استاذ سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
90/07/23
بسم الله الرحمن الرحيم
فهرست مباحث
«درس ششم- ۲۳/۷/۹۰»1
منزلت نگاه فردی و جمعی در متون دینی1
خطابات شارع، یا ناظر به جامعه است، یا حداقل ناظر به فرد در جامعه (فرد واقعی)1
تاکید شارع بر نگاه اجتماعی1
تحلیل نمونه ای از تبعات فردگرایی محض در استنباط1
تحلیل استدلال عقلی فوق2
تفسیر آیات اجتماعی سوره مبارکه اعراف2
مقدمه2
فایده بحث از فلسفه تشریع2
چرا جمع در این آیات عام استغراقی نیست؟3
نگاه جمعی، در عین مسئولیت و مؤاخذه فردی4
فهرست مباحث8
منزلت نگاه فردی و جمعی در متون دینی
نگاهی که در متن کلام شارع آمده، نگاه به جامعه و به فرد در ضمن جامعه است. واین صِیغ جمعی که در این متون آمده است، کمترین دلالتش همین است که افراد در یک بستر اجتماعی مورد تکلیف قرار میگیرند. و تا اتمام تکلیف یعنی تا زمان مرگ در این بستر اجتماعی هستند.
اکثر آیات به این خطاب آمده است. بعدا نیز آیاتی را که خطاب فردی دارند بیان میکنیم و نسبتشان را با این آیات میسنجیم.
خطابات شارع، یا ناظر به جامعه است، یا حداقل ناظر به فرد در جامعه (فرد واقعی)
پس ادعای اول ما این است که: اصلا خطابات شرعی ناظر به جامعه است. اما آن [مدعا و] دلیل بعدی، مبتنی بر این فرض است که اگر چنین نباشد (یعنی خطابات ناظر به جامعه نباشد)، بلکه همه آیات بر وزان آیه شریفه کل نفس بما کسبت رهینة، یا آیه شریفه إنما تجزون ما کنتم تعملون (و مقصود از تجزون فرد باشد) باشد. در آن دلیل می گوییم: وقتی به واقعیت هر فردی توجه داشته باشیم، خود آن واقعیت اقتضاء میکند که واقعیتی که وجود حقیقی دارد وباید خطابات به او متوجه باشد، واقعیت اجتماعی باشد. یعنی باید فرد در جامعه باشد، نه فرد منهای جامعه. پس این دلیل در فرض تنزل است. و الا ما میگوییم عقل وشرع بر هم منطبق هستند. و هر بحث عقلی ای که بخواهید افتتاح کنید شرع آن را هم گفته. چون خود قرآن متکفل شده که همه چیز را بیان کند: هذا بیان للناس.قرآن هر چه تا روز قیامت مورد نیاز است، به عهده گرفته. یعنی بیان، بیان جامع است. ولی این در سبک آقایان اصولی وفقهاء است که وقتی میخواهند استدلال کنند با ادله متنوع - عقلی، نقلی- استدلال میکنند. لذا این نوع تنوع دلیلی که آقایان میطلبند اینجا هم وجود دارد.
تاکید شارع بر نگاه اجتماعی
یک بار میگوییم استنباط ما این است که احکام شارع ناظر به واقعیت خارجی است، و واقعیت خارجی هم واقعیت اجتماعی است. این استنباط ما است. حال میگوییم فراتر از استنباط، خود شارع این را به عهده گرفته و بر روی آن اصرار میکند. اصرار میکند که ما یک جامعه انسانی را هدایتگری میکنیم. ان علینا للهدی. این هدی ناظر به کیست؟ ناظر به جامعه است. جامعهای که خود ما آن را درست کردیم. وقتی که شارع این اصرار را میکند پس فقیه و مستنبط حق ندارد فرد را از این نگاه اجتماعی بیرون بیاورد. این موجب خلل در استنباط میشود. یعنی فرد گرایی در استنباط آفاتی خواهد داشت که قبلا عرض کردم و نمونه های آن زیاد است.
تحلیل نمونه ای از تبعات فردگرایی محض در استنباط
گاهی یک استنباط فردی فی حد نفسه هیچ مشکلی به وجود نمیآورد. اما وقتی که کل آن جمع بخواهند به این [دیدگاه] گرایش پیدا بکنند [یک استنباط] غیر واقعی خواهد شد.
در واقع میخواهیم بگوییم اگر شما واقعیت خارجی را در نظر بگیرید همیشه تکالیف شما متناسب با واقعیت میتواند باشد، اما اگر فرد را در جامعه نگاه نکنید ممکن است تکالیف زیادی برای این فرد قائل بشوید ولی این تکالیف غیر عملی باشد چون با واقعیت جمعی سازگار نیست.
نمونه آن را میتوانیم در بحث حج مثال بزنیم. مثلا در ایام معین چندین میلیون نفر باید در یک مسافت معین طواف کنند. و اگر در آن زمان ومکان معین نروند، این تکلیف فوت میشود. بنابراین، یا لازمهاش سقوط حج است، یا لازمهاش سقوط آن طواف است، یا لازمهاش توسعه آن مطاف است. یا توسعه آن زمان. بالاخره یک جا باید این مُرونَت[1] در این تشریع باشد. اگر هیچ کدام از اینها نباشد میشود تکلیف غیر واقع بینانه، وخداوند حکیم است و محال است خداوند یک تشریعی را خلاف حکمت - یعنی خلاف حکمتی که خلاف مصلحت انسان باشد- قرار دهد.
تحلیل استدلال عقلی فوق
خلاف حکمت هم به این است که تشریعی بکنید که قابل تطبیق واجرا نباشد. خلاف حکمت ابعادی دارد وقتی میگوییم خداوند مُشرع حکیم است، حکیم بودن او ایجاب میکند که این تکلیف واقع بینانه باشد. پس به این خاطر میگوییم این دلیل، یک دلیل عقلی است. یعنی منهای خطابات شرعی میتوان این دلیل را سامان داد.
تفسیر آیات اجتماعی سوره مبارکه اعراف
مقدمه
پیش از این گفتیم مجموعه آیاتی هست که به بحث آفرینش وتشریع برای انسان پرداخته است. در سوره بقره بطور مفصل این آیات را بحث میکنیم. اما گفتیم همین جریان در سوره اعراف خیلی مفصلتر بیان شده است. اگر آنجا در ده آیه آمده است، اینجا در حدود پنجاه آیه آمده.
و نکته قابل توجه در سوره اعراف این است که نه فقط اصل تشریع در این آیات آمده است - مثل سوره بقره یعنی خود تشریع وفلسفه تشریع - بلکه به تطبیقات و احکام هم اشاره شده.
در سوره اعراف از آغاز بستر سازی شده وبحث را به عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله میرساند. در این سوره -در یک بحث تاریخی مفصل که یک بخش آن آغاز تاریخ بشریت است، و یک بخش دیگر تاریخ انبیاء، وبخش دیگر هم عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه واله است-در این ۲۰۶ آیه سوره اعراف بسیاری از حقایق و تکالیف مطرح میشود.
در بخش مخصوص حضرت آدم علیه السلام که امروز میخواهیم دقت بیشتری بر روی آن داشته باشیم، شارع مقدس رابطه میان تشریعات خرد و آن تشریع کلان را به نحو روشنی بیان میکند.
فایده بحث از فلسفه تشریع
فایده این نگاه این است که نه تنها بر اساس فلسفه تشریع ما میگوییم نگاه اجتماعی یک ضرورت است، بلکه روش بهرهبرداری از این نگاه اجتماعی را هم قرآن در بیان تکالیف به عهده گرفته است. یعنی خود قرآن یک نوع تطبیقی انجام داده وما را به هدفی که داریم نزدیکتر میکند.
دومین آیه میفرماید كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ. کتاب برای تو است. یعنی به سوی تو نازل شده. لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ. این اولین نکته قابل توجه است. این کتاب ذکری للمؤمنین است. بعد دستور میدهدحال که این کتاب ذکری للمؤمنین است، این مؤمنین تکالیفی هم دارند، چون باید پیروی کنند: اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ. در همین انزل الیک یک نکته خیلی مهمی وجود دارد. زیرا در عین اینکه خطاب به شخص پیامبر صلی الله علیه وآله است، زیرا فرمود انزل الیک، در همین حال بعد از یک آیه میگوید انزل الیکم. همین کتاب انزل الیکم. یعنی هم الیک هم الیکم وجود دارد. زیرا شما[ی پیامبر] با اینکه شخص هستی ولی رهبر و هدایت گر این جمع هم هستید، پس اگر به شما نازل کردیم برای جمع هم نازل کردیم. پس هدف جمع است. پس هدف خود مؤمنین هستند، واین کتاب و احکامی که در این کتاب نازل شده[برای جمع است].اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ باز به جمع خطاب کرده. اتبعوا جمع است. الیکم جمع است. ربکم جمع است.وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ. به جز خدا از اولیاء دیگری و سرپرستان دیگری پیروی نکنید، چه بسیار کم متذکر میشوید.
چرا جمع در این آیات عام استغراقی نیست؟
ممکن است کسی بگوید این جمع در اینجا به افراد منحل وتجزیه میشود، و این همان عام استغراقی است. یعنی نظر به فرد فرد است. آیه بعدی این شبهه را هم دفع میکند و میگوید اصلا سر و کار ما با امتها است، با تمدنها است، با مجموعههای بشری است. وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا. میدانید در اصطلاح قرآنی، کلمه قریة ممکن است به یک روستا ویا به یک شهر ویا حتی به یک مملکت اطلاق شود. قریه یعنی یک سرزمینی جمعی در آن زندگی میکنند. یعنی یک جامعه. یکی از واژگانی که به زندگی اجتماعی توجه صد در صد دارد همین واژه قریه است. وکم من قریة اهلکناها چون قرآن از تمدنهای زیادی به قُری تعبیر میکند: تلک القری. و کم من قریة اهلکناها تمدنی را، گروهی را، جمعی را، روستایی را، شهری را، جمعیتی را هر چه تعبیر کنید. جامعهای را، که بهترین تعبیر است.
وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ. فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلَّا أَنْ قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ. خلاصه آیه این است که همه این تمدنهایی را که ما هلاک کردیم در آخر کار به ظالم و ستمگر بودنشان اقرار کردند. یعنی علت نابودی همه تمدنها ستم است. پس در حقیقت [خداوند] میخواهد ستم زدایی کند.
پس قرآن همه اینها را مد نظر دارد که برای رسیدن به این ذکری للمؤمنین باید کاری بکند. باید این ستم را از جامعه بر دارد.برای این هدف چه کار میکنیم؟ ما مسئولیت میدهیم به افراد و برای اینکه افراد ستم نکنند باید بگوییم آقا وظیفه تو این است، وظیفه آن دیگری این است، ... .ما وظایف را بین رهبران و پیروان تقسیم کردیم. فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ما مسئولیت میدهیم به رهبران وبه پیروان آنها،و از آنها باز خواست خواهیم کرد. هم الذین جمع است وهم مرسلین که در طول اعصار میآیند جمع است.همیشه مُرسَل الیهم جوامعی بودند که انبیائی به سوی آنها ارسال شدند.
فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ ما ریز و درشت آنچه که گذشته همه را بر آنها بازگو خواهیم کرد وما همیشه در این صحنهها حاضریم.
از آن نکتههای ظریف تشریعی آن است که کل شریعت به کجا بر میگردد؟ آن پایه های تشریع که خداوند بر اساس آنها به افراد مسئولیت میدهد وبر اساس آن مسئولیت باز خواست میکند روی ضابطه است. ضابطهاش چیست؟ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ روز قیامت که ما باز خواست میکنیم ما ترازو داریم، ترازوی ما همان حق است.قرآن به جمع خطاب میکند، اما فرد فرد باز خواست شده و فرد فرد جزا داده میشوند.
نگاه جمعی، در عین مسئولیت و مؤاخذه فردی
پس نگاه جمعی است، مسئولیت برای همه است، اما در بازخواست کردن و محاسبه کردن تک تک افراد مد نظر هستند. کجا این تک تک افراد ملاحظه شده است؟ در آیه فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ. یعنی هر کس موازین او - یعنی محل گذاردن وزنه- او با حق سنگین شد، فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ اینها رستگارند. باز اینجا جمع است. یعنی آیه شریفه میگوید همه اینهایی که موازینشان با حق ثقیل و سنگین میشود، همه اینها رستگار هستند. وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ یعنی کسانیکه موازینشان سبک است یعنی از حق تهی و خالی است، اینها فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ. اینها کسانی هستند که خود را باختهاند. بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ. رابطه حق وظلم اینجا روشن شده است. اگر حق باشد پس عدل هم هست، واگر از حق تهی باشد پس ظلم است. رابطه حق وعدل وظلم اینجا روشن میشود.
تا اینجا خاستگاه کل تشریعات معلوم شد.حال برای اینکه این تشریعات عملی بشود، شارع می گوید چه کار باید بکنیم؟ باید بستر مناسب این مسئولیت دادن را فراهم کنیم. بستر مناسبش چیست؟ زندگی اجتماعی.
آیه شریفه وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ. یعنی ما برای عمل و برای اینکه این حق در آنجا جلوهگر شود و اینکه بر اساس آن به شما مسئولیت داده شود، به شما در زمین مُکنت و جایگاه و قدرت دادیم. مکناکم جمع است. شما را در زمین جایگاه دادیم. وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ. وبرای شما رزق و روزی و معیشت قرار دادیم. یعنی به شما توان زندگی خوب وبا آسایش وبا امکانات اقتصادی قرار دادیم.
پس ببینید قرآن میگوید من بستر سازی کردم. آمدم زمین را درست کردم، شما را در زمین جای دادم و برای شما در زمین روزی قرار دادم.
حال، شارع و قانونگذاری که برای شما در زمین روزی قرار داده، و همه این ریزه کاریها را برای یک انسانی که میخواهد مسئولیت به عهده بگیرد، ملاحظه کرده، آیا میشود چنین شارعی نگاه اجتماعی وجمعی نداشته باشد؟. اصلا امکان ندارد.
این آیات فریاد می زنند که من در این فضا - یعنی فضای جامعه- برای شما مسئولیت قرار میدهم. این نگاه و این روش از مطرح کردن بسیار بسیار ظریف است. این آیات نسبت به هر قانونگذار دیگری که شما در کتابهای قانون میبینید بسیار متمایز عمل کرده است.
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ چقدر کم سپاسگزاری میکنید. کمترین مصداق و روشنترین مصداق برای سپاسگزاری یعنی بهره برداری از این نعمت. پس یعنی چقدر کم بهره برداری میکیند.
سپس آیه بر میگردد به حضرت آدم علیه السلام، یعنی وقتی کل بستر تکلیف روشن شد، میان آن آغازی که در سوره بقره گفتیم با این اصول قانونگذاری ربط ایجاد میکند: وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ این آیه خیلی ظریف است. میگوید ما شما را آفریدیم، بعد شما را تصویر نمودیم، یعنی هر یک از شما را به صورت خاص خودش به گونهای که از دیگری متمایز باشد [صورتگری نمودیم]، بعدا به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید. اصلا سجده بر آدم در حقیقت سجده برای بشریت است. سجده شیطان برای آدم سجده برای بشریت است. آدم علیه السلام نماد این بشریت است. از کجا [این حرف را می زنیم؟] از این آیه که خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ آدم که ابو البشر و پدر شماست، این آیه ممکن است بیشتر آن آیات عالم ذر را تایید کند که خداوند میفرماید: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ. شاید این آیه ناظر به آن عالم باشد. آفریدیم سپس تصویر نمودیم بعد گفتیم به ملائکه بر آدم سجده کنید. پس سجده بر آدم علیه السلام، سجده بر شخص نبوده، بلکه سجده برای این مجموعه بشری بوده است. چرا؟ از جواب شیطان هم میتوان این را فهمید. زیرا اصلا شیطان دور آدم علیه السلام را خط میکشد و میرود سراغ بچههای آدم. فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ. قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ من از آدم بهترم خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ منطق شیطان منطق تفضیل وبرتری است. برتر بر غیر برتر سجده نمیکند ومن برترم. یک کبری و یک صغری در کبری اگر حرف شیطان رجیم در کبری صادق باشد اما در صغرایش صادق نبود یا دقیق نبود یا مغالطه کرد. قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ. اینجا یعنی بهشت، جای تکبر نیست که تو داری متکبرانه حرف میزنی. أخرج انک من الصاغرین تو از افراد پَست و ذلیل هستی، برو بیرون. قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ حال که خلاصه من این شکست را خوردم باید این شکست را جبران کنم. بوسیله چخ چیز؟ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ. قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ. حال که میخواهی فرصت بگیری، بگیر. قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي. شاهد ما لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ است. سجده برای آدم بود، پس چرا شد لهم باید علی القاعده میگفت لاقعدن له یا چرا نگفت لاقعدن لآدم؟ بلکه گفت لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ. این لهم ناظر به چه کسانی است؟ یعنی همان بچههای آدم. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ من از همه طرف به آنها حمله میکنم. وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ بیشتر آنها نا سپاس خواهند بود قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ هر کس که پیرو تو باشد لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ همه شما در جهنم جمع میشوید.
سپس خطاب بر میگردد به آدم: وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ. مگر نه اینکه سجده برای آدم بود؟ اما تکلیف بر هر دوی آنها آمد. که بعدا آیات وما خلق الذکر والانثی ... را میآوریم که ببینید اصلا از اول این زندگی، یک زندگی اجتماعی بوده است. وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ حال که بنا شده آدم بیاید- به تعبیر شهید صدر ره - [لازم است] یک اختباری ویک تستی بشود و آنجا آدم علیه السلام برای زندگی زمینی آماده بشود. تکلیف [در این مرحله چیست؟] تکلیف از حالت فردیت بیرون آمد: وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ تو وهمسرت فَكُلَا دستور فَكُلَا امر به معنای ترخیص است فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا از هر جا میخواهید بخورید وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ مُجازید هر چه میخواهید بخورید اما وَلَا تَقْرَبَا. باز نهی دارد. البته خطاب به هر دو. و البته هر کدام به تنهایی نیز خودش هم مسؤول است، چون بعدا آیاتی میآید که این را توضیح میدهد که اگر مثلا آدم معصیت نمیکرد و حوا معصیت میکرد حوا همانجا مؤاخذه میشد یا بالعکس. اما این دو تکلیف با هم هستند برای این دو انسانی که با هم زندگی میکنند. فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ اگر به این درخت نزدیک شوید و از این دستور سرپیچی کنید، ستمگر خواهید بود. فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ. هر دو را وسوسه کرد. لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا و قال ... . شیطان درصدد توجیه نهی الهی بر آمد. [و به هدف توجیه و تأویل] فلسفه این نهی را بیان میکند میگوید این نهی بر تو منطبق نیست. از باب تنقیح مناط و بعد میگوید اصلا این نهی مشمول حال تو نمیشود. ما مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ. مگر نه اینکه شما مثلا میخواهید تا ابد در این بهشت بمانید این فطرت شماست، نیاز شماست، خدا که شما را در حقیقت نهی کرد برای این بود که ملک نشوید یا از خالدین نباشید. در حقیقت اینها را با این حرف سست کرد. یعنی فلسفه این نهی این است و سر شما کلاه نرود. و [ابلیس] اینها را بر خدا جرأت داد. وَقَاسَمَهُمَا وبه همین خدایی که خودش قبول نداشت ظاهرا قسم خورد إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ. فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ. بر آنها وبر دل آنها مسلط شد و آنها را با یک غروری راهنمایی کرد فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ. به مجرد اینکه آن نهی را مرتکب شدند و چشیدند (در حالیکه سیراب هم نشدند و تنها ارتکاب نهی در حد چشیدن بود)، بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ عورتهایشان برایشان آشکار شد. یعنی عیبهایشان برای آنها آشکار شد وناچار شدند که از برگهای درخت بهشت بِکنند تا اینکه این عورت خودشان را ستر کنند. اینجا بود که وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ. این دشمن بود که آمد شما را اینطوری فریب داد. قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ. توبه کردند. قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ. این یک آزمایش بود. جای اصلی شما زمین است. باید همه شما همراه با شیطان به زمین بروید. قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ. شما انسانها که بنا است مسئولیت به عهده بگیرید جایگاهتان زمین است. زندگی شما در این زمین است که صیغه جمع است. قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ در این بستر شما زندگی میکنید وتکلیفتان در این بستر است.
حال اگر کسی بیاید و با اینکه خداوند [این مطالب را در قرآن کریم] دارد، بگوید تکلیف فردی است و ما هم ربطی با هم نداریم ...، [جواب] اینجاست که آیه بعدی [را] ببینید چگونه اینها را به این فضای تکلیف ربط میدهد: يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ یک لباسی ما برای شما فرود آوردیم که آن عیبهای شما و آن سوء وعورت شما را بپوشاند. وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ بهترین لباس لباس تقوا است. همان تقوایی که در آن آیات آن را هدف از آفرینش معرفی میکند. میگوید لباس واقعی شما، لباس تقواست. یعنی لباس انجام تکالیف الهی. این لباسی است که عیبهای شما را میپوشاند. ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ. اصلا خطاب به بنی آدم است: یا بنی آدم ... یواری سوءاتکم ... لعلهم یذکرون. همهاش جمع است. ومواظب باشید که شیطان شما را همانطور که آدم وحوا را فریب داد، دوباره فریب ندهد. يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ. ما شیطانها را قدرت دادیم برای کسانی که ایمان ندارند اما کسانی که ایمان دارند شیطان توان مبارزه با آنها را ندارد. این نقطه ضعف شیطان را هم میگوییم.
در اینجاست که بعضیها که منحرف میشوند به پدرانشان میگویند جامعه ما، محیط ما، پدران ما، گذشتگان ما، به ما زور گفتند و ما را به فحشاء کشاندند. که اینجا بحث نفی جبر اجتماعی را مطرح میکند. اجتماع جبر ندارد. وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا اصلا خدا به ما دستور داده که نعوذ بالله ما این فاحشه را انجام دهیم قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ. چه وقت خدا شما را به فحشاء دستور داده؟! قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ از روز اول بنای بر عدالت وحق بود و خدا دستور به قسط داده است. وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ شما باید در مساجد و عبادتگاهها بروید بخاطر این چنین لطفی از سوی خدا، او را کُرنش کنید. وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ فقط از او دستور بگیرید نه از شیطان نه از غیر او. چون اگر از غیر او دستور بگیرید گرفتار آن ظلم میشوید. وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ. همینطوری که شما را آفرید بر میگردید. یعنی آغاز و فرجام شما مثل هم خواهد بود.
اینها همه در فضای تکالیف بیان میشود. و این خیلی مهم است که تقوایی که ما از شما خواستیم و تقوایی که بر شما فرود آوردیم در این فضا است.
فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ چرا اینها گمراه شدند؟ چون اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. چون به جز خدا شیاطین را ولی و سرپرست خود قرار دادند وخیال میکنند وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ خیال میکنند مکتبهایی را که پیروی کردند مکتبهای درستی است، در حالیکه اینها مطالب گمراه کننده وشیطانی است.
این آیات به همین سبک ادامه پیدا میکند. این آیه سیام بود، و بیست وخوردهای آیه هم در ادامه هست.