استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
91/09/26
بسم الله الرحمن الرحيم
26/9/91
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما دربارة نظام اجتماعی وقبل از نظام اجتماعی روش استنباط و کشف نظام اجتماعی اسلام برای جامعة بشری میباشد روش شهید صدر را در اقتصادنا و سپس روش ایشان را در مجموعة اخیری که از ایشان به ارث مانده است یعنی المدرسة القرآنیة والاسلام یقود الحیاة را مورد مطالعه و دقت قرار دادیم و تلاش کردیم که اشکالات فنی که بر بحث حجیت این روش یا علمیت این روش و قابل استناد بودن مکتشفات این روش را مورد ارزیابی قرار دادیم وسعی کردیم که مهمترین اشکالات را بر مبنای شهید صدر یا بر مجموعة مبانی ایشان و بر مبانی قوم پاسخ بدهیم و حالا نبوت انتخاب مسیر و انتخاب روشی است که برای ما امکان پذیر میباشد و شایستة پیروی به نظر حقیر ما با توجه به مجموعهای از اصول مسلم و محکمات باید حرکت کنیم خب یکی از اصولیکه اجتناب ناپذیر است و میتواند به عنوان چراغ راه ما در این مسیر قرار بگیرد این است که با اذعان مثل شهید صدر بزرگانی مثل شهید صدر امام خمینی رحمة الله علیه و علامة طباطبایی و بزرگان دیگری که علم تفصیلی به منابع تشریعیمان دارند یعنی کتاب سنت همه قبول دارند که کتاب و قرآن کریم وسنت شریف پیامبر و اهل بیت علیهم السلام مجموعة کاملی است که کل خواستههای دین و کل خواستههای اسلام در این مجموعه فراهم آمده است ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء ما من شیء الا وفیه کتاب او سنة این مضمون همه چیز همة ما یحتاج ما در کتاب وسنت هست و نیاز بشریت وجامعة بشری در قرآن و سنت است این مورد تصنیح و تأکید بزرگان و قبل از بزرگان خود سنت و خود قرآن کریم است این اصل اصل اول که در حقیقت منبع تشریع و آن سرچشمة زلالی که انسان برای فهم احکام خدا فهم دین فهم راه عبودیت و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم هذا ببینید تعبیر قرآن خیلی ظریف است هذا صراط اشاره خب مشار الیه یک جزئی است یک کلی مبهمی نمیتواند باشد هذا صراط مستقیم یعنی عبودیت من برای شما و ان اعبدونی یعنی آن امری که از این اعبدونی در اینجا امر است از این امر ما چه مفهومی را میفهمیم چه مطلبی را میفهمیم این است که خدا دستور میدهد که ما او را عبادت کنیم بعد میفرماید این صراط مستقیم است به کجا این صراط مستقیم برای انسان الی الله است ان الی ربک المنتهی همان کسی که فرموده ان الی ربک المنتهی دارد میفرماید که ان اعبدونی هذا صراط مستقیم خب ببینید در یک جمله در یک آیه ان اعبدونی کل مسیر یعنی بگوییم کل نظامی که اگر بناست انسان نظاممند باشد حرکتش حرکت شایسته برای انسان در یک کلمه در عبادت خدا خب اگر این عبادت بعدا وارد مفهوم و اجزاء این مفهوم شدیم و به ما خود همین صاحب این صراط مستقیم صاحب این طریق عبودیت که خدا باشد و بینش خودش تبیین کند که این عبادت همة ابعاد وجود انسان را فرا میگیرد و من برای همة ابعاد وجود شما قانون قرار دادم برای همة ابعاد شما قانون قرار دادم و عمل به این قانون که این قانون دو طور نامگذاری شده است یک نامگذاری شده است حدود الله یعنی حدودی که خدا برای انسان تعیین کرده است خب حالا چرا این حدود را خدا برای انسان تعیین کرده چون این حد انسانیت است برای انسان چون خدا بر اساس عدل این حدود را تعیین میکند و خدایی که انسان را آفریده است و نیازهای او را میداند به اندازة نیازش و به تناسب نیازش در همة ابعاد آن حدود را تعیین کرده لذا فرمود تلک حدود الله فلا تعتدوها ومن یتعدی حدود الله فقد ظلم نفسه کسی که حد خدا را تجاوز کند تعدی کند به خودش تعدی کرده است یعنی از خودش از حد انسانیت گذشته است وارد مرز غیر انسانی شده است خب در حقیقت این خودش یک پکیج کامل است ویک مجموعة کاملی است که اگر بگوییم که نظام اجتماعی انسان نظام فرد و جامعه با تعریفی که ما از نظام اجتماعی داشتیم نظام اجتماعی نظامی است که نیازهای فرد در جامعه و نیازهای خود جامعه را تأمین میکند و خدا میفرماید وان اعبدونی جمع است اینجا که فرد خطاب نشده وان اعبدونی وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون یک آیه بعد این را باز میکند وان اعبدونی هذا صراط مستقیم اگر مرا عبادت کردی پس شما مقید خواهید شد به آن چارچوبی که من قرار میدهم یعنی به حدودی که من تعیین میکنم این حدود الهی است و این حدود الهی حدود شماست و مرزهای شماست برای این که این صراط مرز دارد این صراط این طور نیست که هیچ حد و مرزی ندارد باید جد و مرزش را بدانید تا صراط تا راه باشد باید دو طرف این صراط مشخص باشند تا انسان در این صراط حرکت کند تا گفتیم صراط یعنی مرز بندی تا گفتیم صراط یعنی حدود یعنی ملازم صراط حدود است حالا در جای دیگر حدود را صریحا بیان کرده است بعد وصف حدود را بیان کرده است در اصل فرموده این چه ربطی به شما دارد حدود من چه ربطی به شما دارد تلک حدود الله برای شما فلا تعتدوها چون برای شماست پس شما نباید تجاوز کنید باید به آنها مقید باشید فلسفهاش چیست و نقطهاش چیست که اگر ما تعدی کردیم جه میشود چه مشکلی به وجود میآید و من یتعدی حدود الله فقد ظلم نفسه اول به خودش ظلم کرده است خب ببینیم این آیات را که قرآن دارد و این آیات پراکنده است عدم تجمیع این آیات وکنار نگذاشتن اینها بعضی کنار بعضی دیگر و نداشتن تصوری صحیح از موضوع بحث که انسان باشد وجامعه باشد و حتی نداشتن تصوری از خود قرآن اینها همهاش عوامل آسیب رسان به کار استنباط میشود خب حالا این یک نمونه بود من میخواهم از این نمونه ارتقاء پیدا کنیم به اصول کار پس ما ببینید آمدیم به عنوان مبنی قبول کردیم که منبع تشریعی ما قرآن وسنت است خب بدون معرفت قرآن و سنت ما چگونه از قرآن وسنت استنباط کنیم خب آقایان مراجعه کننده به قرآن و مستنبط از قرآن اگر در بحث حجیت قرآن حجیت ظواهر و حجیت قرآن فقط راجع به همین نکتة قرآن بحث کنند که آیا قرآن حجت است یانه بر ما و چگونه حجیتی است ودیگر هیج به هیج چیزی از قرآن و از ویژگیهای قرآن و روش بهرهبرداری از قرآن اصلا توجه نشود چگونه این مستنبط ما و این مجتهد ما بخواهد چگونه میتواند بخواهد و بخواهیم از او که به قرآنی که از او فاصله دارد و به ویژگیها و نکات تأسیسی که خود قرآن برای خودش در نظر دارد توجه نکرده باشد چگونه میتواند از این قرآن استنباط کند و همچنین نسبت به سنت پس شد گام اول وشرط اول برای استنباط از قرآن وسنت معرفت مستنبط به ویژگیها و خصوصیات و روش استنباط از قرآن وسنت که باید یک علم یا چند علم در اینجا مثل علم علوم قرآن که معمولا ویژگیهای قرآن در او مطرح میشود اما این ویژگیها باید به گونهای مطرح شود که کار بردی بشوند یعنی بتواند مستنبط ما از آن ویژگیها راهکار صحیح استنباط از قرآن را به دست بیاورد همینطور به علم اصول یا قواعد استنباط یا اصول استنباط به تعبیرهای گوناگونی که مطرح است یا بعضیها مبانی استنباط تعبیر کردند و منظورشان قواعد استنباط است قواعد استنباط از این قرآن و سنت را هم باید بداند خب این دو آیتم اینجا مطرح شد منبع شناسی در حد به دست آوردن توان استنباط از این دو منبع خب عنصر سومی که مورد نیاز است موضوع شناسی است از دو موضوع در منبع شناسی مطرح هستند و یک بحث کلیدی و کلان راجع به موضوع مورد بحث که چه باشد مثلا نظام اجتماعی خب ما یک تصوری در حدی که چندین سؤال برای ما تولید کند یعنی چندین مبهم داشته باشیم در این نظام که دنبال کشف این ابهامات باشیم یا به عبارت دیگر چندین سؤال اصلی و فرعی راجع به نظام یعنی یک معنی اجمالی نسبت به نظام نظام چیست نظام اجتماعی تعریف نظام اجتماعی چیست نظام اجتماعی که ما دنبال آن هستیم خیلیها نظام اجتماعی مطرح میکنند منظورشان نظریه است و خیلیها نظریه مطرح میکنند منظورشان نظام است حالا تفکیک اینها نظریة اجتماعی که ما باید بر اساس او حرکت کنیم تعریف نظریة اجتماعی و تعریف نظام اجتماعی اینها به عنوان ابزار بعدی کار ما است با آن بحث قبلی که عرض کردیم روش استنباط نه روش استنباط مثلا از آیات به تنهایی روش استنباط نظریه و نظام که شهید صدر در آن روش استنطاقی که نامگذاری کردیم مطرح نمودند روش استنطاق از قرآن را اضافه بر آن قواعد اولیهای که در علم اصول برای استنباط مطرح میشود اینها در کنار هم بیایند تازه ما امکان ورود به قرآن و سنت را برای استنباط نظریه و نظام به دست میآوریم خب باز تا اینجا ما نیمة راه را رفتیم چرا نیمة راه را رفتیم چون ما میخواهیم این نظریه ونظام را برای انسان نظریه ونظامی که قرآن وسنت برای انسان معرفی میکند آن را بفهمیم و کشف کنیم خب اگر ما انسان را خوب نشناسیم و جامعة انسانی که این نظام را برای او میخواهیم خوب نشناسیم ما چگونه میتوانیم به این نظام دست یابیم یعنی تصور ما از این نظام بسیار ساده سطحی و ناقص خواهد بود یک تصور ابتدایی خواهد بود چرا چون ما بدون این که ابعاد وجوبی انسان را درک کنیم میخواهیم از این قرآن برای این ابعاد وجودی برنامه بگیریم و این امکان پذیر نیست بدون این که ما ابعاد اجتماعی انسان را جامعة بشری را بفهمیم چگونه ما میتوانیم از این آیات و روایات برای آن ابعاد قانون به دست بیاوریم بر فرض در جایی قرآن صریحا یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة این سلم چیست وچه ابعادی دارد وچه چیزی را محقق میکند و سلم برای انسان یعنی چه سلم برای بشریت یعنی چه اینجاست که ما ناگزیر میشویم که 1ـ انسان شناسی 2ـ یک جامعه شناسی را هم از نگاه قرآن به عنوان یک مقدمة اجتناب ناپذیر به دست بیاوریم پس اینها شدند مقدمات کار میشمارند این مقدمات را که اگر بخواهیم ترتیب فنی را هم مراعات کنیم این طوری خواهد شد 1ـ قرآن شناسی گام اول که در قرآن شناسی دو اصل آنجا باید برای ما روشن شود 1ـ قرآن چیست چه ویژگیهایی چه امتیازاتی و چگونه میشود از این قرآن بهره برد یعنی روش بهرهبرداری از قرآن ویژگیهای قرآن جامعیت قرآن و آنچه که در فهم ما از قرآن میتواند ذهن ما را غنی سازی کند با روش فهم قرآن روش استنباط از قرآن که با روش استنطاقی شهید صدر آمد همة این دو پارامتر ودو اصل در این قرآن شناسی خلاصهاش میکند چرا چون این منبع استنباط ماست پس 1ـ منبع شناسی با دو پارامتر و دو اصل و2ـ موضوع شناسی بود در موضوع شناسی هم شناخت نظریه و نظام تعریفی از نظریه و نظام و این که چه سؤالاتی در این نظریه و نظام مطرح هستند که معمولا توضیح ما دادیم یک سؤال اصلی در نظریه مطرح است وآن چرایی است و فلسفة شیء است و در نظام چگونگی مطرح است سؤال از چگونه بودن این چرا و چگونه باید پاسخش از قرآن داده بشود پس این هم شد چه موضوع شناسی خب ما نظام را میخواهیم کشف کنیم برای چه کسی میخواهیم کشف کنیم این نظام را برای انسان مخاطب این نظام و مجرای این نظام به یک تعبیری یا آن قلمرو این نظام اگر هم این تعبیر درست باشد یا آن کس و کسانی که این نظام برای آنهاست وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم این للناس تا شما ناس را ندانید که هستند چگونه برای آنها تبیین میکنید لذا فرمود وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم بلسان قومه یا فرمود بعث فی الامیین رسولا منهم یا من انفسهم از خودشان باشد که بشناسد آنها که هستند چه هستند به چیزی حساس هستند چه چیزی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد چگونه با آنها سخن بگوید که بفهمند این هم محور سوم محور سوم بگوییم آن کسانی که مخاطب این نظام یا مقصود این نظام هستند و این نظام باید بر آنها اجرا بشود یا در آنها در میان آنها اجرا بشود به تعبیر قرآن لیقوم الناس بالقسط مردمی که میخواهند به این قسط قیام کنند خب این مردم چه کسانی هستند نیازشان چیست چه ابعادی دارند چه نیازی دارند چه مشکلاتی دارند اینها را اگر شما تفصیلا بشناسید آن قوت تفصیلا شما میتوانید از این قرآنی که تبیانا لکل شیء هست و سنتی که همه چیز را در پرتو این قرآن تبیین کرده است به این مضمون الهی دست یابید پس ما سه گام در سه مرحله در سه محور باید داشته باشیم و اینها اجتناب ناپذیر هستند منبع شناسی بگوییم قرآن و سنت شناسی که این دو قسمت داشت دو موضوع داشت ویژگیها واختصاصات قرآن و روش استنباط و بهرهبرداری از قرآن که ضمنا قواعد استنباط را هم در برمیگیرد یعنی بخشی از علم اصول در اینجا به کار گرفته میشود و همینطور علم حدیث رجال همة اینها در این مقوله وارد میشوند این یعنی همة علوم حوزوی که تا الآن خواندید ومیخوانید همهاش میآید در مقدمة اول خلاصه میشود میماند دو محور دوم نظریه شناسی و نظام شناسی با سؤآلات کلیدی و کلانی که این دو موضوع برای ما به وجود میآورند این هم محور دوم و محور سوم انسان شناسی فرد و جامعه انسان فرد حقیقت انسان نیازهای انسان با ابعاد انسان و همینطور ویژگیهای انسان و مراحل رشد و تکامل انسان یک در حدود ده دوازده محور قرآن کریم برای معرفی انسان به خودش مطرح کرده است به همین نسبت جامعة انسانی انسان یک جامعه انسانی که یک مجتمع را تشکیل داده است و تشکیل این اجتماع چه ویژگیهایی چدیا کرده است با این اجتماع چون انسان فرد ممکن است با انسانی که در جامعه است و جامعة انسانی از این حیث با هم متفاوت میشوند یعنی میگویند عقل فردی عقل جمعی خب اگر عقل جمعی درست باشد آن وقت متناسب با این عقل جمعی باید قرآن حرکت کند که بتواند این جمع را مدیریت کند و در حقیقت این نظام اجتماعی نظام مدیریت این جمع است پس این جمع را با ویژگیهایشان باید دانسته بشوند و شناخته بشوند تا این که بشود نیازهای اینها واحکام مورد توجه قرآن وسنت برای اینها را ما کشف کنیم به طور دقیق پس تا اینجا ما سه خاکریز را باید پشت سر هم بگذاریم تا این که ما بتوانیم این نظام را به دست بیاوریم حالا گام چهارمی که میماند و به عنوان یک نقطة تحول میتواند باشد در مباحث فقهی ما این است که ما اگر انسان را بشناسیم اما این لایههای زیرین این نظام رفتاری و نظام اجتماعی چون نظام اجتماعی یک نظام رفتاری است یعنی میخواهیم ببینیم جامعه چگونه باید رفتار کند خدا چه رفتاری را برای جامعه میپسندد یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اینها را ما از شما میخواهیم خب اینها این لایة برونی که رفتاری باشد دو تا لایة درونی و زیرین دارد اگر شما بخواهید این نظام اجتماعی این نظام رفتاری اجتماعی را منهای ان لایههای زیرین بخواهید تعریف کنید و بتوانید باز اینحا در فهم کاستی و آسیب به وجود میآید و آن دو لایة زیرین چه هستند 1ـ نظام ارزشی نظام ارزشها و منظومة ارزشی که این نظام بر او استوار است که این نظام اجتماعی بر آن نظام ارزشی استوار است بدون فهم این نظام ارزشی فهم این نظام رفتاری فهم سطحی خواهد بود و لذا قرآن کریم در جای جای دستورها و قوانین رفتار آن فلسفة آن قوانین از بعد آن نظام ارزشی مطرح میشود یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلهم جامعه تک تک انسانهای این جامعه و جامعة مسلمان باید یک جامعة روزهدار باشد و خود نگهدار باشد خب چرا لعلکم تتقون ما میخواهیم شما به تقوی برسید چرا چون آن تقوی ان اکرمکم عند الله اتقاکم هست چون تقوی آن لایة زیرین و اساسی و آن تار و پود وجود شما را برای حرکت تکاملی شما به سوی خدا را به وجود میآورد و هموار میکند نقش روزه در تحقق تقوی نقشی است بسیار مهم به همین خاطر ما روزه را بر شما واجب کردیم آن هم به شکل خاص کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الاسود من الفجر زمان معین کیفیت معین یعنی روزه قانونمند میشود و نظاممند میشود روزهای که به تقوی برساند به همین خاطر آن لایة برونی این تکلیف منهای آن لایة درونیش گاهی در تطبیق هم در فهم حکم و هم در تطبیق حکم انسان را به خطا میکشاند یا آسیب میزند و به این ترتیب فهم و دانستن نظام اخلاقی یا بگوییم منظومة ارزشی که لایة زیرین است و همینطور یترتب بر این منظومة ارزشی یک منظومة حقوقی که امام سجاد علیه السلام در رسالة الحقوقشان به تفصیل به این منظومة حقوقی پرداختند که این لایة زیرین آن نظام اجتماعی است یعنی حق اعضا حقوق اعضا چون ما با این اعضا کار میکنیم درست است ما با این اعضا داریم رفتار میکنیم حقوق اعضا حقوق اشخاص حق الله الاکبر که اصل الحقوق است بعد حق نفس بر خود حق انسان بر خودش حق انسان بر دیگران حق دیگران بر او حقوق اشخاص اشخاص حقیقی وحقوقی حقوق اعضا و حقوق افعال سه تا سه نوع حق را عنوان و بیان میکنند که شاید در هیچ منظومة حقوقی ودر هیج رسالة حقوقی این چنین جامع مطرح نشده است حقوق اشخاص حقوق اعضا و حقوق افعال یک نگاه جامع به کل این عناصر مرتبط به بحث حق و حقوق که این لایة زیرین آن نظام رفتاری را تشکیل میدهد وقتی که این مجموعهها روشن شد آن ئقت شما به راحتی میتوانید آن منظومة رفتاری اجتماعی را به دست بگیرید و به دست بیاورید و استنباط کنید بدون این مسیر بدون طی این مسیر ظاهرا بسیار طولانی و شاید پیچیده که هر کدام شما در این مجموعهها منظومهوار باید حرکت کنید یعنی در شناخت انسان یک منظومهای دربارة انسان و همینطور در شناخت جامعة بشری یک منظومهای از قوانین و خصوصا اینجا شناخت سنتهای الهی که مورد تأکید قرآن است به عنوان یک آیتم بسیار مهم در شناخت نظام اجتماعی میتواند جلوه کند که اینها را دیگر من باز نکردم اینجا به اشاره دارم رد میشوم تا بعد در جای خودش ما وارد این عرصه شویم و بعد جا دارد که حالا بیاییم از خودمان آن سؤالاتی که برای نظام اجتماعی مطرح است اینها را ما جوابش را از قرآن و سنت به دست آوریم روابط فیما بین عناصر جامعه که نظام اجتماعی میخواهد این روابط را تنظیم کند این روابط فیما بین یعنی انسان و انسان و انسان خدا و انسان و خود و انسان و طبیعت این روابط را که ثابت و متغیر دارد که اسلام هم میخواهد او را مدیریت کند و تنظیم کند بنابراین ثابت و متغیر در شریعت را بر اساس ثابت و متغیر در این روابط خواهد فهمید عوامل وعلل حاکم بر این روابط که بحث سنتها در اینجا مطرح میشود اهدافی که این نظام اجتماعی باید دنبال کند تکامل فرد و جامعة انسانی چیست واین نظام چگونه میخواهد این تکامل فرد و جامعه را تأمین کند بنابراین ویژگیهای انسان عناصر تأثیرگذار بر زندگی انسان وتکامل او وظایف و مسئولیتهای جامعه نسبت به خود و نسبت به جوامع دیگر ونسبت به افراد جامعه وظایف و مسئولیتهای افراد جامعه در قبال جامعه علل تکامل جامعه و افراد جامعه وعلل انحطاط که در ضمن آن و بحث مشکلات فردی تأثیر گذار بر جامعه و راهحلها و مشکلات جامعة تأثیر گذار بر افراد جامعه وراه حلها خب مشکل را باید بشناسیم راه حل را از قرآن و سنت بگیریم این مجموعه سؤالاتی که در یک نظام اجتماعی مطرح میشود آن وقت زمانی اینها را شما میتوانید پاسخ بدهید که شما در مقدماتشان کوتاهی نکرده باشید وگرنه هر گونه کوتاهی در آن مقدمات در استنباط اینها شما به مسیری انحرافی گرفتار میشوید والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.