< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/ادامه تعریف موضوع /تمایز علوم

 

در تعریف علم اصول چند جهت مطرح است:

1_ عدم ضرورت داشتن موضوع واحد برای یک علم.

2_ موضوع علم اصلا چه هست؟ قبل از اینکه برسیم به موضوع علم اصول و تعریف موضوع علم که این هم بحثی بود در جلسات گذشته داشتیم.

3_ تمایز علوم از همدیگر یکی از بحث هایی که در این مباحث مقدماتی مطرح میشود، این است که بالاخره علم اصول و فقه و کلام و لغت و صرف و نحو و علوم مختلف نقلی و اعتباری و عقلی و طبیعی داریم و اینها چگونه از هم تفکیک میشود و تمایز بین این علوم چیست؟ یک بحث بحث تکثر و تعدد علوم است و مانع تداخل میشود چرا علم اصول با علم فقه تداخل پیدا نکند پس بنابراین آنچه که جلوی تداخل علوم را میگیرد چیست؟ و از نظر داخلی هم آنچه که ضامن وحدت علم است یعنی باعث میشود که یک علم تبدیل بچند علم نشود و دچار یکپارچگی نشود بحث تعدد و تمایز علوم از یکدیگر است، در بحث های مقدماتی همانطور که عرض کردم مطرح شده است و این مسئله اقوال مختلفی است که ممیز بین علوم چیست؟ مرزبندی علوم، حالا چه علم اصول چه علم فقه بر اساس چه ملاکی است چه میزان و ضابطه ای وجود دارد برای این مسئله که جلوی تداخل علوم را با یکدیگر بگیرد چند نظریه وجود دارد.

اقوال بحث:

1_ یک نظریه و قول مشهور: تمایز علوم به تمایز موضوعاتشان است، یعنی تفکیک علوم به همان موضوع واحدی است که مشهور به آن عقیده داشت، هر علمی یک موضوع واحد اختصاصی دارد که آن موضوع واحد اختصاصی ضامن جدا بودن و مرزبندی این علم از علمی دیگر است که موضوعش چیز دیگری است این تفاوت در موضوع هم نه موضوعات مسائل بلکه آن قدر جامع و کلی ای که در یک علم وجود دارد آن یک موضوع باعث میشود که تمام مسائل آن علم حول این یک موضوع باشد و مسائل علم دیگر حول موضوع خودشان باشد این نظر مشهور است که _ لابد لکل علم من موضوع واحد جامع من موضوعات مسائله _ و همین موضوع واحد مسائل را از هم تفکیک میکند، این نظر و قول اشکالاتی بدان وارد شده است

اشکلات قول مشهور:

1_ اشکال اول گفته اند تداخل علوم لازم می آید و آن غرض که تفکیک و تمایز بود حاصل نمی شود، با این سخن چون ما میبینیم در علوم مختلف موضوع واحدی وجود دارد، مثلا موضوع علم صرف چیست؟ کلمه و کلام، موضوع نحو چیست؟ آن هم گفته اند کلمه و کلام، موضوع معانی و بیان و بلاغت چیست؟ آن هم کلمه و کلام، موضوع علم لغت چیست؟ آن هم کلمه و کلام، پس بنابراین تمام این چهار تا علم تبدیل میشود به یک علم، مگر تفکیک بموضوعاتشان باشد. بعضی ها مثل مرحوم میرزای نائینی همین فرمایش را مطرح کرده اند که اینها حیثیت هایشان با یکدیگر فرق میکند در واقع تمایز علوم به همین تمایز موضوعاتشان است، موضوعاتی که مقید بقید حیثیت هستند - تمایز العلوم بتمایز الموضوعات مقیده بقید الحیثیات، مثلا موضوع عن الصرف الکلمه و الکلام من حیث الصحته و الاعتلال و موضوع علم النحو ایضا الکلمه و الکلام من حیث الاعراب و البناء و موضوع البلاغه ایضا الکمه و الکلام من حیث حسن الکلام - و همین طور موضوع علم لغت هم کلمه و کلام است ولی از حیث معنایش، بنابراین این حیثیت ها هستند که موضوعات را از هم تفکیک میکنند و وقتی موضوعات از هم تفکیک بشود مشکل حل می شود، علوم از یکدیگر تمایز پیدا می کنند که البته به مرحوم میرزا جواب های زیادی داده شده است از جمله شاگرد برجسته شان مرحوم آیت الله خوئی در تقریرات درسشان که چندین جواب داده اند به این فرمایش میرزا، در همین نظریه حیثیات گفته اند که این حیثیات نمیتواند دخیل و قید در موضوع باشد چون این حیثیات برای محمولات هستند یعنی شما وقتی میگویید کلمه و کلام از حیث اعراب و بناء، معرب و مبنی عارض بر موضوع میشود، محمول است نه موضوع، بنابراین شما نمی توانید یک امری که منتزع از محمول هست را وارد موضوع کنید چرا که عروض الشیء علی نفسه پیش می آید، نمی توان یک امری که ذاتا محمولی است برای حمل و محمول قضیه است این را وارد موضوع بکنید و قید موضوع قرار بدهید، اینها در واقع ناظر مباحثی است پیرامون موضوع که جزو موضوع نیست، البته دیگران هم انتقاداتی از این فرمایش مرحوم میرزا کرده اند هم انتقاد و هم اذکر، مثلا محقق اصفهانی در محقق الدرایه تذکر داده اند حیثیت ها، این حیثیت ها باید قابلیت ذات موضوع باشند نه اینکه جزو موضوع باشند، مثلا وقتی گفته می شود کلمه و کلام از حیث اعراب و بناء، نمی شود اینگونه گفت، بلکه باید گفته شود کلمه و کلام از حیث قابلیتش و صلاحیتش برای قبول اعراب و بنا با چنین اصطلاحی خواسته اند نظریه حیثیت را ترمیم کنند، به هرحال میرزا روی این بحث تکیه دارد که وقتی گفته میشود تمایز علوم بتمایز موضوعات است خود تمایز موضوعات هم بتمایز حیثیات است.

2_ اشکال دیگری که مطرح شده است اشکال خود مرحوم آخوند در کفایه است که میفرمایند: اگر این حرف و نظر مشهور درست باشد لازم می آید که هر یک از ابواب علم خودش تبدیل به یک علم مستقلی شود، استقلال ابواب علم پیش می آید زیرا که هر کدام از ابواب علم موضوع خودش را دارد و اگر قرار باشد که تمایز علوم بتمایز موضوعات باشد ما در ابواب مختلف یک علم ده ها موضوع داریم و وحدت و یکپارچگی اش خراب می شود، البته جوابی که به ایشان داده اند مقصود از موضوع در علم همان موضوع واحدی است که شما خودت هم قبول دارید چرا که اصلا بر همین مبنا ایشان موضوع را تعریف کرد - موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه - مقصود این است که آن قدر جامعی که در موضوعات مسائل علوم وجود دارد آن ملاک تمایز بین علوم است نه موضوعات مسائل، موضوع علم غیر موضوعات مسائل است، موضوع علم از تمام موضوعات مسائلش انتزاع می شود، جامع انتزاعی است و جامع معقولی نیست، بنابراین این محذور و مشکل بوجود نمی آید. پس تمایز در علوم به اغراض و غرض است نه براساس موضوعات، به هر حال چنین اشکالی وارد نیست.

3_ اشکال سوم به نظریه مشهور اشکال مبنایی است، یعنی اساسا ضرورت موضوع واحد در علم را قبول نداریم که بعد بر اساس آن مبناء بخواهیم بگوییم که علوم بر اساس موضوع واحد از هم تفکیک میشوند، در همان مسئله اول گفتیم که چنین چیزی هیچ دلیلی ندارد، دلیلش - الواحد لا یصدر منه الا الواحد و الواحد لا یصدر منه الواحد - که دلیلش یک قاعده ی فلسفی بود و گفتیم که قاعده ی فلسفی موردش چنین مسائلی نیست، عبارت مرحوم امام: الواحد لا يصدر إلّا من الواحد فهو غير مربوط بهذه المسائل، بل المُراد منه البسيط من جميع الجهات[1] - چون واحدی که مد نظر در این قاعده است واحد جزئی شخصی حقیقی است نه واحد مفهومی انتزاعی و نوعی موضوعات مربوط بمسائل علوم موضوعات اعتباری و مفهومی هستند، واحد جزئی شخصی هم مشمول این قاعده نیست بلکه واحد جزئی ای که بسیط باشد از هر نوع ترکیبی که فقط یک مصداق هم دارد در این عالم که آن هم خداوند متعال است - بل المراد منه البسیط من جمیع الجهات - که هیچ ترکیبی در آن نیست، بنابراین که گفته شود - لابد لکل علم موضوع واحد - این مبنا را قبول نداریم، در یک علم چندین موضوع بحث میشود البته نمیگوییم که علمی بدون موضوع باشد عملا نداریم، در عالم وجدان بالاخره دو سه موضوع کلی در علم مطرح میشود که مسائل پیرامون این مسائل مطرح میشود لذا این موضوع واحد داشتن برای علوم دلیلی ندارد بنابراین چون آن مبناء مخدوش است این تابع هم که بر این مبناء قرار میگیرد اینهم مورد قبول نیست، بنابراین نظریه مشهور که تمایز علوم بر مبنای موضوع واحدی است که در هر علمی است، این مردود است، قابل التزام نیست، این سه اشکال عمده بود که در این مسئله وجود داشت البته اشکالات دیگری هم وجود دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo