< فهرست دروس

استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

1401/07/30

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: کتاب نکاح

 

خلاصه جلسه قبل

مجموعه سرفصل بیان شد، که مشخص شود روند بحث در فقه نکاح و فقه ازدواج که محور اصلی و رویکرد ما توجه به آنچه که در کتب متعارف نکاح که تاکنون مطرح شده؛ که متقدمین و متأخرین و نوع ارائه بحث متفاوت هستند ولی آنچه الآن به عنوان منبع قابل توجه می توان کرد یکی حدائق که معروف بوده اخباری است ولی مجتهد اخباری بوده و بر خلاف آنچه که مشهر شده که اخباری ها اصول را قبول ندارند ولی با اصولیین در بعضی از مسائل متفاوت هستند و آن ها هم اصول استنباط و قواعد اصولی را قبول دارند و کتاب هم نوشتند؛ مقدمه حدائق و یا کتب اصولی اخباری های اصول استنباط را قبول دارند و خود صاحب وسائل در یکی از کتاب های مهم ایشان به نام الفصول المهمه یک بخش عقائد دارد و یک بخش قبل فقه قواعد اصولی دارد که متخذ از روایات و به استناد روایات مطرح می کند. همینطور فیض کاشانی و همینطور شبّر که اصولی بوده با هم مشترک بوده اند. این سه کتاب که بیان شد کتب اخبار هستند یعنی قواعد اصولی متخذ از اخبار را آورده اند.

فقیهی مثل صاحب حدائق فقیه است و معروف است که آیت الله خوئی از حدائق بهره می بردند و نقد هم می زدند. صاحب جواهر که یک اصولی است با استناد آیات روایات استنباط می کند و لذا این دو کتاب (حدائق و جواهر) را برای مراجعه دوستان معرفی می کنیم؛ و با توجه به جایگاه علمی این دو کتاب در بین فقها می توانیم بحث را پیش ببریم.

روی چندین محور باید بحث کنیم که مباحث مقدماتی است و تأثیر گذار در سیر مباحث هستند، یکی از آن مباحث که فقها هم به آن توجه کرده اند کلید واژه نکاح است که در حقیقت مدخل فقها است برای ورود به این کتاب، این واژه چون دو معنای حقیقی یا مجازی یا یکی حقیقی و یکی مجازی خوب است که مشخص کنیم که مقصود از نکاح عقد است یا وطی مجاز بعد عقد، وطی مطرح در نکاح که در آیات آمده ﴿حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ﴾[1] یعنی وطیی که بر اساس عقد مشروع، لذا بعد طلاق سوم که محلل لازم دارد و محلل عقدی انجام دهد که این عقد منتهی به وطی و دخول شود و آن وقت طلاق دهد تا بتواند به زوج اول برگردد، این حداکثر بیان فقها است.

چون بحث آیات و روایات مربوط به موضوع بحث ما که فقه نکاح است و منبع اصلی ما هستند ما نباید فقط به اصطلاح نکاح اکتفا کنیم چون هم در آیات و روایات اصطلاح زوج و زواج آمده مثل ﴿حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ﴾ [2] که هم زوج و هم نکاح آمده، در جاهایی فقط نکاح آمده و در جاهایی هم زوج و أزواج آمده؛ (هرچند زوجه در آیات نداریم زوج همان همسر است) باید رابطه دو کلید واژه نکاح و زواج را که می گوییم ازدواج و در عربی می گویند زواج، (ازدواج به عربی معنای خوبی ندارد و به انسان دو شخصیتی می گویند و در عربی محلی به کسی که عقب مانده است به او زوج می گویند. )

﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً﴾[3] ، ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ ﴾[4] تعبیر زوجتک را بکار نبرد و زوج به همسر گفته شده، ﴿ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۖ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْن﴾ [5] اینجا به معنای جفت است؛ طبق استقرائی که داشتم برای زوج دو معنا است :

     جایی زوج به معنای ﴿وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ [6] از هر چیزی یک جفت آفریدیم، اینجا جفت یعنی دو تایی که عمتای هم باشند.

     زوج به معنای همسر و در این آیات معمولا یکی از دو جفت را می گوید.

از قرائن باید بفهمیم که کدام معنا مورد نظر است، ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾ [7] کلمه «الذین» مذکر است و این نشان می دهد که منظور از زنان فرد مورد نظر است.

آنجا که فرمود ﴿وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا﴾[8] شما را جفت جفت آفریدیم پس اینجا ازواج آمد به معنای جفت، اما ازواج در آیه ﴿وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا ﴾ [9] و ﴿وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِم﴾ [10] اینجا به معنای همسر آمده است.

پس کلمه نکاح اگر به عقد نکاح گفته شود نتیجه عقد نکاح این جفتی که با عقد نکاح به هم میرسند با هم زوج می شوند و نتیجه مصدر و نتیجه این عقد نکاح این می‌شود که زوج هم می شوند و بیشتر به خانم اطلاق می‌شود و همسر مونث گفته می‌شود. پس اینجا می توان گفت که کلمه نکاح و کلمه زواج ( هرچند الان در عربی متعارف به معنای عقد ازدواج است تزوجـتُ یعنی عقد کردم ) مترادف نیستند. بلکه متلازم هستند و این تلازم به حدی است که در آیات قرآن در غیر آنجایی که به معنای جفت است به معنای همسر است و این همسر بعد عقد ازدواج همسر می‌شود.

در جاهایی هم در من انقضی عنه التلبس گفته شده یعنی زوجه بوده و طلاق گرفته ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ﴾[11] الان زوجه نیست ولی کلمه زوج اطلاق شده به لحاظ من انقضی عنه التلبس گفته می‌شود.

این فایده بحث مشتق که در این اطلاقات این نکات مراعات شده و الا خود زوج در زوج بالفعل است.

توجه به آیات در فهم مقاصد و مفاهیم قرآنی کمک می کند و لذا عزیزان دنبال کنند و آیات نکاح و انکاح و ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [12] به معنای وطی نیست بلکه به ازدواج در آمدن پدران شما است حتی اگر به وطی نرسیده؛ یا اینکه نکح به معنای عقدی که به وطی برسد و اینجا بحثی است که اگر ازدواج کرد و دخول نکرد حکم ربیبه چیست و اگر دخول نداشت حکم آن چیست و یا اینکه دختری را عقد کرد و قبل دخول فسخ کرد آیا مادرش را می تواند بگیرد؟

در بحث اصطلاح شناسی میان نکاح و زوج و زواج و ازواج و همینطور انکاح که در آیات کریمه آمده است و لا تنکحوا و أنکحوا با خود نکاح به این نتیجه می رسیم که از کلمه نکاح به معنای عقد ازدواج بر او تحقق زوجیت متحقق است و اگر زوجیت مترتب شد در اینجا زوجیت برای زن و مرد صدق می کند و کلمه زوج هم به مذکر گفته می‌شود و هم به مونث.

زوجیت شرعی و اعتباری نتیجه آن نکاح مشروع است و اگر نکاح تحقق پیدا نکرد زوجیت حاصل نمی‌شود و در نتیجه سفاح می‌شود ﴿مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ﴾ [13] زن و مردی که بدون سفاح نیاز جنسی آن ها برطرف شده است و این با ازدواج با زن آزاد است یا با کنیز که همه این مدل ازدواج ها احصان را می آورد برای فرد، اما این احصان مشروع است. این خلاصه سیر و بررسی که ما در آیات قرآن در زمینه این دو کلید واژه داشتیم.

مشروعیت نکاح

بحثی که فقها کمتر مطرح کرده اند مشروعیت نکاح است. معمولا چون فقها روی استحباب ازدواج بحث کرده اند حکم اولی ازدواج را استحباب دانسته اند پس مشروعیت به طریق اولی حاصل است و این بحث مهم نیست، ولی جای بحث می تواند باشد که ما رابطه مشروع و غیر مشروع یعنی دو نوع رابطه تعریف شده؛ غیر مشروع زنا و سفاح است که حدّ دارد و در مقابل زنا و سفاح نکاح داریم که ازدواج مشروع است یعنی مشروعیت ارتباط جنسی به این معنا است که شارع برای تنظیم رابط ما انسان ها این روابط را به رسمیت می شناسد لکن به شرایطی و این در مقابل جریانی است که کلا رابطه جنسی را ممنوع می کند و اصل را بر باطل کردن یا بر تخریب این رابطه مشروع و یا لغو بودن مشورعیت رابطه قرار داده است که متأسفانه در قالب ازدواج سفید امثال آن که جامعه را به تباهی می کشاند دیده می‌شود. ما ارتباط مشروع می خواهیم که در جلسات گذشته اشاره شد که انسان بنا را بر این بگذارد که شارع مقدس زندگی را نظم دهد و سبک زندگی را تعیین کند و در این سبک زندگی شرعی نسبت به روابط قلمرو مشخص کرده و افراد را هم تعیین کرده و هم نحوه تحقق این ارتباط جنسی را مشخص کرده و این دو بحث را شارع عنایت دارد و مشرعیت باید بحثی شود که جوانان ما نسبت به آن حساس شوند و به آن توجه لازم را داشته باشند تا گرفتار حرام نشوند. شارع همه حدود افراد را تعیین کرده و همچنین چگونگی محرم شدن.

اگر بحث مشروعیت مطرح شود نظم بحث منطقی و بهتر می‌شود، می گفتند که بسیاری از فقها اسباب تحریم را آخر آورده اند بعد عقد به اعتبار اینکه اگر طرف عقد عمه خاله و دختر بود این ازدواج باطل است یعنی اول ازدواج را تعریف کرده و شرایط تحقق زوجیت را گفته اما مورد قابل قبول و قابلیت صحی را بیان نکرده، باید سالم از موانع قانونی باشد،﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ [14] شرط دیگر بعد قابلیت عقد بر زن، مرض های مسری که ازدواج را نابود می کند و این بحث در خیارات می آید و بعضی قابلیت صحی یعنی قابلیت مورد از لحاظ شرعی برای ازدواج؛ اگر مشروعیت مطرح شود این بحث در اول می آید و چه ازدواجی مشروع است و بعد مشروعیت بحث حکم آن می آید که اکثر فقها اینجا اصل اولی را بر استحباب موکد گذاشته اند و عناوین ثانویه حرام یا واجب می کند و به این ترتیب دردو مرحله حکم شرعی ازدواج را بحث کرده اند اولی و ثانوی.

مشروعیت ارتباط جنسی یکی از مسائل مهم است که اگر فقها نگفته اند به خاطر عدم نیاز در آن زمان بوده است ولی امروز باید بررسی کنیم و به اعتقاد صحیح برسیم، مثل بحث توحید که واجب است معرفت آن ولی بعد در اصل رسیدن به معرفت تشکیک شد و رشته علمی معرفت شناسی تأسیس شد و یک تخصص شد به لحاظ اینکه سوال بر انگیز شد. که 12 سرفصل دارد مثل امکان لزوم استحاله و شرایط انواع ابزار و قلمرو موانع ، که شهید مطهری در مقدمه جهان بینی اسلامی مقداری را آورده است و مثل علامه جعفری بر این مطلب کتابی نوشته اند.

در بحث مشروعیت ازدواج جا دارد که از لحاظ فقهی عنوان شود و ضرورت مشرعیت در مقابل افرادی که نیازی به شارع و مشروع بودن ازدواج نمی بینند مطرح شود و متأسفانه شرایط حاکم به سمت عدم نیاز مشروعیت می رود و قتی مشروعیت زیر سوال رود کتاب نکاح سالبه به انتفاء موضوع می‌شود و این خطری است که ما را احاطه کرده است و باید دنبال راه حل و روش طرح مباحث اینچنین با جوانان داشته باشیم و متأسفانه برخی بزرگان غفلت می کنند و به لحاظ اینکه از مسلمات است مطرح نمی کند در حالی که دغدغه جوان است که از شارع آیا لازم است که سوال کنم برای ازدواج ؟ بلکه من هر طور که دوست دارم ازدواج می کنم.

تبیین آزادی و قلمرو آزادی در دین و چگونه این آزادی اگر محدود شد باعث حفظ آزادی می‌شود، یعنی با حفظ حجاب چگونه امنیت را تأمین می کنیم و با از دست دادن این امنیت را از دست می دهیم، حجاب که محدودیت است آزادی را تأمین می کند و این سوالی است باید بر آن بحث شود و نیاز به تبیین دارد.

آقای محمد امین زین الدین از اساتید کتای دارد به نام العفاف بین السلب و الایجاب که با ادبیات عالی نوشته شده است و همه مشکلات را بررسی کرده که چگونه حجاب منجر به تثبیت آزادی زن منتهی می‌شود و رفع حجاب و سفور چگونه به نفی آزادی منتهی می‌شود.

در اینجا به عنوان بحث علمی قابل قبول مشروعیت ازدواج را می توانیم عنوان کنیم و فلسفه طرح مشروعیت و اهمیت بحث از مشروعیت بیان شد، و بیان شد که چرا شارع باید رد همه شوون باید دخالت کند و نظر او برای ما بارزش باشد تا متدین باشیم و به عبارت دیگر معنای آیه ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ﴾ [15] همین است قانون خدا را در زندگی شخصی به اجرا در بیایید. اینکه در مباحات معتقد به اباحه باشیم عبد خدا می شویم و عبادت یعنی همین و این در مقابل معنای خاص عبادت است که بیشتر در ذهن ها خطور می کند. ازدواج را باید عبادت دانست چون ازدواج یعنی رابطه مشروع برای تأمین نیاز جنسی و این رابطه را خدا امضا کرده و عمل به این خودش عبادت است. در جلسه قبل اشاره شد که بعضی فقها با استفاده از بعضی روایات ازدواج بین معامله که عقد است ولی مافوق عقد معمولی است چون یک نوع قدسیت برای ازدواج است ﴿وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾ [16] که در معاملات دیگر فقط این تعبیر آمده ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ [17] که نقض عهد نکنیم اما در ازدواج میثاق غلیظ تعبیر شده که نشانه امتیاز و ویژگی فوق العاده است که برای تبیین علمی جای بحث دارد که در نظام جامع جای این بحث است و اینجا در حد اشاره اکتفا می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo