< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/بررسی تعریف علم اصول /ادامه تعریف موضوع

 

خلاصه:

بحث در مباحث اصولی در موضوع علم بود، تعریف مشهور اینگونه بود که: إنّ کلّ موضوع علم وهو الّذي یبحث فیه عن عوارضه الذاتيّة[1] _ گفتیم که ذاتیِ باب کلیّات و همچنین ذاتیِ باب برهان و همچنین ذاتیِ فلسفی داریم و این ها را بحث کردیم، و به آنجا رسیدیم که ما ببینیم اقسامِ عوارض چه چیزهایی هستند؟ که بعد از آن ببینیم که عوارض ذاتی کدام هستند و همچنین عوارض غریب چه چیزهایی هستند؟ و هدف این است که چه مسائلی داخلِ در موضوعِ علم قرار میگیرد و چه مسائلی خارج از موضوعِ علم است؟.

در مورد اقسامِ عَرَض مسئله‌ی واسطه مطرح شد که گفتیم واسطه‌ی در ثبوت داریم، واسطه در اثبات داریم، واسطه در عُروض داریم و این موارد توضیح داده شد.

عوارض بی واسطه و با واسطه:

بعضی از عوارض، عوارضِ بی واسطه هستند، یعنی مُنتَزَع از ذات هستند و از ذاتِ موضوع و معروض انتزاع میشوند و حمل میشوند. مثلاً فرض بفرمایید که انسان تعجّب میکند و تعجّب از قوّه نطق و فکر می‌آید و حالت اندیشه در انسان به وجود می‌آورد که حالتِ تعجّب به او دست می‌دهد، پس بنابراین یک عارضِ بی واسطه است، مثلاً شما بگویید کره زمین سومین سیّاره در منظومه شمسی است، این یک خصوصیّت ذاتی برای کره زمین است، یعنی این موقعیّت کره زمین در منظومه شمسی یک ویژگی ذاتی میباشد، بنابراین ما عرضِ بی واسطه داریم، گاهی وقت ها این عوارض بی واسطه مساوی است و دقیقاً خصوصیات معروض را بیان میکند و اعم و اخص نیست یعنی ویژگی و اوصاف چیز دیگری نیست و مختص معروض میباشد، یعنی مختص همان موضوع است و گاهی موضع اعم است، مثلاً شما بگویید کره زمین سیّاره‌ی منظومه شمسی میباشد خب کره زمین که تنها سیّاره منظومه شمسی نیست و خصوصیّت ذاتی کره زمین این است که سیّاره منظومه شمسی باشد، پس این یک عَرَضِ بی واسطه‌ی اعم میباشد، بی واسطه است چون سیّاره بودن در کره زمین خصوصیّت ذاتی است ولی وصفِ خودِ معروض به صورت انحصاری نیست و وصف انحصاری معروض نیست، زیرا عطارد، همچنین مریخ و همچنین مشتری نیز همین گونه هستند و این ها نیز سیّارات منظومه شمسی هستند، یا فرض بفرمایید که کره زمین یک سیّاره سنگی است، درست است که ذاتی برای کره زمین میباشد ولی ذاتیِ اعم است، یعنی عوارض ذاتی گاهی وقت ها اعم ،گاهی وقت ها اخص و گاهی وقت ها مساوی هستند و هیچ اشکالی ندارد و این ها همه عوارض بی واسطه هستند و منظور از بی واسطه بودن یعنی علّت نمی خواهند و از لوازم ذاتِ معروض هستند، یکسری از موارد علوم همین چیز ها میباشد و مسائلِ در علوم در واقع محمولاتی هستند که از لوازم ذات موضوع هستند و خصوصیّات ذاتی و ویژگی های معروض هستند و این ها یک دسته از عوارض می باشند که این ها قطعاً عرض ذاتی محسوب می شوند و بعداً میگوییم که عرض ذاتی و غریب چه چیزهایی میباشند.

بعضی از عوارض، عوارضِ با واسطه هستند و بحث بیشتر در این موارد است که عرضِ ذاتی هستند یا عرضِ غریب، خب این عرض های با واسطه گاهی با واسطه امر داخلی، یعنی با واسطه یکی از ذاتیات اند، گاهی با واسطه امر خارجی هستند، چون در این موارد آقایان و بزرگان بحث کرده اند به همین علّت بنده بصورت سریع مطالب را به جلو می‌برم تا به یک نتیجه‌ گیری برسیم.

اقسامِ عَرَضِ با واسطه داخلی و با واسطه خارجی(داخل در ذات و خارج از ذات):

1) عَرَضِ با واسطه امر داخلی مساوی، یعنی یک محمولی حمل شده است بر موضوعی به یک علّتی(یعنی واسطه میخواهد) آن علّت از ذاتیات معروض می باشد یعنی آن علّت از ویژگی های ذاتی موضوع است. مثلاً کره زمین قابل سکونت است، خود قابلیتِ سکونت جزو ذات کره زمین نیست و کره زمین میتوانست که قابلیت سکونت نباشد ولی قابل سکونت است، به خاطر یکسری ویژگی های ذاتیِ کره زمین که دارا میباشد، و آن ویژگی فاصله‌اش با خورشید می باشد که باعث شده است از لحاظ دما و حرارت بطوری باشد که قابلیت سکونت باشد و فعلاً هیچ سیّاره دیگری نیز که بتوان در آن سکونت داشت کشف نشده است. پس زمانی که میگوییم کره زمین دارای قابلیت سکونت است یک عَرَض میباشد. ولی قابلیت سکونت یک عَرَض ذاتی نیست یعنی یک عَرَض بی واسطه نیست و عَرَض با واسطه میباشد و با واسطه جَوّ زمین، آب، اکسیژن، و یکسری خصوصیاتِ ذاتی که در کره زمین است. یا مثلاً انسان قادر بر کتابت و انسان تنها موجودی است در عالَم که میتواند بنویسد، ولی نوشتن ذاتی انسان نیست و نوشتن با واسطه تفکری است که در انسان وجود دارد، پس بنابراین با واسطه‌ی یک امر ذاتی است منتها با واسطه یک امر ذاتیِ مساوی، یعنی این ویژگی منحصر به فرد آن معروض است و اعم و اخص نیست، پس بنابراین ما یکسری عوارضِ بی واسطه ذاتی داریم که مثال هایش را زدیم.

2) عوارضِ ذاتی با واسطه‌ی امرِ داخلیِ مساوی.

3) عوارضِ با واسطه‌ی امرِ داخلیِ اعم، یعنی به واسطه‌ی جنس آن و به اصطلاح دیگر به واسطه جنسِ موضوع که جنس موضوع اعم است از جنس مشترک است بین یک نوع و انواع دیگر، مثلاً بگوییم انسان حرکتِ ارادی دارد یعنی موجودی است که میتواند با اراده حرکت کند که این یک خصوصیت در انسان است، خب این با چه واسطه ای است؟ با واسطه‌ی حیوانیت میباشد و همچنین بقیّه حیوانات نیز دارای حرکات ارادی هستند، بنابراین با واسطه یک خصوصیتی در انسان هست که این خصوصیت مشترک است با انواع دیگر، بنابراین با واسطه‌ی امر داخلیِ اعم است و آن امرِ داخلیِ اعم همان جنس انسان است که از جانوران و جانداران میباشد و حیوانیت در انسان است.

یا مثلاً میگوییم زمین جاذبه دارد، فرض کنیم جاذبه، ویژگی ذاتی کره زمین نباشد بلکه بخاطر جِرم زمین است و منحصر به زمین نیست و هر جسمی جاذبه دارد و جرم زمین جرمی بسیار متراکم است و میگویند که در منظومه شمسی متراکم ترین جِرم را کره زمین دارد و جاذبه بسیار قوی دارد و همه اجرام دارای جاذبه هستند و خورشید بخاطر بزرگی‌اش نسبت به زمین و... جاذبه بیشتری را دارد؛ پس بنابراین جاذبه‌ی زمین میشود یک عارضی، منتها یک عارضی است که اعم است و فقط مربوط به زمین نیست و اجرام دیگر با واسطه‌ی یک امرِ داخلیِ اعم نیز دارا هستند، و بنابراین جسم بودن و جِرم داشتن کره زمین که جزو ذاتیات آن است و یک امر ذاتی داخلی میباشد. اما اعم، چون اجرام دیگری دارای چنین خصوصیتی هستند.

یا مثلاً بگوییم که انسان مِیراست خب این بخاطر حیات در انسان است و موجودی میمیرد که دارای حیات باشد.

تا اینجا سومین قِسم از اقسام اعراض را بیان کردیم و هنوز اعراض ذاتی و غیر ذاتی را تقسیم نکرده ایم، اولاً باید ببینیم که عوارض چه چیزهایی هستند، عوارض بی واسطه، عوارض با واسطه امر داخلی مساوی، عوارض با واسطه امر داخلی اعم و عوارض با واسطه امر داخلی اخص نداریم، زیرا امرِ داخلی یا جنس است یا فصل، اگر جنس باشد اعم است و اگر فصل باشد مساوی است یعنی ذاتیات یک موجود یا جنس است یا فصل و جنس میشود اعم و فصل میشود مساوی و اخص نداریم.

4) عوارضی با واسطه‌ی امرِ خارجیِ مساوی: حمل میشوند بر معروض، مثلاً میگوییم که کره زمین دارای حیات است و حیات جزو خصوصیت ذاتی کره زمین نیست اما حیات بخاطر یکسری ویژگی هایی است که در روی کره زمین وجود دارد و آن ویژگی ها نیز واسطه های ذاتی نیستند، زیرا در کره زمین آب است و میتوانست کره زمین آب نداشته باشد و الان بعضی از سیّارات قبلاً آب داشتند ولی الان آب ندارند و آثار رودخانه در آن یافت میشود و الان تنها جایی که آب دارد کره زمین است و آن نیز معلوم نیست که قرار است تا چه زمان داشته باشد، پس با واسطه یک امر مساوی است، چون آب فقط در کره زمین است و آب جزو خصوصیت ذاتی کره زمین نیست، پس با واسطه یک امر خارجی است و حیات و زندگی با واسطه یک امری است که جزو ذاتیات زمین نیز نیست و این عوارض با واسطه یک امر خارجی اند ولی مساوی هستند با معروض و حالت تساوی دارند و الان تنها کره زمین است که واجد حیات است. مثلاً می گوییم انسان ضاحک است و به واسطه‌ی ضِحک و خنده مساوی است با انسان و در حیوانات خنده و ضِحک مشاهده نشده است و منشأ خنده تعجّب است و تعجّب هم یک امر ذاتی در انسان نیست. پس این مثالی که میزنند و میگویند که انسان ضاحک است بخاطر یک امر خارجی مساوی است و تعجّب مخصوص انسان میباشد.(این هم چهارمین نوع از عوارض)

5) عوارض با واسطه امر خارجی اعم: مثلاً میگوییم که کره زمین روز و شب دارد و این روز و شب بخاطر حرکتِ وضعی است، کره زمین یک حرکت انتقالی دارد و یک حرکت وضعی، و این حرکت وضعی مخصوص کره زمین نیست و کرات دیگر نیز روز و شب دارند اما در طولانی و کوتاه بودن فرق دارند و حرکت وضعی جزء ذاتیاتِ کره زمین نیست، پس بنابراین بخاطر یک امر خارجی اعم است که کره زمین روز و شب پیدا می کند. شاید ما یکسری اجرام سماوی داشته باشیم که در یک مداری میچرخند ولی حرکتِ وضعی ندراند و دور خودشان نمی چرخند و فقط دور مدار می چرخند و بدین صورت روز و شب پیدا نمی کنند، این نیز از نوع پنجم که گفتیم.

6) عوارض با واسطه امر خارجی اخص، یعنی عوارضی که بر موضوع حمل میشوند، یعنی بر معروض حمل میشوند اما با واسطه یک امر خارجی اخص، مثلاً سیّارات حیات دارند، آیا همه سیّارات حیات دارند؟ خیر. یکی از سیّارات هست که حیات دارد و آن هم زمین میباشد، مثلاً بگوییم که موجودات قادر به خلق هنری هستند، آیا همه موجودات قادر بر خلق هنری هستند؟ خیر. فقط انسان است که قادر بر خلق هنری است؛ پس بنابراین عارضی است که بر نوعی از انواع معروض عارض میشود و نسبت به موضوع اخص است، پس سیّاره حیات دارد بواسطه آب، یعنی یک امر خارجی اخص که آن آب در همه سیّارات نیست و فقط در یکی از سیّارات است، پس بنابراین با واسطه یک امر خارجی که جزو سیّارات نیست و میشود با واسطه یک امر خارجی اخص. بعضی از مسائل علوم همین گونه هستند یعنی نسبت به بعضی از انواعِ موضوع صادق اند و نسبت به همه موضوع صادق نیستند. این نیز یکسری از عوارضی که بر معروض حمل میشود.

7) عوارض با واسطه امر خارجی مباین: یعنی عوارضی که خارج از ذات موضوع هستند و با واسطه بر موضوع حمل میشوند منتها با واسطه‌ای که ذاتیات موضوع نیست، نه جزو ذاتیات اعم آن است و نه جزو ذاتیات اخص و نه جزو ذاتیات مساوی و کاملاً مباین میباشد. مثلاً: فرض کنیم انسان بیمار میشود خب بیماری انسان به واسطه‌ی میکروب است، به واسطه‌ی ویروس ها است و... این ها یکسری موجودات هستند که مباین انسان هستند و خارج از انسان هستند و جدا از انسان هستند. مثلاً بگوییم که آب حرارت پیدا میکند، آب داغ میشود خب به واسطه‌ی یک امر خارجی است و به واسطه آتش است و خود آب که حرارت ندارد و حرارت ذاتی آن نیست و حرارت موجودی است که مباین است با آب؛ این ها یکسری از عوارض هستند.

پس این ها یکسری از عوارض میباشند و باید ببینیم که کدام یک از این موارد وارد در علم میشود.

اقوال در مسئله:

قبلاً گفتیم که چند نظریه وجود دارد در اینجا: نظریه قدماء(نظر مشهور)، نظریه متأخرین و نظریه معاصرین

نظریه قدماء است که مشهور است: مَا یَعرضُ الشیءَ لِذَاتِه أَو لِأَمرٍ یُسَاوِي _که این عبارت از کتاب شفاء ابو علی سینا می باشد. عرض ذاتی چیزی است که عارض میشود بر معروض بخاطر ذاتش، یعنی آن بی واسطه ها یا با واسطه یک امر مساوی، بنابراین عوارض ذاتی طبق نظر ابو علی و تابعین ابو علی آنچنان عوارضی است که بر موضوع و معروض حمل میشود یا بی واسطه یا با واسطه امر داخلی مساوی یا با واسطه امر خارجی مساوی، یعنی این سه تا عرض ذاتی هستند و با واسطه امر داخلی مساوی اختلافی است. خب حالا معنایش چیست؟ اگر ما این حرف را قبول کنیم چه گزاره ها و چه چیزهایی داخل در علم قرار میگیرد؟ آن ویژگی ها و اوصافی که مختص موضوع است داخل در علم قرار میگیرد. و اگر یک ویژگی وجود داشت که مختص به موضوع نبود اما در موضوعات دیگر صادق بود این داخل در آن علم قرار نمیگیرد و حالت فرعی پیدا میکند.

فقط محمولاتی که مختص به موضوع هستند حالا فرقی ندارد که از لوازم ذات آن باشد یا با واسطه باشند یعنی مساوی با آن باشد و خیلی از مسائل علم محدود میشود، یعنی یک تعریفی ارائه میدهد که با واقع مُنطبَق نیست به همین دلیل متأخرین این مسئله را قبول نکردند، از زمان ملّا صدرا در اسفار و ملّا هادی سبزواری در منظومه که این ها یک تعریف دیگه ای ارائه کرده‌اند برای عَرَضِ ذاتی. فرمایش ملّا هادی سبزواری: أن یکون العرض من قبیل الوصف بحال الشيء فی مقابل الوصف بحال المتعلق الشيء _ وقتی که عرض از اوصاف معروض باشد و نه از اوصافِ متعلق معروض، هر چه از جملات مجاز آمیز است که حال و هوای معروض نیست و احوال و... یک موضوع دیگری است و به صورت مجازی بیان شده است و این ها داخل در علم قرار نمیگیرند و تمام هفت نوع که یاد کردیم همه اش عوارض ذاتی هستند، پس متأخرین میگویند که همه آن هفت نوع عوارض ذاتی هستند و چه چیزی عَرَض غریب است؟ آن چیزی است که واسطه در عُروض داشته باشد و هر چیزی که واسطه در ثُبوت داشت و یا اثبات داشت، هیچ اشکالی ندارد و داخل در علم بحث میشود و ملّا صدرا در اسفار اینگونه بیان میکند: میگوید که چرا شما نتوانی یکسری خصوصیات اعمی را که اعم از موضوع است بیایی و بگویی در علم نیست! بعد مثال میزند: مثلاً در پزشکی یکسری بیماری ها مشترک است بین انسان و حیوان و چون مشترک است بین انسان وحیوان باید بگوییم داخل در علم پزشکی نیست! چرا نیست؟ چون مختص انسان نیست! آیا می شود چنین حرفی را زد؟ خیر نمیشود. چون اختصاص به انسان ندارد علم پزشکی نیست! پس علم پزشکی چی هست؟ فقط آن سری از بیماری هایی است که مخصوص انسان است! این که نمیشود! چون علم پزشکی را اینقدر محدود کنی، مسائل علم را نمیشود اینقدر محدود کرد.(این مثال برای اعم بود)

یا مثلاً فرض کنید در رشته دامپزشکی می‌آیند بیماری های پرندگان را مطرح میکنند، پس تمام گزاه هایی که مربوط به بیماری پرندگان است باید بگوییم ربطی به دامپزشکی ندارد، چرا ندارد؟ چون این ها بیماری های حیوان که نیست و بیماری یک نوع از حیوانات است و مساوی نیست با موضوع و بلکه اخص است از موضوع(مثال برای اخص) و آنچه اخص از موضوع است را از علم خارج کنی و آنچه که اعم است را هم خارج کنی، خب هیچی از علم باقی نمی‌ماند و بیشتر مباحث ها اشتراکات دارند با مابقی موضوعات.

مثلاً در گیاه شناسی بیاییم فقط قضایایی را مطرح کنیم که برای همه گیاهان است و من نمیدانم که چند هزار گیاه داریم خب آیا همه این ها در گیاه شناسی مطرح میشوند و... پس بنابراین چون منطبق با وقایع خارجی نیست متأخرین گفته اند که تمام این عوارض، عوارض ذاتی هستند و فقط چه چیزهایی عوارض ذاتی نیستند؟ فقط عوارض مجازی ذاتی نیستند، و وصف موضوع نیستند و وصف چیز دیگری هستند و به صورت تعبیر مجازی بیان شده است و هر چه که حقیقت داشته باشد و مجاز نباشد داخل در علم میباشد، نتیجه این میشود که زمانی ما میگوییم: إنّ کلّ موضوع علم وهو الّذي یبحث فیه عن عوارضه الذاتيّة _ ذاتی در این تعریف در واقع ذاتی کلیّات خمس نیست و ذاتی باب برهان نیز نیست بلکه یک اصطلاح جدیدی است و یعنی آنچه که واسطه در عُروض نداشته باشد و واسطه در ثبوت و اثبات داشت هیچ اشکال ندارد و این نظر متأخرین است که دامنه علم، یک دامنه‌ی وسیعی میشود و واقعیت اینگونه است و تعریف ما بایستی با واقعیت تطابق داشته باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo