< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما منتهی شد به دلالت جمل خبریه بر انشاء و طلب وبعث که نظیر این بحث در نهی نیز جاری است.

1- استعمال جمل خبریه در مقام انشاء

مرحوم آخوند متعرض چند مطلب در این بحث شده است. مطلب اول استعمال جمل خبریه در مقام انشاء است. جهت دیگر بحث دلالت این جمل بر وجوب است. مرحله سوم منشأ دلالت بر وجوب است. مرحوم آخوند مفروغ عنه گرفته که این جمل در مقام حکایت استعمال نشده بلکه در مقام انشاء استعمال شده است. تصویر کیفیت استعمال این جمل در انشاء را ذیل بحث دلالت بر وجوب مطرح می کند. ایشان می فرماید این جمل دال بر وجوب است و دلالت آنها بر وجوب آکد از دلالت امر بر وجوب است. هر چند می گوییم این جمل دال بر وجوب است، و هر چند وضع آنها برای اخبار است و استعمال آنها در مقام انشاء در غیر موضوع له است ولی مدلول این جمل به حسب مدلول استعمالی همان است که در مقام اخبار استعمال شود. معنای استعمالی جمل خبریه مغایر با معنای استعمالی این جمل در مقام اخبار نیست. ایشان بحث داعی را اینجا مطرح می کند و می خواهد بگوید مدلول استعمالی این جمل اخبار است گرچه از این جمل انشاء فهمیده می شود. هر چند اگر بناباشد جمل خبریه در مقام انشاء استعمال شود، می تواند مجاز باشد لکن نه از باب استعمال لفظ در غیر ماوضع له بلکه از باب استعمال لفظ بغیر وض وضع یا موضوع له جمل خبریه مقید است به اینکه به داعی حکایت از وقوع خارجی استعمال شود. استعمال جمل خبریه و حکایت از تحقق به داعی بعث و تحریک، استعمال بدون وضع است و مجاز است. اما این استعمال لفظ فی غیر ماوضع له نیست که مستعمل فیه معنایی مغایر با مستعمل فیه در مقام استعمال این جمل در مقام اخبار باشد یعنی اگر این جمل در مقام انشاء استعمال شود یا شرط وضع را ندارد یا شرط موضوع له را ندارد ولی اینطور نیست که وقوع خارجی در مقام انشاء طلب مدلول استعمالی جمل خبریه باشد یعنی مفاد «اعاد الصلوه» به حسب مدلول استعمالی مانند «أعد» باشد. مفهوم استعمالی أعاد، «أطلب» نیست هرچند «أطلب» مدلول است اما نه از باب اینکه مستعمل فیه باشد بلکه از باب اینکه قید موضوع له است. بیان شد که قیود موضوع له داخل مستعمل فیه نیست. آنچه داخل مستعمل فیه است اجزاء معناست نه قیود موضوع له. به همین خاطر گفتیم شرط طهارت که قید وضع صلات است و استعمال صلات بدون طهارت – بنابر وضع للصحیح – مجاز است، معنایش این نیست که صلات مستعمل در طهارت شده باشد. صلات در ذات صلات استعمال می شود لکن ذات مقید و نه ذات و قید. فرق است بین استعمال صلات در رکوع و سجود و .... و استعمال صلات در طهارت.مرحوم آخوند می فرماید موضوع له جمل خبریه در مقام انشاء، به لحاظ استعمال، فرقی با مستعمل فیه جملات خبریه در مقام اخبار ندارد. مستعمل فیه در هر دو وقوع و تحقق است ولی داعی در جملات خبریه در مقام اخبار، وقوع و حکایت در خارج است ولی داعی در جملات خبریه در مقام انشاء، طلب فعل است.مرحوم خویی همان اشکالی را که در بحث قبل بود تکرار کرده و فرموده معنای انشاء و اخبار متعدد است نه اینکه یک معنا با دو داعی وجود داشته باشد. اخبار و انشاء متباین اند و جامع ندارند. بعد مرحوم آخوند می فرماید حال که معلوم شد معنای استعمالی در جملات خبریه در مقام انشاء مانند جملات خبریه در مقام اخبار است، اشکالی مطرح می شود که محصل اشکال این است که بنابر نظر شما اگر مستعمل فیه در جمله خبریه مانند جمله انشائیه باشد، در جایی که شارع بگوید «من زاد فی صلاته أعاد» و شخص در خارج نماز را اعاده نکند کذب لازم می آید چرا که مستعمل فیه جمل خبریه بنابر نظر شما وقوع در خارج است که اینجا محقق نشده است. ایشان در جواب می فرماید وقتی کذب لازم می آید که داعی حکایت از تحقق در خارج باشد اما اگر داعی عدم رضایت به ترک باشد، کذب لازم نمی آید. مثلا در «زید کثیر الرماد» زید کریم باشد ولی خاکستر در خانه نداشته باشد، کذبی اتفاق نیفتاده هر چند معنای استعمالی در خارج محقق نشده ولی ملاک در صدق و کذب معنای استعمالی نیست. ملاک در صدق و کذب مدلول تفهیمی نهایی است. ایشان می فرماید این جمل دال بر وجوب هستند چون آن چیزی که مناسب با معنای حقیقی این جمل – که حکایت است – می باشد انشاء وجوب است. معنای حقیقی این جمل اخبار است یعنی اگر در مقام انشاء استعمال شد، مجاز است و انشاء، داعی است. وقتی جمل خبریه در معنای مجازی به کار رفت از بین معانی مجازی، این جمل با وجوب مناسبت دارد. علت آکد بودن این جمل بر وجوب نسبت به صیغه امر این است که وقتی شارع حکایت می کند و می گوید «أعاد» اعاده کردن را مفروغ عنه گرفته است. نکته دلالت جمل خبریه بر وجوب، مناسبت معنای حقیقی که وقوع است با معنای مجازی که طلب وقوع است.

ایشان فرموده است «هل الجمل الخبرية التي تستعمل في مقام الطلب‌ و البعث مثل يغتسل و يتوضأ و يعيد ظاهرة في الوجوب أو لا لتعدد المجازات فيها و ليس الوجوب بأقواها بعد تعذر حملها على معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحكاية عن وقوعها.

الظاهر الأول بل تكون أظهر من الصيغة و لكنه لا يخفى أنه ليست الجمل الخبرية الواقعة في ذلك المقام أي الطلب مستعملة في غير معناها بل تكون مستعملة فيه إلا أنه ليس بداعي الإعلام بل بداعي البعث بنحو آكد حيث إنه أخبر بوقوع مطلوبه في مقام طلبه إظهارا بأنه لا يرضى إلا بوقوعه فيكون آكد في البعث من الصيغة كما هو الحال في الصيغ الإنشائية على ما عرفت من أنها أبدا تستعمل في معانيها الإيقاعية لكن بدواعي أخر كما مر.لا يقال كيف و يلزم الكذب كثيرا لكثرة عدم وقوع المطلوب كذلك في الخارج تعالى الله و أولياؤه عن ذلك علوا كبيرا.

فإنه يقال إنما يلزم الكذب إذا أتى بها بداعي الإخبار و الإعلام لا لداعي البعث كيف و إلا يلزم الكذب في غالب الكنايات فمثل زيد كثير الرماد أو مهزول الفصيل لا يكون كذبا إذا قيل كناية عن جوده و لو لم يكن له رماد أو فصيل أصلا و إنما يكون كذبا إذا لم يكن بجواد ف يكون الطلب بالخبر في مقام التأكيد أبلغ فإنه مقال بمقتضى الحال هذا مع أنه إذا أتى بها في مقام البيان فمقدمات الحكمة مقتضية لحملها على الوجوب فإن تلك النكتة إن لم تكن موجبة لظهورها فيه فلا أقل من كونها موجبة لتعينه من بين محتملات ما هو بصدده فإن شدة مناسبة الإخبار بالوقوع مع الوجوب موجبة لتعين إرادته إذا كان بصدد البيان مع عدم نصب قرينة خاصة على غيره فافهم»[1]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo