استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
1401/07/19
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: نقشه راه قرآن در تبیین نظام جامع قرآن
ضرورت نظام جامع برای انسان و فرد و خانواده از راه های عقلی و نقلی و تحلیلی مطرح شد. نقشه راهی که از قرآن می توان ملاحظه کرد این است :
قرآن در مورد خلقت انسان تصریح دارد بر ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ۖ﴾[1] آفرینش حکیمانه بوده و این برای تکامل انسان توسط خداوند متعال حاصل شده و خدا این انسان را در مسیر صحیح قرار داده و در هر آفرینشی هدف حکیمانه ایی وجود دارد به لحاظ اینکه خالق حکیم و دانا است، پس هدایتگری خدا یک هدایت همه جانبه خواهد بود، شاهد این حرف تعبیر قرآن کریم در جریان آفرینش آدم و حوا ع است، این سرزمین تکلیف که انسان به آن هبوط شده عهده دار هدایت انسان است، ﴿فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[2] تمام آسیب ها را در دو آسیب ترس و هراس جمع کرده، در مقابل آن کسانی که پیروی نکنند می شوند: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[3] تقابل نشان می دهد که عدم موفقیت و سقوط و یا شقاوت و بدبختی انسان با عدم پیروی از هدایت های الهی است و با پیروی هدایت های الهی سعادت برای انسان با شاخص ﴿فلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[4] مطرح می شود.
هدایت الهی یک نوع هدایت گری است که همه جانبه است و با توجه به اینکه اگر هدایت موجبه جزئیه باشد رسیدن به چنین اهدافی امکان پذیر نخواهد بود.
بعد بیان هدایت الهی می رسیم به اینکه این هدایتگری که عامل تحقق سعادت انسان با این دو مشخصه نفی خوف و اندوه بوده چگونه حاصل می شود. قرآن بیان کرده مجموعه ایی از قوانین روشن برای رسیدن به این مقصد وجود دارد، ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾[5] برای هر امتی خداوند قانونمندی جامع با پیشگیری از آسیب یافتن که در همه شرایع بحث تقوا (پیشگیری از سقوط در گناه و بدبختی) به صورت مشترک از تعبیر ﴿اتَّقُوا اللَّهَ﴾[6] استفاده کرده اند. این قانوان گذاری تفصیلاتی دارد مجموعه ایی از محرمات با تعبیر ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾[7] ، ﴿حَرَّمَ عَلَيْكُمُ﴾[8] و در مقابل آنچه که حلال است که هر چیزی که غیر حرام باشد را می توان گفت حلال است، ﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ﴾[9] نگاه جامع و فراگیری را قرآن مطرح می کند که این شریعت بر اساس مجموعه ایی از قوانینی که حرام و حلال را در بر گرفته و توضیح می دهد عرضه می شود، همینطور است واجبات الهی که به صورت اوامر بالوالدین احسانا یا گاهی به صورت توصیفی برای زندگی مومنان مثل و عباد الرحمن که یک صفحه سبک زندگی مطلوب را به نام عباد الرحمن ثبت کرده کان مزاجها کافورا و آیات فراوانی که در سوره انسان آمده و در سوره عصر همه این مطالب خلاصه شده است که انسان در خسران است مگر و خروج از خسران را هم بیان کرده است.
این تقابل بین انسان خسران دیده با جهت مقابل نشان می دهد که انسان بین سقوط و موفقیت قرار دارد و از این دو صورت خارج نیست و از این تقابل می فهمیم که قرآن نگاه جامع و احاطه کامل به کل مایحتاج فرد برای خروج از خسران در نظر گرفته تا تعبیر صادق و واقعی باشد.
این برای پیشگیری از آسیب بود و اگر گرفتار آسیب شد قرآن باب توبه را باز کرده و به شیوه های گوناگون توبه در سیره همه انبیا و در شریعت خاتم انبیا دیده و توبوا یعملون السوء بالجهاله بحث کفارات گناهان و حدود و دیاتی که تعیین شده که این ها در حقیقت آسیب زدایی را برای ما با شیوه های مختلف بیان می شود. این نقشه راه خداوند در قرآن بود که برای رساندن انسان به اهداف آفرینش مسیر همواری بیان کرده است و با واقع نگری قرآن که انسان را کامل نمی داند بلکه متکامل است اگر مسیر صحیح را طی کند ولی ممکن است گرفتار ارتداد و رجعت شود و حتی در ارتداد ارتد ثم آمنوا انسان در این مسیر همواری ندارد که انسان بین صعود و سقوط در حال انتخاب است و باید با این شرائط وضع قانون شود و حتی برای اضطرار در نظر گرفته شود ﴿إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ﴾[10] ، ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ ۖ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[11] حتی در حالت های فوق العاده پیش آمده در زندگی انسان قرآن پیش بینی کرده و حکم بیان کرده و این نشان دهنده نگاه جامع و شمول گرایی شریعتی مثل اسلام است.
تا اینجا در این نقشه راه از صفر تا صد دیده شده و انسان از لحظه گزینش و انتخاب تا آنجایی که امکان عمل و تلاش و بدست آوردن مقاصد و نتایج مطلوب برسد بر اساس آنچه که قرآن بیان کرده انسان با تلاش و کسب به نتیجه مطلوب می رسد. ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾[12] این تلاش بر اساس فطرت انسان که هدایت الهی و اختیار جزء او می باشد بستری برای هدایت انسان می باشد، ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾[13] ، ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[14] .
جایگاه نظام جامع خانواده در نقشه راه الهی
روش قرآن برای تبیین نظام جامع خانواده
﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾[15] قرآن چه روشی در تبیین نظام جامع قرآن داشته؟ نکات مهم در تبیین قرآن برای نظام جامع و سعادت انسان:
• بیان قرآن در انسان شناسی به صورت ویژه که اولین آیاتی که نازل شد در مورد خلقت انسان می باشد و در آیات زیاد دیگری هم به خلقت انسان اشاره دارد، ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴾[16] ، ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ﴾ [17] که مراحل تکامل انسان از ابتدا را قرآن توضیح داده این تنوع بیان قرآن نشان از اهتمام شناساندن انسان به خودش است.
• بیان نیازهای اساسی و کمالی انسان، این نیازها در قرآن طبقه بندی شده. مثل: ما انسان ها فکر می کنیم که نیاز به غذای مناسب و مشروبات مناسب داریم و این یعنی نیاز به منابع درآمد داریم تا نیازها را تأمین کنیم، در حال که قرآن افق جدیدی را باز می کند و می گوید باید بفهمی برای چه خلق شده ایی تا بدانی به چه چیزهایی نیاز داری، ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ * مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾[18] انسان برای عبادت خلق شده، عبادت هم معنا شده و آن چیزی است که تمام ابعاد وجودی انسان را در بر می گیرد. وظیفه انسان عبادت خداست و رزق او تضمین شده؛ امام علی ع چنین می فرماید: إنَّ الرِّزقَ رِزقانِ : رِزقٌ تَطلُبُهُ ، ورِزقٌ يَطلُبُكَ ، فإن أنتَ لَم تَأتِهِ أتاكَ [19] رزقی که انسان را طلب می کند همان است که در آیه قرآن به آن اشاره شده، ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[20] رزقی که باید انسان دنبال کند طلب علم، طلب تقوا و طلب کمال است، به تعبیر حدیث که رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فرمودند : «طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ أَيْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْيَقِينِ»[21] این دو علم مورد نیاز انسان است، ما انسان ها برعکس عمل می کنیم!! ما نباید تحصیل حاصل باشیم. نقطه آسیب در قرآن تبیین شده، ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾[22] .
• بیان اهداف آفرینش انسان به صورت کلان و تفصیلی به تناسب مراحل تکامل انسان، وقتی اهداف کلان خرد می شود در قوانین تشریعی خودش را نشان می دهد و به عبارت دیگر وقتی نقطه مشخص داریم و میخواهیم به آن نقطه برسیم لذا مراحلی را طی می کنیم هر کدام از مراحل یک هدف است، لذا قرآن نقطه اصلی در اهداف را رسیدن به خدا می داند و این پیوستن به خدا را از راه عبودیت می داند و عبودیت از راه عبادت است و عبادت از راه انجام هر یک از فرمان های الهی است و هر کدام از فرمانها هدفی دارد و نقصی را از انسان دور می کند. لذا اگر فرمود : ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[23] نشان می دهد که دانستن و علم پیدا کردن، یکی از اهداف است و دانستن پله رسیدن به ایمان است ﴿لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾[24] ، و اگر در جایی ایمان گفته و در جای دیگر حرف از تقوا می آید نشان از آنست که ایمان انسان را باید به تقوا برساند ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[25] . و اگر تقوا آمد و در جای دیگر سخن از یقین می شود نشان از این است که تقوا باید به یقین برساند ﴿لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾[26] . این تنوع تعبیر و تعدد نشان دهنده یک نقشه جامع و کاملی است که حتی مراحل تکامل انسان را در بر دارد. پس میان اهداف آفرینش و اهداف تشریع و اهداف تمام مسائل هماهنگی و ارتباط و انسجام و مکمل بودن ملاحظه می شود که نشان از منظومه کامل در بخش اهداف است.
• بیان انسان الگو و مطلوب، این بحث مهمی است چرا که نشان دادن مشخصات یک انسان کامل لازم است و قرآن این را به صورت مشخص ترسیم کرده، چون وقتی یک کلی مطرح شود اگر مصداق جزئی تبیین نشود ممکن است چند جزئی مطلوب بیان می شود، و لذا قرآن مصداق را به صورت مشخص از جامعه مطلوب و فرد و خانواده مطلوب را تبیین کرده است. آیات عباد الرحمن در سوره فرقان، و یا زندگی پیامبران مصادیق قرآن است.
• بیان آسیب های رفتاری، کرداری و اعتقادی انسان و جوامع بشری؛ جاهایی که قرآن محکوم می کند و وعده عذاب می دهد نشان از بیان نامطلوب ها است و آسیب را بیان می کند، ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[27] راه اصلی برای سقوط این است که از دانش و تعقل محروم باشد، به تعبیر قرآن روش می دهد از تحجر و جهل، ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[28] این افراد هدایت شده اند و خردمند هستند و راه رشد در خردمندی این است که فرد آمادگی شنیدن اقوال مختلف را داشته باشد و گزینش دقیق انجام می دهند و خوبترین را انتخاب می کنند. قرآن راه رسیدن به سرنخ مطلوب بیان می کند.
• قوانین و مقررات هدایت گر انسان در رفتار، کردار، پندار و اعتقاد را بیان کرده؛ آن اعتقادی که خداوند از انسان می خواهد در قرآن بیان شده ﴿وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[29] ، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾[30] ، ﴿وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾[31] تمام نواهی مربوط به اعتقاد و کردار و رفتارهای ناپسند بیان شده که نشان از مجموعه قوانین که به صورت تفصیلی در قرآن بیان شده ﴿قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[32] ، ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾[33] این تفصیل وارد مصادیق می شویم می بینیم که تمام مصادیق هم به صورت منظومه بیان شده.
• بیان آثار دنیوی و أخروی هر کدام از قوانین، هر کدام به صورتی بیان شده گاهی ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[34] آمده، و گاهی ﴿أَطْهَرُ لَكُمْ﴾[35] بیان شده، قرآن روی آثار اعمال توجه دارد که چطور اعمال به نتیجه مطلوب می رساند، هم کلیت را بیان کرده و هم مصادیق بیان شده.
• تعیین پاداش دنیوی و أخروی اعمال
• ایجاد انگیزه های عال برای حرکت به سمت تکامل، قرآن به انگیزه درونی و فطری اکتفا نکرده و از آن کمک گرفته و با توصیفات از بهشت و جهنم ایجاد انگیزه می کند، سوره واقعه و یس توصیفات دقیق و جزئی از جهنم و بهشت انگیزه فطری انسان را فعال می کند تا با انگیزه قوی به سمت اعمال حرکت کند
• تلاش برای پرورش تعقل و تدبر و فکر از راه مطالعه آیات الهی ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ﴾[36] ، ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾[37] سوره روم و انعام اشارات خوبی در این مسأله دارند. در آیات متعدد با شویه های ادبی متفاوت تکرار شده و چون کتاب هدایت و تربیت است باید بیان ها در مسیر تربیت انسان ببینیم، قرآن برای رساندن یک مرحله از تکامل اکتفا نکرد به بیان مجموعه احکام حقوقی و احکام عبادی ، بلکه از ابتدای مسیر را توجه کرد و آنچه برای رسیدن به تکامل لازم است را بیان کرده، آنچه در متون فقهی است یک بخش از 9 عنصر و عامل را بیان می کنند قلمرو فقه فقط بیان احکام است در حالی که نقشه راه کاملی می بینیم.
کتاب «فتاوی الواضحه» شهید صدر نمونه جدیدی در بیان احکام است که برای ایجاد انگیزه انسان برای عمل توجه کرده و این روش قرآن است. در سوره توبه می خوانیم ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[38] هدف از تفقه رسیدن به جایی است که امکان انذار و هوشیار کردن مردم از سقوط در آنچه باعث نابودی است می باشد، ولی به خاطر دلایل متعدد این مسیر در کتب فقهی ما رعایت نشد، و قلمرو خود را فقها محدود کردند و لذا قبل انقلاب حرکت هایی در جهت بیان احکام آغاز شد مثل احکام جوانان و زنان و .... آغاز شد؛ این تنوع به خاطر این بود که دیگر این نوع از کتب فقهی مرسوم فایده نداشت.
تمام آیات قرآن را می توان در این 9 نکته طبقه بندی کرد و جایگاه فقه در این منظومه مشخص می شود.