< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی هادوی‌ تهرانی

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکتب ونظام قضایی اسلام /نگاهی به نظام قضایی اسلام /مجموعه‌های نهاد قضایی / خلاف مروت، روایات /اثبات عدالت

 

آیا خلاف مروت قادح عدالت است؟ (بحث در مقام ثبوت است.) آیا کسی کاری انجام می‌دهد که از نظر شرعی حرام نیست ولی عرفاً قبیح است (در شأن او نیست)، آیا این کار قادح عدالت هست؟

«خلاف مروّت آيا انجام كارى كه خلاف مروّت است، عدالت شخص را از بین می‌برد؟ مراد از «خلاف مروّت» عملی است كه هر چند از نظر شرع حرام و معصیت محسوب نمی‌شود ولی در نگاه عرف قبیح است.»[1]

در ابتدا به نظر می‌رسد که قادح عدالت نیست؛ چون از نظر شرعی گناه نیست. (خصوصاً در نظر ما که می‌گوییم گناهان صغیره قادح عدالت نیست (مگر در صورت اصرار بر صغیره)).

«با این همه، به روایاتی برای اثبات تاثیر ارتكاب خلاف مروّت در عدال تمسك شده است.»[2]

 

روایات: 1- «محمّد بن عليِّ بن الحسين بإسناده عن عبدالله بن أبی‌يعفور، قال: قلت لأبي عبدالله (عليه‌السلام): بم تعرف عدالة الرجل بين المسلمين حتى تقبل شهادته لهم وعليهم؟ فقال: أن تعرفوه بالستر والعفاف، (وكفِّ البطن) والفرج واليد واللسان، ويعرف باجتناب الكبائر الّتي أوعد الله عليها النار من شرب الخمر، والزنا، والربا، وعقوق الوالدين، والفرار من الزحف، وغيرذلك.»[3] سوال روایت درباره شناختن عدالت یک فرد هست. سوال درباره اثبات عدالت هست (نه ثبوت عدالت). قائلین به مروّت به صدر روایت تمسک کرده‌اند؛ «أن تعرفوه بالستر والعفاف، (وكفِّ البطن) والفرج واليد واللسان» گفته‌اند که این کلام اطلاق دارد؛ نه این‌که فقط از حرام، بلکه آن‌چه که عرفاً قبیح هست را انجام نمی‌دهد، یعنی خلاف مروّت هم مرتکب نمی‌شود.

استاد: جواب دادیم: «أ. این فراز از روایت بنابر احتمالی كه برگزيدیم، توسط فراز دوم روايت كه در آن آمده «اين مطلب به خوددارى از كباير دانسته می‌شود» تفسیر شده است. پس مراد خصوص گناهان كبیره است. ب. حتی اگر فراز دوم روايت تفسیر بخش اول آن نباشد ارتكاز عقلايی، سخن شارع را ناظر به آن‌چه در شرع ارتكاب آن ممنوع است، مي‌بیند. يعنی ستر و عفاف و نگهدارى معتبر از نگاه شارع را در حوزه معاصی شرعی می‌يابد نه فراتر از آن كه شامل امور قبیح عقلایی گردد.»[4]

حضرت علیه‌السلام در ادامه روایت می‌فرماید: «والدلالة على ذلك كلّه (أن يكون ساتراً) لجميع عيوبه، حتّى يحرم على المسلمين ما وراء ذلك من عثراته وعيوبه وتفتيش ما وراء ذلك، ويجب عليهم تزكيته وإظهار عدالته في الناس، ويكون منه التعاهد للصلوات الخمس إذا واظب عليهنّ، وحفظ مواقتيهنّ بحضور جماعة من المسلمين، وأن لا يتخلّف عن جماعتهم في مصلاّهم إلاّ من علّة»[5] کسی که نماز جماعت شرکت می‌کند، مردم ببینند که او اهل حفظ و مراعات هست (عدالت دارد). «فاذا كان كذلك لازماً لمصلاّه عند حضور الصلوات الخمس، فاذا سئل عنه في قبيله ومحلّته قالوا: ما رأينا منه إلاّ خيراً، مواظباً على الصلوات، متعاهداً لأوقاتها في مصلاّه، فانَّ ذلك يجيز شهادته وعدالته بين المسلمين، وذلك أنَّ الصلاة ستر وكفّارة للذنوب، وليس يمكن الشهادة على الرجل بأنّه يصلّي إذا كان لا يحضر مصلاّه ويتعاهد جماعة المسلمين، وإنّما جعل الجماعة والاجتماع إلى الصلاة لكي يعرف من يصلّي ممّن لا يصلّي، ومن يحفظ مواقيت الصلاة ممّن يضيع، ولولا ذلك لم يمكن أحد أن يشهد على آخر بصلاح، لأنَّ من لا يصلّي لا صلاح له بين المسلمين، فان رسول الله (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) همَّ بأن يحرق قوماً في منازلهم لتركهم الحضور لجماعة المسلمين، وقد كان فيهم من يصلّي في بيته فلم يقبل منه ذلك، وكيف يقبل شهادة أو عدالة بين المسلمين ممّن جرى الحكم من الله عزَّوجلَّ ومن رسوله (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) فيه الحرق في جوف بيته بالنار، وقد كان يقول: لا صلاة لمن لا يصلّي في المسجد مع المسلمين إلاّ من علّة.»[6]

۲- «وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن أبي‌عبدالله عليه‌السلام قال: قال: من عامل الناس فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم كان ممّن حرمت غيبته، وكملت مروءته، وظهر عدله، ووجبت اخوته.»[7] «گفته‌اند در این روایت‌ امام صادق علیه‌السلام وفای به وعده را از شرايط عدالت دانسته است، در حالی كه اين امر واجب شرعی نیست، هر چند در نظر عقلا، خلف وعده قبیح است.»[8] «پاسخ به این استدلال چند امر است أ. اگر در مقابل وفای به وعده، اعتبار يا التزام ديگری باشد، جون مصداق شرط يا عقد است، واجب خواهد بود. و اگرمصداق عهد شود، به دلیل آيه: ﴿أوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولاً﴾ [به عهد وفا كنید زيرا كه از عهد پرسیده می‌شود] واجب خواهد بود. ب. در روايات مختلف وفای به وعده واجب شمرده شده است، مانند صحیحه هشام بن سالم كه در آن امام صادق علیه‌السلام می‌فرمايد: وعده مومن به برادرش نذرى است كه كفّاره ندارد. پس كسی كه خلف وعده كند مخالفت با خدا را آشكار ساخته و در معرض غضب او قرار گرفته است... . ج. حتی اگر وجوب وفای به وعده ثابت نباشد بدون شك رواياتی دالّ بر آن وجود دارد. روايت سماعة بن مهران نیز می‌تواند در عداپ همین روايات قرار گیرد. يعنی اين روايت اگر دلالت دارد كه خلف وعده مضّر به عدالت است، دلالت بر اين نیز دارد كخ خلف وعده حرام است. بنابراين روايت مزبور دلالت بر تاثیر خلف وعده در عدالت بدون وجوب شرعی آن ندارد.»[9]

این روایت از جمله روایاتی هست که می‌فرماید وفای به مطلق وعده واجب است. بنابراین نمی‌توان از این روایت نتیجه گرفت که می‌فرماید چیزی که واجب نیست باید رعایت شود تا عدالت داشته باشد.

نتیجه این‌که دو دلیلی که قائلین به مروّت آورده‌اند که خلاف مروّت منافی با عدالت هست، هیچ کدامش تمام نیست. پس همان که گفتیم خلاف مروّت منافات با عدالت ندارد. البته این در بحث ثبوتی هست؛ یعنی کسی که ملکه عدالت را دارد با انجام امر خلاف مروّت عدالتش ساقط نمی‌شود، همچنان که با انجام صغیره بدون اصرار عدالت از بین نمی‌رود، همچنان که با ارتکاب کبیره در شرایطی که خیلی وسوسه سنگین باشد، عدالتش از بین نمی‌رود. البته باید از کبیره توبه کند و به صغیره اصرار نورزد. لکن درباره مروت، رعایتش اصلاً لازم نیست (ثبوتاً).

 

اثبات عدالت: درباره اثبات عدالت سه نظر وجود دارد که هر کدام هم روایاتی دارند؛ ‌أ. عدالت با حسن ظاهر ثابت می‌شود. مثل روایاتی که گذشت. ب. اصل این است که هر مسلمانی عادل است، مگر خلافش ثابت شود. ج. باید وثوق به عدالت پیدا کرد.

 

روایات گروه اول (روایات حسن ظاهر): ۱- صحیحه عبدالله بن ابی‌یعفور: «محمّد بن عليِّ بن الحسين بإسناده عن عبدالله بن أبي‌يعفور، قال: قلت لأبي‌عبدالله (عليه‌السلام): بم تعرف عدالة الرجل بين المسلمين حتى تقبل شهادته لهم وعليهم؟ فقال: أن تعرفوه بالستر والعفاف، (وكفِّ البطن) والفرج واليد واللسان، ويعرف باجتناب الكبائر الّتي أوعد الله عليها النار من شرب الخمر، والزنا، والربا، وعقوق الوالدين، والفرار من الزحف، وغير ذلك، والدلالة على ذلك كلّه (أن يكون ساتراً) لجميع عيوبه، حتّى يحرم على المسلمين ما وراء ذلك من عثراته وعيوبه وتفتيش ما وراء ذلك، ويجب عليهم تزكيته وإظهار عدالته في الناس، ويكون منه التعاهد للصلوات الخمس إذا واظب عليهنّ، وحفظ مواقتيهنّ بحضور جماعة من المسلمين، وأن لا يتخلّف عن جماعتهم في مصلاّهم إلاّ من علّة، فاذا كان كذلك لازماً لمصلاّه عند حضور الصلوات الخمس، فاذا سئل عنه في قبيله ومحلّته قالوا: ما رأينا منه إلاّ خيراً، مواظباً على الصلوات، متعاهداً لأوقاتها في مصلاّه، فانَّ ذلك يجيز شهادته وعدالته بين المسلمين، وذلك أنَّ الصلاة ستر وكفّارة للذنوب، وليس يمكن الشهادة على الرجل بأنّه يصلّي إذا كان لا يحضر مصلاّه ويتعاهد جماعة المسلمين، وإنّما جعل الجماعة والاجتماع إلى الصلاة لكي يعرف من يصلّي ممّن لا يصلّي، ومن يحفظ مواقيت الصلاة ممّن يضيع، ولولا ذلك لم يمكن أحد أن يشهد على آخر بصلاح، لأنَّ من لا يصلّي لا صلاح له بين المسلمين، فان رسول الله (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) همَّ بأن يحرق قوماً في منازلهم لتركهم الحضور لجماعة المسلمين، وقد كان فيهم من يصلّي في بيته فلم يقبل منه ذلك، وكيف يقبل شهادة أو عدالة بين المسلمين ممّن جرى الحكم من الله عزَّوجلَّ ومن رسوله (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) فيه الحرق في جوف بيته بالنار، وقد كان يقول: لا صلاة لمن لا يصلّي في المسجد مع المسلمين إلاّ من علّة.»[10] «این تعبیر نشان می‌دهد كه برای اثبات عدالت، همین مقدار كه از شخص امر منافی عدالت در بین مردمی كه با او سروكار دارند مشاهده نشود، يعنی حسن ظاهر مشاهده باشد او عامل محسوب خواهد شد.»[11]

 

۲- صحیحه سماعة بن مهران: «وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن أبي‌عبدالله عليه‌السلام قال: قال: من عامل الناس فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم كان ممن حرمت غيبته، وكملت مروءته، وظهر عدله، ووجبت اخوته.»[12] «اين عبارت نشان می‌دهد كسی كه در معاشرت با مردم عیب و گناهی از او مشاهده نشده و دارای حسن ظاهر است حكم به عدالتش می‌شود.»[13]

۳- «صحیحه عبدالله بن مغیرة كه در آن امام رضاعلیه‌السلام می‌فرمايند: ««هر كسی بر فطرت متولد شود و به صلاح در ذاتش شناخته شود، شهادتش جايز است». مراد از تولد بر فطرت مسلمان بودن و مقصود از شناخته شدن به صلاح در ذاتش اشتهار به نیكی، يعنی حسن ظاهر می‌باشد.»[14]

 

۴- صحیحه محمد بن مسلم كه در آن امام باقرعلیه‌السلام می‌فرمايند: «اگر زمام امور به دست ما بود شهامت مرد را هنگامی كه از او خیر ونیكی دانسته شود...، اجازه می‌داديم». مردی كه از او خیر ونیكی دانسته شده كسی است كه حسن ظاهر دارد.»[15]

 


[1] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[2] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[4] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[8] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[9] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[11] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[13] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[14] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.
[15] قضاوت وقاضی، هادوی تهرانی، صص74-120.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo