< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول /مقدمه دوم - حقیقت وضع

 

خلاصه جلسه قبل:

بحث در مسائل مربوط به وضع بود و عرض شد که رابطه ی بین لفظ و معنا یک رابطه ی ذاتی و واقعی نیست. ادله ای هم در ردش مطرح شد.

جهت دوم مقدمه:

جهت دوم این است که حقیقت وضع چیست؟ در اینجا در تعریف وضع نظریات مختلفی مطرح شده است:

1_ نظریه ی اختصاص است از مرحوم آخوند در کفایه، میفرمایند: الوضع هو نحو اختصاص للّفظ بالمعنى ، وارتباط خاص بينهما ، ناش من تخصيصه به تارةً ، ومن كثرة استعماله فيه أُخرى[1] - تخصیص یعنی وضع تعیینی اصطلاحا و گاهی هم واضع معینی ندارد که در یک زمان معلوم و خاصی لفظی را تعیین کرده باشد، حالت وضع تعینی دارد به جهت کثرت استعمال لفظی برای معنایی اختصاص پیدا کرده است. یعنی مرحوم آخوند عبارت اختصاص را بکار برده اند با التفات به این مسئله که شامل وضع تعیینی و تعینی هر دو بشود که البته دو اشکال عمده هم مطرح شده است به این تعریف صاحب کفایه از وضع.

اشکالات نظر مرحوم آخوند:

1_ اشکال اول این است که اختصاص نتیجه ی وضع است نه خود وضع، یعنی متاخر از وضع هست. مرحوم امام می فرمایند: و ما يرى فى كلمات المحققين من التعبير بالاختصاص او التعهد، فهو من آثار الوضع و نتائجه، لا نفسه[2] - یا مرحوم آقای خویی میفرمایند: هما من لوازهما - اینها تعریف به ذات و حقیقت نیست.

2_ این تعریف، تعریف مجمل و مبهمی است، اصلا ما می خواهیم بدانیم چه نوع ارتباطی است بین لفظ و معنا، بلکه تعریف باید روشنگر باشد. بنابراین تعریف آخوند را خیلی از آقایان قبول نکرده اند برای وضع

نظریه دوم:

2_ نظریه ی دوم نظریه ی تعهد است، از قدیم بوده ولی مرحوم آقای خویی خیلی این را پرورش داده اند، ولی خب مرحوم شیخ عبدالکریم حائری طرفدار این نظریه بودند، مرحوم آقای خویی است میفرمایند: حقيقة الوضع ليست إلا عبارة عن التعهد و الالتزام النفسانيّ[3] - در جای دیگر میفرمایند: حقیقه الوضع عباره عن التعهد به ابراز المعنی الذی تعلق قصد المتکلم بتفهیمه - یعنی یک معنایی را با یک لفظ مخصوصی ابراز نماید، تعهد به ابراز با یک لفظ خاص، در جای دیگر آمده - التعهد و التبانی النفسانی به ابراز معنی الخاص بلفظ المخصوص عند تعلق القصد بتفهیمه - که خب البته به این فرمایش هم اشکالات متعددی مطرح شده است.

اشکالات نظر مرحوم خوئی:

1_ یک اشکال این است که این حرف خلاف وجدان است و انسان متوجه می شود بالوجدان که وضع تعهد و التزام نیست. چه بسا وضع لفظ برای معنایی صورت گرفته اما هیچ تعهد و التزامی برای استعمال آن لفظ، برای آن معنا صورت نگیرد. بنابراین هیچ گونه پایبندی ای در لفظ وجود ندارد.

2_ اشکال دوم که مرحوم امام ره در همان عبارت ایشان در تهذیب گفته اند، اینها متاخر از وضع است یعنی وضع صورت میگیرد بعدا بتدریج این پایبندی صورت میپذیرد، ولی خب در همه الفاظ این تعهد صادق نیست بلکه خیلی از الفاظ هستند که متروک و مهجور میشوند.

3_ اشکال سوم نتیجه این فرمایش این است که هرکسی که الفاظی را استعمال میکند واضع هم هست در حالی که اینگونه نیست، نمی شود تمامی مستعملین که متعهد به بکارگیری لفظ برای معنایی شده اند واضع هم باشند.

4_ تعهد ها و پایبندی های زیادی به الفاظ وجود دارد که وضع نشده اند و خود مستدل و خود قائل هم قبول ندارند، پس بنابراین تعهد و پایبندی اگر هم وجود داشته باشد اعم از وضع می شود، بنابراین این نظریه ی تعهد هم نظریه ی قابل قبولی نیست.

نظریاتی که مربوط به وضع است بطور کلی سه دسته است:

1_ نظریه ی ارتباط ذاتی که خب آن حرف غریب و مهجوری است و هیچ مبنایی هم ندارد.

2_ یک نظریه همین نظریه ی التزام و تعهد است.

3_ مجموعه ای از نظریات هم وجود دارد که وضع را در داخل جعل و اعتبار می برد، نظریات مربوط به جعل و اعتبار، یک مورد آن همین اختصاص بود که گفتیم حرف مبهم و گنگی است، یک مورد آن همین نظریه تعیین و تخصیص است که نظر مشهور است. این عبارت برای مرحوم صاحب فصول است: الوضع تعيين اللفظ للدلالة على المعنى بنفسه[4] - که البته این تعریف جامع افراد نیست چرا که وضع تعینی را شامل نمی شود، چرا که قاطبه ای از الفاظ تعیین نشده اند بلکه در اثر کثرت استعمال برای یک معنایی تعیّن پیدا کرده اند.

4_ نظریه ی ملازمه است، مرحوم محقق عراقی مطرح و فرموده اند: الوضع اعتبار ملازمه بین طبیعی اللفظ و المعنی الموضوع له - یعنی یک ملازمه ای را در عالم اعتبار بین لفظ و معنی ایجاد کنی، خب اشکالی که کرده اند گفته اند که این ملازمه قطعا در عالم خارج نیست بلکه این ملازمه در ذهن وجود دارد منتها این ملازمه ذهنی که بین الفاظ و معانی وجود دارد این یک امر واقعی و تکوینی است اصلا ملازمه اعتبار کردنی نیست، بلکه ملازمه یا باید در عالم خارج وجود داشته باشد یا در ذهن واقعا باید وجود داشته باشد، در هیچ کدام از این دو قسم به مجرد وضع بوجود نمی آید، بلکه ملازمه از آثار وضع است یعنی رتبه اش متاخر است و لزوما هم بوجود نمی آید.

5_ نظریه ی اتحاد تنزیلی و جعلی است که مرحوم آقای خویی در محاضرات میفرمایند: ان حقیقه الوضع عباره ان اعتبار وجود اللفظ وجودا تنزیلیا للمعنا[5] - یعنی بین لفظ و معنا یک وحدت و یگانگی به وجود بیاورید، منتها این وحدت در عالم تکوین نیست بلکه در عالم اعتبار است. مثلا یکسری از کلمات کلمات زشتی میشوند بخاطر معانی زشتی که دارند در حالی که لفظ زشت و زیبا ندارد بلکه همین حروف است یعنی خود کلمه کسب قباحت میکند از معنا، گاهی اوقات هم گفته میشود چه تعبیر زیبایی، یعنی در واقع کسب حسن میکند از معنا، این بخاطر یگانگی است که به این فرمایش هم همان اشکال قبلی را مطرح کرده اند و گفته اند که وحدت و یگانگی اعتبار نیست بلکه اینها نتایج وضع است بشرط کثرت استعمال و از طرفی وحدت مربوط به عالم تکوین است و اصلا معنای دقیقی هم ندارد، زیرا لفظ و معنا که با هم اتحاد پیدا نمی کنند بلکه ملازمه وثیقی با هم پیدا میکنند که این ملازمه هم نتیجه وضع و استعمال است با هم، پس حقیقت وضع چیست؟ می ماند نظریه ی ششم، که جلسه ی بعد انشاءالله مرطرح خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo