< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در تبدیل امتثال بود که مرحوم آخوند در امکان آن تفصیلی قائل شد. تفصیل بین اینکه فعل مکلف علت تامه تحقق غرض مولی باشد که تبدیل امتثال ممکن نیست وگرنه تبدیل امتثال ممکن است. گفتیم کلام ایشان مطلب تمامی است و اشکالات قوم به ایشان وارد نیست و گفتیم بعید نیست به حسب اثبات مقتضای اطلاق این است که تبدیل امتثال ممکن نیست به همان نکته ای که شهید صدر بیان کرد که فرمود چون امتثال موافقت امر است و امر اگر به جامع فعل واقع و غیر آن تعلق گرفته بعد از وقوع امر به تحصیل حاصل است و اگر به فردی دیگر تعلق گرفته خلف تعلق امر به طبیعی و صرف الوجود است. پس به حسب اثبات اگر قرینه نداشته باشیم تبدیل امتثال جایز نیست.

1- تبدیل امتثال

گفتیم در عدم صحت تبدیل امتثال فرقی بین اوامر نفسیه و ضمنیه نیست. همانطور که اوامر نفسی بعد از امتثال قابل تکرار نیست بلکه با موافقت امر ساقط می شود در امر غیری هم همینطور است. امر غیری بعد ازامتثال قابل تکرار نیست و فعل مجدد آن امتثال محسوب نمی شود خلاف آنچه که توهم می شود که امر غیری باید امتثال مجدد آن ممکن باشد چرا که وجود مستقلی از امر نفسی ندارد بلکه عین امر نفسی است و امر نفسی منحل به اجزا است یعنی امر به صلات امر به تکبیر و رکوع و ... است و از امر نفسی متولد نمی شود بلکه عین آن است و امر به مرکب عین امر به اجزاست نه اینکه وجود منحازی داشته باشد. در اینصورت با اتیان به جزء و عدم سقوط امر نفسی با بقای امر تبدیل امتثال جایز است. ولی گفتیم تبدیل امتثال امر غیری ممکن نیست. بعد از امتثال امر غیری به معنای وقوع صحیح در خارج، منفک از اجزا نیست. سرش این است که بعد از آنکه مکلف جزء را صحیحا محقق کرده است معنای صحت جزء صحت تأهلیه انضمام به بقیه اجزاست. اگر بناست هفت شوط طواف انجام دهد اگر شش شوط انجام داد صحت تأهلیه دارد که یک شوط به آن ضمیمه کند. حال اگر شش شوط انجام داد و می گوید به دل من نچسبید نمی تواند از آن اعراض کند. اعراض از عمل صحیح عمل را باطل نمی کند بله ممکن است اعراض به ضمیمه عملی موجب از بین رفتن صحت تأهلیه شود ولی این خروج از فرض است. فرض ما که امر غیری اقتضای اجزا دارد جایی است که صحت جزء باقی باشد والا اگر صحت جزء باطل شد مثل اینکه صورت را شست و موالات را رعایت نکرد جزء صلاحیت برای انضمام ندارد. جایی که عمل صالح برای انضمام به بقیه اجزاست مجرد اینکه عمل دلچسب نبود عمل سابق را باطل نمی کند. در همین فرض که شش شوط انجام داد ازآن اعراض کرد و وارد طواف دوم شد اولین شوط را که به عنوان شوط اول انجام داد طواف او تمام است هرچند به عنوان شوط اول قصد کرده بود ولی در صحت طواف قصد عناوین اعداد مقوم صحت طواف نیست مثلا شوط چهارم را به نیت پنجم انجام دهد بعد معلوم شود چهارم بوده باطل نمی شود حال که شوط هفتم را به نیت اول انجام داده طوافش صحیح است و چون طواف او صحیح است به خاطر صحت تأهلیه اجزای سابقه، باید نماز بخواند و اگر نخواند و طواف را ادامه داد همینکه وارد شوط دوم طواف جدید شد طواف اول باطل می شود چون زیاده در طواف است «من زاد فی طوافه فعلیه الاعاده» است. بلکه ممکن است طواف دوم هم هرچند هفت طواف انجام دهد باطل باشد چون طواف دوم که مبدأ شوط ثانی از طواف دوم است هرچند به هفت طواف ختم شود ولی شوط اولی که به نیت هفت طواف آورده است «زاد فی طوافه» است. امر اول تبدیل امتثال آن ممکن نیست اگر ممکن بود باید مبدأ طواف جدید باشد.

1.1- ثمرات جواز و عدم جواز تبدیل امتثال

عده ای از مسائل بر این مترتب می شود. مرحوم امام در مناسک فرموده «س- زنى با شوهرش كه يك دور طواف را انجام داده بود، نيت طواف كرد، و با او ادامه داد و بعد از شوط آخرِ مرد كه شوط ششم زن است، او به جاى اينكه يك شوط ديگر بياورد تا طوافش كامل شود، طواف را از سر گرفت، آيا طواف اول و دوم زن چگونه است؟

ج- احتياط آن است كه يك شوط ديگر به قصد احتياط به جا آورد كه مجموعاً چهارده شوط مى‌شود، و بعد از انجام نماز طواف، طواف و نماز را اعاده نمايد»[1] کلام ایشان مبتنی بر این است که بگوییم طواف اول صحت تأهلی آن محقق است و با اعراض از طواف اول صحت تأهلیه از بین نمی رود.

مرحوم سید در عروه می فرماید اگر شخصی موظف است که نائب در حج بگیرد این شخص دو نائب گرفت در این جا دو صورت دارد یکی اینکه احتیاطا دو نائب می گیرد که اگر یکی از آنها خراب کرد عمل نائب دیگر باقی بماند. بعد ایشان فرموده اگر علم به صحت حج هر دو را دارد می تواند هردو را نائب در حج کند و به عنوان حجه الاسلام صحیح است. این کلام ایشان همان امتثال دفعه واحده به فردین است. «(مسألة ۲۷): يجوز أن ينوب جماعة عن الميّت أو الحيّ في عام واحد في الحجّ المندوب تبرّعاً أو بالإجارة، بل يجوز ذلك في الواجب أيضاً، كما إذا كان على الميّت و الحيّ الّذي لا يتمكّن من المباشرة لعذر حجّان‌ مختلفان نوعاً كحجّة الإسلام و النذر، أو متّحدان من حيث النوع كحجّتين للنذر، فيجوز أن يستأجر أجيرين لهما في عام واحد، و كذا يجوز إذا كان أحدهما واجباً، و الآخر مستحبّاً، بل يجوز أن يستأجر أجيرين لحجّ واجب واحد كحجّة الإسلام في عام واحد احتياطاً، لاحتمال بطلان حجّ أحدهما، بل و كذا مع العلم بصحّة الحجّ من كلّ منهما، و كلاهما آت بالحجّ الواجب، و إن كان إحرام أحدهما قبل إحرام الآخر، فهو مثل ما إذا صلّى جماعة على الميّت في وقت واحد. و لا يضرّ سبق أحدهما بوجوب الآخر، فإنّ الذمّة مشغولة ما لم يتمّ العمل، فيصحّ قصد الوجوب من كلّ منهما و لو كان أحدهما أسبق شروعا»[2]

مرحوم خویی در تعلیقه بر کلام ایشان فرموده است «هذا إذا كان إتمام أعمال الحجّ منهما في زمان واحد و أمّا إذا كان قد سبق أحدهما بالإتمام كان هو حجة الإسلام و كذا الحكم في الصلاة عن الميّت»

مرحوم امام در تعلیقه فرموده اند «لكنّهما يراعيان التقارن في الختم» یعنی مراعات کنند که با هم تمام کنند. ولی این نیاز نیست و اگر باهم تمام نکردند مرحوم خویی فرمود اولی صحیح است و دومی خارج می شود. بله اگر بخواهد امتثال دفعی باشد به نحو مجموع باید با هم تمام کنند.

مرحوم آقا ضیاء ذیل کلام سید فرموده «فيكون حينئذٍ من قبيل امتثال الطبيعة بفردين دفعة» مرحوم آقاضیاء تعلیقه ای دیگر دارد که فرمود «ما دام كان في تحصيل الفراغ متقاربين و إلّا فيلغو المتأخّر فتجي‌ء فيه شبهة سفهيّة المعاملة» این کلام صحیح نیست و به نظر منظور ایشان «متقارنین» بوده است. اگر به ظاهر این کلام بخواهیم أخذ کنیم ضابطه جدیدی می شود که عبارتست از اینکه تبدیل امتثال جایز نیست مگر اینکه متباعد در ختم عمل باشد و اگر متقارب باشد مانعی ندارد. این کلام صحیح نیست و همان کلام مرحوم خویی است و باید «متقارنین» باشد.

این منافات با ضابطه ای که گفتیم – امتثال امر غیری موجب می شود تبدیل امتثال ممکن نباشد- ندارد ممکن است گفته شود لازمه اش این است که این دو نائب که در حال انجام دو حج هستند نه فقط در جزء اخیر متقارن در عمل باشند بلکه از اول عمل باید همراه باشند تا امتثال واحد محقق شود. می گوییم این کلام صحیح نیست ضمن اینکه می گوییم امتثال امر غیری موجب می شود تبدیل امتثال ممکن نباشد لکن اگر فرض کردید اولین نائب متلبس به احرام شد ممکن است اشکال شود به اینکه نباید احرام نائب دوم منعقد شود چون امر غیری امتثالش ممکن نیست می گوییم احرام اول وقتی جا برای احرام دوم باقی نمی گذارد که امر اولی در نهایت ساقط شود به بقای صحت تأهلیه جزئی که انجام داده است. اگر نائب ثانی زودتر حج را به پایان برد امر نفسی امتثال شد و فعل دیگری امتثال بعد از امتثال است و صحت تأهلیه جزء اولی هم منتفی شد. این استثناء از قاعده ما نیست. هرگاه امر نفسی امتثالش به فعل ثانی محقق شد به اینکه شخصی که متأخرا محرم شد آخرین افعال حج را از شخصی که زودتر محرم شده انجام دهد همان است که در کلام مرحوم خویی آمد که اگر با هم تمام می کردند که امتثال دفعی بود و اگر با فاصله بود کسی که زودتر تمام کند، امر نفسی را ساقط کرده است و فعل دیگری امتثال بعد از امتثال است این مورد از تطبیقات همان قاعده است و امتثال امر غیری مجالی برای تبدیل امتثال باقی نمی گذارد در جایی که امر غیری صحت تأهلی اش محفوظ باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo