درس خارج فقه استاد مهدی هادوی تهرانی
1402/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکتب ونظام قضایی اسلام /نگاهی به نظام قضایی اسلام /قاضی تحکیم /روایات
قاضی تحکیم: شخصی که دو طرف دعوا قضاوت او را میپذیرند. آن کسی که دو طرف دعوا به او مراجعه میکنند (قاضی تحکیم) به گونهای حق قضاوت ندارد، چون اگر حق قضاوت میداشت، چه مراجعه کنند یا نکنند، او حق قضاوت دارد.
سوال این است که اگر متخاصمین مراجعه کردند، آیا قضاوت (حکم) قاضی تحکیم نافذ میشود؟ (منظور از نفوذ این است که دیگر حق رجوع به محکمه دیگری را ندارند.)
سه دسته در این گروه قاضی تحکیم قرار میگیرند: ۱- فقیه جامع الشرایطی که در حکومت اسلامی به منصب قضاء نصب نشده است. ۲- شخصی که شرایط قضاء را در حدّی دارد که حاکم اسلامی او را به قضاوت نصب کند ولی هنوز او را نصب نکرده، اگر به او مراجعه کنند، حکم کردن او نافذ هست. ۳- کسی که اصلاً شرایط را ندارد که به قضاء نصب شود.
بحث قاضی تحکیم هم در فقه سنی مطرح است و هم در شیعی، در فقه سنی وجوهی را گفتهاند که قاضی تحکیم حکمش نافذ هست. بعضی از آن وجوه از نظر ما مبناءاً باطل است، مثل استحسانات، قیاسات... . و بعضی از ادلهها با هم (سنی وشیعه) مشترکاند. مثل یک سری روایات که مشترکند.
روایات شیعه: روایت اول: «وعن محمّد بن مسعود، عن أحمد بن منصور، عن أحمد بن الفضل الكناسي، قال: قال لي أبوعبدالله (عليهالسلام): أيّ شيء بلغني عنكم؟ قلت: ما هو؟ قال: بلغني: أنكم أقعدتم قاضياً بالكناسة، قال: قلت: نعم، جعلت فداك، رجل يقال له: عروة القتات، وهو رجل له حظٌّ من عقل، (نجتمع عنده، فنتكلّم ونتساءل)، ثمَّ يردُّ ذلك إليكم، قال: لا بأس».[1] سند: محمد بن مسعود یعنی عیّاشی، صاحب تفسیر هست. کناسه منطقهای در کوفه بوده است. اسم آن قاضی، عروه قتات بوده است.
«به این روایت چنین استدلال شده است: حضرت علیهالسلام با پذیرش قضاوت مردى که مردم او را به این سمت پذیرفته بودند و تنها ویژگی او این بود که بهرهاى از عقل داشته، در واقع نفوذ قضاوت هر کسی را که مردم او را بپذیرند، امضاء کرده است.»[2]
این روایت سنداً و دلالتاً مخدوش است. سنداً: عیاشی این را به دو واسطه از امام صادق سلاماللهعلیه نقل میکند. در حالی که عیاشی از کسانی هست که شیخ گفته او از معصومین علیهمالسلام نقل نکرده است. از اصحاب امام هادی وامام عسکری علیهماالسلام نقل میکند.
متن روایت: ظاهراً قضیه ربطی به قضاوت به معنای اصطلاحی ندارد، گرچه حضرت علیهالسلام فرمودند که کسی را به قضاوت منصوب کردید (أقعدتم قاضیاً بالکناسه)، ولی وقتی راوی حرف میزند (نجتمع عنده، فنتكلّم ونتساءل)، معلوم میشود که قضاوت نیست، شبیه بحثهای علمی هست، و همچنین میگوید (ثمّ یردّ الیکم). پس ظاهراً فرمایش امام علیهالسلام در (أقعدتم قاضیاً) منظور قاضی اصطلاحی نیست. شاید قاضی معنای وسیعتری در آن موقع داشته است.
اشکال دیگری که شده این است که گفتهاند شاید عروه قتات صفات و ویژگیهایی داشته که همان صفاتی هست که امام صادق سلاماللهعلیه در مقبوله عمر بن حنظله ملاک قاضی قرار داده است مثل مؤمن، شیعه، مجتهد... . و شاید یک قاضی از سوی حضرت علیهالسلام بوده (به نصب عام)، و امام علیهالسلام که پرسیده میخواسته بداند که شرایط را دارد یا ندارد. بعد راوی که گفته (له حظّ من العقل)، حضرت علیهالسلام احراز کردند که شرایط را دارد و اشکالی ندارد.
استاد: البته این توجیه غیروجیه هست و با متن حدیث سازگار نیست.