< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول /مقدمه دوم/ اقسام وضع

 

اقسام وضع به لحاظ منشاء و سبب:

بحث در ارتباط با احکام وضع بود و اقسام وضع به لحاظ منشاء و سبب تقسیم می شود به سه نوع: یک وضع تعیینی داریم یک وضع تعینی و یک وضع استعمالی که وضع تعیینی همان جعل و تقسیم است، تعریف اعلام و بزرگان از وضع به همین تعیینی برمیگردد، یک لفظی وضع و جعل شود برای دلالت به یک معنایی که ممکن است این وضع توسط یک شخصی صورت بگیرد و ممکن هم است توسط یک عده ای صورت بپذیرد. دوم وضع تعینی داریم که به این صورت است که ابتدا لفظی بصورت مجازی در معنای غیر ما وضع له باصطلاح استعمال میشود ولی در اثر کثرت استعمال در معنای مجازی کم کم معنای مجازی به معنای حقیقی میشود یعنی در ابتدا همراه قرینه است ولی بتدریج دیگر آن قرینه را هم نمیخواهد و دیگر این معنای مجازی متبادر میشود که در اینجا این وضع ناشی از اختصاص است و غیر ارادی هم حاصل می شود. بسیاری از الفاظی که ما استفاده میکنیم زمانی در معنای مجازی بکار رفته اند ولی کم کم تبدیل به حقیقت شده اند، مثلا میگوییم فلانی آدم دست و دلبازی است، یعنی انسان سخاوتمندی است، ولی دست و دلباز در معنای اصلی خودش به معنای سخاوت نیست، یعنی آنقدر در این معنا بکار رفته است که دیگر به این معنا می باشد و احتیاجی به قرینه هم نمی باشد، یا مثلا گفته می شود فلانی آدمی بیمغز است یعنی نادان و بیخرد است لذا وضع تعینی بصورت قهری حاصل میشود، بعضی ها قائل به وضع تعینی نیستند و حتما باید بصورت تعیینی باشد چون وضع معنای مصدری دارد و از طرفی هم وضع تعینی حاصل مصدر است و اختصاص یافتن است نه اختصاص دادن و تخصیص و ثانیا وضع از عناوین قصدیه است درحالی که در وضع تعینی چنین قصدی وجود ندارد واختصاص لفظ در اثر تکرار زیاد برای معنا خود به خود حاصل می شود که این را ما اطلاق وضع نمی گوییم، زیرا قصدی وجود ندارد، در واقع نیت استعمال است و جنبه آلی و مرآتیتش ملحوظ است، در جواب گفته اند اگرچه وضع به لحاظ لفظی مصدر است لیکن حقیقت وضع علامت شدن یک لفظ برای یک معنا است اعم از اینکه این علامت شدن ناشی از تخصیص باشد و یا ناشی از اختصاص باشد، لذا حقیقت وضع مصدری نیست بلکه کلمه ی وضع مصدر است بنابراین چه مصدر باشد و چه حاصل مصدر و اسم مصدر فرقی نمیکند. بنابراین این یک اشکال لفظی است از طرفی ما باید تعاریفمان را منطبق بر واقعیت نماییم چراکه واقعیت را که ما نمیتوانیم تغییر دهیم چرا که حقیقت خارجی این است که وضع تعینی وجود دارد، زیرا ادل دلیل امکان شی وقوعه، از این مشکل تر نوع سوم است که به آن وضع استعمالی می گویند، یعنی استعمالی که به نیت وضع صورت گرفته است و کثرتی هم در آن نیست، مثلا بگویند امروز ستاره ی آلفا کشف شد که در این استعمال واضع هم شخص لفظ را در این معنی بکار برده است و هم وضع هم انجام داده است که البته این هم یک نوع وضع تعیینی است، لیکن تعیینش به استعمال است، در مانحن فیه سوال این است که آیا استعمال باید مسبوق به وضع و تعیین باشد یا وضع و استعمال میتوانند با هم صورت بگیرند؟

اشکالات بحث:

برخی میگویند: وضع و استعمال لزومی ندارد که حالت ترتیبی داشته باشد بلکه میتواند حالت مقارنت هم داشته باشد، دو اشکال مهم به این حالت وضع استعمالی شده است یک اشکال را مرحوم آخوند در کفایه کرده است، ایشان می فرمایند: ما دو نوع استعمال داریم، یک استعمال حقیقی داریم و یک استعمال مجازی که استعمال حقیقی استعمال لفظ است در موضوع له و مجازی هم در غیر ما وضع له که وضع استعمالی حقیقت نیست چون اصلا موضوع له وجود نداشته است و از طرفی غیر وضع له هم نیست چون واضع خواسته است در معنای ملحوظ خودش بکار برد پس نه استعمال حقیقی است و نه استعمال مجازی است[1] . چیزی که نه استعمال حقیقی باشد و نه استعمال مجازی یک استعمال غلطی است. البته خود ایشان جواب میدهند که ما دلیلی نداریم که استعمال صحیح منحصر باشند در استعمال حقیقی و مجازی بلکه یک نوع استعمال وجود دارد که نه حقیقت است و نه مجاز، مثلا استعمال لفظ در نوعش یا استعمال لفظ در صنفش یا در مثل خود یا شخص خود، مثلا گفته میشود لفظ زید، خب در اینجا چنین استعمالی نه استعمال در حقیقت است و نه استعمال در مجاز یا گفته شود ضرب فعل ماض که اینجا یک استعمال کلی طبیعی است در مصداقش، ایشان میگویند ملاک صحت در استعمال در واقع حسن و قبح در طبع مردم است یعنی شنوندگان هستند که میفهمند استفاده ی از این لفظ استفاده ی مستحسن و مورد طبعشان هست یا نیست چون در اینجا بحث عقلی نیست بلکه بحث طبعی است، مثلا گفته شود ایشان مثل دیوار سخاوتمند است، اصلا چه ارتباطی دارد، ولی خب اگر طبع بپسندد ارتباط این لفظ با معنا را، این ارتباط را آن اهل لغت بصورت طبعی و ذهنی تشخیص میدهند، این مسئله یک مسئله ی ذوقی است، بنابراین ارتباط لفظ با معنا را اگر ذوق سلیم قبول بکند این استعمال استعمال صحیحی است و مستنکر نیست. یک جواب دیگری که گفته میشود این است که این استعمال حقیقی است، لیکن در استعمال حقیقی لزوما نباید استعمال مسبوق به وضع باشد چه بسا مقارن باشد، بالاخره در وضع له بکار رفته، چه در سابق و چه در لاحق، البته اشکالی که بمقارنت شده است اشکالی است که مرحوم نائینی مطرح کرده اند.

اشکال دوم: مرحوم نائینی می فرمایند: وقتی شما وضع می کنید، ملاحظه لفظ یک لحاظ استقلالی است، یعنی به معنا اصلا توجه ندارید بلکه به خود لفظ توجه میکنید، ولی وقتی لفظی را استفاده می کنید، لحاظ، لحاظ آلی و استعمالی است یعنی به معنا توجه دارید نه به لفظ، یعنی اصطلاحا لفظ فانی در معنا میشود برای همین میگویند استعمال افناء لفظ در معنا، پس ما یک لحاظ استقلالی داریم و یک لحاظ استعمالی، که اینها با یکدیگر متفاوت هستند، لحاظ استعمالی فناء لفظ در معنا و لحاظ استقلالی در نظر گرفتن صورت و ماده ی لفظ است بدون توجه به معنایش، بعد وقتی هم زمان بکار می رود این دو لحاظ را در ملحوظ واحد این می شود جمع ضدین، زیرا چیزی که ذوب در معنا بشود دیگر نمی تواند مورد توجه قرار بگیرد با وضع که البته جوابی که به این اشکال داده اند خیلی از بزرگان و اعلام مثل مرحوم امام(ره) گفته اند این یک تعبیری است، این افناء فی المعنی و واقعیت ندارد، واقعیت همان علامت بودن است، لفظ علامت معنا است دال بر معنی است، چه منعی دارد که ما به یک علامتی هم به خود علامت توجه بکنیم هم به مدلول آن علامت، مثلا وقتی یک تابلویی در جایی نصب میشود اولاً آن تابلو نشان دهنده ی آن مراد و مقصود شما باشد و بعد هم دقت میکنید که خود این تابلو هم قشنگ باشد، از طرفی آن جمع ضدین جمع بین دو امر متنافی است که نافی یکدیکر باشند، اینکه انسان حیثیت های مختلف را در عالم اعتبار در نظر بگیرد اینها با هم دیگر هیچ منافاتی ندارد، جمع ضدین مثل جمع روز و شب است با یکدیگر، مثلا یا سفید و سیاهی، بنابراین معلوم نیست که این تقارن یک اشکال عقلی ای داشته باشد. ثانیاً وبقول ایشان اصلا شاید تقارنی نباشد، برخی ها گفته اند در این وضع استعمالی این لحاظ، لحاظ استقلالی است اول یعنی وضع صورت می گیرد بعد در اثر آن وضع ذهن انتقال پیدا میکند به معنا، یعنی وقتی شخص می گوید ستاره آلفا کشف شد این دارد وضع میکند، پس این لحاظ، لحاظ استقلالی است، بعد که وضع صورت گرفت اذهان منتقل می شود به معنا، برخی هم بالعکس گفته اند یعنی لحاظ لحاظ استعمالی است، یعنی شخص در این معنی استعمال میکند، آنوقت وضع اثر و نتیجه استعمال است، هر کدام که باشد نتیجه اش این است که اینها هم زمان نیستند با یکدیگر، خب اگر گفته شود مقارن هم نیستند مشکل حل میشود، این از نظر صغروی، از نظر کبروی هم این چیزها در عالم اعتبار اشکالی ندارد که انسان حیثیات مختلفی را همزمان در نظر بگیرد، این هیچ محذور عقلی ای ندارد و جمع ضدین محسوب نمیشود؛ پس بنابراین ما می گوییم وضع استعمالی هم یکی از اقسام وضع تعینی است، مثلا فردی فرزندش که بدنیا آمده بگوید: امروز فرزندم علی بدنیا آمد، یعنی هم الآن استعمال کرده است و هم وضع کرده است، خب چه اشکالی دارد، بهترین دلیل امکان وقوعی آن می باشد و بقول مرحوم آخوند استعمالی است که مردم آن را رد نمی کنند، پس بنابراین وضع استعمالی هم وضع درستی است و یکی از اقسم تعینی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo