌شناسد و هم دارد می‌شناسد هم نحوة تأثیر گذاری این دارو بر آن مرض را و بر آن مریض را می‌داند یعنی همة مقومات لازم برای معالجه را در اختیار قرار داده است یا این که نه فقط در حد یک دارو سازی که فقط دارد را می‌شناسد نه مرض را می‌شناسد و نه مریض را می‌شناسد نه آن پزشک را خوب می‌شناسد فقط می‌داند که باید طبق این نسخه این دوا را فراهم کند وهیچ اطلاع دیگری ندارد این چقدر می‌تواند نقش داشته باشد در این مجموعه نقش او بسیار محدود است اما هیمن دارو ساز اگر یعنی مرض شناس بود ودارو شناس بود جاهایی شده دارو ساز جلوی خطای پزشک را گرفته است یا پزشک چیزی نوشته که این ابهام داشته و ابهام دارد که این کدام داروست به دلیل این که آن هم توامند بوده دارو ساز میتواند اینجا جلوی خطای پزشک یا خطای این نوشته را یا حتی خطایی که ممکن است به خطا مریض با دکتر مطلبی را مطرح کرده است دکتر متوجه نشده باشد بعد چون این مریض را هم می‌شناسد فرض کنید که این مثلا فشار داشته است دکتر یادش رفته فشارش را بگیرد و نگفته به دکتر و منهای آن دارویی به او داده است که فشارش را بالاتر ببرد خب این چون این متوجه همة این عناصر بوده است تلفن را برمی‌دارد با پزشک مشاوره می‌کند می‌گوید آقا این یک همچنین مشکلی دارد می‌گوید که خب من متوجه نبودم می‌توانید ببینید چقدر این آگاهی عناصر تأثیر کذار در این مجموعه که می‌خواهند به اختیار خودشان مجری این منظومه و این نظام باشند هر یک از اینها به اندازه‌ای که آگاهیش بیشتر باشد از کل این سیکل کار و مجموعة مرتبط به هم چقدر می‌توانند پشتیبان هم باشند و کمک حال هم باشند حالا انسانی که می‌خواهد مجری آن نظام باشد مجری آن قانون باشد اگر هم یک انسان شناس باشد جامعه شناس باشد و قانون شناس باشد این انسان در اجرای این قانون بیشترین توان را خواهد داشت و در بهتر اجرا کردن قانون بیشترین موفقیت را خواهد داشت ودر فهم قانون هم بیشترین موفقیت را خواهد داشت چون قانون را یعنی نظام وم نظومه را متناسب با این واقعیت خارجی دارد می‌بیند و مورد دقت قرار می‌دهد این که می‌خواهم تذکر بدهم به عزیزان که قرآن که این همه برای انسان شناسی مایه گذاشته است وروی انسان روح وفکر وعقل وجسم ونفس انسان اینقدر قرآن صحبت کردهاست و روی جوامع بشری به وفور صحبت کرده است این برای تسلی وبرای یک مثلا بیان یک تاریخچه نیست بلکه برای بیان آن راه‌ها و ابزار لازم برای درمان دردهای خودمان هست این که انسان کافر می‌شود منافق می‌شود مشرک می‌شود اینها علت دارد چون انسان بر خلاف فطرت دارد حرکت میکند این حرکت بر خلاف فطرت این مسیر انحرافی این علت دارد سبب دارد وقتی که انسان شناس شدیم ما می‌توانیم به مبادی و مناشئ این انحرافات دست یابیم و اینها را در ریشه معالجه کنیم و از بسیاری از فاجعه‌ها می‌توانیم جلو گیری کنیم و چون هدف تزکیه هست در جلسات پیش اشاره کردم تزکیه و تربیت انسان رویش انسان وپالایش انسان مهمترین کاری است که در این عالم دنیا باید اتفاق بیافتد بنابراین کل این برنامة منظومة اجتماعی در راستای تزکیة انسان باید قرار بگیرد به همین خاطر نگاه ما به این مظنومة اجتماعی یک نگاه تربیتی خواهد بود این نگاه تربیتی ما به این منظومة اجتماعی ما را از خیلی از آسیبها از اجرا باز می‌دارد خب پس چه شد اینجا عملا این شد که ما یک انسان شناس جامعه شناسی باید باشیم از نگاه قرآن که بفهمیم هدف اصلی تربیت و تزکیه است که این تزکیه با قوانین و منظومة جامع الهی برای جامعة بشری تحقق پیدا می‌کند این منظومة اجتماعی باید خروجیش تزکیة انسانها و به تقوی رسیدن که حالا ترجمة تزکیه این است که شاخص تزکیه این است که هر کسی از ما هر یک از ما به تقوی برسد بلکه در مقام پیشتازی در باب تقوی قرار بگیریم ان اکرمکم عند الله اتقاکم این را به ما می‌گوید پس شد ترجمة دقیق آن تزکیه یعنی با تقوی شدند حد اقل به تعبیر امام علیه السلام وذلک ادنی درجات التقوی که انسان از دنیا ببرد چون خدا فرموده است شاهد امام می‌آورند که چرا این کمترین درجات تقوی است و جایی برای مسابقه بسیار باز است می‌فرمایند چون خداوند فرمود تلک الدار الآخرة نجلعها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعاقبة للمتقین این کمترین درجات تقوی است عاقبت از آن متقیان است نفرموده است الاتقی فرموده متقین متقین کسانی هستند که اصلا در این زندگی دنیا میل به علو ندارند نمی‌خواهند در دنیا بلند مرتبه باشند و ظهور کنند در برابر دیگران دنبال فساد هم نیستند یعنی دنبال اصلاحا و از دنیا دل کندند دل کندن از دنیا زهد در دنیا می‌شود اولین مراتب تقوی یعنی مرتبة کمال حالا تا بیاییم واجعلنا للمتقین اماما تا ما بیاییم برسیم به امامت متقین یعنی آن بالاترین قله برای تقوی که امام المتقین بشود امیر المؤمنین علی علیه السلام یک کسی آرزویش این باشد که به آن مقام و مرتبة حضرت علی علیه السلام برسد خیلی حرف است خب همین را در آیة قرآن ما می‌بینیم در سورة قرآن در آن بخش مربوط وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا آخرش می‌فرماید ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما اگر خانوادة ما تشکیل بدهیم اگر ما زن و بچه‌ای داشته ابشیم ما می‌خواهیم به آن مقام برسیم اکتفا نمی‌کنیم به صرف تقوی به کمترین درجات تقوی به نمرة ده ما قانع نیستیم ما بیست را می‌خواهیم این حالت طموح و انسان آرزوهای بلندی داشته باشد که این آرزوها در مسیر تکامل انسان انسان را به مسابقه و به پیشتازی با دیگران وادار کند این مسیری است که خداوند برای بشریت تعیین کرده است و این هم متناسب با خود کمال لا یتناهای خدا است که ولله الاسماء الحسنی فدعوه بها این هم آیتم دیگری است که بعد در بحث اهداف می‌آید در منظومة اجتماعی ما دنبال چه اهدافی باید باشیم خوب گفتیم یکی از اهداف تقواست یکی از اهداف تزکیه است در تزکیه ما به کجا و به چه سمتی باید حرکت کنیم یعنی آن شاخصهای کمال چه هستند در مسیر تکاملی ما در مسیر تکاملی جامعة انسانی شاخصها و آن نقاطی که به عنوان نقاط اوج وکمالات انسانی مطرح هستند کدامند خداوند اینجا از خودش مایه می‌گذارد می‌فرماید ولله الاسماء الحسنی فدعوه بها وذروا الذین یلحدون فی اسمائه شما ببینید اسماء حسنی صفات و کمالات الهی فقط خاص خود خداست شما باید به این سمت حرکت کنید فدعوه بها خدا را به این اسماء دعا کنید دعا کردن فقط آه و ناله کشیدن یا به سمت آنها حرکت کنید دعا معنای طلباست دیگر شما باید بطلبید این اسماء را و به اسماء شما کوچ کنید و حرکت کنید و عروج کنید کمالات الهی خب اسماء حسنی در قرآن فراوان ذکر شدند و خداوند از خودش و از مدیریت خودش و از حسن مدیریت خودش سخن گفته و تحسین کرده است الذین احسن کل شیء خلقه ثم هدی خدا رب السماوات والارض خدا رب همة اینهاست چنین ربی الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین خدا چنین ربی است این اسماء از ان خداست شما به سمت این اسماء خدا باید توجه کنید یعنی آن چشم انداز شما و فله‌ای که باید به سمت آن حرکت کنید خود خداست خب این را شما با آیة کریمة ان الی ربک المنتهی مقایسه کنید ببینید اینها چگونه به هم خوردند فرموده خدا را به اسماء خودش دعا کنید و طلب کنید و بخواهید بعد آنجا می‌فرماید ان الی ربک المنتهی آخر خط تو خدای تو است یعنی چه خدای تو است خدا آخر خط است خدا آن کسی که لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار خدا نهایتی ندارد حدی ندارد آخرین خط حرکت تو رسیدن به این مرز بی نهایت است اینها به هم ربط پیدا کردند بعد در یک منظومة کاملی از انسان شناسی و جامعه شناسی و خدا شناسی یک پیوند بسیار منطقی وم تینی پیدا می‌کنند و به این ترتیب ما خلأیی در این منظومه نمی‌بینیم وبه این ترتیب ما باید خودمان را مطالبه کنیم به یک بحث انسان شناسانة قرآنی ویک بحث جامعه شناسانة قرآنی و در ضمن این دو بحث بحث مربوط به سنت شناسی یعنی سنتهای الهی که در وجود ما و بر وجود فردی و جمعی ما حکومت می‌کند اینها این مجموعه را اگر در کنار هم ببینیم آن وقت به راحتی می‌توانیم قوانین و مقررات حدود و ضوابط وان منظومة اجتماعی ترسیم شده برای بشر را به خوبی هم بفهمیم و هم به خوبی اجرا کنیم و به این ترتیب ان‌شاءالله از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را چنین توفیقی بدهد که بتوانیم به این مهم بپردازیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo