< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ماده امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما منتهی شد به مسأله طلب و اراده در کلام مرحوم آخوند که اصل مطلب را از کلام ایشان تقریر کردیم. فقط یک اضافه ای در کلام ایشان در بحث تجری است که آن را اضافه می کنیم.

1- طلب و اراده

محصل کلام این بود که در بحث اوامر برای توجیه اوامر امتحانی و تکلیف عصات وکفار، اشاعره بحث را توجیه کرده بودند به اینکه صفتی ورای اراده به نام طلب نفسی داریم. مرحوم آخوند فرمود ما در نفس، غیر از اراده حقیقیه و اراده انشائیه ای که در نفس مفروض است، امری به نام طلب نفسی نداریم وجدانا، در نتیجه قول اشاعره خلاف وجدان است؛ هرچند اطلاق اراده منصرف به اراده حقیقیه است و طلب انصراف به طلب انشائی دارد. بعد ایشان فرمود اگر اراده انشائیه ای که مولا در موارد تکالیف دارد با اراده تکوینیه او موافقت داشته باشد(مرحوم آخوند سه امر را ملتزم شده: اراده حقیقه و اراده انشائیه و اراده تکوینیه) عبد ناچار از طاعت است (به معنای جبر نیست بلکه به معنای اینکه آن فعل به اختیار مکلف محقق می شود) و اگر تطابق نداشت، عصیان و کفر محقق می شود. شبهه جبر در اینجا تولید می شود که مرحوم آخوند فرمود اگر تطابق اراده تکوینیه و تشریعیه باشد طاعت محقق می شود و اگر مخالفت داشته باشند عصیان بوجود می آید، و مرحوم آخوند فرمود چون انجام طاعت به اختیار عبد است و همینطور تحقق عصیان، در نتیجه جبری به وجود نمی آید. چون اراده تکوینیه خدا تعلق گرفته که کافر با اختیار خودش طاعت یا عصیان را برگزیند، در نتیجه جبری وجود ندارد و شبهه جبر با این بیان رفع شد. ممکن است به مرحوم آخوند اشکال شود چطور شخص عاصی عصیان را انتخاب می کند و شخص مؤمن ایمان را، در حالی که نسبت عصیان و اطاعت به عاصی واحد بود همینطور نسبت ایمان و کفر به مؤمن، مرحوم آخوند فرمود اینکه عاصی عصیان را انتخاب می کند و مؤمن ایمان را، به خاطر اراده الهی نیست تا منجر به جبر شود. خدا فاعل مختار آفرید، مرجح اختیار او، اراده خدا نیست تا جبر شود بلکه مرجح آن طینت است. آنچه موجب می شود مطیع اطاعت را انتخاب کند طینت پاک اوست و آنچه موجب می شود که عاصی عصیان را انتخاب کند، طینت خبیث اوست ولی تأثیر طینت در این اختیار به نحو داعی است.بعد مرحوم آخوند فرمود اگر طینت خوب و بد منشأ برای فعل خوب و بد است، بعث رسل برای چیست؟ ایشان فرمود در سایه تکالیف و دعوت رسل، نفوس تحت تأثیر طینت خوب و بد خود قرار می گیرند.

2- کیفیت تعلق قصد به اختیار

ایشان در پایان کلام بحث استحقاق عقاب و ثواب را در مورد عصیان و اطاعت متعرض شده است. مشابه این کلام را در بحث تجری مطرح کرده است و اختیار را در آنجا به نحو روشن تری توجیه کرده است. ایشان آنجا اشکالی مطرح کرده است به اینکه اگر قصد و عزم از مبادی اختیار است ولی خودش اختیاری نیست - وگرنه مستلزم تسلسل است- پس چگونه قصد به اختیار محقق می شود؟ ایشان دو جواب داده یکی اینکه برخی از مبادی قصد و اختیار، اختیاری هستند پس علاوه بر اینکه قصد به فعل اختیاری تعلق می گیرد، خود قصد نیز با اختیار و اراده شکل می گیرد چون برخی از مبادی آن اختیاری است. بعد فرموده است نسبت به مواردی که اراده مسبوق به مقدمه اختیاریه و قصد نیست، همانجا نیز جبری نیست زیرا حسن مؤاخذه وصحت عقوبت که مترتب بر فعل عبد است، از تبعات بعدی است که برای عبد به سبب فعل اختیای حاصل می شود. یعنی اراده کفر و معصیت، متعلق اراده نیست هرچند در برخی از موارد خود اراده متعلق اراده است. عقوبت مترتب بر بعد عبد از مولی است که این بعد حاصل از معصیت است در موارد عصیان، و حاصل از تجری است در موارد تجری، به سبب فعل متعلق قصد. یعنی در حقیقت عقوبت و استحقاق عقاب مربوط به قصد نیست چون قصد در این موارد متعلق قصد دیگر قرار نمی گیرد و استحقاق عقوبت باید مربوط به امری که متعلق قصد قرار می گیرد. یعنی حتما باید عقاب و ثواب مربوط به فعلی باشد که متعلق اختیار است و متعلق اختیار کفر، معصیت است و خود اراده کفر و معصیت متعلق قصد نیست. پس عقوبت مربوط به اراده وقصد نیست چون فرض این است که به اراده، اراده تعلق نمی گیرد. اما عقوبت مربوط به فعل اختیاری است یعنی فعلی که اراده به آن تعلق می گیرد که ارادی و اختیاری است.

ایشان فرموده است «إن قلت إذا لم يكن الفعل كذلك فلا وجه لاستحقاق العقوبة على مخالفة القطع و هل كان العقاب عليها إلا عقابا على ما ليس بالاختيار.

قلت العقاب إنما يكون على قصد العصيان و العزم على الطغيان لا على الفعل الصادر بهذا العنوان بلا اختيار.إن قلت إن القصد و العزم إنما يكون من مبادي الاختيار و هي ليست باختيارية و إلا لتسلسل.

قلت مضافا إلى أن الاختيار و إن لم يكن بالاختيار إلا أن بعض مباديه غالبا يكون وجوده بالاختيار للتمكن من عدمه بالتأمل فيما يترتب على ما عزم عليه‌ من تبعة العقوبة و اللوم و المذمة يمكن أن يقال إن حسن المؤاخذة و العقوبة إنما يكون من تبعة بعده عن سيده ب تجريه عليه كما كان من تبعته ب العصيان في صورة المصادفة فكما أنه يوجب البعد عنه كذلك لا غرو في أن يوجب حسن العقوبة فإنه و إن لم يكن باختياره إلا أنه بسوء سريرته و خبث باطنه بحسب نقصانه و اقتضاء استعداده ذاتا و إمكانه و إذا انتهى الأمر إليه يرتفع الإشكال و ينقطع السؤال بلم فإن الذاتيات ضروري الثبوت للذات»[1]

ایشان در پاورقی فرموده است «كيف لا؟ و كانت المعصية الموجبة لاستحقاق العقوبة غير اختياريّة، فإنّها هي‌ المخالفة العمديّة، و هي لا تكون بالاختيار، ضرورة أنّ العمد إليها ليس باختياريّ، و إنّما تكون نفس المخالفة اختياريّة، و هي غير موجبة للاستحقاق، و إنّما الموجبة له هي العمديّة منها، كما لا يخفى على اولي النهى‌»[2]

ایشان می فرماید معصیت مخالفت اختیاری است و عقوبت مربوط به مخالفت اختیاریه است که به فعل محقق می شود وگرنه نفس مخالفت با قطع نظر از اختیار، منشأ استحقاق عقوبت نیست مخالفت اختیاریه منشأ استحقاق عقوبت است نه نفس مخالفت پس در معصیت نیز استحقاق عقوبت بر مخالفت اختیاریه است نه بر اختیار مخالفت. پس مخالفتی که اختیاری باشد، موجب استحقاق عقاب می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo