< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول /ادامه تعریف موضوع

 

خلاصه:

در موضوع علم ملاکی که مشهور از قدیم قرار داده است عوارض ذاتیه است یعنی آنچیزی که از عوارض ذاتی آن بحث می شود موضوع علم است، بعد اینکه عوارض ذاتی به چه معنا است؟ معنایی بود که قدما از زمان ابن سینا در نظر گرفته بودند معنایی بود که متاخرین در نظر داشتند از زمان ملاصدرا و فرمایشات معاصرین بحثمان را در این سه محور ادامه دادیم و بیان کردیم از زمان ملاصدرا اشکالی مطرح شد که بسیاری از مسائل علم انواعی بود که موضوع به آن تقسیم میشد یعنی موضوع علم در حکم جنس است و شامل انواعی میشود و مسائل در خصوص انواع مختلف آن جنس است بنابراین مسائلی نیست که محمولاتش قابل حمل بر خود موضوع باشد، مثلا موضوع علم نجوم اگر مطالعه اجرام سماوی باشد همه مسائل علم نجوم و ستاره شناسی، همه ویژگی های اجرام آسمانی نیست بعضی از آنها خصوصیات و ویژگی های ستاره ها هستند و دیگر به سیارات کاری ندارند بعضی از آنها هم خصوصیات سیارات هستند در حالی که اینها الآن هیچ کدامشان از عوارض موضوع نیستند چون موضوع اجرام آسمانی است بلکه اینها عوارض بعضی از انواع موضوع هستند، بنابراین طبق تعریف قدما با این حال باید خارج از علم باشد، زیرا در علم عوارض موضوع را برسی میکنند اینها هم که عوارض موضوع نیستند بلکه عوارض بعضی از انواع موضوع هستند که نسبت به انواع دیگر موضوع صادق نیستند، یعنی قوانین سیارات نسبت بقوانین ستاره ها صادق نیست، بنابراین باید خارج از موضوع باشد، بعد کم کم رسید بجایی که مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند: عوارض ذاتی آنهایی است که واسطه در عروض لازم نداشته باشند، یعنی اسنادش اسناد حقیقی باشد، بعدها معاصرین به این مسئله التفات کردند که خیر، خیلی از مسائلی که حتی عوارض قریب هم هست در موضوع علم بحث میشود، ما فرمایش مرحوم امام رضوان الله علیه را در کتاب مناهج الوصول: أنّ ما اشتهر- من أنّ موضوع كلّ علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيّة - ممّا لا أصل له، سواء فسّرناها بما فسّرها القدماء، أو بأنّها ما لا تكون لها واسطة في العروض‌؛ ضرورة أنَّ عوارض موضوعات المسائل- التي تكون نسبتها إلى موضوع العلم كنسبة الأجزاء إلى الكلّ، لا الجزئيّات إلى الكلّي- لا تكون من عوارضه الذاتيّة بالتفسيرين إلاّ بتكلّف[1] - عوارض ذاتی آن چیزهایی است که واسطه نمیخواهد برای عروض بر معروض خودش و یا اگر هم واسطه دارد واسطه ی مساوی دارد - او بانها ما لا تکون لها واسطه فی العروض - یا بتفسیر متاخرین که بگوییم عوارض ذاتی آن چیزهایی هستند که واسطه ی در عروض ندارند، یعنی تعریف کفایه، ایشان می گویند هیچ کدام از این دو تعریف برای تعریف موضوع علم تعریف مناسبی نیست. - ضروره ان عوارض موضوعات المسائل التی تکون نسبتها الی الموضوع العلم کنسبه الاجزاء الی الکل لا الجزئیات الی الکلی لا تکون من عوارضه الذاتیه - رابطه کل و جزء رابطه ی تباین است یعنی مثلا فرض بفرمایید که بدن انسان یک کلی است قلب یک جزء ای هست قلب بدن نیست بلکه جزء بدن است نمیتوانیم بگوییم قلب بدن است عموم و خصوص من وجه و مطلق هم نیست بلکه اینها دو تا مفهوم متغایر هم هستند، بنابراین عوارض جزء عوارض کل نیست اگر نسبت داده بشود بکل یک نسبت مجازی است. آنوفت رابطه ی علم با موضوعاتش رابطه ی کل و جزء است، ایشان میفرمایند یا مثلا منطقه جغرافیایی ایران از مصادیق زمین نیست این کوهستان و رودخانه از مصادیق کره زمین نیست از اجزاء کره زمین است اگر از مصادیق کره زمین بود آنوقت هر قانونی که برای جغرافیای ایران گفته میشد قانون آن کلی هم بود ولی الآن اینگونه نیست این فرمایش امام هست در مناهج، لذا هیچ کدام از تعریف متقدمین و متاخرین را قبول نمیکنند حالا کدام تعریف درست است که البته این تعریف در مناهج نیست بلکه در تنقیح الاصول است که تقریرات درس ایشان است. می فرمایند: كما أنّ ما أفاده بعضهم: من أنّ موضوع كلّ علم هو ما يُبحث فيه عن عوارضه‌الذاتيّة أيضاً غيرُ سديدٍ، بل موضوع كلّ علم هو ما يُبحث فيه عن أحواله العُرفيّة، سواء كان عروضُها لنفسه أم لجزئه أم لأمرٍ خارج مساوٍ لهُ أم أعمّ أم أخصّ[2] - مثلا دیگر در نجوم نمیشود از چیزی بحث کرد که هیچ ربطی به اجرام آسمانی نداشته باشد، هیچ سنخیت عرفی نداشته باشد، اصلا اصطلاحات منطقی ذاتی و عرض اینها را ایشان میفرمایند باید کنار گذاشت، موضوع علم را در واقع آن اوصاف و ویژگی های در عرف صدق پیدا نماید بعنوان اوصاف موضوع - سواء کان عروضها لنفسه ام لجزئه او لامر خارج - این فرمایش امام، البته جوابی که داده اند به امام گفته اند: تمام آن مواردی که ایشان فرض کرده اند رابطه اش با علم رابطه ی کل و جزء است اینها را می شود برگرداند بکلی و جزئی، مثلا موضوع جغرافیا کره ی زمین نیست موضوع جغرافیا رابطه ی انسان با محیط زندگی اش است، نگفته اند موضوع جغرافیا کره ی زمین است یا مثلا در پزشکی نباید گفت موضوع پزشکی بدن انسان است بلکه عبارت است از سلامت انسان، آنوقت سلامت قلب را هم که برسی کنیم نمیشود کل و جزء، میشود کلی و جزئی، میشود مصداق سلامتی انسان لذا دیگر محذوری که مد نظر امام بوده پیش نمی آید ولی از این نکته ما بگذریم الحق و الانصاف فرمایش ایشان جزو بهترین تعریف ها از موضوع علم است حالا فرمایش آقای خویی را هم نگاه میکنیم تا بعد یک نتیجه گیری بکنیم، مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه در محاضرات که تقریرات ایشان است در بحث الفاظ که جلد اول اصول است اول این مطلب را میگویند یعنی با اشاره بفرمایش ملاصدرا که ایشان گفتند عوارض انواع عوارض جنس نیست مگر با یک توجیهاتی آقای خویی میگویند: لا بدّ من الالتزام بأحد أمرين: إمّا أن نلتزم بأنّ عوارض النوع ذاتية للجنس، وإمّا أن نلتزم بأنّ المبحوث عنه في العلوم أعم من العوارض الذاتية والغريبة، وهو: كل ما له دخل في الغرض ذاتياً كان أو غريباً، ومع التنزل عن الثاني، فلا مناص من الالتزام بالأوّل. و على ذلك فملاك الفرق بينهما: هو أنّ ما له دخل في الغرض فليس بعرض غريب، وما لا دخل له فيه غريب[3] - در غیر اینصورت خیلی از مسائل علوم را ما باید کنار بگذاریم زیرا در علوم از انواع موضوع خیلی صحبت میکنند، البته یک مشترکاتی هست، در گیاه شناسی در ستاره شناسی همین گونه است - اما ان نلتزم بان المبحوث عنه فی العلم اعم من عوارض الذاتیه و الغریبه - یعنی همان حرف امام، غریب یعنی چیزهایی که خصوصیات ذاتی موضوع نیستند بلکه مثلا خصوصیات انواع هست. همان تعبیر ملا صدرا و امام: خصوصیات اجزایش هست خصوصیات خود موضوع نیست. اگر هیچ کدامشان را نگوییم بیشتر مسائل علوم را باید قبول نکنیم، واقعیت را نمیتوان با تعریف خودمان عوض کنیم در نهایت ایشان این نتیجه گیری را میکنند میفرمایند: و ملاک الفرق بینهما - یعنی بین عرض ذاتی و غریب - هو ان ما له دخل فی الغرض - یعنی آن هدفی که علم دنبال میکند - فلیس بعرض غریب و ما لا له دخل فیه غریب - هرچیزی که در تامین غرض علم دخالتی ندارد و ربطی به هدف و غرض علم ندارد این عرض غریب است. پس نظر آقای خویی: ما به هدف و غرض علم نگاه میکنیم هرچه که منطبق بود با آن غرض علم اعم از خصوصیات موضوع و جزء موضوع و یا اوصاف جزء موضوع باشد، ما قبول میکنیم اعم از مساوی و اعم و اخص و با واسطه و یا بی واسطه باشد. تقریبا دایره اش همان چیزی است که امام فرموده اند لیکن با یک بیان دیگری البته این دو اشکال دارد.

اشکالات تعریف:

1_ اشکال اولش این است که ما بجای اینکه یک اصطلاح را از مفهوم خالی کنیم؛ زیرا اصطلاح عرض غریب و بعید یک اصطلاح منطقی فلسفی شناخته شده است، اصطلاح را نباید عوض کرد، خب وقتی اصطلاحی با غرض ما جور در نمی آید آن اصطلاح را کنار می گذاریم. مثل امام یک ملاک دیگری پیدا میکنیم، دست کاری کردن اصطلاح و یا جعل اصطلاح در واقع تغییر اصطلاح بی دلیل نمیشود، بهتر است همان چیزی را که امام فرمودند بگوییم که اصلا ما ملاک عرض غریب و بعید را قبول نداریم بلکه احوال عرفی را مثلا قبول داریم بنابراین اشکال اول یک نوع جعل اصطلاح است و تغییر اصطلاح شناخته ای شده است به یک مفهوم جدید. 2_ اینکه ما غرض علم را از اول قبول نداشتیم، علم که غرض ندارد، اولا چه کسی گفته که علم باید یک هدفی را دنبال کند، البته اشکالی هم ندارد بعضی از علوم یک غرضی هم برایش بیان بشود چه کسی این غرض را معین کرده است؟ این ها تماما مبتنی بر یک تصور غلط است که این تصور غلط وجود مرجعیت واحد در علم است، در هیچ علمی مرجعیت واحد وجود ندارد آن چیزی که به علم هدف میدهد خارج از علم است، مثلا دین به علم هدف میدهد، فرضا دین میگوید علم را در این راه استخدام کن والا خود علم صرفا دانستن است، البته امکان دارد یک عالمی هدف داشته باشد والا خود علم هدفی ندارد، نظر استاد: اگر هم مرجعیت واحد در علم وجود داشته باشد، حجیت ندارد. لذا فرمایش آقای خوئی دقیق نیست و بهترین نظر رای امام است که نباید مباحث فلسفی را با عر فیات خلط کرد لذا موضوع علم آن است که در عرفیات از احوال آن علم صحبت میشود یعنی عرفا ارتباطی به خصوصیات آن موضوع علم داشته باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo