< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

1400/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در روایات اعاده صلات به صورت جماعت بود که در برخی از روایات این مسأله آمده است که آیا این از موارد تبدیل امتثال است یا نه؟ گفتیم روایات پنج طایفه است. بحث منتهی شد به طایفه چهارم. سه طایفه اول مربوط به تکرار عمل بود نه تبدیل امتثال و تکرار عمل غیر از تبدیل امتثال است. بحث در طایفه رابعه در دو روایت بود یکی صحیحه هشام و دیگری صحیحه حفص بن بختری بود.

1- طایفه چهارم از روایات دال بر تبدیل امتثال

در روایت آمده بود «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي‌ الرَّجُلِ‌ يُصَلِّي‌ الصَّلَاةَ وَحْدَهُ‌ ثُمَ‌ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ‌ يُصَلِّي‌ مَعَهُمْ‌ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَة»[1] عبارت «ویجعل الفریضه» این طایفه را از دیگر روایات جدا می کند و گفته می شود که مفاد این روایت تبدیل امتثال است. گفتیم در این طایفه چند احتمال وجود دارد که با برخی از این احتمالات تبدیل امتثال شکل نمی گیرد. بحث در احتمالات بود. احتمال اول این بود که مفروض در این طایفه برخورد به صلات در اثناء صلات فرادی بود. در این صورت مفاد روایت بحث تبدیل امتثال نخواهد بود بلکه ابطال عمل سابق قبل از فراغ از آن است. این احتمال محکی از شیخ طوسی است. گفتیم احتمال بعیدی نیست هرچند شهید صدر مناقشه کرده بود و آن را دفع کردیم. در پایان گفتیم ممکن است در اشکال به مرحوم شیخ این جهت مطرح شود که روایت گرچه فرض برخورد به صلات جماعت در اثناء صلات فرادی را دلالت کند اما به نحو تعین نیست بلکه روایت اطلاق دارد نسبت به کسی که از نمازش فارغ شود کما اینکه اطلاق روایت فرض برخورد به صلات جماعت را در اثناء صلات فرادی شامل باشد و با فرض اطلاق روایت بحث دلالت روایت بر مسأله تبدیل امتثال عود می کند چون ابطال این احتمال منوط بود به اینکه فرض روایت برخورد به صلات جماعت در اثناء و قبل از فراغ از نماز فردای باشد که در این صورت روایت اجنبی از تبدیل امتثال است. ولی اگر روایت شامل این فرض و فرض فراغ از صلات فرادی شود احتمال دلالت بر تبدیل امتثال عود می کند.

به این بیان اشکال کردیم به اینکه با فرض اینکه فعل مضارع از قبیل مشترک لفظی بین حال و استقبال است بعد از آنکه احتمال استقبال در مورد این فعل مضارع در این روایت نیست پس متعین معنای حال است. پس منظور از «الرجل یصلی» استقبال نیست و حال متعین است و معنای روایت این می شود که در حال صلات و بعد از تلبس به صلات، جماعتی را یافت. شخص در حال نماز است و بعد از اشتغال به صلات، جماعتی را می یابد. پس مفاد روایت احتمال شیخ است که عبارتست از اینکه شخص در حال اشتغال به صلات برخورد با جماعتی کند و در نتیجه این روایت از بحث تبدیل امتثال خارج شده و مربوط به ابطال عمل سابق قبل از فراغ از آن است.

به نظر می آید احتمال اطلاقی که مطرح کردیم که با آن بحث تبدیل امتثال زنده می شود حرف بعیدی نیست و اینکه این روایت اختصاص ندارد به جایی که در اثناء عمل فرادی برخورد با جماعت کند. البته این اطلاق از باب اطلاق روایت نسبت به حال و استقبال نیست چون آن در مانحن فیه معنا ندارد ضمن اینکه اطلاق نسبت به حال و استقبال معنا ندارد چرا که وضع مضارع برای حال و استقبال از قبیل وضع برای جامع نیست بلکه از قبیل مشترک لفظی است. جامع بین حال و استقبال جامع حقیقی نیست بلکه جامع انتزاعی است چون حال مباین با استقبال است و بین دو معنای مباین جامع نداریم. در این روایت متعین حال است ولی در عین حال اطلاق دارد نه از باب اطلاق نسبت به حال و استقبال بلکه اطلاق نسبت به اشتغال و فراغ. اگر به معنای حال است یعنی در زمان حال نماز می خواند حال در زمان حال نماز می خواند به این معنا که فارغ هم شده یا الان هم متلبس به صلات است. فعل مضارع که به معنای حال استعمال شود به معنای حال بودن اعم از فراغ از عمل و اشتغال به عمل و عدم فراغ از عمل است چون حال بودن در زمان مضی و گذشته است. ممکن است توهم شود که فراغ از صلات ملازم با صدق مضی نیست چون مضی ای که در مقابل حال است و در فعل ماضی گفته می شود به معنای زمان گذشته و حالی که گفته می شود به معنای فعلا یک امری است که با فراغ هم صادق است و پس آن چیزی که ممکن است منشأ خلط شود این است که اگر شخص از نماز فارغ شده عنوان مضی صلات به معنای فعل نماز در زمان گذشته صدق می کند در حالی که «حال» در فعل مضارع در مقابل زمان ماضی است اما این زمان حال، تلبس به فعل باقی است یا نه؟ در زمان حال بودن تفاوتی ندارد. پس روایت اجنبی از تبدیل امتثال نیست.

احتمال دوم در این روایت این است که منظور از روایت «ویجعلها الفریضه» این باشد که نمازی را که مجدد می خواند نماز معنون به نماز یومیه قرار دهد. با فرض اینکه منظور در «الرجل یصلی» شامل فرض فراغ از صلات فرادی شود یا مفروضش خصوص این باشد. بعد می فرماید «یصلی معهم و یجعلها الفریضه» یعنی نماز یومیه اش باشد و «یجعلها الفریضه» مشیر به عنوان مثلا نماز ظهر است نه اینکه مصداق امتثال باشد و اینکه آن را فریضه ای قرار دهد که ملزم به آن است. اگر معنای «یجعلها الفریضه» این شد که «یجعلها صلاه ظهر» در مقابل صلات نافله و مستحب دیگر، معنایش این است که نماز ظهر را دومرتبه خواندن مطلوب است و این از مصادیق تکرار عمل می شود و استحباب تکرار عمل ربطی به تبدیل امتثال ندارد.

اشکال شده به این که مشیر بودن و معرف بودن خلاف ظاهر است. «یجعلها الفریضه» یعنی این نماز که می خواند را نماز واجب خودش قرار دهد نه اینکه نماز ظهر دومی قرار دهد. اصل این است که لفظ در مفهوم خودش استعمال شده نه به عنوان معرف. ثانیا «یجعلها الفریضه» ال عهدی که در روایت است اقتضا می کند نمازی که می خواند همان نماز معهود که واجب است باشد.

احتمال سومی که دلالت روایت بر آن اساس بر تبدیل امتثال شکل می گیرد این است که مراد از «یجعلها الفریضه» یعنی «یجعلها الواجبه» شخص فعل ثانی خودش را صلات واجب قرار دهد. در اینصورت روایت داخل در بحث تبدیل امتثال است. اینکه در روایت آمده «یجعلها الفریضه» در مقابل «یجعلها مستحبه» است یعنی نماز نباشد و ذکر و تسبیح باشد مثل صلات با مخالف که در روایت داشتیم «یجعلها تسبیحا» به عنوان ذکر باشد. این روایت می گوید آن را فریضه قرار بده نه تسبیح. لکن اشکالی که به این احتمال است این است که «یجعلها الفریضه» همینطور که با احتمال تبدیل امتثال سازگار است با احتمال هدم امتثال نیز سازگار است. لکن آنچه محل بحث است این است که هدم امتثال همان تبدیل امتثالی است که قبلا اشاره کردیم منظور از تبدیل امتثال شامل این مورد هدم امتثال هم می شود لکن تبدیل امتثال به معنای اینکه عمل سابق امتثال بودنش مشروط به این است که بعدا افضلی نیاید. بعید نیست این روایت مربوط به بحث تبدیل امتثالی که محل بحث است بعد از آنکه مراد مرحوم آخوند از امتثال بعد از امتثال همین تبدیل امتثال است که قبلا گفتیم نه ضم امتثال به امتثال.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo