< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/09/15

بسم الله الرحمن الرحيم

 

15/9/91

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در روش استنباط نظام نظریه و نظام اجتماعی بود که به روش استنباطی و استنطاقی شهید صدر توجه شد و نسبت به اشکالاتی که برای آن روش مطرح شده بود یک مروری داشتیم و سعی کردیم با مرور مجدد به مجموعة کلمات شهید صدر نه در اقتصادنا فقط بلکه در چند حوزة کاری که ایشان فیما بعد انجام دادند یعنی حوزة علم اصول که در حلقات نمود بسیار خوبی دارد تلاشهای تجدید گرایانة ایشان و همینطور در ما بعد از حلقات در دو مجموعة الاسلام یقود الحیاة و المدرسة القرآنیة بود به تعبیر و برداشت بنده از سه کار یعنی سه نوع کار است که مکمل هم هستند و این که شهید صدر آیا از آغاز کار این نگاه را و این توجه را به کل کار داشتند به طور مرحله‌ای این را اظهار کردند یا اینکه نه شهید صدر به تناسب مراحل مختلف زمانی گامهای علمیشان تکامل پیدا کرد استظهار بنده دومی است یعنی زمانی که ایشان در اقتصادنا بحث روش استنباط نظام ومذهب را مطرح می‌کنند نظام اقتصادی یا مذهب اقتصادی را مطرح می‌کنند بر همان اصول متعارف حوزه‌های علمیه در علم اصول و اجتهاد و استنباط به همان مبانی و به همان رویکردی که بوده اکتفا می‌کنند و بر اساس آنچه که مورد قبول قوم است بر آن اساس حرکت می‌کنند و گام جدیدی که بر می‌دارند بر اساس آن مجموعة امکانات علمی متوفر و اصولی سعی می‌کنند نظام را استنباط کنند و کار ایشان در اقتصادنا جلد دوم اقتصادنا بر این اساس پایه‌گذاری شده و تصریح می‌کند وقتی می‌فرمایند ما باید به کتاب و سنت مراجعه کنیم و همچنین به فتاوای فقهاء توجه کنیم و فتاوای فقهاء آن روبناها را به ما نشان می‌دهد در آنجا در آن کلام کلام مجملی است از ایشان این کلام مجمل هیچ حکایت ندارد از این که ایشان با آن نگاه منهج استنطاقی که فیما بعد در المدرسة القرآنیة مطرح کردند با آن نگاه آن نگاه را هم داشتند اما اینجا مجملا رد شدند هیچ نشان نمی‌دهد کارهایی که هم و مقالاتی هم که از ایشان آمده بود در این مدت نوشته شده بود همان به صورت تفسیر تجزیئی تقریبا یعنی یک آیه الحریة القرآن الموضوعی ولی در همین حد آزادی در قرآن مثلا الحریة فی القرآن خیلی محدود مطرح کردند نه به آن نگاه فراگیر و با آن روش استنطاقی که پیشنهاد کردند فیما بعد یعنی تلاشهای علمی ایشان هم یک تلاشهایی متوسط بوده از لحاظ آن روش کاملی که فیما بعد ارائه دادند می‌خواهم از این شاهد بگیرم بر اینکه ایشان وقتی اقتصادنا را آماده می‌کردند بر اساس مبانی متعارف قوم حرکت می‌کردند هر چند گام جدیدی ایشان برداشت می‌کردند یعنی بر آن مبانی نظام سازی و نظام شناسی و اکتشاف نظام را شروع کردند که این خودش یک تحولی بود در فضای علمی حوزه‌های علمیه خصوصا در حوزه‌های علمیة نجف حالا چند در صد از علما فضلا به این توجه کردند و بهره‌برداری کردند این بماند بسیار کم به نظر بنده چون ما در آثار معاصرین و بزرگان آن زمان نمی‌بینیم کسی که آمده و این راه را مورد نقد بررسی یا تکامل قرار داده باشد از لحاظ تاریخی اثری ما ندیدیم که نه از شاگردان ایشان نه از معاصران ایشان که این کار را و این گام را متکامل کند بنابراین بحثهای ایشان در آن مقطع زمانی نسبت به اجتهاد و اکتشاف که دیروز اشاره کردم می‌خواهم جلب توجه کنم برای عزیزان به این که اگر یادتان باشد ما در این بحث نظام استنباط بین فقاهت و اجتهاد یک فرقی و فرقهایی قائل شدیم و عرض شد که در فقاهت دنبال علم و رسیدن به واقعیت باید باشیم در اجتهاد اعم است خواستة ما ما تلاش می‌کنیم زحمت می‌کشیم سعی می‌کنیم به واقعیت برسیم ممکن است نرسیم اینجا شهید صدر این دو مفهوم را تقریبا خیلی شفاف از هم جدا کرده است یعنی اگر کسی آن ریشه‌های بحث فقاهت و اجتهاد بخواهد برگردد در نوشته‌های شهید صدر خوبه همین جا مراجعه کند که شهید صدر به وضوح بین اجتهاد اجتهاد متعارف و بین اکتشاف که آن اجتهاد جدید یا اجتهاد بالاتر یا به تعبیر بنده یا به اعتبار بنده تفقه در دین که در روایات و آیات آمده غرض کشف واقعیت است غرض رسیدن به آن خواستة اسلام است نه غرض این است که ما به خواستة احتمالی اسلام برسیم خواسته‌ای که حالا ما در رسیدن به آن معذور باشیم خیلی خوب اینها را از هم شهید صدر جدا کرده است که بر مبانی متعارف قوم که می‌گویند مجموعة علوم حاصل از کتاب و سنت بسیار محدود است یعنی مجموعة اطلاعات ما از خواسته‌های شارع چه در کتاب و سنت آمده بسیار اندک است و بیشترین اطلاعات ما ظنی است یا ظنی الصدور است یا ظنی الدلاله است و یکی از حرفهایی که آقایان گرایش کننده و گروندة به حجیت ظن می‌زنند و زدند همین است که ما چرا باید به گمانه زنی توجه کنیم واز علم دست برداریم و خیلی انگیزه نباید داشته باشیم ودنبال علم باشیم چون این علم قابل دسترسی نیست حد اکثر امکانات علمی متوفر و فراهم شده در اختیار ما کتاب و سنت کتاب و سنت هم کتاب قطعی الصدور ظنی الدلاله است آیات قرآن خیلی‌هایشان یا متشابهات است یا ظهورات چند تا ما نص داریم چند محکم داریم که بتوانیم از آنها علم پیدا کنیم بسیار محدود هستند اندک هستند و همینطور روایات و روایت معمولا جز روایات متواتر بقیه همه ظنی الصدور هستند حتی اگر قطعی الدلاله باشند در نتیجه که نتیجه تابع اخص مقدمات است فرآورده‌های علمی ما بنابراین دیدگاه این می‌شود چند معلوم و بقیه همه مظنون خب شما یک اجتهادی که همة پایه‌های علمی او مبتنی است بر دو منبعی که این دو منبع حد اقل علم را چند قضیة علمی به شما می‌دهد بقیة قضایا وبقیة مسائلی که شما کشف استنباط می‌کنید منابعشان ظنی هستند چه برسد استنباطی که شما دارید انجام می‌دهید که آن هم خطا پذیر است روشن شد چقدر آسیب ما داریم ولی شیهد صدر در این نوشته در حقیقت دارد اقرار می‌کند واعتراف می‌کند که بنابر مبانی قوم ما اجتهادی دادیم که این اجتهاد فقط عذر می‌آورد برای ما بیننا و بین الله ما را به جایی می‌رساند دستمان را به حکمی به فتاوایی می‌رساند که این فتوی فقط عذر برای ما خواهد بود اما این که ما بتوانیم به ضرس قاطع بگوییم آنچه که به آن رسیدیم آین حکم الله است واین خود اسلام است دقیقا در این نوشته چند جا تکرار می‌کند که ما همچنین ادعایی نمی‌توانیم بکنیم و نمی‌توانیم مدعی باشیم که به اسلام رسیدیدم آن وقت این سؤال بزرگ اینجا مطرح می‌شود پس ما اگر بخواهیم یک نظریة اقتصادی اسلام و نظام اجتماعی اسلام را کشف کنیم و بگوییم اسلام این است ما چه راهی داریم ظاهرا راهی نداریم یا باید بگوییم هذا محتمل ان یکون اسلاما اسلام احتمالی است دیدگاه احتمالی اسلام حد اکثر این است دیگر چون بخواهیم خیلی تقوی داشته باشیم و با احتیاط حرف بزنیم می‌گوییم آقا شادی ان حکم خدا باشد آقایان در حکم واقعی و حکم ظاهری و بر اساس استنباط بر اساس اصول عملیه نتیجه‌اش همین است که شما بگویید هذا ما ادی الیه اجتهادی هذا ما ثبت لدی بالاصول العملیه که اینها نتیجه‌اش همش ظنی است پس من نمی‌توانم بگویم که من به حکم خدا به حکم واقعی خدا دست یافته‌ام واین مشکل را تقریبا شهید صدر میتوانیم بگوییم اینجا تسلیم می‌شود برای این مشکل و با این فرض چرا چون حالا می‌خواهد با این مبانی وبا این شرائط برود سرغ کشف نظام لذا اینجا ایشان فکر می‌کنم نوآوری شهید صدر در این شرائط همین بوده که راهی برای رسیدن به علم از راه کشف نظام ایشان دارد طراحی می‌کند که می‌گوید ما اگر دنبال منظومه باشیم از مسلمات کتاب وسنت بیاییم بهره‌برداری کنیم واز فتاوای ظنی فقهاء بهره‌برداری کنیم ما از این روبناهای ظنی می‌توانیم با توجه به آن منظومه‌ای که معتقدیم که هست و باید باشد ما آن نقاط خالی وآن نقاط ابهام را از این راه به دست می‌آوریم کشف میکنیم لذا ما وظیفه‌مان اکتشف نظام اقتصادی است یعنی ایشان یک پله رفت جلوتر از فقهای معاصر خودش دو پله از دو لحاظ یک پله رفت بالاتر به این معنی از احکام جزئی تجزیئی جدا جدا پل زد به این که اینها از یک منظومه دارند نشأت می‌گیرند هرچند آقایان آن منظومه را کشف نکردند وما باید این منظومه را کشف کنیم ومیتوانیم کشف کنیم بله شما اشکال خواهید کرد که این مقدمات شما ظنی است ما می‌گوییم خیلی خوب ما در آنجا چند گزینه داریم چون گزینه‌های زیاد و فتاوای هم عرض هم متعدد داریم ما از این فتاوای متعدد در عرض هم آن فتوایی که متناسب با آن منظومه است ما بهره‌برداری می‌کنیم و از آن منظومه بودن قرینیتی و به عبارت دیگر علمی برای ما حاصل می‌شود به اینکه باید این فتوی از این فتاوای در عرض هم بهره‌مند شویم تا اینکه آن منظومه خلأ آن منظومه پر شود ولی علم اجمالی ما داریم به این که منظومه‌ای وجود دارد این منظومه ما فعلا راهی برای کشفش جز از آن روبناها نداریم این روبناها هم چند گزینه‌ای هستند یعنی چند احتمالی هستند ما از ان احتمالات وآن مظنونات یکیشان که سازگار تر به آن منظومه هست آن را سعی می‌کنیم به کار بگیریم و در حقیقت ایشان برای رسیدن به آن منظومه و پل زدن از وضعیت موجود واقعیت موجود به آن منظومه دارد حرکت می‌کند در این فضا باید شهید صدر را ببینیم و نیاییم شهید صدر سال 1360 یا 1359 ببینیم شهید صدر را در سال 1340 یا 1345 باید ببینیم یعنی زمانی که این کتاب را داشت تألیف می‌کرد شهید صدر در آن زمان غیر از شهید صدری که دم انقلاب می‌آید والاسلام یقود الحیاة و المدرسه القرآنیة را به عمل می‌آورد خب این یک بحثی بود که دیروز اشاره کردم امروز گفتم ضروری است باز شود این بحث چون بسیار مهم است ما نمی‌توانیم یعنی نباید یک بعدی به شهید صدر نگاه کنیم این فرآورده را در زمان خودش ببینیم خب بله الآن خیلی از ذهنیتها خیلی ممکن از فقهاء در همین ذهن با همین ذهنیت دارند زندگی می‌کنند وبه اصول وبه فقه دارند نگاه می‌کنند برای چنین ذهنیت‌هایی این الآن یک گام پیشرفته‌ای است و یک حرکت علمی بسیار جدیدی می‌تواند باشد که الآن در حوزه‌های علمیه و برخی از فقهای معاصر تازه دارند به این می‌پردازند و سعی می‌کنند این را مطرح کنند و جا بیاندازند که ما می‌توانیم یک نظام اقتصادی یک نظام اجتماعی داشته باشیم و از احکام موجود در دسترس فقها و فتاوای فقهی ما می‌توانیم پلی بزنیم به سمت آن نظام اقتصادی یا اجتماعی ولی همین شهید صدری که این حرف را با این احتیاط کاریها و با این نگاه مو شکافانه و با این تفاوتی که بین مجتهد و مکتشف قائل می‌شود همین شهید صدر بعد از تحولات حالا بگوییم علمی که برای ایشان در بحث نظریة احتمال و به کار گیری آن در کلام و در اصول وبعد در فقه و در رجال برایش پیش می‌آید بعد همین شهید صدر به قرآن توجه ویژه می‌کند ورو می‌آورد و در تفسیر موضوعی خودش ضمن اینکه اقراری می‌کنند که کار فقیه شبیه‌تر است به یک تفسیر موضوعی تا به یک تفسیر تجزیئی بعد آنجا تبیین می‌کنند چگونه فقیه می‌آید یک نوع تفسیر موضوعی برای آیات وروایت دست و پا می‌کند وبه یک باب فقهی وقتی می‌پردازد در حقیقت کلیة آیات و روایات آن باب را بررسی می‌کند وبعد یک شاکله‌ای و یک نظمی به باب الطهارة به باب الصلاة به باب الخمس و باب الزکاة می‌دهد و در نتیجه یک منظومه‌ای درست می‌کند از بحث زکات یک نظومه‌ای از بحث خمس درست می‌کند یا از بحث صوم درست می‌کند بر اساس منابعی که در اختیارش هست و آیات و روایات را با هم نگاه می‌کند و این کار یعنی کار تفسیر موضوعی یک کار جدید جدید نیست یک کاری است که فقها انجام میدادند اما آن رویکرد جدید شهید صدر در این کار این است که یک پله بالاتر می‌رود واین کار را ارتقا میدهد ارتقایی که شهید صدر می‌دهد می‌فرماید قرآن را ما اگر محور قرار دهیم همین کار را ما روی قرآن برای هر موضوعی می‌توانیم به اجرا در بیاوریم و اولین موضوعی که ایشان مد نظر قرار می‌دهد و چون پایة بسیاری از کارهای علمی بعدی است آن بحث سنتها و عناصر جامعه است حالا بحث امروز من تأکید روی این بعد است که شهید صدر با طرح روش استنطاقی و تطبیق این روش استنطاقی در بحث جامعه شناسی قرآنی و شناخت نظریة اجتماعی یک ادعای بسیار مهم وبسیار بزرگ دارد در آخر این بحث که این نشانة تحول وتکامل است یا اینکه می‌تواند احتمالا نشانة این باشد که شهید صدر در این فضا نمی‌توانست این حرف را بزند و شواهدی داریم که حوزة نجف بعضی حرفها بسیار زود بوده و شاید بگوییم زود رس بوده برای اینکه هضم بشود در یک جامعة علمی که حالا خود همین بحث مظریات الاحتمالی که شهید صدر مطرح می‌کند و او را سامان می‌دهد و فتوحاتی علمی در این به دست می‌آورد برای نجف و حتی قم این یک پیشگامی بسیار مهمی بوده و کمتر کسانی الآن به این بحث توجه کردند و توجه می‌کنند وبه عنوان بحث رایج حوزه‌های علمیة ما که نیست در حالی که بحث ابداعی شهید صدر است و بعد به کارگیری او به کارگیری این فن در علوم شرعی یعنی در اصول در فقه در رجال و در کلام خب اینها کارهای جدیدی است نسبت به توجه به قرآن به این شکل توجه یک فقیه به قرآن ببینید یک وقت بعضیها می‌آیند قرآن شناسی می‌خوانند اما آن انگیزة فقهی را ندارند و نگاه فقهی ندارند ایشان با توجه به احاطه‌ای که به علم اصول دارد یک با توجه به ایمانی که نسبت به قرآن دارد و قرآن خیلی مطرح نبوده به عنوان یگانه مصدر در دانشهای ما بلکه یکی از مصادیق بوده و روایات هم مفسر قرآن هستند و توجه ویژه به روایات چون مفصلترند و ابزار بیشتری می‌طلبند علم رجال برای حدیث است نه برای قرآن بنابراین ما می‌بینیم که شرائط موجود در حوزه‌های علمیة ما را به این سمت می‌کشانده که بیشتر به راوایات توجه کنیم تا به قرآن شهید صدر می‌آید به طور متمرکز به قرآن توجه پیدا میکند وبا نگاه یک فقیه به قرآن نگاه می‌کند می‌گوید من در مقام استنباط هستم نه استنباط متعارفی که آقایان دارند از قرآن آن استنباط متعارف هم که آن مفروغ عنه است آن استنباط متعارف اگر یک تفسیر موضوعی موضوعی که منصوص باشد بخواهم من به دست بیاورم که آن را شهید صدر هم نمونه‌های گوناگونی داشته در آثارش و در مقالاتش وحتی در خود مثل اقتصادنا یا کتابهای دیگر بی توجه نبوده به این تفسیر موضوعی اما گام جدیدی برای تفسیر موضوعی مطرح می‌کند یا آن بحث اکتشاف نظریه است وقتی که اکتشاف نظریه شد نظریة اجتماعی را به عنوان مهمترین کشف و مهمترین پایه برای فهم شریعت قرار می‌دهد نوآوری شهید صدر در اینجا همین نکته است که در آخرین بحثشان می‌فرماید هر کس بخواهد در فقه نظر بدهد و اظهار نظر کند منهای فهم نظریة اجتماعی فهم او به شدت آسیب خواهد داشت اصلا فهم ناقص می‌تواند باشد چرا فهم بدون زیر بناست خب همین حرف را ببریم با آن مقدمة جلد دوم اقتصادنا مقایسه کنیم می‌بینیم که در اینجا شهید صدر یک گام جدید و یک پیشرفت علمی روشنی را مطرح می‌کند و آن پیشرفت عبارت از این است که اولا قرآن به عنوان یک منبع قابل توجه است وبه طور مستقل قابل طرح است یک 2ـ کار اکتشاف را شهید صدر در اینجا از خود قران نه از روایات نه از فتاوای فقهاء از خود قرآن سعی می‌کند دنبال کند یعنی با آن تأکیدی که دارد واین که ما داریم کشف می‌کنیم نظریه را ما نمیخواهیم ابداع کنیم نظریه را خب این کشف را با آن کشف مقایسه کنید آنجا فقیه می‌گوید می‌خواهد کشف کند اما راه او برای کشف فتاوای ظنی است اینجا می‌خواهد کشف کند اما مبنع او برای کشف قرآن است که قطعی است بعد راه یکه برای کشف طی می‌کند یک راه علمی است با توجه به موضوع شناسی و جمع کل آیات مرتبط به آن موضوع و بعد به دست آوردن داده‌های این آیات و بعد نظم دادن این داده‌ها در یک مرکب نظری و بعد رسیدن به آن نظریة اجتماعی آن وقت این نظریة اجتماعی با توجه به این که عالم تکوین و تبیین عالم نظر و عالم تکوین عالم اعتبار و عالم تکوین یعنی همین تصریح به این نکته که هر گونه قانونی خداوند در شریعت به عنوان قانون ثابت و متغیر اگر مطرح کرده که کرده این قوانین ثابت تابع آن سنتهای ثابت و روابطی که میان آن سنتها است و قوانین متغیر تابع آن تغیراتی که در روابط موجود میان آن سنتها و آن عناصر متحرک عناصر ثابت در آن مجموعة اجتماعی اینها به هم ربط دارند یعنی نظام تشریع و اعتبار با نظام تکوین مرتبط است و هر چه خدا در نظام تکوین اینجا طراحی کرده و آفریده با قوانین خودش همة آنها در نظام تشریع تجلی پیدا می‌کند و بعد از این که این دو تا را با هم فهمیدیم رابطة اینها را فهمیدیم خواهیم فهمید پس هر گونه قانون گذاری در اسلام تمام قوانین اقتصادی اجتماعی سیاسی تربیتی همة اینها باید با نظریة اجتماعی برخواسته از این عناصر و روابط این عناصری که کشف کردیم با هم ارتباط تنگاتنگ دارند بنابراین اگر شما مذهب اقتصادی یا نظام اقتصادی بخواهید کشف کنید بدون فهم نظریة اجتماعی که پایة آن نظام اقتصادی است شما نمی‌توانید آن نظام اقتصادی را بفهمید پس هم در مقام یعنی منبعی که مورد مراجعه است ایشان یک گام جدید طی کردند هم در روش استنباط یک گام جدید اینجا مطرح کردند و هم در پیوند زدن یا کشف پیوند و رابطة عمیق میان نظریة اجتماعی استنباط شده کشف شده با نظام فقهی فرض کنید بگوییم اقتصادی برخواسته از آن استنباطی که در آن مسیر داشتیم و از فتاوی به دست آوردیم یا اگر بخواهیم به دست بیاوریم حالا اینجا بحث ایشان اعم است یعنی ناظر به این نیست که حتما آن یگانه راه استفادة از فتاوای فقهاء یگانه راه رسیدن به نظام اقتصادی است این حرف را نزدند حرف ایشان اینجا خیلی کلی و مجمل و گذرا است ولی به گونه‌ای است که سازگار با هر دو فرضیه اگر شما بخواهید فتاوای فقهاء را وسیله قرار دهید برای کشف آن نظام اقتصادی شما باید در مرحلة اول بیایید نظریة اجتماعی را خوب بفهمید نظام اجتماعی را از قرآن کشف کنید بعد بیایید آن نظام اقتصادی را با این نظام اجتماعی و نظریة اجتماعی با هم ببینید و این یک گام جدیدی است که حتی می‌توانیم بگوییم از اقتصادنا هم پیشرفته‌تر است اگر در اقتصادنا اکتفا می‌کرد به رسیدن به نظام اقتصادی از آن فتاوی در اینجا می‌فرماید این هم کافی نیست شما باید قبل از این که آن نظام اقتصادی را کشف کنید وآن فتاوی را وسیله قرار بدهید شما باید یک پیش زمینه و پیش فرضی را قبول کنید و آن نظریة اجتماعی و نظام اجتماعی است که آن پشتوانة آن نظام اقتصادی است و اساس آن نظام اقتصادی است بنابراین آن هم کافی نیست در حقیقت می‌تواند این حرف ایشان اینجا حاشیه‌ای باشد بر آنچه که در آنجا گفته اگر آنجا آسیب عدم مطابقت با واقع امکان خطا در رسیدن به واقع را مطرح می‌کند و سعی می‌کند به نوعی آن را توجیه و حل کند و برای کشف آن نظام اقتصادی راه حل و یک خلاصه برون رفتی آنجا درست کرده ایشان اینجا قضیه را پیچیده‌تر کرده و در افق بالاتری این بحث را مطرح می‌کند که شما باید اول بیایید نظریه و نظام اجتماعی را به دست بیاورید و وقتی نظریة اجتماعی را فهمیدید نظام اجتماعی که حالا یکی از آن اجزاء و عناصر آن نظام اجتماعی و نظام اقتصادی خواهد بود اگر این چنین است پس شما نمی‌توانید مستقیما و قبل از فهم نظریة اجتماعی بروید سراغ آن فتاوی و نظام اقتصادی برای خودتان کشف کنید یعنی حتی کشف از آن نظام اقتصادی می‌تواند آسیب داشته باشد با این توضیحاتی که در اینجا زدند لذا ما اگر بخواهیم کل حرفهای ایشان را جمع کنیم باید بگوییم که آخر خطی که شهید صدر ما را به آن رساندن این است که باید در درجة اول شما مسلمات قرآن وسنت و آنچه که علم زا است همة اینها را داشته باشید نظریة اجتماعی که بر اساس روش استنطاقی است آن هم باید به دست بیاورید بر اساس این نظریة اجتماعی که به دست می‌آورید امکان طرح و کشف وفهم نظام اقتصادی برای شما میسور خواهد بود آنوقت شما آنچه را که در فتاوای فقهی خواهید داشت اینها عوامل اضافی خواهند بود اینها عناصر علمی جدیدی خواهند بود که تزریق می‌شوند به مجموعه آن وقت در صد باورهای علمی شما بر این اساس خیلی بالاتر می‌رود و شما از آن احساس وحشتی که می‌کردید که چرا من علومم محدود است چرا علم من به آن خواسته‌های خدا بسیار محدود است و من چگونه دارم سعی میکنم که آن نظام را کشف کنم اما امکانات من اجازه نمی‌دهد در حقیقت اینجا شهید صدر بیشترین تلاش را برای توسعة امکانات علمی ما برای رسیدن به آن نظام اقتصادی دارد فراهم می‌کند و حالا اگر بگوییم ما با همین روش خودشان که در رجال ودر اصول به کار گرفتند با به کار گیری نظریة احتمال و چگونه ما می‌توانیم موارد احتمالی را به باور برسانیم و درصد احتمالشان را بالا ببریم و به یقین برسیم از لابه‌لای قرائن از لابه‌لای شواهد در صد علوم ما یعنی علمیات ما در این باب بالا می‌رود وقتی بالاتر رفت در حقیقت ما یک فضای علمی جدید ایجاد کردیم و در آن صحرای قفر وبی آب وعلفی که ایشان آنجا ترسیم کردند در اقتصادنا که ما از لحاظ علمی چقدر فقیدیم و دستمان به دامن گمانه زنی فقط می‌رسد و در آنجا ما فقط یک عذر می‌توانیم برای خودمان درست کنیم بیننا و بین الله و امکان رسیدن بسیار سخت است در حقیقت ایشان یک فضای جدید و یک شرائط جدیدی را در اینجا دارند مطرح می‌کنند و ترسیم می‌کنند و در نتیجه می‌توانیم بگوییم این یک گام تکاملی شد یا چند تکاملی شهید صدر در اینجا به روی ما باز کردند تا بتوانیم به نظام اسلامی نه نظام منتسب به اسلام نه نظامی که ادعا بشود اسلامی است بلکه به خود نظام اسلامی به خود اسلامی که دارد نظریه پردازی می‌کند برای جامعه برای اقتصاد جامعه و برای تربیت جامعه ما میتوانیم برسیم به این ترتیب ما نتیجة این بحثمان این می‌شود که کل فرآورده‌های شهید صدر را باید با هم ببینیم و تفاوت زمانی اینها را هم در نظر بگیریم و بعد با هم بسنجیم و ببینیم چه چیزی مقدمة چه چیزی است و چه گامی مکمل چه کامی هست تا اینها را جدا جدا دیدن به روش خود ایشان غلط است یعنی تجزیه و هر کدام را در فضای خاص خودشان دیدن و اکتفا به روش استنطاقی بگوییم مخصوص تفسیر قرآن است اصلا به فقه ربطی ندارد به همین خاطر ما اگر یادتان باشد این روش استنطاقی را در متن کار فقهی آوردیم گفتیم که ما از روش شهیدص در الهام می‌گیریم و این که ایشان فرموده بدون فهم نظریة اجتماعی نمی‌توانید آن نظام فقهی را و فقه را خوب بفهمید معنایش این است که ایها الناس شما ببینید این روش استنطاقی را در فقه وارد کنید و با این روش استنطاقی بیایید نگاه بالاتر برتر عمیقتر و دقیقتر زیر بناها و روبناها را با هم ببینید و قرآن را یک منبع اساسی برای فهم نیازها و خواسته‌های خودمان تلقی کنیم و با غور در قرآن و رسیدن به نظری که آن نظر با علم دارد سامان میابد نه با گمانه زنی حالا البته این ممکن است بعضیها نقد بزنند همین روش ایشان را یا در مقدمات این روش یا در این که واقعا علم حاصل می‌شود چقدر علم حاصل می‌شود این جای بحث دارد ولی کاری که ایشان انجام دادند یک کاری است که سعی می‌کنند بیشترین بهره‌برداری از منابع موجود را در جهت اکتشاف چه اکتشاف عبارت اخرای رسیدن به علم است وفقاهت به تعبیری که انتخاب کردیم گویا شهید صدر از اجتهاد ما را به عالم فقاهت می‌خواهد منتقل کند که این کار بسیار بسیار با ارزشی است و باید تلاشهای علمی در این زمینه فراوان بشود تا این که این از یک نظر و یک نظریه و یک احتمال به یک حقیقت علمی و یک نظریة مقبول یا به یک واقعیت مطلوب برسد ان‌شاءالله والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سدنا محمد وآله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo