< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در تکالیف در دوران امر بین این است که آیا متعلق امر خصوص حصه ای است که متعلق اراده مکلف قرار می گیرد و مکلف در انجام آن مختار است یا دلیل حکم نسبت به امر غیر اختیاری اطلاق دارد. بحث در دو مقام است یکی مقتضای اطلاق و دیگری مقتضای اصل عملی.

1- مقتضای اصل لفظی نسبت به تعبدیت به معنای امر اختیاری

مراد از این بحث این است که اگر امر به شی ای تعلق گرفت مقتضای قاعده تعین فعل ارادی است به نحوی که فعل غیر ارادی کافی برای سقوط امر نیست یا اینکه برای سقوط امر کافی است فعل مکلف هرچند ارادی نباشد.

بحث در این مسأله و تعبدیت به معنای ارادی بودن، بعد از فراغ از انتساب فعل به مکلف است و یکی از ممیزات این مسأله از مسأله سابق همین نکته است که در مسأله سابق دوران امر بین عبادت به معنای آنچه مشروط به مباشرت است این بود که آیا فعل غیر، مکفی از مأمور به است یا نه؟ بعد از آن که فعل منتسب به مکلف در مسأله سابق نبود و گفته می شد در مثل تبرع غیر، آیا فعل غیر کافی است یا نه؟

بحث در مسأله سابق در دو حیثیت بود یکی اینکه آیا در کفایت انجام فعل، انتساب شرط است یا نه(در فعل تبرعی)؟دیگر اینکه بعد از انتساب، مباشرت شرط است یا نه(در فعل تسبیبی)؟ بحث بعد از فرض عدم انتساب است اما بحث در این مسأله بعد از فرض انتساب است لکن ارادی مکلف نیست.

مثال این مسأله این است که دفن میت واجب است، شخصی زمینش را شخم می زند و به این وسیله میتی مدفون شد، اگر گفتیم فعل ارادی مشمول تکلیف است این میت را باید از خاک بیرون بیاورد و دوباره دفن کند. اشکال نشود غرض صرف موارات است و مثلا اگر سیل میت را پوشاند کافی است؟ به همین خاطر می گوییم اینطور نیست باید او را دوباره دفن کرد. اینکه می گویند عمل توصلی است یعنی مشروط به قصد قربت نیست نه اینکه وقوع آن به هر نحو باشد کافی است هرچند منتسب به مکلف نباشد. اینکه می گویند لباس حتی با باد در آب افتاد پاک می شود به خاطر دلیل خاص است نه از باب امتثال.

اگر شارع بگوید «اغسل ثوبک» و باد لباس را در آب انداخت اینطور نیست که امتثال امر شده و مأمور به توصلی واقع شده است بلکه در حقیقت تکلیف مشروط به عدم وقوع انغسال است و الا مقتضای امر به فعل این است که خود شخص انجام دهد چون مأموربه دفن کردن،شخص مکلف است نه وقوع موارات به نحوی که اتفاق بیفتد. از جمله مثال های متعارف این مسأله این است که اگر در رکعت سوم شروع به فاتحه کردید در حالی که عادت شما این بود که در رکعت سوم تسبیحات بخوانید، ولی غفلتا حمد بخواند یا در رکوع تسبیحات سجده را می خواند بنابر عدم کفایت مطلق ذکر، آیا این موارد کافی است یا باید تسبیحات بگوید و یا ذکر رکوع را بگوید.

آیا مقتضای قاعده کفایت فعل غیر ارادی است یا اینکه مقتضای قاعده تعین فعل ارادی و عدم کفایت فعل غیر ارادی است.

2- مقتضای اطلاق در شک در عبادیت در کلام مرحوم نائینی

مرحوم نائینی[1] در مقام فرموده است مقتضای اطلاق، تعین فعل ارادی است و فعل غیر ارادی کافی نیست. ایشان به دو وجه استدلال کرده است. وجه اولی که ایشان استدلال کرده استدلال به عقل است و وجه دوم استدلال به دلیل لفظی است.

وجه اول این است که ایشان تمهیدا فرموده خیال نکنید عدم کفایت فعل غیر ارادی از ناحیه قصور ماده و نه از ناحیه هیئت است به این توضیح که ایشان فرموده خیال نکنید ماده قرائت اختصاص دارد به صدور اختیاری. شخص اگر در خواب هم بخواند صدق قرائت می کند مثل اتلاف کردن که در خواب هم باشد صادق است پس از ناحیه ماده اختصاص ندارد مطلوب به خصوص فعل اختیاری و از ناحیه هیئات نیست در حالی که افعال سجایا در آن فعل ارادی است مثل بخل ورزید وصبر کرد و دانست. ایشان فرموده مقتضای تعلق امر به شی ای این است که آن چیزی که مطلوب است عقلا، فعل اختیاری است چون عقل صالح نمی داند فعل غیر اختیاری متعلق طلب قرار گیرد.

به عبارت دیگر شرط است در اندراج مورد در متعلق امر، حسن فاعلی. ایشان دو حسن فاعلی ذکر کرده یکی اینجا یکی در مسأله بعد که با هم فرق دارند. حسن فاعلی که اینجا فرموده مرادش فعل ارادی است. حسن یعنی فعل ارادی و اختیاری. اگر مادر در خواب بچه اش را بکشد فعل او قبیح نیست. ایشان فرموده متعلق تکالیف عقلا مشروط است به اینکه ارادی باشد و متصف به حسن فاعلی باشد. یعنی امر به شی ای تعلق می گیرد که صدور آن فعل موصوف به حسن شود. کسی که می خواست تسبیح بخواند و حمد خواند فعل او ارادی به این معنا نیست و این شخص غفلت داشت از اینکه حمد بخواند.

متعلق امر خصوص حصه فعل ارادی است یعنی فعلی که متصف به حسن فاعلی می شود. اگر امر اقتضا کرد تعلق به شی خاصی را اطلاق امر اقتضا می کند که وجوب تعینی باشد و مطلق باشد. اگر عقل حاکم باشد به عدم صحت تکلیف به حصه غیر مقدوره، نتیجه اش این می شود که امر به حصه مقدوره تعلق گرفته و غیر ارادی بودن از حصص، متعلق امر نیست.

2.1- اشکال مرحوم خویی به مرحوم نائینی و رد اشکال مرحوم خویی

مرحوم خویی به ایشان اشکال کرده به اینکه لازمه کلام شما این است که واجبات ما منحصر در تعبدی شود چون مقتضای اطلاق این است که فعل باید حسن فاعلی داشته باشد یعنی باید به نحو عبادی واقع شود. اما این اشکال وارد نیست. ایشان خلط بین دو حسن فاعلی کرده است. حسن فاعلی که مرحوم نائینی اینجا فرمود عبارت بود از فعل ارادی نه فعل عبادی، و فعل توصلی نیز ارادی است و متصف به حسن فاعلی. اتصاف به حسن غیر از اتصاف به قرب است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo