< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول /ادامه تعریف موضوع - بحث تمایز علوم

 

خلاصه جلسه قبل:

مشهور نظرشان این است که موضوع علم اصول ادله اربعه به عنوانها است، یعنی بعنوان دلیلیت و اشکالاتی هم مطرح شد از ناحیه صاحب فصول و همینطور دیگران که اشکال عمده این بود: خیلی از مباحث اصول حول محور ادله نیست، اصلا ما در مباحث الفاظ عوارض الفاظ را بحث می کنیم که مثلا امر و نهی اینها ظهور در چه چیزی دارد، مثلا ظهور در وجوب دارد، ظهور در مطلوببت دارد ظهور در چه چیزی دارد خب اینها قواعد مربوط بالفاظ هستند مربوط به ادله نیستند که البته یک جوابی داده شد که ادله شرعیه ما از این جهت که بیشتر از ناحیه الفاظ به ما رسیده است، به واسطه عرض عام، اینها احکام ادله هم میشوند، یعنی در واقع احکام الفاظ هستند که الفاظ جنس ادله است یعنی عرض عام محسوب می شود ولی خب باز هم بعضی از مباحث اصولی مثل مباحث اصول عملیه به هیچ شکل نمیشود حول محور ادله قرار داد، چون اصول عملیه دلیلیت ندارند، یعنی کاشفیت از حکم واقعی ندارند و در مقام رفع تحیر هستند، موضوع علم اصول اگر ادله اربعه بما هو دلیل باشد یعنی کتاب و سنت و عقل و اجماع این اشکال به مرحوم صاحب فصول وارد شده بود، ما در اصول از کتاب و سنت بما هو کتاب و سنت که بحث نمی کنیم، در واقع از حجیت بحث می کنیم، در اصول اصلا از مفاد سنت و یا آیات قرآن بحث نمیشود بلکه در مورد حجیتشان بحث می شود، آن موقع حجیت سنت بعنوان سنت محکیه یعنی گفتار و کردار و تقریر معصومین هست. آنکه اصلا حجیتش محل کلام نیست بلکه محل کلام حجیت سنت حاکیه میباشد لذا در اصول اصلا بحث ثبوتی از سنت مطرح نیست و در واقع بحث از عوارض سنت حاکیه است نه محکیه، یک توجیهی هم از شیخ اعظم شده بود که بگوییم بحث در اینجا ثبوت تعبدی است، یعنی بحث در این است که همان سنت واقعی با خبر واحد ثابت میشود تعبدا یا خیر؟ در اینصورت گویا داریم از عوارض سنت واقعی صحبت می کنیم، البته باز جواب داده اند، این از عوارض سنت واقعی نیست، وقتی ما میگوییم گفتار پیامبر ص با خبر واحد ثابت میشود و یا نه این عبارت اخری این است که بگوییم خبر واحد حجیت دارد و یا ندارد، یعنی باز موضوع خبر واحد است نه گفتار پیغمبر اکرم ص، لذا اگر موضوع علم اصول دلیل قرار داده شود محذوراتی به وجود می آید که عمده محذورش این است که بسیاری از مسائل اصول حول محور دلیل نیستند مثل همین اصول عملیه، به همین دلیل غیر از نظریه مشهور هست.

ادامه اقوال:

2. نظر مرحوم آخوند در کفایه، ایشان اینگونه نتیجه گیری می کنند، میفرمایند: وقد انقدح بذلك أن موضوع علم الأصول، هو الكلّي المنطبق على موضوعاًت مسائله المتشتتة، لا خصوص الأدلّة الأربعة بما هي أدلّة، بل ولا بما هي هي[1] - موضوع علم اصول عبارت است از کلی منطبق با موضوعات مسائلش، سوالی که اینجا مطرح میشود این است که مگر موضوع علم پزشکی این نیست؟ آن هم همین گونه است، اصلا موضوع چه علمی است که این نباشد؟ در واقع در این جمله چیزی بیان نشده است، در واقع این یک بیان مجمل و کلی و مبهم است که با هر علمی جور در می آید، این در واقع عبارت اخری از نمیدانم است، بنابراین اصلا مشکلی را حل نمیکند، زیرا دقیقا سوال این است که آن کلی چیست؟ بنابراین این عبارت معنای محصل و روشنی ندارد برای همین هم مرحوم امام ره که یک مکتوبی از ایشان است در مورد موضوع علم اصول و تعریف علم اصول میفرمایند: و استقر رای المحقق المتاخرین علی مبهمه - یعنی علماء متاخر از علم اصول بر همین رای مبهم از موضوع علم اصول قرار گرفته است، و ابهامی که در موضوع علم اصول هست یعنی همین فرمایش آخوند - و هذا عار عظیم علی مثل هذا العلم - این اصلا یک آبرو ریزی است که شما دارید علمی را میخوانید که نمی دانید موضوع آن چیست - الذی اسحر الفحول اعینهم فیه - این همه شب زنده داری کرده اند علما اصول اما نمی دانند موضوع آن چیست، بنابراین این فرمایش مرحوم آخوند در کفایه قابل التزام نیست.

4_ نظر مرحوم آیت الله بروجردی: ایشان میفرمایند موضوع در علم اصول - الحجه فی الفقه - آن چیزی است که در علم فقه حجیت دارد، یعنی ما بجای دلیل بگوییم حجت مشکل حل می شود، مثلا بگوییم ظواهر کتاب، پس موضوع این میشود که ظواهر آیات قرآن کریم حجیت دارد یا حجیت ندارد؟ و همچنین ظواهر الفاظ روایات، آیا ظواهر روایات حجیت دارد و یا حجیت ندارد؟ استصحاب یا برائت یا تخییر یا احتیاط دلیل نیستند ولی حجت هستند، یعنی شارع مقدس میتواند احتجاج کند، زیرا حجت آن است که شارع در برابر بنده اش به آن احتجاج کند و بنده هم در برابر شارع احتجاج می کند، عبد نسبت به مولا و مولا نسبت بعبد به آن احتجاج می کند تمام اصول حول محور حجت است نه حول محور دلیل واین حرف خیلی متین و درستی است، یعنی بخشهایی که ما نمیتوانیم بگوییم دلیل هستند و در واقع همه چیز به این بر میگردد، مثلا وقتی در مورد شهرت بحث می کنیم که شهرت فتوایی معتبراست و یا معتبر نیست و در واقع داریم بحث می کنیم که شهرت حجیت دارد برای ما یعنی فتوای مشهور قدما برای ما حجیت دارد یا ندارد؟ سیره متشرعه برای ما حجیت دارد و با حجیت ندارد؟ مباحث الفاظ مثلا ظهور امر در وجوب حجیت دارد و یا حجبت ندارد؟ برای ما ظهور نهی در تحریم و حرمت حجیت دارد و یا ندارد؟ یعنی قابل احتجاج شارع علیه ما و ما نسبت به شارع مقدس هست و یا نیست؟ مثلا من در جواب این سوال که چرا نمازت را اینگونه خواندی من احتجاج کنم بخاطر وجود امر شارع در روایت و یا اینکه شارع مقدس بگوید تو چرا به ظاهر امری که ظهور در وجوب داشت عمل نکردی؟ یا مثلا در مورد وصف که آیا مفهوم دارد و یا ندارد معنایش این است که ظهور این لفظ در مفهوم مخالف حجیت دارد و یا حجبت ندارد؟ همه چیز به حجیت بر می گردد چه در الفاظ چه حتی در مسائل عقلی زیرا حجت همیشه حجت شرعی نیست. حجت عقلی هم هست، مثلا امر بشیء آیا نهی از ضد خاصش هست یا نیست معنایش این است که ظهور امر در حرمت ضد، مثلا وقتی گفته اند مسجد را آب بکش بصورت فوریت ضد خاصش میشود نمازی که شما در آن لحظه میخوانید پس بنابراین امر به تطهیر مسجد در حرمت نماز حجیت دارد و یا حجیت ندارد؟ این ملازمه عقلی برای ما حجیت دارد و یا حجیت ندارد و یا امر بذی المقدمه عقلا به معنای امر به مقدمه اش هم هست، این تلازم عقلی برای ما حجت هست و یا حجت نیست؟ در مسائل عقلی اصول هم باز حجت مطرح هست، در مباحث لفظی اصول هم حجت مطرح است در اصول عملیه هم چه برائت شرعی باشد چه برائت عقلی باشد چه استصحاب باشد همه اینها مسئله حجت است، در نهایت ما میبینیم که بخش اعظم اصول حول محور حجت است، اعم از آنکه محمولات مسائل بطور مستقیم حجت باشد، مثل خبر واحد و یا غیر مستقیم حجت باشد.

البته چون نظر آقای بروجردی این است که موضوع علم عبارت است از جامع محمولات برایش فرقی نمیکند که اینجا محمول واقع شده است و یا مستقیما موضوع، یعنی محمولات علم اصول هرچیزی باشد آخرش بر نگردد بحجت و ایشان هم از ابتدا گفتند جامع محمولات موضوع است، مرحوم امام اینجا یک تنبیه و تذکری دارند ایشان میفرمایند مبنای آقای بروجردی اشکال ایجاد نمی کند، چون این قضیه که بگوییم خبر واحد حجت است یا نیست میتواند برگردانده شود به اینکه حجت خبر واحد است یا نیست؟ زیرا در قضایای اعتباری ایشان میفرمایند: شما میتوانید جای موضوع و محمول را عوض کنید. کأن در تمامی مسائل علم اصول میگویید حجت چه چیزهایی هستند، مصادیق حجت چه چیزهایی هستند؟ 1. حجت خبر واحد است 2. حجت خبر متواتر است 3. حجت ظاهر قرآن کریم است 4. حجت اجماع محصل است، که در واقع اینها میشوند تعینات موضوع، لذا موضوع این است که حجت چه چیزهایی هستند. عبارت امام ره در واقع توضیح فرمایش آقای بروجردی است. ایشان اینگونه می فرمایند: فیکون الروح المسئله ان الحجه _ الخبر الواحد هل هی حجه ام لا _ هل هی متعین بتعین الخبر الواحد او الشهره - آیا حجت در شهرت فتوایی مصداق پیدا میکند یا مصداق میدا نمیکند یا مثلا در سیره حجت مصداق پیدا میکند یا در قیاس حجت مصداق پیدا میکند در استحسان تعین پیدا میکند یا تعین پیدا نمیکند، بنابراین ایشان میفرمایند در قضایای اعتباری ما می توانیم جای موضوع و محمول را عوض کنیم، خلاصه اش این میشود که مبنای آقای بروجردی که موضوع را جامع محمولات می دانند این منافاتی با مسئله حجت ندارد، نظر استاد: پس بنابراین بهترین نظریه از چهار نظریه همین نظریه آیت الله بروجردی است که بیان شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo