< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

95/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب /تنبیه سوم /شبهه عبائیه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در شبهه عبائیه بود که به عنوان نقضی بر استصحاب کلی قسم ثانی مطرح شده بود. در جلسه گذشته پاسخ هایی به این شبهه داده شد. در این جلسه جواب های دیگری به این شبهه مطرح می شود.

 

بحث به مناسبت استصحاب کلی و فرد مردد، در شبهه عبائیه بود که به عنوان اشکالی در جریان استصحاب کلی مطرح شده بود. گذشت که بر فرض این که مورد شبهه عبائیه، کلی قسم ثانی باشد، باز هم محذوری در این حکم به نجاست ملاقی وجود ندارد. استیحاش هم مبتنی بر یکی از این دو توهم بود : الف. تاثیر واقعی ملاقات با شیء طاهر در نجاست ملاقی ب. فرق بین ملاقی اطرافِ علم اجمالی در موارد مختلف

توهم اول باطل بود ؛ چرا که التزام به نجاست، به خاطر سرایت نجاست از شیء طاهر نبود. توهم دوم هم باطل بود ؛ چرا که تفکیک بین موارد مختلف در ملاقی، امر بدع و تازه ای نیست و موارد نظیری در فقه وجود دارد که تفاوت در حکم ملاقی وجود دارد و در عین حال کسی اشکال نکرده است. تفکیک بین موارد ملاقی علم اجمالی به اعتبار وجود و عدم وجود مؤمّن، امر مورد استیحاشی نیست.

اخص از مدعا بودن شبهه عبائیه

کلام در این است که شبهه عبائیه از موارد کلی قسم ثانی است، به نحوی که اگر در شبهه عبائیه حکم به نجاست نشود (مثلا از باب استغراب و استیحاش) می بایست در تمامی موارد کلی قسم ثانی استصحاب جاری نشود یا این که میان این دو تلازمی نمی باشد؟

درست این است که بگوییم تلازمی میان این دو نیست. بر فرض که مورد شبهه عبائیه قسمی از کلی قسم ثانی باشد (قسم دیگرش همان فرد غیر مردد است.) لکن عدم جریان استصحاب در فرد مردد به جهت استیحاش در نظر عرف، سبب نمی شود که استصحاب کلی قسم ثانی علی الاطلاق جاری نشود. این شبهه باعث نمی شود که در مثل استصحاب حدث هم عرف استیحاش کند. عدم جریان در برخی موارد کلی قسم ثانی باعث رفع ید از تمام موارد کلی قسم ثانی نمی شود. مثل بحث اصل مثبت که در برخی موارد، لازمه مستصحب اثبات می شود و در برخی موارد اثبات نمی شود. عدم حجیت لوازم مستصحب باعث نمی شود که در آن سه مورد خفاء واسطه و موارد دیگر استثناء شده حجیت نداشته باشد.

استیحاش صرفا مانع اطلاق در این موراد می شود و باعث تقیید می شود.

از اقسام کلی نبودن مورد شبهه عبائیه

و ثانیا اصلا شبهه عبائیه موردش غیر از مورد کلی قسم ثانی است و بین اینها تباین است. در اصطلاح هم فرد مردد را در مقابل کلی قسم ثانی مطرح می کنند. مرحوم نائینی در فوائد (که دوره اول اصول ایشان بوده است، برخلاف اجود که دوره دوم بوده است.) این جواب را داده اند.

یک وقت است که اثر مترتب بر جامع حقیقی است نه جامع عنوانی ؛ یعنی موضوع اثر برای شارع جامع است، اگر چه این موضوع منفک از خصوصیات نیست، مثلا در مورد جسم که موضوع حکم به نجاست در فرض ملاقات با مرطوب قرار گرفته است موضوع حکم شرعی جامع است و خصوصیت دیوار و دست بودن در آن لحاظ نشده است، به طوری که اگر می شد جسمی منفک از این خصوصیات در خارج محقق شود همان موضوع حکم می بود.

اما گاهی اوقات هم خصوصیات در حکم شارع دخیل هستند، و لو علی التبادل. مثلا شارع می گوید زید را اکرام کن چون که کریم است، سپس می گوید عمرو را اکرام کن چون که پیرمرد است. در این جا خصوصیت کرم و پیرمردی در اکرام دخیل است. حال اگر در علم اجمالی فهمیدیم احد الامرین محقق شده است علم به جامع پیدا نمی شود. در خارج صرفا در این علم اجمالی فرد محقق است. این که من می دانم یکی از دو خصوصیت پیرمردی و کرم در خارج محقق است باعث نمی شود که موضوع حکم جامع باشد.

نکته : عنوان احدهما غیر از جامع حقیقی است که اگر می شد در خارج بدون خصوصیت محقق شود همان موضوع حکم می بود. عنوان احدهما واقعی در خارج ندارد و اگر بر فرض همین عنوان در خارج محقق می شد موضوع حکم نمی بود.

پس اگر گفتیم : (این شیء نجس است به إحدی النجاسیتن) در این صورت فرض بر این است که در خارج جامعی محقق است و خصوصیاتِ کنارش دخلی در حکم مترتب بر جامع ندارند، برخلاف جایی که خصوصیات هم علی البدل دخیل در حکم هستند. در این جا عنوان احدهما متضمن خصوصیات علی البدل است.

نکته : منظور ما از فرد در این جا، غیر از فرد در کلام مرحوم اصفهانی است که در معادل حصه استعمال می شد و منظور از فرد در مقابل جامع بود. این فرد در فرد مردد مشیر به تمام خصوصیات است علی التبادل. مردد به حسب تبادل مردد است. فرد در کلام اصفهانی در فرد در اینجا مشترک لفظی است. فرد در مورد جامع در انجا مراد خود جامع تحقق بود در ضمن حصه یعنی ضمن خصوصیت ممیزه ازدیگری. منظور ذات ... در انجا استصحاب در جامع متحقق ضمن حصص و افراد بود که جامع جزء الفرد بود. ولی دراینجا استصحاب در کل فرد جاری میشود.

پس یک جامع داریم و یک فرد. فرد عبارت است از جامع به همراه زیاده. جامع همان فرد بدون خصوصیات است.

یک وقت موضوع حکم شارع فرد است و یک وقت جامع. در جایی که جامع بود بحثش گذشت. اما جایی که موضوع فرد است یعنی جامع به اضافه خصوصیات متبادله.

اگر آنچه که در خارج محققا ست معلوم به علم تفصیلی است استصحاب در همان جاری میشود ولی اگر مردد باشد و به یکی... ما نمید انیم که کدام محقق است. می گوییم احدهما که محقق شده است.

نکته : شان فرد مردد از کلی قسم ثالث بالاتر است. چرا که در کلی قسم ثالث احتمال تداوم وجود کلی در ضمن وجود واحد نمی دهیم. احتمال می دهیم که وجود انسان در ضمن عمرو محقق شده باشد ولی این وجود بعد ازوجود است لکن در فرد مردد می گوییم احتمال دارد که همان فردی محقق شده است که الان باقی است.

احتمال تداوم در ضمن همان وجود حادث میدهیم. لذا شان فرد مردد از استصحاب کلی قسم ثالث بالاتر است لذا مثل مرحوم خویی استصحاب فرد مردد را قبول دارد ولی استصحاب کلی قسم ثالث را قبول ندارند.

در کلی قسم ثالث مراد مقارن ارتفاع است.

در فرد مردد استصحاب جامع کلی جاری نمیشود چرا که جامع موضوع اثر نیست و شرط استصحاب این است که در موضوع اثر جاری شود. پس در جامع عنوانی جاری میشود. یعنی عنوان مشیر است و واقعیاتی که این جامع از آنها حکایت می کند. پس این جامع موضوع حکم نیست و موضوع حکم واقعیت خارجی است. موضوع خارجی هم که یکی اش است و یکی اش نیست. برای احدهما وجود و موضوعیتی برای حکم نیست مگر به همراه خصوصیات. مرحوم نائینی می فرمانید استحصاب اگر در فردی جاری می شود که مرتفع شده است که درست نیست اگر هم در مقطوع البقاء جاری میشود که مشکوک الحدوث است. شما استصحاب را در همان واقعیت مشارالیه جاری می کنید و این مشارلیه یا فرد مقطوع البقاء است یا فرد مقطوع الارتفاع . هر دو فرد هم رکن استصحاب را ندارند.

لذا همان شبهه مطرح شده در کلی قسم ثانی در اینجا هم مطرح است.

در شبهه عبائیه موضوع حکم به سرایت حصص علی البدل است یا طرف چپ عبا یا طرف راست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo