استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
91/09/25
بسم الله الرحمن الرحيم
25/9/91
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد واله الطاهرین .
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
موضوع بحث ما روش شهید صدر در به دست آوری نظریه و نظام بود که به منابع این کار و موارد متعددی که در آثار ایشان برای استنباط نظریه و نظام مطرح شده بود اشاره کردیم و یک جمعبندی داشتیم از مجموع کار شهید صدر که در این جمع بندی روشن شد یگانه راه رسیدن به نظام و نظریه ونظام این نبوده که شهید صدر در مقدمة جلد دوم اقتصادنا بحثی تحت عنوان روش اکتشاف یا استنباط نظام اقتصادی یا نظریة اقتصادی مطرح کردند در آن منحصر نبوده است و بعد از این تجربه ایشان در کتابهای الاسلام یقود الحیاة والمدرسة القرآنیة آن آخرین مطالب و آخرین دیدگاههایشان را میتوانیم مورد دقت قرار دهیم و از آن تجربة آخر عمرشان و پیشنهادهایی که دادند و اکتشافی که انجام دادند با آن روش استنطاقی توانستیم ما در مجموع فعالیتهای علمی شهید صدر حد اقل این دو روش را در کنار هم یا در طول هم مطرح کنیم و راه ما منحصر نباشد در مراجعه به فتاوای فقهاء که این فتاوی در حجیتشان و مقدار حجیتشان و نحوة دخالتشان در اکتشاف نظام چقدر میتوانند مؤثر باشند که اینها مجموعة اشکالاتی بود که به این روش گرفته شده بود که به همة اینها پرداختیم وسعی کردیم که پاسخ بدهیم و آسیب شناسی کنیم بحث روش استنباط را و این آسیبها را تا آنجا که ممکن بود دفع کنیم و خلاصة این جمعبندی این شد که شهید صدر علی رغم ایمانشان به این که کلیاتی در آیات و روایات راجع به هر موضوع موضوعات مختلف زندگی اشاره شده یا تصریح شده ولی به دلیل این که این کلیات محدود هستند و خصوصا از لحاظ قطعی بودن این کلیات در آیات و روایات فقیه را وادار میکنند که به استنباط مسائل غیر مصرح فقیه را وادار میکند که استنباط کند و در نتیجه این استنباط دچار یک نقطه ضعف میتواند باشد از لحاظ قوت علمی قوت علمی به این معنی که فقیه در این استنباطی که انجام میدهد این استنباط برای او حجت است اما اگر او بر اساس این استنباط فتوی نداد دیگر چه حجیتی برای این فتوی خواهد بود وقتی قانع نباشد ونتواند فتوی بدهد بنابراین استفاده از فتوای دیگران که مخالف فتوای خودش هست این آسیب را خواهد داشت که بالفعل حجت نیست برای او این فتوی و نمیتواند به او عمل کند و این منشأ آسیب شد که خود شهید صدر مطرح کردند و اینجا ما با تببین و دو مسلک تنجیز و اکتشاف تنجیز و تعزیر و اکتشاف بر دو مسلک این مسئله را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر اکتشاف قطعی شد دیگر ما برای مقدمات این اکتشاف نیازی نیست دنبال حجت بالفعل بگردیم چون قطع حجت است وبه این ترتیب مشکل حل است اما اگر این اکتشاف قطعی نشد و اکتفا کرد این مستنبط مکتشف ما به فتوایی از فتواهای فقهای معاصر یا گذشته شهید در در اینجا فرمودند که این فتوی بالقوه حجت است چون دلیل دارد برای خودش این که چرا این مجتهد این فتوی را انتخاب نکرده میتواند ادلة درونی و نفسی داشته باشد یعنی به خاطر کثرت احتیاطش به خاطر ملاحظاتی که در کلام فقهای معاصر یا گذشته میبیند و از لحاظ نفسی و قلبی تمایل به این فتوی پیدا نمیکند اما این فتوی میتواند در راه گشایی برای فهم نظام میتواند کار گشا باشد خب اگر ما قرینیت نظام نه به معنای این که نظامی هست و حالا این قرینه میشود بلکه به این معنی که وقتی این عضو و این جزء از اجزاء نظام با بقیة اجزاء سازگار باشند خب کشف میکند فقیه که این عنصری است از عناصر نظام به این ترتیب خود این هماهنگ بودن این فتوی یا نتیجة این فتوی یا خاستگاه این فتوی با بقیة اجزاء این منظومه به زمینة این که دلیل حجیت هم دارد هر چند او الآن این را انتخاب نکرده است در اینجا ما نمیتوانیم بگوییم که این منظومه فاقد دلیل حجیت است بلکه این منظومه دلیل حجیت دارد و عنصر انسجام و هماهنگی هم میآید و تأیید میکند و تقویت میکند و در حقیقت قرینهای از قراون ترجیح این فتوای غیر منتخب این فقیه را برای نظام میتواند داشته باشد و به این ترتیب شهید صدر این مشکل را حل میکند و در اینجا شهید صدر میفرماید اگر در مقام ترجیح فتوایی بر فتاواهای دیگر ما برآییم باز در اینجا میتواند فقیه آن نگاه خاص خودش را مدخلیت بدهد و در این ترجیح هر چند ظاهرا گفته میشود که آن نگاههای شخصی آن فقیه در اینجا دخالت خواهد کرد ولی با تحلیلی که ارائه دادیم روشن کردیم که فقیه در اینجا در حقیقت نمیخواهد و شاید شهید صدر هم روی همین مانور میدهند فقیه نمیآید که یک نظر شخصی خودش را ترجیح دهد بلکه از میان چند گزینه که همشان صلاحیت میتوانند داشته باشند برای جزء بودن در یک منظومه این بهترینشان و کاراترینشان و منسجمترینشان با آن منظومه را انتخاب میکنند البته این فرض دیگری است که شهید صدر واردش میشود در حقیقت یک گویا شهید صدر دو طرح اینجا دارند و دو مرحله از کشف نظام را دارند برای ما بیان میکنند یک مرحله این میشود که فقیه از میان فتاوای موجود میبیند یک فتوی فقط با این بقیة اجزاء این نظام سازگار است ویک گزینه ما بیشتر نداریم از کلاین فتاوی فقط یک نظام در میآید در اینجا متعین میشود که مثلا فتوای شیخ طوسی را استفاده کند تا این منظومه کامل شود یک مرحلة دیگر در کلام شهید صدر به چشم میخورد که ایشان میفرمایند که گاهی ممکن است چند فتوی در عرض هم برای چند فقیه هر کدامشان به تنهایی قابلیت جزء بودن برای یک منظومه یک منظومة پیشنهادی داشته باشد و فقیه ببیند همة این منظومهها جوابگو هستند و میتوانند یک منظومة منسجمی باشند خب ما که چند نظام که نداریم یک نظام داریم در مقام ترجیح این چند منظومة موازی هم و عدل هم ما کدام منظومه را باید انتخاب کنیم اینحاست باز یک مقام ترجیح میآید برای فقیه که یک فتوی را بر فتاوای دیگر ناگزیر میشود که تقدیم کند تا این که به آن منظومة بهتر یا بدتر یا منسجم تر یا به هر تعبیری دیگر اینجا هم یک گزینش انحام خواهد شد که اینجا ما از آن نگاه شهید صدر به دخالت آن نظرات شخصی خودش در ترجیح رأی بر آراء و قولی بر اقوال هم ایشان فرمودند شاید گاهی وقتها ذاتیت اینجا ضرورت پیدا کند یعنی آن نگاه خاص خروج از آن یعنی آن عامل دیگر ترجیح که یک عامل موضوعی خارجی نیست اینجا ما دنبال این هستیم که کدام یک بهتر است و کدام یک مثلا مفیدتر است که حالا این باز سؤالات جدیدتری به وجود میآورد این معنی اگر یک چنین فرضی حالا این یک فرضیه است آیا حالا واقعا ما در عالم خارج چند منظومه و چند نظام اصلا میتوانیم تعریف کنیم و بعد بگوییم اینها همهشان صلاحیت دارند برای طرح به عنوان نظام اقتصادی اسلام یا نظام اجتماعی اسلام باشد یا واقعا این فقط یک فرضیهای است که حالا ممکن است تحقق خارجی نداشته باشد این احتیاج به بحث بیشتر دارد یعنی احتیاج به نمونه و مثال دارد تا اینکه ببینیم واقعا در فتاوای مختلفی که ایشان حالا در جاهایی آمده و خودداری کرده از انتخاب یک فتوی و فتاوای خودش آیا اگر فتوای خودش را در آن مجموعه میگذاشت اصلا نظام قابل کشف نبود یا یک منظومة دیگری به وجود میآمد که حالا آن منظومه در مقام ترجیح مرجوح مثلا میشد این هم خودش یک باب جدیدی است از بحث ولی از لحاظ حجیت که اشکال بعضی از آقایان روی همین نکته است که چگونه یک فتوایی که حجیت بالفعل ندارد وارد یک کار اکتشافی ووارد در یک ساختاری میشود که آن ساختار ما میخواهیم بگوییم آن همان منظومهای است که اسلام خواسته یا اسلام به ارمغان آورده است یک بحث صحت انتساب بود که جواب دادیم که صحت انتساب چون دلیل دارد آن فتوی هر چند ایشان الآن آن دلیل انتخاب را نمیکند و دلیل بهتر دارد یا دلیل ارجح بر او دارد اقوی از او دارد ولی فی حد نفسه چون مقرون به دلیل هست به همین نسبت میتواند آن منظومه هم از این حجیت بالفعل به یک معنی و بالقوه به یک معنی یعنی برای این فقیه به عنوان فتوی فتوای دیگر را انتخاب میکند برای عمل ولی وقتی که به نگاه منظومهای و برای کشف یک منظومه سعی میکند وارد عمل اکتشاف شود این فتوی را دارد ترجیح میدهد خب این دقیقا مثل دلیلین متعارضین که هر کدام حجت است و ما ناگزیرم یکی را انتخاب کنیم این دنبال یک مرجح میگردیم این که یک مجرح است و ما انتخاب کردیم یک دلیلی را به خاطر مرجحین انتخاب کردیم معنایش این نیست که آن کلا از حجتیش ساقط است اگر حجیت نداشت اصلا در مقام تعارض قرار نمیگرفت پس ما در اینجا در مقام ترجیح داریم اذعان میکنیم که این فی نفسه حجت است حالا خود قرینیت نظام و جزء منسجم بودن با بقیة اجزاء نظام خودش مرجح میتواند باشد برای این فتوایی که دلیل حجیت دارد برای خود دلیل حجیت دارد یعنی مستند است مستند شرعی و میشود از او دفاع کرد به عنوان شرعی بودن و میآید قرینیت نظام مرجح برای انتخاب میشود در این منظومه و بنابراین از این حیث اشکال قابل دفع است به نظر شهید صدر اما یک سؤال دیگر پیش میآید که حالا آن سؤال هم شاید سؤالیست که مطرح باشد برای بعضی از صاحبنظران و آن این است که خب این منظومهای که ما داریم کشف میکنیم خود این اکتشاف بر چه اساسی انجام میگیرد ما آیا یعنی یک آیهای یا روایتی که دارد به این منظومه تصریح میکند که نداریم وبه چه ما داریم استناد میکنیم ما خودمان داریم این نظام را استنباط میکنیم یعنی خودمان به یک معنی داریم اجزاء این نظام را که فراهم شده است داریم یک الفتی بین این مجموعه به وجود میآوریم و داریم رابط میدهیم و یا ربط را کشف میکنیم چون اکتشاف است کشف ربط مطرح است و در نتیجه خود نظام میشود یک امر استنباطی حالا مقدماتش آیا حجت هستند یا نیستند گفتیم حجت هستند اما خود این مجموعه و منظومه به این سبک با این روشی که ارتباطشان را داریم ما تبیین میکنیم بر اساس کشفی که میکنیم آیا این یک امر حدسی است یا مافوق حدس است یعنی ما به قطع یقین میرسیم که منظومه این است و جز این نیست و تمام اعضاء منظومه همین اعضائی است که ما به دست آوردیم خب اگر اینجا باز حدسی بود واحتمالی بود سؤال پیش میآید چقدر حجیت دارد لذا بعضیها فکر کردند این یک نوع قیاس است چون ما داریم یا یک نوع ابداع است ما داریم خودمان به عنوان یک فقیه این را در کنار هم فراهم میکنیم و داریم در حقیقت نظام درست میکنیم نه این نظام کشف میکنیم اسمش را بگذارید کشف نظام ولی ابداع نظام است و یک نوع نظام سازی است نه اکتشاف نظام ولذا مثلا مطرح کردند که این یک نوع قیاس استحسان است که وارد این مجموعة عملیات میشود و به طور ناخودآگاه و ناخواسته ما در یک استحسانی داریم غوطهور میشویم واین استحسان است که در اینجا خودش را به صورت یک امر قطعی نشان میدهد و دقت بکنیم اینجا چون این مصرح نیست در این منظومه در آیات وروایت بلکه ما از مثلا مدالیل ایات و روایات یا از مدالیل و فتاوی داریم اینها را به هم ربط میدهیم اسمش را میگذاریم اکتشاف حالا آیا واقعا این طوری است این نظامی که ما کشف میکنیم یا این طور نیست این هم جای بحث است و ممکن است به همین خاطر بعضیها زیر بار این روش شهید صدر نروند خب ما برای پاسخ به این اشکال در خود کلام شهید صدر عرض کردیم که شهید صدر با آن روش استنطاقی که در تفسیر موضوعی مطرح کردند میشود گفت که در چنین اشکالی میتوانند فائق بیایند و در آنجا ایشان استنباط یک نظریه و یک نظام را از متن آیات و روایات ممکن دانستند و بلکه تصریح داشتند و دارند که در آیات و روایات این قدر ما منابعمان غنی است که تمام مسائل مستحدثهای که برای ما پیش میآید فرا روی یک فقیه قرار میگیرد فقیه با شناخت دقیق موضوع و طرح سؤالهای اصلی و فرعی خاص آن موضوع میتواند به سراغ قرآن و سنت برود و از قرآن و سنت حکم را کشف کند و به این ترتیب امکان کشف یک نظریه و یک نظام به واقع به در عالم خارج تحقق پذیر خواهد بود شاهدش همان کاری که ایشان در نظریة اجتماعی انجام دادند و از مجموعهای از آیات نظریة اجتماعی را به دست آوردند و همینطور نظام حاکم بر این اساس این نظریه که نظام خلافت انسان و شهادت انبیاء میتوانیم تعریفش کنیم این نظام را ایشان به دست آوردند از متن آیات قرآن و به این ترتیب آن کلیت نظام کلیت نظام قابل کشف است میتوانست که حدس باشد بله ممکن است فقیه تلاشهای فراوانی بکند تا اینکه انسجام این مجموعه از مدالیل را تبیین کند و این تبیین میتواند به مقامی از کشف و ظهور برسد که اطمینان باشد برای فقیه خب ما بر مبانی قوم که بالاخره طریق تنجیز و تعزیر را طی کردند و هیچ وقت به قطع نمیرسند اما به آن حکم ظاهری که مضمون است و ادلة حجیت دارد اکتفا میکردند گفتیم بنابر مبنای قوم شهید صدر میتواند دفاع کند از خودش و میگوییم هم از آیات قطعی از روایات مسلم برداشتی که میکنند این استنباط به همان نسبتی که آن استنباط شما در مسائل ریز و غیر مصرح حجت است چون بر اساس یک قاعدة علمی من آنها را کشف کردم یا شما کشف میکنید ما هم بر اساس مجموعهای از قواعد علمی میآییم و این نظام را کشف و استنباط میکنیم یعنی شما نباید بر ما خورده بگیرید که این حجیتش چگونه میشود این اگر بیشتر قرائن بیشتری بر بیشتر از آنچه که شما در مسیری که طی میکنید در مسیر تنجید و تعزیر نباشد کمتر نیست بلکه ما قرائن گوناگون و متعددی را اینجا مد نظر قرار میدهیم و یکی از نکاتی که باعث اختلاف این دو مسیر تنجید و تعزیر با اکتشاف داشتیم همین نکته است که غفلت از این نکته که شریعت برای انسان اجتماعی است نه برای فرد فرد محض و خارج از جامعه این غفلت یا این عدم توجه میتوانست استنباطی از آیات و روایات از فقیه بدهد که این استنباط با یک فرد درون جامعه ونیازهای این فرد درون جامعه کمی متفاوت باشد و ما با توجه به که این نظام برای فردی است که درون جامعه است و این وظیفة در کنار جامعه هماهنگ باید باشد با آن نظام اجتماعی مطلوب و تعیین شده برای این فرد با توجه به این انسجامها و هماهنگیها ما قرائن بیشتری را به دست میآوریم و فقیه را در نگاهی که پیدا میکند دقیقتر قرار میدهد و او را متوجه نکات جدیدی میکند که آن نکات باعث آن استحکام نظر و عمق نظر خواهد بود و واقع بینی فقیه را نسبت به آن مکلفی که فرد در جامعه یا مکلفی که خود جامعه باشد خواهد بود و به این ترتیب از لحاظ قوت استحکام میشود گفت که فقیه در اینجا گرفتار این آسیب حدس و گمانه زنی نخواهد بود بلکه با بر اساس تجمیع قرائن میتواند شهید صدر ارتقاء بدهد آن نظر خودش را یا نظر هر فقیه دیگری که با یک نگاه اجتماعی به متون نگاه کند و نظام واره بخواهد فکر کند بگوییم ما بیشترین قرائن لازم را میتوانیم فراهم کنیم و فقیه به یک اطمینان بسیار بالایی برسد که چه بسا در آن مسلک تنجید و تعزیر چنین چیزی ما نداشته باشیم لذا امکان دفاع از شهید صدر در اینجا متحقق خواهد بود و اینکه ایشان 1ـ اکتفا نکرده است به فتاوای تفصیلی فقهاء که استنباطی هستند و حدسیند علی رغم این که دلیل حجیت دارند پس اکتفا نکرده به آنها بلکه ایشان میشود گفت از دو عنصر مهم میتواند نام ببرد بر این استنباط یکی این که ایشان تصریح دارند که ما کلیات آن نظام را در آیات وروایات که کم هستند علی رغم اینکه کم هستند اما میتوانند آن مبدأها و اصول حاکم بر آن نظام را آن قیم وارزشهای حاکم بر آن نظام را در متون آیات و روایات ما به دست آوریم و در حقیقت آن خطوط کلی مسیر را ما میتوانیم به دست آوریم همانطور یکه در منطقة الفراغ ایشان پنج محور یا پنج نقطه را مطرح میکنند که فقیه در منطقة الفراغ چگونه تصمیماتش مورد نظارت و حاکمیت متون برتر یعنی اسناد دست بالا اسنادی که اساس را تشکیل میدهند بر این اساس فقیه آزاد نیست که هر چه به نظریه اولیهاش رسید در منطقة الفراغ عمل کند بلکه اهداف و آن ثوابت اصول ثابتی که در آن نظام هست به اضافة مجموعة دیگر از نکات تأثیر گذار در تصمیم فقیه همة اینها مشخص شدند و بر این اساس فقیه میآید در منطقة الفراغ تصمیم میگیرد در اینجا هم فقیه در حقیقت با توجه به متون آیات و روایات و آن خطوط کلی که از این متون به دست میآید در یک شاه راهی فقیه خودش را میبیند و استنباطهای خودش را در چارچوب این مسیر کلان قرار میدهد یا اگر بخواهد یک نظامی را اینجا طرح کند و کشف کند کشف این نظام با توجه به وجود آن چارچوبهای کلی مطرح در آیات و روایات خواهد بود وجدای از او نخواهد بود یعنی در یک خلأ نمیآید فقیه یک نظامی را استنباط کند بلکه در یک مجموعه از اطلاعات زیر بنایی و اصول کلی مطرح در این نظام که مورد تصریح هستند آن وقت تفصیلات این نظام را بر اساس فتاوای موجود میآید گلچین میکند و آن خلأها را پر میکند یا مستقیما فقیه حالا به روش دیگر خود شهید صدر سؤال اگر داشت سعی میکند مستقیما از آیات و روایات آن پاسخها را در بیاورد و در کنار هم قرار بدهد یعنی با آن نگاه اخیر شهید صدر شاید بگوییم یا تحولی در نگاه شهید صدر پیش آمده یا این را باز کرده شهید صدر که اگر من ناچار بودم در آن مثلا اولین گامی که برداشتم به فتاوای فقهاء رجوع کنم تا بگویم از این فتاوی میشود نظام استنباط کرد حالا میگویم از خود آیات و روایات مستقیما میشود نظام استنباط کرد و این روش استنطاقی ودر نتیجه در دو سطر و در دو حوزه فقیه فقیهی مثل شهید صدر میتواند کار کند و برای نظام اجتماعی ما میتواند مطلب برای گفتن داشته باشد خب حالا ما در اینجا چه چیزی را انتخاب میکنیم و چه چیزی مناسب است این میماند برای جلسة بعد که یک کمی بیشتر تأمل میکنیم و ببینیم حاصل جمع این مسیرهایی که شهید صدر مطرح کرده است و خروجی آن در یک مسیر استنباطی مشخصی چه خواهد بود ان شاءالله برای جلسة آینده مورد بحث قرار بگیرد والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.