< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

1402/03/27

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُمَّ لا تَکلنا إلی أنَفسنا طَرفَةَ عَینٍ أبَداً

 

خلاصه جلسه قبل:

بحث نظام خانواده ما را به روایت با ارزش امام کاظم ع رساند، این حدیث بر محوریت عقل و تعقل و خردورزی تأکید دارد، امام ع راه را با کلیه شرائط مرتبط به چنین زندگی خردمندانه تبیین می کند؛ بخشی از روایت تبیین شد و در این بخش ها امام ع راه و روش را خردمندان برای کشف حقیقت خودشان و هستی و مسیر زندگی مطرح شد و لوازم چنین روشی هم در این روایت به خوبی دیده می شود.

«يَا هِشَامُ كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ وَ أَطَعْتَ هَوَاكَ عَلَى غَلَبَةِ عَقْلِكَ» خلاصه این فراز این بود که انسان خردمند باید مطمئن باشد که عمل انسان باعث رشد انسان است و عمل است که انسان را به تکامل می رساند، و قرآن هم به این نکته اشاره دارد: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَی﴾ [1] ، ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾[2] ، ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[3] در همه این آیات عمل صالح آمده پس عمل باعث رشد و عامل خروج از خسران است و ایمان هم عمل قلبی است.

آنچه انسان با اختیار خودش انجام می دهد سرنوشت ساز است پس حالا که عمل باعث رشد است اگر انسان در عمل خودش حرف خدا را ملاک قرار ندهد و دل خود را از حرف خدا منصرف کند و دل مشغولی ایجاد کند و در غیر اوامر و نواهی مشغول شود اینجا به هوای نفس برخورد می کند و عبد غیر خدا می شود و این انسان گرفتار خسارت بزرگی می شود و لذا امام کاظم ع با طرح سوال بحث را آغاز می کند، «يَا هِشَامُ كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ ؟» خدایی که مربی تو است اگر دل خود را به غیر او مشغول کنی به اطاعت هوای نفس گرفتار می شوی، « شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ» عقل در اینجا مغلوب می شود چنانکه امام علی ع فرمود: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ»[4] هوای نفس که امیر شود و صاحب امر و نهی شود و زمام امور انسان را بدست گیرد و جهت می دهد، رفتار انسان هم به همان سمت حرکت می کند و جوارح بر اساس قدرت هوای نفس حرکت می کند.

امام در فراز بعدی می فرماید: «يَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ» انسان ناچار است که فاصله بگیرد از آنچه که هوای نفس را تقویت می کند و تنهایی و دور بودن از دیگرانی که عامل اغوا هستند و بین عقل و هوا تنش ایجاد می کنند؛ لذا می فرماید که اگر خردمند باشد تنهایی را بر می گزیند «الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ» اگر تنهایی را انتخاب کرد می تواند امیدوار باشد که عقل او چیره شود بر هوای نفس از هوای نفس فاصله گرفت و از خدا تعقل کند یعنی برود به سراغ پروردگار خود و از او بخواهد که در این مسیر خردورزی او را هدایت و راهنمایی کند «فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ‌ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا » آن هایی که هوای نفس را تقویت می کنند و فشار روحی می آورند اهل دنیا و رغبت کنندگان در دنیا هستند یعنی دنیا گرایان که همیشه شعار می دهند «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» با این شعار که انسان در نقطه ضعف قرار می گسرد امام ع راه فرار از عوامل و عناصری که غلبه هوای نفس را به بار می آورند.

« وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ » آنچه که نزد خداست و دسترسی دنیوی ندارد به آن رغبت پیدا می کند « كَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ » آنچه که نقد است أنس با خداست و انسان وقتی با خدا مأنوس شد و با خدا راز و نیاز پیدا کرد و از اهل دنیا فاصله گرفت وحشتی ندارد، « كَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ » در تنهایی مونسی دارد، در بعضی در روایات داریم مثل تعبیر امام سجاد ع که می فرماید اگر قرآن در کنار من باشد و با قرآن أنس گرفته باشم هیچ وحشتی بر من غلبه پیدا نمی کند.

«وَ صَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ» خداوند أنس او در تنهایی و همدم او در این تنهایی و عامل غنی و دارایی او خواهد شد در این نداری و بدون داشتن عشیره خداوند به او عزت می دهد.

«يَا هِشَامُ نَصْبُ الْحَقِّ لِطَاعَةِ اللَّهِ‌» حق یعنی معالم حق یا آیات حق و یا دستورات حق، دستوراتی که حق هستند برای طاعت و بندگی خدا تعیین شده اند.

«وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ» این ها برای حق هستند و این ها هستند که تکامل آفرین برای انسان هستند و انسان بدون اطاعت این قوانین منصوب الهی و آیات رحمانی و ربوبی، اگر از این موارد انسان بخواهد فراتر برود ضرر می کند و اگر بخواهد نجات پیدا کند از این عوامل آسیب رسان به وجود و تکامل انسان راه فراری از این ها ندارد جز اطاعت و بندگی خدا با نصب العین قرار دادن احکام الهی «وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ».

طاعت و بندگی خدا چگونه حاصل می شود؟

«وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ» طاعت و بندگی خدا با دانایی حاصل می شود و بدون دانایی و ندانم کاری و نشناختن این مقررات الهی چگونه به اطاعت و بندگی خدا نائل می شود، پس با علم و دانش؛ «وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ» آگاهی و تعلم با فراگیر و تعلم حاصل می شود، در تعلم و فراگیری عقل است که حرکت می کند و میزان و معیار قرار می گیرد و تشخیص با عقل است «وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ» و تعلم هم وقتی به دانایی مطلوب می رسد که عقل خودش را بکار بگیرد.

امام کاظم ع در ادامه می فرماید: «وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ» تا اینکه انسان به مرز اعتقاد به احکام و آیات الهی و آنچه که باعث نجات او بشود این عقل است که در اینجا کمک و یار اوست «وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ»، اگر انسان معتقد نباشد کار بدون پذیرش این کار نمی تواند برای او ثمر بخش باشد، به تعبیر بعضی روایات «اَلْمُتَعَبِّدُ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَحِمَارِ اَلطَّاحُونَةِ يَدُورُ وَ لاَ يَبْرَحُ مِنْ مَكَانِه»[5] مثل چهار پایی که حرکتی دارد بدون هدف بدون آگاهی فقط تلاشی است که انسان به خودش می دهد، هیچ تأثیری در وجود او ندارد.

«وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ» باید علم را از دانایی خدا خواه و خدا محور، دانش را فرا بگیرد. «وَ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ» هم تشخیص این علم و آگاهی چیست و مفید بودن و منبع سالم داشتن او و تأثیر گذاری او، همه این ها با خرد ورزی است و خرد همه کاره است.

بحث دیگر اینست که امام ع ظرائف و یا مراحل مهمی که برای اینکه عقل ما را به نتیجه مطلوب برساند تبیین می کند و به عبارت دیگر روش فراگیری دانایی را در اختیار ما با راهنمایی عقل قرار می دهد.

اگر بنا شد که انسان دنبال عمل برود، امام ع فرمود: «كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ ؟» این عمل باید باعث رشد شود و از مسیر عقل باید حرکت کنیم تا به این رشد مطلوب توسط اعمال و رفتارهایی که انجام میدهیم برسیم. امام می فرماید انسان باید انتخاب کند که چه کارهایی را با دانایی و آگاهی انتخاب کند، اگر با آگاهی انتخاب شد انسان خرد مند می تواند با کمترین عمل یعنی با یک انتخاب موفق که چه عملی را انتخاب کند تا این طاقت فرسا نباشد ولی بیشترین بهره وری را داشته باشد. «يَا هِشَامُ قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَالِمِ مَقْبُولٌ مُضَاعَف» انسان دانا بهتر انتخاب می کند که چه عملی را داشته باشدکه هم مورد پذیرش حق باشد و هم أجر مضاعف و بهره مضاعف داشته باشد. یک ساعت خواب انسان دانا با سالها عبادت غیر دانا قابل مقایسه است.

«وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ» خیلی ها عبادت های زیادی دارند و تلاش می کنند ولی چون این تلاش همراه جهالت و هوای نفس است، این تلاش ها مقبول نیست که هیچ بگذریم که أجر مضاعف ندارد و بازدهی همیشگی ندارد.

بر این اساس اگر بنا شد که عقل و علم در کنار هم باشند امام ع می فرماید که اینجا جای مانور است و آن اینست که اگر به انسان خردمند دنیا را بدهند بدون حکمت، یا حکمت را بدهند بدون دنیا چه انتخابی خواهد داشت، فرمود: «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ رَضِيَ بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْيَا مَعَ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِكْمَةِ مَعَ الدُّنْيَا» انسان عاقل گمشده اش حکمت است و لذا اگر کمترین نعمت های دنیا و کمترین امکانات دنیوی در اختیار یک انسان حکیم قرار داده شود، این انسان حکیم و خردمند قانع خواهد بود، چون حکمت که بالاترین دانایی است در اختیار دارد.

«وَ لَمْ يَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِكْمَةِ مَعَ الدُّنْيَا» اگر به او بالاترین امکانات دنیا را بدون حکمت بدهند انسان خردورز این را قبول نمی کند، «فَلِذَلِكَ‌ رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»‌ نگاه او به دنیا و حکمت یک نگاه عمیق است، اگر قابل جمع نباشد لذا انبیا الهی در زندگی خودشان زُهد و کم بهره بردن از متاع دنیا را ترجیح داده اند بر زندگی دنیوی مرفه، لذا می بینیم که امام ع می فرماید خردمندان که انبیا بالاترین رتبه را دارند «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَكُوا فُضُولَ الدُّنْيَا فَكَيْفَ الذُّنُوبَ» خردمندان فضولات دنیا یا آنچه که از دنیا برای رشد آن ها ضروری نیست و زیادی حساب می شود و یک امر غیر ضروری برای رشد در زندگی هست، چه رسد به گناهان که مانع رشد است. به عبارت دیگر عوامل اصلی رشد را مد نظر قرار می دهند و موانع را کامل چشم پوشی می کنند و بیش از آن ها آنچه که باعث کندی حرکت آن ها می شود را هم ترک می کنند.

«وَ تَرْكُ الدُّنْيَا مِنَ‌ الْفَضْلِ وَ تَرْكُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ» ترک دنیا یک فضیلت است اما ترک گناه از واجبات، پس انسان عاقل از گناهان چشم پوشی می کند و از غیر گناه به خاطر اینکه خداوند لطف کند و با سبکبالی حرکت کند به دنبال این سبکبالی در زندگی دنیوی خواهد بود.

«يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا» وقتی انسان عاقل بین دنیا و آخرت مقایسه انجام می دهد می بیند که دنیا و آخرت هر دو زحمت دارند و اهل دنیا و آخرت در زحمت هستند اما تلاش برای دنیا ماندگار نیست و تلاش برای آخرت همراه مشقت است و حالا که باید زحمت بکشد تلاشی می کند که ماندگارتر باشد به همین خاطر از دنیا چشم پوشی می کند و به آخرت توجه ویژه دارد.


[1] نجم 39.
[2] رعد 29.
[3] عصر 2 و3.
[4] نهج البلاغه حکمت 211.
[5] غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص47.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo