< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/ بررسی تعریف علم اصول/ ادامه تعریف موضوع

 

خلاصه:

عرض کردیم که در تعریف موضوع علم حرف مشهور از زمان ابن سینا این بود که موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه یعنی آنچه که باعث میشود موضوع یک علمی معین و معلوم بشود، مباحثی و مسائلی است که پیرامون عوارض ذاتی شیء یعنی آنچیزی که موضوع تلقی شده است بحث میشود، در واقع عوارض ذاتی موضوع علم را معلوم میکند، عوارض ذاتی در برابر عوارض قریب مطرح می شود، بعد گفتیم حرف مشهور این بود که عوارض ذلتی آن محمولاتی هستند که بلا واسطه بر معروض عارض میشوند یعنی منتزع از ذاتش هستند و احتیاجی به واسطه ندارند یا اینکه اگر هم واسطه هست واسطه مساوی است واسطه ای است که مساوی با معروض است بعد عرض کردیم متاخرین یعنی از زمان مرحوم صدرالمتالهین و حکمت متعالیه ایشان اشکالاتی را بر حرف مشهور مطرح کردند. عمده ی فرمایششان این است که بسیاری از عوارضی که در قضایا و مسائل علوم مطرح میشود و عارض بر موضوعات و معروض ها میشود اینها رابطه شان رابطه ی اخص است و رابطه شان رابطه مساوی نیست بعد مثال کلمه و کلام را در نحو میگویند، بعد در نحو میخوانید الفاعل مرفوع مثلا المفعول مثلا منصوب خب الآن در الفاعل مرفوع فاعل یکی از انواع کلمه است یک نوعی است از انواع کلمه پس ما در اینجا یک عرضی داریم که بر نوعی از انواع موضوع عارض شده است نه بر خود موضوع، یعنی شما نمیتوانید بگویید الکلمه مرفوعه پس بنابراین این خصوصیت حالت رفع خصوصیت موضوع نیست، بلکه خصوصیت قسمی و یک حصه ای و یک صنفی از موضوع است و در علوم از این مسائل بسیار زیاد است، مثلا مثال از نجوم و ستاره شناسی خیلی از مسایل مطرح میشود که از مختصات سیارات هستند یعنی از اجرام سماوی بعضی هایشان ستاره هستند بعضی های دیگر هم سیارات هستند همه مسائل علم نجوم همه آنها مشترک است بین تمام اجرام آسمانی، بعضی هایش قوانین و خصوصیات و اوصافی است مخصوص سیارات بعضی هایش هم قوانینی است مخصوص ستاره ها یعنی در مورد سیارات صادق نیست، پس بنابرابن ما مسائلی را داریم که رابطه اش با معروض رابطه تساوی نیست بلکه رابطه اخص است و اینها در علوم وجود دارد در حالی که شما میگویید عوارض ذاتیه آن چیزهایی است که یا بلاواسطه عارض میشود که بلا واسطه ها همیشه مساوی هستند یا اگر هم با واسطه عارض میشود با واسطه امر مساوی داخلی و یا امر مساوی خارجی، در نتیجه باید مسائل علوم مستقل بر قضایایی باشد که محمول ها تماما با موضوع علم رابطه شان رابطه تساوی باشد در حالی که در واقعیت این نیست، در علوم بسیاری از محمولات بسیاری از قوانین بسیاری از عوارض عوارض انواع موضوع هستند نه عوارض خود موضوع در جلسه گذشته مثال زدیم، مثلا فرض بفرمایید در گیاه شناسی آن چیزی که مطالعه میشود فقط خصوصیت گیاهان نیست گاهی اوقات قوانین کلی مربوط به گیاهان هست و گاهی اوقات هم مربوط به دسته خاصی از گیاهان است و یا دسته خاصی از جانوران و این ها را آیا باید از علوم جدا کنیم، چون رابطه شان تساوی نیستند.

اشکالات به قدما:

این با نظر مشهور جور در نمی آید این اشکالی است که ملاصدرا مطرح میکند البته ایشان خودش هم سعی میکند جواب دهد ولی خب میخواهم بگویم اشکال به حرف قدما از زمان ایشان بطور جدی مطرح شد بعد تا رسید به حاج ملا هادی سبزواری که ما عبارت ایشان را هم در جلسه ی قبل خواندیم که اصلا ایشان گفت در تعریف عرض ذاتی عدول کردند از تعریف مشهور و فرمودند عرض ذاتی آن عرضی است _ ان یکون العرض من قبیل الوصف بحال الشیء فی مقابل الوصف بحال متعلق الشیء متعلق شیء _ یعنی چیزی که واقعا صدقش بر موضوع نیست بلکه بر یک موضوع دیگری است و رابطه اش رابطه مجازی است، یعنی اسنادش اسناد مجازی است بنابراین از زمان ملاصدرا و حاج ملا هادی سبزورای این حرف مطرح شد که عرض ذاتی در مسئله موضوع علم غیر از کلیات خمس و غیر از ذاتی باب برهان است، بلکه هر عارضی که رابطه اش با معروض رابطه ی حقیقی باشد یعنی هر چیزی که در علوم حمل بشود بر موضوع و محمول و این حمل حمل حقیقی باشد نه از نوع تجوز و تکلف و مجاز باشد مجاز مثل اینکه گفته میشود مسافران پرواز کردند در حالی که هواپیما پرواز کرد، این اسناد اسناد مجازی است، اینها میشوند عرض قریب اگر در یک علمی باشد اما آنچه که صدقش بر معروض و محمول صدق حقیقی باشد این میشود عرض ذاتی و اینها در داخل دایره علم قرار میگیرند و به قول معروف داخل در موضوع هستند این حرف متاخرین بود اما فرمایشات معاصرین هم در این زمینه متعدد و زیاد است؛ مرحوم علاما طباطبایی در حاشیه بر حکمت متعالیه ایشان میگویند ما باید فرق بگذاریم بین علوم اعتباری و علوم حقیقی علوم اعتباری اصلا احتیاح بموضوع واحد ندارد همان حرفی که ما در اول بحث گفتیم در حالی که بسیاری از آقایان میگویند علم احتیاجی به موضوع واحد ندارد اعم از اعتباری و حقیقی ولی ایشان میگویند علوم اعتباری موضوع واحد نمیخواهد چون بید المعتبر است، علوم اعتباری مثل حقوق، فقه، اصول، لغت، صرف، نحو، معانی و بیان اینها علوم اعتباری هستند، اینها در دست دانشمندان این علم هستند، تعیین موضوعش یا اصلا تعیین موضوعاتش(اینها علوم برهانی نیستند که احتیاج بقیاس و استدلال و برهان داشته باشند اعتباری هستند، یعنی علوم قراردادی هستند) نیاز نیست، اینکه ما حتما خودمان را محدود کنین بعوارض ذاتی این احتیاحی نیست میتواند عوارض ذاتی باشد مسائلش میتواند اعم باشد میتواند اخص باشد میتواند با واسطه باشد میتواند بی واسطه باشد مثلا در علم فقه میگویید موضوع علم فقه فعل مکلف است، این یک موضوعی است که اعتبار شده است حالا یک وقت گفته میشود الصلاه واجبه که صلاه فعل مکلف است یک وقت هم میگویید الدم نجس خب اینکه ربطی بفعل مکلف ندارد یک حکم وضعی است مناسب با موضوع نیست، یک وقت گفته میشود موضوع علم نحو کلمه و کلام است بعد یک خصوصیتی را میگویید در رابطه ی با کلمه، یک وقت هم خصوصیتی را میگویید در رابطه ی با انواع کلمه مثل همین الفاعل مرفوع اینها را ایشان میگویند در علوم اعتباری هیچ مشکلی بوجود نمی آورد ولی در علوم حقیقی باید یک موضوع واحد باشد و قضایا هم باید برهانی و قیاسی باشد برای اینکه آنجا قضایای حقیقی باید ضروری الصدق و دائمه الصدق باشد یعنی همیشه قابل نقض و استثناء نباشد و رابطه ی معروض و عارض و موضوع و محمول یک رابطه ی ضروری باشد، اگر بخواهد اینگونه باشد ایشان میفرمایند: باید بین عرض و معروض رابطه ی ذاتی برقرار باشد، یعنی عرض اقتضای ذات معروض باشد در علوم حقیقی آن مسائلی در داخل علم قرار میگیرد که ذاتیات معروض و موضوع باشد چون اینها یقینی هستند یعنی ملاک این است که نتیجه فیزیک و شیمی و فلسفه و تمام علوم حقیقی باید یقینیات باشد حالا چه زمانی یقینی میشود زمانی که معروض و عارض رابطه شان رابطه ذاتی باشد یعنی عارض نشئت گرفته از ذات معروض باشد، این استدلال ایشان بنابراین تفصیل ما میگذاریم در علوم حقیقی با علوم اعتباری در علوم اعتباری میگوییم این حرفها اصلا لازم نیست و عوارض هم لازم نیست ذاتی باشد و اصلا ذات معنا ندارد چون جنبه قراردادی و اعتباری دارد ولی در علوم حقیقی خیر ذات و ماهیت معنا دارد و باید قضایا قضای ذاتی باشند جوابی که بایشان داده اند این است که ملاکی که ایشان مطرح میکنند یعنی انتاج یقینی این انحصار در قضایای ذاتی ندارد خیلی از قضایا هستند با واسطه عارض بر معروض میشوند با واسطه ی مساوی، حال با واسطه ی امر داخلی مثلا عروض علم بر انسان، انسان یک موجود عالمی است این بخاطر چیست بخاطر یکی از ذاتیات انسان است بنام فکر و اندیشه و نطق عروض، علم بر انسان یک عروض ضروری الصدق است این را حالا ما بگوییم چون خودش ذاتی نیست یا مثلا عروض تعجب بر ضحک بر انسان، چون ذاتی نیستند ضروری نیستند بنابراین یقینیات منحصر در ذاتیات نیستند، یعنی اینگونه نیستند که قضایای یک علم ضروری باشند و حتما برخاسته از ذات باشند بلکه قضایایی که، چه بواسطه داخلی و یا خارجی البته مساوی با معروض اینها هم قضایای ضروری هستند، بنابراین حرف مرحوم علامه انحصار در ذاتیات فقط پیدا نمیکند در واقع حرف ایشان مرتبط میشود با همان حرف مشهور یعنی تمامی عوارض چه بی واسطه چه با واسطه اعم از داخلی و خارجی اینها همگی از یقینیات هستند.

2_ اشکال دوم حرف ایشان این است که اصلا چرا متاخرین از حرف مشهور اعراض کرده اند، بخاطر اینکه خیلی از مسائل علوم با تعریف مشهور مناسب نیست، بسیاری از مسائل علوم با موضوعش رابطه اش رابطه اخص است و خیلی هم رابطه اش اعم است مثلا در پزشکی شما بیماری هایی را میخوانید که مربوط به جسم است اعم از جسم انسان و یا حیوان حالا اینها که رابطه اش اعم است در طب نمیخوانند بنابراین حرف علامه هم همین تالی فاسد را دارد اگر گفته شود مسائل علوم فقط ذاتیات علوم است خیلی از مسائل علوم باید استطرادی باشد.

نکته سوم در فرمایش ایشان اینکه علم بموضوع واحد نیاز دارد، دلیلش قاعده الواحد بود که گفتیم منظور از واحد واحد عنوانی است نه واحد نوعی و در مورد علوم صادق نیست یعنی واحد حقیقی بسیطی است یعنی خداوند متعال یعنی آن استدلال اقتضاء این قاعده را نداشت آن استدلال فلسفی بود که با موضوعات علوم جور در نمی آید نه علوم حقیقی و نه علوم اعتباری در نتیجه این فرمایش علامه قابل التزام نیست.

مرحوم امام رضوان الله علیه ایشان میفرمایند رابطه ی موضوع علم با موضوعات مسائلش همیشه رابطه ی کلی و جزئی نیست خیلی اوقات رابطه ی کل و جزء است مثال جغرافیا را میزنند که موضوعش کره زمین است حالا یک قسمتی از جغرافیا را میخوانند، رابطه آن قسمت از زمین با زمین رابطه ی کلی و جزیی است یا رابطه کل و جزء است در بسیاری از علوم که رابطه ی مسائلش با موضوع کل و جزء است در جغرافیا صحبت از اجزاء کره زمین میکنند یا صحبت از زمین نسبت عوارض کل به عوارض جز نسبت مجازی است، مثلا وقتی گفته میشود رود نیل این خصوصیات را دارد میشود گفت زمین این خصوصیت را دارد بنابراین اوصاف جزء را نمیشود به کل نسبت داد، نتیجه این میشود که خیلی از مسائل حتی با تعریف آخوند و امثالهم هم داخل در علم قرار نمیگیرد چون ایشان در کفایه میگویند منظور از عرض ذاتی _ مایعرض الشیء لذاته لا بواسطه فی العروض _ واسطه در عروض آن اوصافی است که در واقع اوصاف معروض نیستند اوصاف چیزهای دیگری هستند که ما مجازاً نسبت داده ایم، مثلا میگوییم ناودان جاری است لذا خیلی از مسائل علم مسائل اجزاء یک علم هستند حال رابطه اجزاء با کل رابطه اش مجاز است، پس واسطه در عروض میخواهد که این اسناد مجازی است لذا مرحوم امام میفرمایند: خیلی از مسائل علوم مسائل اجزاء هستند من عبارت مرحوم امام را از کتاب مناهج الاصول میخوانم _ ما اشتهر- من أنْ لا بدّ لكلّ علم من موضوع واحد جامع‌بين موضوعات المسائل‌ - ممّا لا أصل له، فإنّك قد عرفت أنّ كلّ علم إنّما كان بدْو تدوينه عدّة قضايا، فأضاف إليه الخلف حتّى صار كاملاً، و لم يكن من أوّل الأمر في نظر المؤسّس البحث عن عوارض الجامع بين موضوعات المسائل[1] - بلکه علم میتواند چند تا موضوع داشته باشد اعم از علوم حقیقی و یا اعتباری _ فانک قد عرفت ان کل علم انما کان بدوا التدوینه عده قضایا فاضاف الخلف حتی صارت فلم یکن من اول... - اول که تاسیس شده است دیگر دنبال این نبوده اند که بیایند این مسائلی را که اضافه بکنند یک حد جامعی و جامع مشترکی که شامل همه ی این مسائل بشود، این مسائل بتدریج اضافه شده است، لذا دنبال یک قدر جامعی نبوده اند - فهذا العلم الفقه فهل یکن مسائله ... - در علم فقه آیا آنچه که از عوارض فعل مکلف بحث میکند میشود در فقه گفت بحث از افعال مکلفین است در حالی که در فقه از ارث بحث می شود، خب کجا ارث از افعال مکلف است یا بحث از مطهرات و نجاسات و ضمان که اینها از افعال مکلفین نیستند لذا اینکه گفته شود موضوع ما یبحث عن عوارضه الذاتیه است؟ر یکسری از مسائل علوم را باید توجیه کرد و یکسری هم باید کنار گذاشت، ایشان میفرماید: دلیلی برای اینکار وجود ندارد، پس باید چکار کرد؟ میفرمایند اینکه موضوع ما یبحث عن عوارضه الذاتیه است هیچ اصل و اساسی ندارد اعم از عروض با واسطه مساوی داخلی و یا خارجی و چه بمعنای متاخرین بگیریم، بعد میفرمایند باید واسطه در عروض را کنار گذاشت چون این تعریف با مسائل علوم که رابطشون رابطه ی کل و جزء است نه کلی و جزئی به هیچ کدام از دو تفسیر جور در نمی آید نه تعریف مشهور و نه متاخرین لذا باید رفت سراغ تعریف دیگری حالا باید ببینیم چه تعریفی برایش ایشان مطرح میکنند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo