< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول/ادامه تعریف موضوع /ادامه بحث تمایز علوم

 

خلاصه:

بحث در تمایز علوم بود: یک نظر نظر مشهور بود: تمایز علوم به تمایز موضوعات آنها است، هر علمی موضوع واحدی دارد که باعث وحدت و یکپارچگی بین مسائل آن علم میشود و مایز آن علم از سایر علوم است که البته اشکالات این نظر هم بیان شد. یک نظر هم نظر مرحوم آخوند در کفایه بود: تمایز علوم را به تمایز اغراض می دانست. و یک نظر هم نظر محقق بروجردی بود: تمایز علوم به جامع محمولات است و فرمودند در مسائل علم یک حیثیت ذاتی مشترک وجود دارد و یک حیثیت ذاتی اختصاصی، جهت جوهری و ذاتی مسائل علم بهم پیوند میدهد و جهت اختصاصی مایز مسائل از مسائل علوم دیگر است، موضوعات مسائل با هم فرق میکنند، مثلا یکجا موضوع فاعل است و جای دیگر مفعول است و... آنجیزی که اینها را به هم پیوند میدهد و مایز مسائل از سایر علوم است جامع مشترک در محمولات است یا به تعبیر ایشان جامع المحمولات است، یعنی بین این احکام و قوانین یک قدر جامعی وجود دارد مثلا میگوییم حیثیت اعرابی که مرفوع، منصوب و مجرور، اینها همگی کیفیت اعراب هستند. بنابراین جامع محمولات علم نحو کیفیت اعراب است که خب البته موضوعات با یکدیگر فرق میکند و از طرفی نسبت هم که چیز مستقلی نیست.

ادامه بحث:

بعد ایشان(مرحوم آیت الله بروجردی) در ادعای دومشان میگویند اصلا نظر مشهور هم همین است و استدلال این ادعا را مبتنی بر سه مقدمه کرده اند: 1_ اینکه محمول عرض خارج از ذات است، البته عرض به معنای منطقی است که اصطلاحا گفته میشود خارج محمول، نه به معنای فلسفی، وقتی عرض به معنای خارج محمول باشد موضوع و محمول هر دو نسبت بهم عرض هستند یعنی میتوانند جایشان عوض شود، یعنی هم میتوان گفت زید قائم هم میتوان گفت القائم زید، به اصطلاح در زبان فارسی چه خواجه علی چه علی خواجه، به عبارتی در مسائل مختلف میتوان جای موضوع و محمول را عوض کرد. 2_ معمولا آن چیزهایی که مفهوم اخصی دارد موضوع قرار داده میشود و آن چیزی که مفهوم اعمی دارد آن محمول قرار داده میشود. 3_ دلیل موضوع قرار دادن اخص و محمول، قرار دادن اعم بدلیل معلومیت اخص است و مجهول بودن اعم، لذا در مثال الکریم زید در مانحن فیه کریم نزد مخاطب اخص و معلوم است لذا موضوع قرار داده شده است و زید که اعم و مجهول است محمول قرار داده شده است، بنابراین جایگاه موضوع و محمول ثبات و دائمی نیست و امکان جابجایی وجود دارد، نتیجه گیری ایشان این است که جامع محمولات یعنی آن وجه اشتراک تمام قوانین و مقرراتی که در یک علم است این نزد مخاطب معلوم است و در واقع وقتی مشهور میگوید وجه تمایز علوم از یکدیگر موضوعات هستند مراد از موضوع همین تعینات اعرابی و تعینات حکمی است که عندالمخاطب معلوم است لذا میتواند موضوع قرار بگیرد، لذا وقتی گفته میشود تمایز به موضوعات است یعنی همان محمول مشترک می باشد.

اشکالات وارده بر قول مرحوم محقق بروجردی:

1_ اولا وجود داشتن حیثیتات ذاتی در مسائل به چه معنایی است؟ زیرا که مسئله یا موضوع یا محمول و یا نسبت است. این مابه الاشتراک و مابه الامتیاز مراد موضوعات است و یا محمولات، اگر این جهت ذاتی مشترک در محمول هست خب همین جهت ذاتی در موضوع هم وجود دارد اتفاقا در موضوع راحت تر میتوان حیثیت ذاتی مشترک پیدا کند زیرا قوانین در یک خیلی بیشتر از موضوعات است و آن جامع مشترک در محمولات نامعین تر و گنگ تر میباشد تا جامع مشترک در موضوعات.

2_ مقداری از قوانین در علوم حل نشده است، یعنی محل اختلاف و نزاع است. در فیزیک و شیمی و...، یافتن جامع مشترک در قوانین لا ینحل به چه کیفیتی است، لیکن مابه الاشتراک گرفتن موضوعات این محذور را ندارد، زیرا موضوع حل نشده ای وجود ندارد.

3_ اصلا مشهور ادعای محقق بروجردی را نگفته اند بلکه فرموده اند وجه تمایز علوم به موضوع آن علوم است، مثلا مشهور گفته اند موضوع در نحو کلمه و کلام است و بعد بگوییم خیر موضوع این نیست بلکه تعینات اعرابی است! خب نمیشود چنین مطلبی را بر کلام مشهور تحمیل کرد، لذا کلام مرحوم آقای بروجردی یک دخل و تصرف در لفظ است، به عبارتی حیثیات قید هستند نه موضوع، البته اصل فرمایش محقق بروجردی غیر قابل التزام است چرا که یافتن قدر جامع در قوانین و محمولات کار شدنی نیست و بلکه امکان داشتن آن بوجود الفاظ گنگ و نامعلوم است، یعنی شما میخواهید بین هزاران قانون در علمی وجه جامعی بیابید، لابد هستیم که لفظی بیابیم و بکار ببریم که هیچ معنای روشنی ندارد، خب در موضوع که این کار راحت تر است.

نظر امام خمینی رضوان الله علیه در مسئله:

نظر آخر نظر مرحوم امام رضوان الله علیه است که ایشان مسئله سنخیت را مطرح میکنند، مثلا گفته میشود الفاعل مرفوع و یکجای دیگر گفته میشود المفعول منصوب که این دو گرچه موضوع و محمولشان با همدیگر متفاوت است ولی خب احساس یک اشتراکی میباشد، یعنی در یک مقوله میگنجند، این را انسان میفهمد، لذا بین مسائل علوم یک پیوند و اشتراکی وجود دارد، ایشان در مناهج الاصول میگویند: كما أنّ منشأ الوحدة في العلوم هو سنخيّة قضاياها المتشتّتة، و منشأ امتيازها هو اختلاف ذاتها و سنخ قضاياها[1] - در یک عبارت دیگر ایشان میفرمایند: و عرفت أيضاً: أنّ الحقّ أنّ المناط في وحدة العلم هو وحدة مسائله سِنخاً، فالمسائل التي بينها وحدة سنخيّة، هي مسائل لعلم واحد، كمسائل علم الفقه، فإنّها مُمتازة بنفسها عن مسائل الفلسفة و غيرها[2] _ اشکالات بنظر مرحوم امام ره: 1_ اصلا سنخیت به چه معنا است؟ سنخیت یک مفهوم محصل و روشنی نیست که بخواهیم این را ضابطه و ملاک قرار بدهیم، البته انسان احساس تناسب هایی می کند بین یک چیزهایی، ولی خب نمیشود ملاک قرار داده شود، زیرا این سنخیت یک امر نسبی و شخصی و سلیقه ای است و یک ملاک عینی و خارجی نیست، لذا ملاک سنخیت چیست؟ بنابراین خود این هذا اول الکلام و سوال بعدی این است که ملاک سنخیت بین این مسائل به چیست؟

2_ اصلا ما نباید در این مسائل از ذات حرفی بزنیم، بخاطر اینکه ذات یک مفهوم فلسفی است، مثلا در تهذیب اقای سبحانی:

فهذه السنخية و التناسب موجودة فى جوهر تلك القضايا و حقيقتها ولا تحتاج الى التعليل ، كذلك تمايز العلوم و اختلاف بعضها يكون بذاتها فقضايا كل علم مختلفة و متميزة بذواتها[3] _ اصلا در مسائل ذات نداریم، ذات یا در موضوع است و یا در محمول، بعد آن سنخیتی که مد نظر امام است اشتراکی است بین موضوعات یا بین محمولات، بنابراین حرف همان حرف مشهور است یا محقق بروجردی.

3_ انسان وقتی غور در مسائل علوم میکند میبیند چه بسیار علومی که مسائلش با مسائل علوم یکدیگر سنخیتی ندارد و از طرفی چه بسیاری مسائلی علومی که با مسائل علوم دیگر اشتراک دارند، به همین قیاس سنخیت هم وجود دارد، لذا این نظریه هم قابل التزام است.

نظر مختار اشکال در نظر مشهور:

در هر علمی یک موضوع واحد وجود دارد که خب ما گفتیم این قاعده الواحد یک قاعده ی فلسفی است و ربطی به این بحث ها ندارد، مباحثی که در مانحن فیه می شود نه عقلی است و نه شرعی بلکه عقلایی است، ما استدلال عقلایی نیاز داریم لذا بحث پیرامون مشاهده و تجربه میرود، یعنی آنچیزی که عملا اتفاق افتاده است، حالا وقتی به وجدان مراجعه نماید میفهمد معظم مسائل یک علم پیرامون چند موضوع محوری است، گاهی برای علمی دو تا موضوع قرار میدهند، مثلا در مورد فیزیک میگویند موضوعاتش ماده و نور است، بنابراین ما در علوم یک منطقه تمایز داریم که مسائلش در علوم یکدیگر مطرح میشود یک منطقه اشتراکی داریم که در همه ی علوم این هست، آن منطقه تمایزش مسائلش پیرامون چند موضوع کلیدی و محوری جمع شده است، البته ممکن هم است یک موضوع باشد ولی خب ما نمیگوییم ضرورتا یک موضوع باشد چه بسا امکان دارد چند موضوع باشد، ما میگوییم تمایز علوم از یکدیگر به موضوعات محوری است، بعبارت اصح تمایز علوم به دایره ی موضوعات مشترک هست نه همه ی موضوعات، ولی خب در محمول ما نمی توانیم این را بگوییم، زیرا قوانین و علوم خیلی متکثر هستند، نمیتوان در آن چند قانون کلیدی پیدا کرد، مثلا در مورد و موضوع صلاه چند صدتا مسئله و قانون و محمول داریم لذا تمایز علوم به این موضوعات کلیدی و محوری است و منطقه اشتراک کوچکتر از منطقه متمایز و مانع آن منطقه نمی شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo