استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
91/10/02
بسم الله الرحمن الرحيم
2/10/91
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در عناوینی بود که به نظام اجتماعی عنوانی کلی و عام دادهاند در قرآن یا بابی را در بحث نظام اجتماعی میتوانند باز کنند توضیحی و تفصیلی بر آن عناوین عام باشند به این معنی که با توجه به قلمروهایی که یک نظام اجتماعی دارد و سؤالاتی که در نظام اجتماعی مطرح میشوند ما میبینیم بعضی از آیات قرآن به این سؤالها پاسخ کلی و اجمالی دادند بعد این پاسخها به طور هرموار باز میشوند توضیح داده میشوند سه عنوان را مرور کردیم که عنوان عبادت بود یکی عنوان تقوی یکی عنوان عدل که اینها از عناوین جامع هستند و فراگیر هستند برای کل نظام اجتماعی و هر کدام از این عناوین یک بعدی از آن یا نظام اجتماعی یا لایههای آن نظام اجتماعی را توضیح میدادند مثلا اگر عنوان عبادت یک عنوانی باشد که هم رفتار انسان را فرامیگیرد و هم درون انسان و آن قد اخلاص معنویت و آن ارتباط درونی با خدا را نشان بدهد چون عبادت متقرن است به بندگی انسان برای خداست و اخلاص در عبادت حالا دو احتمال اینجا مطرح است یعنی اخلاص در عبادت شط مقوم است و شرط قبولی عبادت است یا این که نه عبادت میتواند از عبادت همان رفتار ظاهری مطابق با قانون خداست و شرط قبول این عبادت اخلاص است یعنی عبادت رفتار یا عبادت بیش از رفتار است یعنی رفتار را آن درون انسان است که باید آن خضوع و بندگی خدا را پذیرا باشد و عبادت نامگذاری شود حالا ایجا یک بحث است آن کلیترین و جامعترین عنوان برای کل دستورهای الهی عنوان عبادت است از عناوینی که کل دستورها را در برمیگیرد باز عنوان تقوی است که تقوی بیشتر به آن بعد درونی انسان لازمة تقوی این است که انسان همة واجبات را مقید باشد از همة محرمات دست بردارد تقوی فراگیر است همة این ابعاد را در برمیگیرد اما آن نکتهای که در تقوی بیشتر مطرح میشود و مد نظر ممکن است باشد آن بحث التزام وانضباط درونی انسان یعنی تقید و مقید بودن به فرمانهای الهی که لازمهاش رفتار است یعنی اثر تقوی در رفتار در همان شعاعی که عبادت است در همان شعاع باز تقوی مطرح است اما با این دو رویکرد آن مثلا بعد رفتاری را بیشتر توجه میکند این بعد درونی آن حالت انضباط والتزام را همانطور عنوان عدل عنوان عدل اگرگفتیم عدل یعنی وضع کل شیء فی موضعه و حق هر کسی به اندازة خودش دادن و حق هر چیزی را به او دادن خب این هم یک جنبة رفتاری پیدا میکند بحث عدل ناظر به آن پشتوانة حقوقی است اما آن رفتار صحیحی است که آن پشتوانة حقوقی را هم مد نظر قرار داده است یعنی خاستگاه عدل آن احقاق حق است احقاق حقوق است خاستگاه عدل و در یک رفتاری که تحقق بخش آن حقوق باشد اطلاق میشود بعد ارتباط اینها را هم با هم در از این آیات قرآن دیدیم که چگونه عبادت یک قله است و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون همین قله به صراط تعبیر شده است و بعد فرموده است که اعبدوا ربکم لعلکم تتقون در این قله درون این قله شما باید به تقوی برسید حالا این شاهد آن نظری است که عرض کردم که میتواند دو نظر در عبادت مطرح باشد اعبدوا لعلکم تتقون عبادت طریقی است برای رسیدن به تقوی و به این ترتیب تعبد یعنی اطاعت از فرامین الهی و تقید به این فرامین کم کم برای انسان ملکة تقوی را به وجود میآورد مثل کسی که فرض کنید تمرین میکند یک کاری را تا این که ملکهاش بشود فرمودند نعم الخلق الصبر صبر خیلی خوب است ولی انسانی که صبر ندارد خب این شد به صبر باید وادار کند تا صبور شود انسانی که حلم و بردباری ندارد خودش را به حلم و بردباری عادت دهد این لم تکن حلیما فتحلم اینجا هم تعبد برای خدا یا عبادت برای خدا مقدمهای است برای عبودیت چون انسان لذت عبادت و اطاعت بندگی خدا را داشته باشد تا اینکه رام شود نفس او برای خداوند متعال میتواند این عبادت اینجا ناظر به آن رفتار باشد پس خود این رفتار حالت یک کلی است پیکرهای است که در درون آن یک گوهری وجود دارد به نام تقوی یا میتواند به وجود بیاید و برای رسیدن به این تقوی فرموده است اعدلوا هو اقرب للتقوی باز عدالت که به رفتار انسان ارتباط دارد نزدیکترین مسیر است برای رسیدن به آن گوهر تقوی خب حالا از عناوین عامی که مثل عدل مطرح میشود و میتواند کل قوانین را فرابگیرد عنوانی است که در قرآن کریم و حتی در قبل از قرآن در تورات و انجیل در وصف پیامبر صلی الله علیه وآله که کل برنامة پیامبر در یک کلمه خلاصه شده است در دو جمله الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر بشارت داده به پیامبری که کارش کل برنامهاش امر به معروف ونهی از منکر است یا آیات امر به معروف و نهی از منکر و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر یعنی وصف امتی که خیر الامم است خیر الامم بودن به لحاظ این که بهترین برنامه را دارد از این لحاظ چون دارد برنامه را توضیح میدهد خیر بودن این امت متقوم است به این که بهترین برنامه را در زندگی دارد بهترین برنامه برای بهترین امت تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر بعد عنوان امر به معروف شامل تمام معروفهاست تمام نیکیها و خوبیها در این معروف داخل است و تمام بدیها و منکرات در این عنوان نهی از منکر هم داخل است یعنی کلیة واجبات و مستحبات مباحات و راجحه همهاش در امر به معروف میتواند طبقهبندی شود و تمام محرمات و مکروهات در نهی از منکر میتواند طبقهبندی شود یعنی بشود یک عنوان جامع جهاد در راه خدا بشود یکی از مصادیق معروف انفاق فی سبیل الله یکی از مصادیق معروف نماز و روزه از مصادیق معروف است حسن الجوار مراعات حقوق همسایه یکی از مصادیق معروف است دادن حق افراد هر فردی حقش داده بشود از مصادیق معروف است و همینطور دوری از هر گونه ستم هرگونه ستم منکر است معصیت خدا منکر است شرب خمر منکر است تغلب منکر است غیبت کردن منکر است دروغ گفتن منکر است تمام این محرمات در منکرات میشود طبقه بندیشان کرد پس میتوانیم این عنوان عدل که در مقابلش ظلم است ان الله یأمر بالعدل والاحسان آنجا فرمود ولا یظلم ربک احدا و خدا این امر به فحشا نمیکند امر به منکر نمیکند امر به معروف میکند امر به منکر نمیکند این قول ان الله لا یأمر بالفحشاء وتقولون علی الله ما لا تعلمون پس در خود آیات قرآن این عدل و ظلم که در مقابل هم یا عدل و منکر که در مقابل هم مطرح میشوند در آیاتی دیگر امر به معروف و نهی از منکر عنوان شده است حالا یعنی منطبق عدل کل معروفهاست و منطبق ظلک کل منکرهاست این هم عنوان چهارمی است که از عناوین کلی و عام است که همة احگام را در برمیگیرد خب در آیة سورة نحل که تلاوت کردیم ان الله یأمر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون این میتواند تفصیلی باشد بر آن امر به معروف و نهی از منکر یعنی این دو عنوان اگر باز بشوند به سه مقوله در باب معروف و سه مقوله در باب منکر تجزیه شدهاند عدل و احسان و ایتاء ذی القربی، ایتاء ذی القربی میتواند مصداق برای احسان باشد ولی گویا موضوعیت دارد یعنی روابط اجتماعی بر اساس تحکیم رابطة فرد با فامیل و نزدیکان خودش که در حقیقت یک عنصر و یک عامل تحکیم ارتباط اجتماعی است و از راه ایتاء ذی القربی شما میتوانید یک جامعه را به هم پیوند بدهید خب عدل در مقابل عدل مصداق عدل احسان هم مصداق معروف است احسان هم مصداق معروف است اما اینجا باز شدند به لحاظ اینکه الآن وقتی میخواهیم از هم جدا کنیم ممکن است گفته شود واجبات در عدل تعریف میشوند و تصنیف میشوند این عدلی که در مقابل او احسان هست احسان و نیکی یعنی آنچه که اضافه بر وظیفه است آنچه که اضافه بر وظیفه هست آن هم خدا دوستش دارد که انسان آن طور نباشد که همیشه با خود خدا هم با دیگران هم قیراطی برخورد کند ملا نقاطی باشد خوب است که انسان خودش را به جود وکرم وادار کند بذل و بخشش داشته باشد عدل بدهد حق فرد را بدهد اضافه بر آن هم مثل کاری که پیامبر میفرمودند که دوست داشتن که اجرت اجیر را قبل از اینکه عرقش خشک شود بدهد این یک احسانی است یک تشویقی است برای او وگرنه فرض کنید عرقش زمانی خشک میشد که کارش تمام میشد تا کار تمام نشده شاید مستحق عذرت نباشد اما اینکه میگوید قبل از اینکه کارش تمام بشود و قبل از این که عرقش خشک بشود اجرتش آماده شود داده بشود تشویق بشود خب اصل حق را به صاحب حق دادن این عدل است اما این که چگونه بدهید با احترام و با تقدیر بدهید به گونهای بدهید که او تشویق بشود که دوباره برای شما این کار را انجام بدهد یا کاری را اگر به او سپردید با عشق و علاقه بیاید انجام دهد این از مقولة احسان است پس این باز شد معروف به سه شاخه تقسیم شد عدل و احسان و ایتاء ذی القربی منکر هم به سه شاخه تقسیم شد وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی حالا اینجا در عرض هم گذاشته شدند یعنی منکر به سه قسم تقسیم شده است که اینها قطعا وقتی که در کنار هم بیایند با هم متمایز و متفاوت میشوند عنوان منکر هستند منکراتی هستند که در منکر بودند بسیار تابلو هستند وبسیار روشن هستند که مثلا منکر است منکری است که همه کس دادشان از این منکر به عرش اعلی میرسد فحشاء وان الله لا یأمر بالفشحاء ان الله یأمر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی خب بغی تعدی به دیگران است شاید در مقابل عدل باشد منکر چیزی است که خدا یا فطرت یا عقلاء او را انکار میکنند و او را نمیپسندند فحشاء بخشی از آن منکرات میتوانند باشند منکرات خاصی را منکر و فحشاء گفته میشود خب این تفصیل و این جدا سازی یک نوع باز کردن آن برنامة عامی است که قرآن برای انسان مطرح میکند وقتی سورة و العصر را میخوانیم باز میبینیم سورة والعصر میآید همین نظام اجتماعی را باز میکند به گونهای دیگر باز میکند وقتی میفرماید ان الانسان لفی خسر ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر مثلا در بعد رفتاری و در بعد روانی یا بعد اعتقادی دو شاخص مطرح میکند یا دو اصل که این دو تکلیف برای انسان میتواند از این انتزاع شود ودر برابر ودر مقام بیان تکلیف نیست ولی در مقام بیان آن جامعة الگو است یا جامعة رستگار وجامعة غیر خاسر جامعهای که خسران ندیده جامعهای است که افراد او مؤمن باشند خب مؤمن به چه آیات دیگر آمن الرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون کل آمنوا بالله وملائکته وکتبه ورسله ولا نفرق بین احد من رسله باز شده این ایمان به آن متعلق ایمان یا لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق ولکن البر من آمن بالله یا آتی المال علی حبه و تا آخر آیه میبینیم که بر لن تنال البر حتی تنفقوا مما تحبون اینجا از شرائط بر یا فلسفة بر یا این که این بر چگونه باید باشد تا انسان به آن خوبی یا نیکی برسد باز میشود خب بر هم بی ارتباط به معروف نیست خوبی و نیکی و ممکن است شامل هم عدل وهم احسان باشد میبینید این عناوین تعدد و کثرت عناوین که هر عنوانی میتواند به یک بعدی ناظر باشد و بعد تفصیل این عناوین عمل الصالحات از عناوین عامی است که کلیة نیکی ها در بر گرفته میشود یعنی کلیة احکام شرعی مربوط به از طهارت گرفتن تا اجراز حدود ودیات همه میتواند عمل الصالحات میتواندخلاصه شده باشد وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر را آن یک شاخصی به جامعه بدهد که چگونه حقوق و نسبت به پایداری بر این حقوق حساس است خب اینها را با این که میتوانند یک عنوان داشته باشند اما جداشان کرده است شاید به لحاظ اهمیت شاید به لحاظ این که هر کدام موضوعیت دارد یعنی التزام به حق یک اصل است صبر بر این التزام به حق هم یک اصل دیگراست که اینها بدون هم نمیتوانند مثمر ثمر باشند با هم باید باشند و میتوانست بفرماید توصوا بالحق والصبر اما این تواصی را تکرار کرده است تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر بعد صبر و حق را هم از هم جدا کرده است خب اینها جای مطالعه دارد در آیات قرآن که این نحوة باز شدن یعنی فایلهایی که قرآن مطرح میکند هر فایلی برای خودش بازش میکند و آن فایل را غنی سازی میکند اطلاعات جدیدی را در آن مطرح میکند لذا اگر شما مصادیق تقوی را بگیرید خب ببینید مصادیق تقوی را چه آن حرمات چه واجبات کنار هم بگذارید یک منظومه به دستتان میآیند مصادیق بر در قرآن یک منظومه ازش به دست میآید مصادیق عدل و مصادیق ظلم در قرآن منظوم است بعد اینها به عم ربط دارند این منظومهها این روشی است که برای این که ما به دست بیاوریم که قرآن کریم در زمینة مطالبات خودش از جامعة انسانی به شیوههای گوناگون خواسته کلیت برنامه و جاعلیت برنامه را نشان بدهد در جاهایی هم جمع کرده است مثلا در سورة لیل که در نزول هم از سورههای اولیه است در مورد فاما من اعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری کسی زندگیش ساده و راحت و در قیامت هم بسیار راحت مسیر را طی میکند که اعطی دهنده باشد واتقی وصدق بالحسنی تقوی پیشه کند و ایمان به آن حسنی و آن عاقبت و آن به بهترینها داشته باشد ایمان به خدا در این پیش میآید در ایمان به قیامت ایمان به سعادت و شقاوت انسانها در اینجا میآید بعد در همین سوره میفرماید و سیجنبها الاتقی الذی یعطی ماله یتزکی خب بحث تفاضل در تقوی این که با تقواترین این مقبولترین یا رستگارترین انسان خواهد بود در مقابل باز باز کرده است اینهایی که ضرر میکنند و بعد به خسران میرسند و اما من بخل واستغنی وکذب بالحسنی سه بعد را از هم باز کرده است بخل بورزد دهنده نباشد خود خواه باشد همه چیز را برای خودش بخواهد نگه دارد واستغنی خودش را به بینیازی بزند و بینیاز ببیند در مقابل اتقی فرموده است استغنی آن احتیاط میکند آن مراعات میکند آن قانون مدار است آن رهاست از قانون خب وکذب بالحسنی و بعد اعتقادی را در بر گرفته است ببینید این باز کردنها باز کردن این مفاهیم کلی به این صورت مصداقی که نشان دهندة تعدد ابعاد وجودی انسان است و نشان دهندة این است که این برنامة قرآنی نظام اجتمایع نظام فراگیری است که هیچ جیزی را فرو گذار نمیکند برشهای مختلف میدهد به مطالب خودش چون انسان را در سطوح مختلف و با برشهای مختلف میتواند نگاه کند و برایش برنامه و دستور بدهد خب اگر این مسیر را ما طی کنیم یک مجموعة مفصلی از قوانین و تکالیف به دستمان میآید که اینها در این چارجوب قابل طبقه بندی هستند حالا انواع طبقه بندیشان هم حالا شاید از خود آیات قرآن هم ما بتوانیم یک نوع طبقه بندی خاصی را مثل همین اعطی اتقی صدق بالحسنی که در سه بعد یا بگوییم در سه مرحله و رتبه اینها را مطرح کرده است در بعد رفتاری مثلا اعطاء را مطرح کرده است و در آن بعد روانی و ملکات اخلاقی تقوی را مطرح کرده است در بعد ایمانی تصدیق را مطرح کرده است به این لحاظ ما میتوانیم بگوییم خیلی خوب پس کلیة تکالیف الهی میتوانند تکالیف اعتقادی باشند تکالیف اخلاقی باشند تکالیف رفتاری باشند این یک نوع تقسیم بعد رفتاریها هم میتوانند فردی باشند میتوانند اجتماعی باشند اجتماعیها هم تردیای هم میتوانیم به این شکل تقسیم کنیم رفتارهای فردی رابطة انسان با خدا رابطة انسان با خود این فردی است البته در پرتو آن نظام اجتماعی اینها تعریف میشوند و همینطور رفتارهای اجتماعی رابطة انسان و با طبیعت جزء رفتارهای اجتماعی باشد اضافه بر رفتار خود جامعه برای اجتماعیها هم ما میتوانیم سه آیتم بگیریم در نتیجه اینطوری میشود تکالیف را میگوییم اگر فردی هستند رابطة انسان با خدا و رابطة انسان با خود مثل بحث نماز و روزه وعبادات رابطة انسان با خود با مراعات حقوق نفس و تکالیف اجتماعی تکالیفی که به خود جامعه و جمع ربط دارد و تکالیفی که به افراد جامعه ربط دارد این افراد جامعه روابط افراد با یکدیگر و با طبیعت اینجا پنج عنوان پیدا میکنیم و هر یک از اینها میتواند اعتقادی باشد میتواند اخلاقی باشد میتواند رفتاری باشد یا به صورت به اصطلاح رسالت حقوق امام سجاد علیه السلام طبقه بندی شدند این تکالیف حق الله و حق النفس و حق اعضاء و حق افراد بعد خود افراد هم طبقه بندی میشوند افرادی که نزدیکترین افراد به انسان هستند خانواده چدر مادر برادر خواهر و همینطور به این فامیل تا برویم به عموم افراد جامعه عموم افراد یک دین و عموم انسانها به این ترتیب این حقوق طبقه بندی شده است و بر این اساس تکالیف هم طبقه بندی میشود و یک منظومهای این چنینی یعنی از زاویة احقاق حقوق که آنجا بحث وتواصوا بالحق مطرح بود این تواصوا بالحق را با این نگاه و رسالت الحقوق به حقوق انسانها البته اگر بگوییم که توصوا بالحق شامل و منظور از تواصوا بالحق حقوقی که بر انسان مترتب است برای خودشان و برای دیگران کلیة حقوق حق هم جنس بگیریم و شامل هم این بشود و هم حق ایمان به خدا حق است تواصی به حق به التزام به مبدأ التزام به تعهد به این خدایی که انسان را آفرید همة اینها را میتواند در بگیرد و لذا در اینجا ما این تقسیمبندیها را میتوانیم در اینجا محور قرار بدهیم برای آن منظومة اجتماعی وچه بسا باز در آیات قرآن تعمق تدبر بیشتر بکنیم ببینیم تقسیمات دیگری را قرآن مطرح میکند خلاصة این حرف اینجا این است که اگر قرآن چندین طرح و چندین نمونه مطرح کرد آن تقاطع و تهافت که با هم ندارند هیچ بلکه قرآن از زاویههای دید مختلف با برشهایی که نسبت به فرد یا جامعة انسانی مطرح میکند به تناسب این که باید وقتی گفته میشود مثلا عبادت باید آن لب آن عبادت و درون آن عبادت هم مشخص باشد تقوی را مطرح میکند وقتی تقوی را مطرح میکند کلام را در تقوی به آن نهایت خودش میرساند و کمال بحث را از هر لحاظ ایفا میکند بنابراین ما همة اینها را باید در نظر بگیریم و یک نگاه جامعی داشته باشیم که انشاءالله در فرصتهای بعدی با تأمل بیشتر در ایات قرآن بتوانیم مجموعة این تقسیمبندیها طبقهبندیها را در یک منظومة اجتماعی ببینیم انشاءالله وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.