< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

1400/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در نصوص اعاده صلات بود در فرضی که شخص نماز را منفردا خوانده است. روایاتی متضمن مشروعیت اعاده صلات بود. گفتیم پنج طایفه از نصوص وجود دارد که دو طایفه از آنها بیان شد. گفتیم این دو دسته ربطی به تبدیل امتثال ندارد و مفادش استحباب تکرار عمل است.

1- طایفه سوم از روایات دال بر تبدیل امتثال

این طایفه روایاتی است که متضمن این است که با اعاده افضل الصلاتین و اتم الصلاتین احتساب می شود و خدای متعال احب آنها را انتخاب می کند. در روایت مرسله صدوق آمده «وَ قَدْ رُوِيَ‌ أَنَّهُ يُحْسَبُ لَهُ أَفْضَلُهُمَا وَ أَتَمُّهُمَا»[1]

این روایت دلیل بر این است که امتثال بعد از امتثال ممکن است و امتناع عقلی ندارد. در مقابل این تقریر می توان گفت این روایت در مقام احتساب اجر است نه احتساب امتثال و اگر احتساب اجر باشد دلیل بر امکان تبدیل امتثال نیست. یعنی برای مکلف بعد از آنکه به فعل سابق امر ساقط شده، باب اجر بسته نشده است.

از این معنا شهید صدر جواب داده به اینکه احتساب اجر خلاف ظاهر است. ظاهر روایت احتساب امتثال امر است نه احتساب اجر. علاوه بر اینکه اگر بخواهد این روایت ناظر به ثواب باشد چرا بگوییم ثواب نسبت به افضل الصلاتین باشد بلکه هر دو واجد ثواب هستند و احتساب ثواب برای هردوست نه افضل چون هر دو به عنوان انقیاد واقع شده است و موجبی ندارد بگوییم ثواب برای یکی است. در حالی که این روایت احتساب را برای هردو فرض کرده و هر دو محبوبیت دارد.پس معنا ندارد فقط افضلهما اجر داشته باشد و این روایت ناظر به احتساب امتثال است. بعد فرموده مگر اینکه مراد این قائل این باشد که افضلهما اختیار می شود به عنوان ثواب مخصوصی که ثواب فریضه است و آن ثواب مخصوص بر افضل الصلاتین مترتب می شود منافات ندارد که هردو دارای ثواب باشند ولی ثواب مخصوص برای یکی باشد.

شهید صدر جواب دیگری از این روایت برای تبدیل امتثال می دهد به اینکه این روایت با هدم امتثال جمع می شود که غیر از بحث تبدیل امتثال است. افضل الصلاتین تعین برای امتثال دارد و آن امتثال محسوب می شود از باب اینکه با فعل متأخر امتثال سابق منهدم می شود از باب شرط متأخری که مرحوم ایروانی فرمود. مضافا براینکه سندا هم ضعیف است.

پس تا اینجا دو توجیه در رد استدلال بر تبدیل امتثال مطرح شد. یکی احتساب اجر است نه احتساب امتثال و دیگری اینکه این روایت هدم امتثال را می گوید نه تبدیل امتثال.

به نظر این روایت دلالت بر تبدیل امتثال ندارد نه از این دو جهت که مطرح شد بلکه به خاطر جهت ثالثه ای. جهت ثالثه این است که در «یحسب له افضلهما» نائب فاعل «یحسب» صلات معاده است یعنی فعل ثانی به عنوان اتم و افضل محاسبه می شود. همانکه در روایات صلات با مخالف آمده که صلات معاده بیست و پنج درجه دارد. مفاد روایت این می شود که نماز را اعاده کند و این نماز دوم افضل و اتم است. این در حقیقت ترغیب به نماز دوم است نه از باب اینکه شاید افضل باشد بلکه افضل است. پس این روایت نمی تواند دلیل بر تبدیل امتثال باشد.

روایت دیگری داریم که می تواند بر مضمون طایفه دوم دلالت کند. در این روایت آمده «سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُصَلِّي‌ ثُمَ‌ أَدْخُلُ‌ الْمَسْجِدَ فَتُقَامُ‌ الصَّلَاةُ وَ قَدْ صَلَّيْتُ‌ فَقَالَ‌ صَلِ‌ مَعَهُمْ‌ يَخْتَارُ اللَّهُ‌ أَحَبَّهُمَا إِلَيْه‌»[2]

ظاهر این روایت این است که خدا در مقام امتثال امر صلاتی احب الصلاتین را اختیار می کند. از این روایت استفاده می شود که امتثال به متأخر ممکن است اما از باب تبدیل امتثال باشد یا هدم قابل استفاده نیست. پس این طایفه نیز مشروعیت تبدیل امتثال را افاده نمی دهد.

2- طایفه چهارم از روایات دال بر تبدیل امتثال

این طایفه روایاتی است که وارد شده در مسأله صلات جماعت نسبت به کسی که فرادی نماز خوانده که روایتی است با قطع نظر از اینکه جماعت، جماعت مع المخالف باشد. در روایت هشام آمده «وَ رَوَى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الصَّلَاة وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ إِنْ‌ شَاءَ»[3]

به همین مضمون روایت بختری است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي‌ الرَّجُلِ‌ يُصَلِّي‌ الصَّلَاةَ وَحْدَهُ‌ ثُمَ‌ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ‌ يُصَلِّي‌ مَعَهُمْ‌ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَة»[4]

شاهد در این روایات «وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَة» است ولی اگر صرفا آمده بود «یصلی معهم» دلیل بر تبدیل امتثال نمی شد. احتمالا «إن شاء» که در روایت قبل آمده جزء مفاد روایت به لحاظ مصلی نیست و «إن شاء» مخفف «إن شاء الله» است. مؤید این جهت این است که در روایت دوم نیامده است. البته صرف احتمال است و روایت را ثقه نقل کرده است. البته اینکه «إن شاء» به معنای «إن شاء المصلی» باشد دخلی در استدلال دارد همانطور که خواهد آمد که بعضی بزرگان مانند شهید صدر در کلمه «إن شاء» عنایتی دارد که دلالت روایت مرتبط با آن خواهد بود ولی به هر حال چه این کلمه باشد مفادش این است که «يُصَلِّي‌ مَعَهُمْ‌ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَة»

به هر حال بحث ما در طایفه رابع است که آیا این روایات که مفادش این است که بعد از صلات فرادی امر به جماعت شده و گفته شده این دوم را فریضه قرار دهد دال بر تبدیل امتثال است یا نه؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo