< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

گفتیم اگر بناباشد با یک امر عبادیت عمل قابل تصویر نبود، با دو امر هم قابل تصویر نیست بلکه باید سه امر داشته باشیم.

نظر استاد در مسأله تصحیح قصد قربت با اوامر متعدد

اگر مراد از عبادیت عمل، تمشی قصد قربت باشد، تمشی قصد قربت با یک امر هم شکل می گیرد منظور از تمشی قصد قربت، امکان قصد قربت است. امکان قصد قربت مانند قصد قربت در امور توصلی این است که با همان امر توصلی می توان قصد قربت کرد. معنای امر توصلی این است که عمل مشروط به قصد قربت نیست اما قصد قربت در مورد آن نه تنها منعی ندارد بلکه مطلوب است. پس اگر منظور از عبادیت، امکان تقرب باشد، با یک امر نیز محقق می شود.

اگر مراد از مشروط بودن عمل به قصد تقرب، صرف مشروط بودن عمل به قصد تقرب باشد، قصد تقرب با هر امری که باشد شکل می گیرد چه یک امر باشد و چه دو امر که امر اول به ذات عمل و امر دوم مشروط می کند؛ اما مشروط می کند به این معنا نیست که امر اول را مشروط کند بلکه دعوت به قصد قربت می کند اما دعوت به قصد قربت که می کند اینطور نیست که عمل مشروط قرار گیرد بلکه از قبیل واجب در واجب می شود. امر اول دعوت به عمل می کند و امر دوم دعوت به قصد تقرب به امر اول می کند. اما قصد تقرب به امر اول قصد تقرب به امر عبادی نیست. اگر بناباشد عمل به نحو مشروط باشد، مشروط به قصد تقرب به امر توصلی است. قصد تقرب به امری که متعلق آن مقید به قصد قربت نیست. این با دو امر شکل می گیرد یعنی یک امر به صلات از تکبیر تا تسلیم تعلق می گیرد و امر دوم می گوید این صلات را به قصد امری که تعلق گرفته به صلات از تکبیر تا تسلیم بیاور و به این معنا نیست که صلات و قصد تقرب را به قصد امر بیاور بلکه به این معناست که ماعدای قصد امر را به قصد امر بیاورید. اینجا وجوب تقرب به امر توصلی است در حالی که مکلف وقتی که می خواهد عمل را به قصد امر بیاورد لامحاله این عمل را باید به قصد آن امر فعلی که به او متوجه شده است بیاورد. مقصود کسی که عمل عبادی را انجام می دهد این است که به قصد امری که مشروط به قصد قربت است را امتثال می کند. اگر بخواهید قصد تقرب به امر عبادی از شما صادر شود باید سه امر باشد. امر اولی که به ذات عمل تعلق گرفت، عبادی نبود چون امر عبادی یعنی امری که متعلق آن مشروط به قصد قربت است. امر دوم عبادی است چون متعلق آن قصد امر است اما اگر بخواهد این امر دعوت به قصد تقرب به خودش کند، محذور أخذ قصد امر در متعلق امر می آید. مدعای مرحوم آخوند و نائینی این است که امر دوم دعوت به قصد تقرب به امر اول می کند. اگر مکلف بخواهد قصد تقرب کند به امر عبادی که متعلق آن مشتمل بر قصد قربت است باید امر سومی باشد که دعوت کند به قصد تقرب به امر دوم نه آن چیزی که در کلام مرحوم آخوند و نائینی آمده که دعوت کند به قصد تقرب به امر اول. آن چیزی که شرطیت را درست می کند، امر سوم است وگرنه امر دوم شرطیت قصد امر توصلی درست می کند. امر دوم می گوید عمل مشروط به قصد امر توصلی است. منظور ما از امر توصلی، امر به ذات عمل است در مقابل امر متعلق به عمل با قصد امر. پس نیاز به سه امر داریم. امر سوم می گوید نماز را به قصد امتثال امر دوم انجام دهید و امر دوم می گوید صلات را با قصد امر انجام دهید. امر سوم دعوت به امتثال امر عبادی می کند. امر سوم عمل را مشروط به قصد امر عبادی قرار می دهد چون آن چیزی که امر عبادی است امر دوم است.

امر اول صالح برای مقربیت نیست که بخواهد امر دوم دعوت به محرکیت آن کند چون امری صالح برای مقربیت است که حاکی از مطلوب مولی باشد. مطلوب مولی ذات عمل نیست بلکه صلات به قصد قربت است. حتی مثل مرحوم نایئنی که خواسته اند عبادیت را با دو امر درست کنند قبول دارند که دو امر حاکی از دو ملاک مستقل نیست بلکه یک ملاک است. مولی یک ملاک دارد ولی نمی تواند آن را با یک امر بیان کند بلکه با دو امر دعوت به آن ملاک واحد می کند. اگر بناباشد امر نفسی نباشد، قصد قربت ممکن نیست. اشکال نکنید که امر ضمنی هم امر است زیرا می گوییم امر ضمنی تفصیل همان امر نفسی است. امر نفسی می تواند تقرب ساز باشد که همان امر دوم است که قصد تقرب را درست می کند. امر ثانی دعوت به قصد تقرب به امر اول کرد و امر اول ممکن نبود مقرب باشد چون به ذات عمل تعلق گرفته بود و ذات عمل محبوبیت و ملاک نداشت. صحیح است که امر متعلق به ذات عمل امر ضمنی نیست اما در حکم امر ضمنی است، چون وقتی که عمل مشروط به عبادیت است یعنی ذات عمل مطلوب مولی نیست. وقتی عمل عبادت شد، ذات عمل بدون قصد قربت مطلوب نیست در نیتجه امر متعلق به ذات عمل، چطور می خواهد مقرب باشد. ملاک عبادیت این است که یا مأمور به را انجام دهید یا مطلوب بدون امر اما اگر بخواهید به مأمور به قصد تقرب کنید باید بماهومطلوب قصد تقرب کنید والا صرف مأمور به بودن موضوعیت ندارد.

امر دعوت به مطلوب می کند قصد قربت اگر بخواهد شکل بگیرد باید با آن چیزی که دعوت به مطلوب می کند قصد قربت کرد. امر اول که دعوت به مطلوب نمی کند بلکه دعوت به جزء مطلوب می کند یعنی ذات عمل. امر دوم که شما را دعوت می کند به انجام عمل به قصد انجام امر اول که امر اول متعلقش فی حد نفسه مطلوبیتی ندارد که بخواهد شما را وادار کند به عمل عبادی. پس اگر بخواهد عبادتی شکل بگیرد باید سه امر بیاورد چون با امر دوم عبادیت شکل می گیرد و امر سوم دعوت به عبادت می کند. امر اول دعوت به ذات عمل می کند و امر دوم اشتراط عمل به قصد قربت را شکل می دهد و امر سوم دعوت به عملی که مشروط به قصد قربت است می کند.

کلام بعضی از علما در تأیید کلام استاد

شیخ حسین حلی در مقام فرموده است«قد يقال: إنه غير ممكن. أما الأمر الأوّل، فلأن متعلقه هو ذات‌ الفعل و لا ريب في خلوّه بذاته عن المصلحة، فلا يكون قابلا لتعلق الأمر به، و لا يكون الأمر به إلّا صوريا لمجرد فتح الطريق للأمر الثاني، و مع فرض كون الأمر الأوّل‌ صوريا لا يكون قابلا للتقرب‌ فكيف يأمر ثانيا بأن يؤتى بمتعلقه بداعي التقرب. و أما الأمر الثاني فلأن متعلقه من مقولة الارادة و هي غير اختيارية»[1]

مرحوم حکیم در مقام فرموده است«مضافا إلى أن الأمر الأول‌ لما لم يكن وافيا بغرض المولى- بالفرض- فقصد امتثاله لا يكون مقربا، إلّا بلحاظ ما سبق في الجهة الاولى من إمكان التقرب‌ بقصد بعض ما يحصل الغرض أو مقتضيه في ظرف تمامية العلة له، و هو لو تم اقتضى الاكتفاء مع وحدة الأمر بقصد مقتضي الامتثال و موافقة الأمر الضمني الوارد على ذات العبادة، الذي سبق منا أنه معه لا يتم ما ذكره (قدس سره) في وجه امتناع تقييد متعلق الأمر مع وحدته.و من هنا كان الظاهر عدم تمامية ما ذكره (قدس سره) من ابتناء التعبدي على متمم الجعل و تعدد الأمر. فلاحظ»[2]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo