< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/09/14

بسم الله الرحمن الرحيم

 

14/9/91

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در روش به دست آوردن مذهب نظریه و نظام اجتماعی و سایر نظامهای اسلامی بود که شبهاتی در زمینة این روش دستیابی مطرح شد و تلاش بر این شد که کار علمی شهید صدر را باز نگری کنیم و با توجه به مجموعة کارهای علمی که ایشان انجام دادند و ترتب تاریخی موجود بین این متون علمیشان متوجه شویم که آیا واقعا بین کاری که در اقتصادنا انجام دادند و روش استنباط نظام اقتصادی را مطرح کردند و اشکالاتی بر آن داشتند با روشی که در تفصیل موضوعی به عنوان روش استنطاقی مطرح کردند آیا بین این دو تعارضی وجود دارد یا مکمل هم دیگر هستند سعی بر این شد که ما ویژگیهای هر دو کار را ملاحظه کنیم و یک مراجعة مجدد به متن ایشان در اقتصادنا روشن شد که و روشن می‌شود حالا من متن کتاب را نیاوردم مفصل می‌شد اگر بخواهیم وارد این عرصه بشویم البته جا دارد و خیلی مناسب است که اصلا این بخش از کتاب اقتصادنا محور قرار بگیرد و هم متن و هم شرح مورد مطالعه قرار می‌گیرد و روی آن کار شود کار علمی شود چون یک بحث کاملا نو و یک فضای جدیدی را به روی فقهاء ایشان باز کردند هر چند که بسیاری از فقهای ما اصلا اقتصادنا را مطالعه نکردند و یا هم اگر مطالعه کردند از این بحث به زودی و به سرعت رد شدند دغدغه‌های شهید صدر در این بحث متعدد و متفاوت است اولا ما بین سه مقوله‌ای که در کل این کار نظام سازی به کار می‌آید و مفید است باید ببینیم که شهید صدر طی سه مرحله از لحاظ تکامل علمی اگر تعبیر صحیح باشد و از لحاظ تاریخی سه مقطع را شهید صدر پشت سر گذاشتند در آن دوره‌های اولیه‌ای که اقتصادنا مطرح شد و شاید به عنوان اولین اثر علمی سنگین و نو به نام ایشان به چاپ رسید بعد از فلسفتنا اقتصادنای جلد اول دربارة مذاهب اقتصادی و زیر بناهای مذاهب اقتصادی مطرح در جهان سوسیالیسم مارکسیسم و نظام سرمایه‌داری مناقشات بسیار قوی وبسیار گسترده و بسیار عمیق در نوع خودش آن زمان و تا این زمان در صدر مناقشات قرار داشته و دارد و آن توان علمی ایشان را به خوبی نشان می‌دهد در جلد دوم اقتصادنا کار فقهی ایشان انجام دادند در آن کار فقهی که بعد از او یک کار اصولی گسترده انجام دادند و طراحی کردند در حلقات اصول که بحث منطق استقراء مطرح شد و ادله‌ای که بر اساس استقراء مثل اجماع مثل شهرت مثل تواتر مطرح کردند و آن پیامد‌های علمی روش استقرائی که بتواند به فقیه و عالم علم بدهد و علم‌زا باشد و یقین‌زا باشد در حلقات این را باز کردند مبنایش را در مبنای علمیش را در بحث الاسس المنطقیه للاستقراء مطرح کردند چاپ شد تدریس شد در نجف وبعد از او حلقات تدوین شد و آن نگاه اصولی خودشان را هم از لحاظ روش طرح مباحث اصولی هم از لحاظ عمق مباحث اصولی هم از لحاظ نو آوریهایی که در عرصة استنباط به وسیلة این ابزاری که طراحی کردند یک گام جدیدی بود برای عالم فقاهت و بعد از این مرحله مرحلة دوم مرحلة سوم که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ایشان دو بحث بسیار وزین و هر چند خیلی مختصر بوده اما بحث بسیار بسیار مناسب برای عصر انقلاب بود که الاسلام یقود الحیاة که آن مجموعة نظام اسلامی یا نیازهای نظام اسلامی به بعد سیاسی اقتصادی وهمچنین نگاه اجتماعی به قرآن وبه اسلام و بعد از او المدرسه القرآنیه که آن آخرین حرفهایی که داشتند نسبت به نظریه ونظام اجتماعی مطرح می‌شود و آن روش استنطاقی و در نهایت این مسیر تأکید بر این که هر گونه بحث فقهی و رو بنایی منهای توجه به نظریة اجتماعی اسلام و نظریه‌ای که از قرآن مطرح می‌شود می‌تواند یک کار ناقص و آسیب پذیر باشد این سه مرحله این سه کار را باید در کنار هم ببینیم حالا یا دو احتمال هست یا شهید صدر از اول این افق را داشته است و به مرور زمان این را به تناسب نیاز و به تناسب شرائط اظهار کرده و ابداع کرده یعنی زمانی که اقتصادنا را هم نوشته همین دیدگاه‌ها را داشته اما مطرح نکرده است این یک احتمال یک احتمال دیگر این است که به مرور زمان تکامل پیدا کرده است یعنی زمانی که اقتصادنا را نوشت بعد به منطق الاستقراء رسید منطق الاستقراء باب جدیدی را از افق علمی جدید برای ایشان وبرای وحوزه‌های علمیه باز کرد و بر این اساس مجموعه‌ای از مباحث اصولی دست کاری شدند و ارتقاء پیدا کردند ورساندن یک عالم ویک متفقه و یک فقیه به دریچه‌های علم وعبور از گمانه زنی را به طور علمی و منطقی آسان کرد و بعد ورود به عرصة قرآن کریم با این روش نظریة اجتماعی اسلام یا نظریة اقتصادی اسلام یا هر نظریة دیگری یا هر مرکب نظری را ایشان به ضرس قاطع و با روشن بینی می‌فرمایند که قرآن همة اینها را به عهده گرفته و یک فقیه و یک مفسر می‌تواند وارد این عرصه شود و به این نظریات اسلامی دست یابد خب این تعبیر ایشان را در این جا داشته باشیم در اقتصادنا که می‌آییم شهید صدر بین دو مطلب فرق قائل می‌شود می‌فرماید که فقیه ما گاهی به عنوان فقیه و مجتهد به نصوص مراجعه می‌کند گاهی به عنوان مکتشف و این نکته خیلی مهم است یعنی ایشان برای اصولی که فقیه به کار می‌گیرد و روشی که برای استنباط به کار می‌گیرد و محصول استنباطی فقیه را به دلیل این که حالا ما مخطئه هستیم ابزار ما هم ابزار استنباطی ما به ما اجازة بیشتر از گمانه زنی و رسیدن به ظن نمی‌دهد چون همیشه فقیه اگر بهترین ابزار را هم به کار بگیرد بالاخره بعضی از روایات سند دارد سندش متواتر نیست قطعی نیست خب راوی که خبر واحد است روایتش خبر واحد است و روایش ثقه است احتمال خلاف در آن هست استظهاری که از یک متن می‌کنیم چون بر اساس ظهور بر اساس ظن نوعی نه بر اساس علم باز جای خطا وجود دارد ولی چون دیگر ناگزیریم و ناچاریم که این مسیر را طی کنیم گفته می‌شود این مجتهد ظن او و گمانه زنیهای او عذرآور است برای او و اگر هم خطا کرد یک ثواب هم به او می‌دهند به شرطی که تلاش کند که به حکم واقعی برسد ولی ایشان این را تصریح می‌کند بر این مبانی بر مبانی قوم یعنی بر اساس اجتهاد و استنباط در سطح آن زمان که ایشان ناچار بوده و باید بر اساس مبانی موجود نظام اقتصادی را ایشان طراحی کند واستنباط کند چون اگر ایشان همزمان می‌خواست اگر البته ایشان نگاههای متفاوت داشت در اصول استنباط و روش استنباط باید دو کار را انجام می‌داد مثل همین مقدمه‌ای که در اقتصادنا زدیم باید بیاید کل اصول و روش استنباط را باز نگری بکند و اصول جدید طراحی کند روش جدید طراحی کند بعد بر او بر آن اساس بیاید نظام اقتصادی را استنباط کند خب دو کار بسیار سنگین می‌شود کار اول و مرحلة اول زیر سؤال میرفت کل این طرح هوا می‌رفت دیگر امکان اکتشاف نظام اقتصادی نبود حالا یا ایشان مماشی‌تر یا این که نه ایشان بر اساس آن مرحله از تکامل علمی که طی می‌کردند بر اساس مبانی قوم که قائل به تخطئه ما مخطئه هستیم یک ابزار علمی ما در همین حد هست که ما برخی از آیات و روایت و نصوص و متونمان قطعی هستند متواترند قطعیند دلالاتشان روشن است و اینها عدد بسیار محدودی از احکام را در برمی‌گیرد در یک دائرة وسیعی از احکام ما باید به اجتهاد ظنی روی بیاوریم اینجاست که فقیه اگر گرفتار خود رأیی بشود بر اساس روش علمی که طی می‌کند و آن اندوخته‌های ذهنی فقیه بیاید در عملی اجتهاد وارد بشود این مقدار از ذاتی بودن یعنی ایشان ذاتی را در مقابل موضوعی مطرح کردند موضوعی یعنی بی طرف موضوعی یعنی به نیت کشف واقعیت چقدر امکان دارد برای یک فقیه که مکتشف باشد یعنی به واقعیت برسد اکتشاف این است عملیاتی که مطرح می‌شود برای رسیدن به نظام اقتصادی ایشان میفرماید این عملیات اکتشاف است نه تکوین وابداع خب فقیه دو از دو زاویة دید میتواند وارد این عرصة نظام شود اگر به عنوان مکتشف وارد بشود باید از عناصری استفاده کند که کاشفیت داشته باشد و کاشفیتش به گونه‌ای باشد که مو لای درز او نرود لذا این سؤال و این شبهه می‌آید که پس اگر ما به عنوان مکتشف هست چرا فقیه مثلا نظرات غیر خودش را هم باید دنبال کند که ایشان میگوید گاهی نظر فقیه چون فقیه اجتهاد کرده اجتهاد او ظنی است شاید اجتهاد او مطابق واقع نباشد ولذا نمی‌تواند بگوید اجتهاد من کاشف از واقع است وبه همین خاطر ما مجبور می‌شویم که بگوییم فقیه هم مکتشف است در اینجا باید مکتشف باشد که چند در صد می‌تواند موفق باشد این را زیر سؤال می‌برد ایشان به لحاط اینکه ممکن است برخی از ابزار برخی از اطلاعاتی که فقیه اینها را به کار می‌برد مطابق واقع نباشد لذا می‌فرماید ما نمی‌توانیم این را به اسلام نسبت بدهیم بگوییم این نظریة اسلام است به همین خاطر این یک آسیبی است برای این بحث به عنوان اقتصاد اسلامی یا مذهب اسلامی اقتصادی اینجا زمانی ایشان میگوید ما می‌توانیم بگوییم که ما مکتشف باشیم و کشف کنیم لذا هر به هر اندازه‌ای که در مقدمات اکتشاف و آن فتاوایی که در اکتشاف ما به کار بگیریم وقتی آن بعد اجتهادی خطاپذیر را نگاه کنیم به همان مقدار ما دور خواهیم بود از کشف نظام اقتصادی یا هر نظام دیگری لذا این دوئیتی که ایشان اینجا قائل شده که ما مکتشف هستیم و گاهی مجتهد معنایش این است معنای این حرف این است که شهید صدر در حقیقت دو مرحله از کار علمی اجتهادی را دارد تعریف می‌کند برای ما و دارد به فقهای ما می‌گوید که ای فقهایی که اصول علمی و اصول فقه شما شما را به اجتهاد ظنی حد اکثر می‌رساند شما نمی‌توانید از فتاوایی که دارید بگویید این فتاوی خود شما که مدعی نیستید ما هم نمیتوانیم برای شما ادعا کنیم که فتاوای شما صد در صد مطابق با واقعیت ما به حکم واقعی رسیدیم زمانی شما این حرف را می‌توانید بزنید که مکتشف باشید چه ابزار علمی شما کمکتان نمی‌کند به این اکتشاف هر چند این توجه را ایشان آنجا کرده هر چند که ما در قبل از ورود به عرصة این فتاوی ما به کتاب و سنت مراجعه می‌کنیم و از داریم از کتاب و سنت بهره می‌گیریم یعنی منابع ما منابع محکم و مستندی هستند اما راه ما برای دستیابی به احکام موجود در این کتاب و سنت این راه مشکل دارد مشکل مثلا بعد زمانی ما با عصر پیامبر و عصر صدور این نصوص 2ـ طبیعت آن استنباطهایی که ما می‌کنیم از ظهورات یا از اسانیدی که در مسیر قرار می‌گیرد بنابراین ما ناگزیر می‌شویم که به اندازة مقدورات خودمان حرکت کنیم وچون به این اندازة مقدورات خودمان حرکت می‌کنیم ما معذوریم اما نمی‌توانیم بگوییم که ما واقعیت را کشف کردیم و لذا فقیه نمی‌تواند ابداع کند که من صد در صد نظر اسلام را در اینجا دارم و این را ایشان علت وعامل قرار می‌دهد برای این که برای خودش به عنوان یک مکتشف راه را باز کند بگوید خیلی خب پس من به عنوان مکتشف باید دنبال فتاوایی و نظراتی باشم که کمک کند به کشف نظام اقتصادی هر چند من به عنوان مجتهد و فقیه ممکن است فتوای من متناسب نباشد خب چرا فتوای من متناسب نباشد دلائلی می‌آورند که چگونه چه عواملی بر ذهنیت فقیه و در نگاه یک فقیه می‌تواند تأثیر گذار بشود و او را از کشف واقع دور کند و معنای این حرف این است که ایشان یک آسیب شناسی جدی برای کل نظام استنباط دارد مطرح می‌کند این آسیب شناسی خیلی مهم است یعنی ایشان می‌خواهد بگوید که این نظام استنباط متعارف و متداول این آسیب را دارد حالا علی رغم وجود این آسیب ما می‌گوییم سعی می‌کنیم که نظام اقتصادی را کشف کنیم وبا استفادة از فتاوای مختلفی که هر کدام مستند شرعی دارد بی‌مستند نیست آن فتوایی را انتخاب می‌کنیم که با آن منظومه سازگار است و به این ترتیب از آن ذاتیت فقیه از آن نگاه خاص فقیه به عنوان فرد به عنوان مجتهد نه به عنوان مکتشف دور می‌شویم و به اکتشاف نزدیک می‌شویم چرا چون فقیه باز به یک حجت دیگر ممکن است خودش طبعش یا ذوقش اجازه ندهد که آن رأی را ترجیح بدهد به خاطر مزید بر احتیاط مثلا خب حالا اینجا سؤال پیش می‌آید وجا دارد این مطرح شود چرا فقیه این طور باید باشد چرا فقیه ذوقش مثلا بر احتیاط باشد در حالی که ممکن است نظام واقعیت حکم واقعی این احتیاطها را نداشته باشد خب ایشان میگوید دیگر اینها دلایل خاص خودش را دارد وضعیت خاص خود فقیه که معذور است در آن وضعیت عذر برایش می‌آورد اما آن را مکتشف قرار نمی‌دهد یعنی بین این دو حوزه فرق قائل می‌شود و بعدا می‌گوید که اگر فقیه در یک جایی به ذوق شخصی خودش بخواهد توجه کند از لحاظ علمی می‌توانیم بگوییم فقیه مجاز است در آنجایی چند گزینه‌ای باشد همة گزینه‌ها مستند روایی و آیه دارند و در نتیجه فقیه به این مستنداتی به این ارائی که چند مستند دارد یکیشان را می‌تواند انتخاب کند بر اساس ذوق خودش اگر مثلا خودش بخواهد اینجا مجاز باشد در انتخاب چون عذر دارد چون حجت دارد وبه عنوان مکتشف اینجا باشد اشکال ندارد بیاید متناسب با ذوق خودش یک رأیی را هم انتخاب کند و هم اینجا آن بعد ذاتی خودش بعد فردی فقیه مطرح می‌شود و هم می‌تواند معذور باشد چون این می‌تواند مستند به حجت باشد و بعد با کل مجموعه هماهنگی کند معنای این حرف این است که ما در حقیقت دو مرحله از استنباط خواهیم داشت و فقاهت ما در دو رتبه خواهد بود رتبة اول که اکثر مستنبطین و مجتهدین این گونه هستند بر اساس یک سری مبانی که در علم اصول اینها را تنقیح می‌کند و می‌آید به متون مراجعه می‌کند چه بسا فقیه بر اساس آن مبانی خودش را ملزم نبیند که به کل آیات و روایات در همة ابواب مراجعه کند نه اکتفا می‌کند به عام به مطلق و دنبال مخصص و یا مقیدش می‌گردد و وقتی که او را پیدا کرد به این قناعت می‌رسد که این متن با این قیود و مخصصاتی که دارد بیان گر حکم شرعی است وبر اساس اجتهادی که توان استنباطی که دارد فتوی می‌دهد بدون این که برود در ابواب دیگر بحث کند دقت کند که آیا این فتوی با یک حکم دیگری که بعدها به آن می‌رسد یا ممکن است برسد تضاد دارد یا ندارد هیچ الزامی برای خودش نمی‌بیند که نگاه جامع داشته باشد به عبارت دیگر آن مثل تفسیر تجزیئی می‌آید متنی را استظهار می‌کند و از او استنباط می‌کند و در حد آن مقداری که در اصول برایش تحقق یافته که شما از هر آیه‌ای وروایتی می‌توانید استنباط کنید به شرطی که قرائن حالیه و مقالیه و مخصصات و مقیدات را هم در نظر بگیرید می‌توانید شما به آن نص اعتماد کنید اما این که این نص و این فتوی باید با بقیة ابواب هماهنگ باشد تعارض نداشته باشد در دین تعارض نیست لذا می‌بیند که ممکن است یک فقیهی در یک باب فقهی یک حرفی زده بعد در باب دیگر یک حرفی زده است که لازمه‌اش این که آن حرف را قبول ندارد چرا چون این نگاه تجزیئه‌ای کرده به این متون خب و این در حقیقت همان مرحلة اول از استنباط است لذا وقتی از شهید صدر سؤال شد یا خودشان به بعضیها فرمودند که آقا ما مجتهد هستیم یا نه فرمودند کدام اجتهاد متعارف حوزه بله اما اجتهادی که باید به آن رسید و باید حوزة ما به او ارتقاء پیدا کند نه این شرائط اضافی دارد و کار اضافی می‌طلبد مثلا یکی از آن کارها این است که باید کل آیات و روایت را دید باید کل ابواب را دید رابطة اقتصاد با بقیة ابعاد جامعه هم باید دیده بشود اقتصاد و سیاست اقتصاد و خانواده اقتصاد وتربیت همة اینها باید دیده بشود همان کاری که ایشان در اقتصادنا انجام دادند فرمودند الاقتصاد الاسلامی جزء من کل این یک بخشی از یک کل است شما باید این اقتصادنا را در درون آن کل نگاه کنید خب این نگاه جدید است ولازمه‌اش این است که یک فقیه زمانی به فتوی بدهد وبه خودش اجازة فتوی بدهد که کل ابواب دیگر را هم ببیند وچیزی که مناقض این فتوی می‌تواند باشد در ابواب دیگر نداشته باشد اگر داشته باشد مثل حالت تعارض که پیش می‌آید در ادله باید آنجا حل کند این مشکل تعارض را چون در دین تعارضی وجود ندارد بنابراین شهید صدر در همین اقتصادنا در حقیقت دو مرحله از استنباط را ودو سطح از استنباط را دارد طراحی می‌کند آن استنباط متعارف را که آن ذاتیت در آن مطرح است وعذر هم در آن مطرح است واین اجتناب ناپذیر بودن این نوع از نتائج در این استنباط تقریر شده به قلم ایشان اما این افق جدید را باز کرده است که شمای مجتهد می‌توانید مکتشف باشید اگر وظیفة شما اکتشاف نظام اقتصادی یا نظام اجتماعی شد شما یک وظیفة دیگری بر عهده خواهی داشت هم جستجوی شما در آیات و روایات فراتر می‌رود هم نگاه شمولی به کل ابواب فقهی در عهدة شما خواهد آمد و باید منظومه‌وار کل این مجموعه را ببینید و به این ترتیب شما به عنوان فرد فرد مجتهد باید از بعضی از سلائق شخصی خودتان که برای شما عذر آور است باید دست بردارید و در مقام اکتشاف به بقیة آرائی که دلیل و مستند شرعی می‌تواند داشته باشد و دارد و حجت بین آن مجتهد وبین خدا چون استناد کرده و شما به عنوان فقیه میبینید این فتوی فتوای مستند به حجت است ممکن است شما قبول نکنید ولی چون مستند به حجت است در یک منطقة الفراغ در یک دولت اسلامی که فقیه باید نیاز جامعه را در نظر بگیرد ببیند از چند فتوای مختلف در یک مسئله آن فتوایی را انتخاب کند که با صلاح جمع با منطقة الفراغ بودن با آن چارچوب‌های کلی سازگارتر باشد و ملزم نباشد این ولی فقیه حتما به آن نظر خاص شدید خودش که مبینی که بر احتیاط است عمل کند مثلا فرض کنید مثل نظر امام راجع به موسیقی مثلا یا موارد دیگر که امام نظراتی داشتند ممکن است با فقهاء متفاوت بوده مثلا امام حد اقل آن قدر متیقن ادلة غناء را گرفته باشند یا موسیقی را گفته باشند ممکن است حالا به عنوان احتمال می‌گوییم چون در مقام ولایت امر است در مقام ولایت امر باید وضعیت جامعه را هم در نظر بگیریم اهداف تقنین را هم در نظر بگیرید اهداف تشریع را هم در نظر بگیرد و خطوط کلی و قدر متیقنها همانطوری که خداوند متعال نسبت به حدود الهی واحکام دین حریص است که اینها تحقق پیدا کند به همین نسبت خدا بر مباهات خودش هم حریص است که تحقق پیدا کند این طور نباشد که این همه محدودیت باعث فرار از دین شود خب مصلحت الزامی در اباحه بوده در اصول هم شهید صدر تصریح می‌کنند و گاهی لا حکمی گاهی حکم بر ترخیص داریم یعنی باید شما اینجا آزاد باشید باید احساس آزادی وراحتی بکنید تا این توازن در وجود شما بین احکام لمس بشود و شما خلاصه به دین مقیدتر بشوید تا به آن سبکی که بعضیها مطرح می‌کنند و دین را یک مجموعه از قیود و حدود و موانع و در نتیجه فرار باطنی از دین فرار روحی از دین وبه تعبیر خود پیامبر صلی الله علیه وآله که کسی که این چنین به دین نگاه کند و به خودش فشار بیاورد اصلا هیچ مرحله‌ای از مراحل تکامل را نمی‌تواند طی کند واین انسان در همان درجا زمین گیر می‌شود خب بنابراین ما بین این دو مرحله که شهید صدر اینجا مطرح می‌کند یعنی استنباط متعارف و استنباط مطلوب برای اکتشاف و مرحلة سومی که حالا می‌خواستند به آن اضافه کنم که بنابر اصولی که ایشان تعریف کردند و نظریة احتمالی که مطرح کردند و بر اساس او یک سری از مبانی جدید برای رسیدن به علم مطرح کردند و روش استنطاقی که اینها مکمل آن نگاه اولیة ایشان در اقتصادنا است و در حقیقت ابزار کار را ارتقاء دادند به گونه‌ای که بیشترین علم را بتواند فقیه به دست بیاورد و بیشترین اطلاعاتی که جنبة اکتشافی داشته باشد یعنی آن دایرة اکتشاف و فراوانی احکام اکتشافی که واقعیت را بتواند به دست بیاورد یک توسعة معتنی به و قابل توجهی خواهد داشت که اگر با روش استنطاقی وارد عرصة استنباط از کتاب وسنت بشود در آنجا می‌تواند یک نظامی را به دست بیاورد بدون اینکه خیلی نیاز داشته باشد به این فتواها فتواهای فقها توجه کند و گرفتار این مشکلات و آسیب‌هایی که ما الآن داریم بشود خب بنابراین ما تا اینجا فعلا این بحث را یعنی یک مرحله از بحث را که شهید صدر را باید در کل این مراحل و با همة این متونی که از ایشان در اختیار داریم ببینیم یک جا ببینیم بعد ارزیابی کنیم این روشی که ایشان مطرح کرده و آسیبهایی که مطرح شده وراه آسیب زدایی از روش شهید صدر بر اساس آن مبانی که ایشان در طول این مسیر برای خودشان طرح کردند آن وقت ما جمع بندی نهایی داشته باشیم که این را ان‌شاءالله تتمه‌اش را در جلسة آینده متعرض می‌شویم ان شاءالله و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo