< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة اجماع منقول /تعارض الاجماعین

 

دفع شبهة

بحث در اجماع منقول هم تمام شد. کلمه ای که باقی مانده ودر ذهن بعضی از رفقا هست، این است که: اجماعاتی که فقها در فقه آورده اند، حقیقی نیست. این ها حدسی هستند و ظاهر اجماع این است که همه، و لو همه عصر خودش. پس این ادعا ها یک نوع تدلیس وخلاف شرع است مثلا.

این نکته ای است که مرحوم شیخ انصاری در رسائل مطرح کرده و جواب داده گفته این تدلیس نیست. تدلیس در جایی است که مدلِّس یک حرفی بزند که بر اثر حرف او مدلس علیه به خطا و اشتباه بیافتد. در اراده اش تاثیر گذار باشد. تدلیس المرأة این است خودش را وانمود میکند که من کذا و کذا هستم که زوج رغبت پیدا کند.

مرحوم شیخ انصاری گفته اینها تدلیس نیست. چون فقها که میگویند «إجماعاً» کسی به این اجماعها عمل نمیکند. خودش دوباره دست به کار میشود، متخصص و مجتهد است، به تحصیل ناقل اعتقادی ندارداین طور نیست که فقیه بگوید حکم این مساله این است للاجماع المنقول، عملاً این طور اتفاق نمیافتد. یک بدبینی به نقل اقوال هست. این که مثلا صاحب جواهر میگوید «إجماعاً» چون خیلی کشف خلاف شده میگوییم معلوم نیست و اعتماد نمیکنیم. میرویم دنبالش که واقعا اجماع هست یا نه. لذا اینجا تدلیس نیست. ناقل می گوید من به تحقیق خودم به این اقوال علما اعتماد میکنم و فتوا میدهم اما شما میخواهی اعتماد کن یا اعتماد نکن، این اجماع را نگفتم که تو عمل هم کنی.

عمده اش این جهت ثانیه است، که چون این اجماعها حدسی است اجماعها تطبیقی است لذا وقتی که یک ناقل اجماعی میگوید اجماعا اصلا از آن اتفاق استفاده نمیشود چون این نقل اجماعات یک پیش زمینه ای دارد ، غالب اجماعات این طوری است اگر یک فقیهی، یک مجتهدی در یک مساله ای گفت اجماعا از اول ما میفهمیدیم یعنی اجماع خودش. نه که نقل اقوال علما را دیده. بعد از این داستانها و بررسی ها اصلا کلمه «إجماعاً» ظهور در اتفاق کل ندارد تا تدلیس صورت بگیرد. این است که شیخ انصاری درست فرموده که: نقل اجماع گر چه ظاهر أوّلیه اش اتفاق است و لو اتفاق کل در یک عصر یا جلّ ولی این ظهور به ملاحظه قرائن خارجیه منعقد نیست.

مثلاً وقتی از ناقل اجماع بپرسی همه اقوال را دیده ای؟ میگوید قاعده را وقتی همه قبول دارند اجماع است ،وقتی رسم و رسوم این است این ظهور در کلمه «إجماع» منعقد نمیشود.بر عکسش میکنیم أوّلاً ظهور در اتفاق منعقد نیست و اگر ظهور در اتفاق هم دارد چون گول زنندگی ندارد تدلیس نیست.تدلیس جایی است که به حرف من اعتماد کند. دلّس یعنی پنهان کاری. ما اخفا نکردیم.

إن قلت:پس اصطلاح علما در فقه و اصول دو تا شد!

قلت: اجماعی که علما میگویند یعنی ما یوجب العلم. أصلاً کلمه «إجماع» اصطلاح خاص خاصه این است: ما یوجب العلم.

اینها یک امور واضحی است واقعا شما وقتی که فقه میخوانید چند بار با اجماع اقای حکیم گول خوردی! یک امر واضحی است که این اجماعات گول زننده نیست. هر وقت به اجماع میرسیم در ذهنمان این است که جدی نگیریم.

إن قلت: اینجا موارد تدلّس هست نه تدلیس چون قصد گول زدن ندارد!

قلت: تدلُّس و تدلیس متضایفان هستند. نمیشود تدلیس باشد و تدلس نباشد.

بقیة امورٌ: مرحوم آخوند سه امر را بیان کرده و یک امر آن است که ما در مقدمه بحث کردیم که منشأ قطع به قول معصوم در اجماع محصل چیست. مناشئ را که دیگران گفته بودند مرحوم آخوند، مرحوم شیخ همه را مطرح کرد و گفت نه اینها برای ما منشأیت ندارد. کسی کور باطن است از أقوال علما ولو همه‌ی علما به علم نمیرسد و میگوید شاید خطا کردند.

و این فرق میکند نسبت به روحیات انسان ها، هم گوینده فرق میکند که چه کسانی باشد و هم ناظر فرق می کند انسانها مختلف هستند بعضی ها زود علم پیدا میکنند. این که یک قاعده ای ما بیان بکنیم نهایتش ملازمه اتفاقیه است. که آن هم به درد خودش میخورد احیانی است. اینها را ما قبلا بحث کردیم دیگه تکرارش نمیکنیم.

حکم تعارض اجماع در کلام آخوند

امر ثانی که مرحوم آخوند مطرح کرده حول تعارض اجماعین یا اجماعات. دو تا اجماع تعارض کردند ـــ در فقه هم مبتلا به است ـــ یک فقیه بر آن طرف مساله ادعای اجماع میکند یک فقیه در این طرف مساله ادعا اجماع میکند. حکم اجماعین متعارضین چیست؟

مرحوم آخوند فرموده: این تعارض نسبت به سبب نیست. در تعارض ما باید علم داشته باشیم به کذب أحدهما. احدی الامارتین. ما نسبت به سبب علم به کذب نداریم. ممکن است هر دو راست میگویند. آن که میگوید اجماعا اجماع اهل عصر خودش را میگوید. آن که خلافش را میگوید اجماع اهل عصر خودش را میگوید. یا در یک عصر آن که میگوید اجماعا یک طرف مساله را ملازمه اتفاقیه برایش اتفاق افتاده، آن یکی میگوید که ملازمه اتفاقیه افتاده برای آن طرف مساله. یا قاعده تطبیقیه را او یک چیز فهمیده و گفته اجماعاً او یک چیز دیگر فهمیده. هر دو راست میگویند طبق آن قاعده ای که میگویند خبر از سبب میدهند درست است.

انما التعارض از ناحیه مسبب است. علم داریم که یکی از این ها نسبت به رای معصوم کذب است. نمیشود هم مسبب این صدق باشد و هم مسبب آن صدق باشد. مرحوم آخوند فرموده وقتی تعارض میکنند نسبت به مسبب حجیتی ندارد ـــ ولو إجماع محصل را قبول کنید ــ چون که مسبب ها تعارض دارند علم به کذب أحدهما داریم هیچ کدام از این اجماع ها نسبت به مسبب و لو ملازمه را جای دیگری قبول دارید ولی اینجا محقق نمیشود.

اما نسبت به سبب ناقص هم مرحوم آخوند فرموده تعارض نیست. ادله حجیت خبر، سبب ناقص را میگیرد. و لکن اگر معارض نداشت جا داشت که خصوصیات دیگری به سبب ناقص ضمیمه شود تا سبب تام شود أمّا در مورد تعارض که سبب ناقص را به طور اجمال نقل کرده است داستان ضمیمه نمیاید. فرموده: اگر مفصّلاً آن اقوالی که این ناقل میگوید را بدانید ممکن است با ضمیمه به رأی معصوم برسید وترجیح داشته باشد وممکن است با ضمیمه به اجماع دیگر که مفصّلا گفته چه کسانی هستند، به رأی معصوم نرسید. لذا آن آراء را مفصلا بدانید یا ندانید فرقی نم یکند. آراء را مفصل بدانید ممکن است یکی بر دیگری ترجیح بدهید اما اگر إجمالا اقوال را نقل کرده این جای ضمیمه ندارد.

سبب ناقص از جهت این که تعارض ندارند ادله حجیت شامل آن میشود ومشکلی ندارد. ولی از جهت اینکه جای ضمیمه نیست، چطور هر دو میگویند اجماعا بعد به یکی ضمیمه بکنیم علم پیدا بشود و به دیگری ضمیمه کنیم علم پیدا نشود فرموده: مفصلا بدانیم ممکن است. مثلا اگر اقوال را مفصل بدانید چون این طرف ادم های بزرگتری هستند ممکن است کمّا و کیفا بر طرف دیگر ترجیح پیدا کند ولی در جایی که اجمالا گفته اند مثلاً هر دو گفته اند «إجماعاً» مرحوم آخوند میگوید اینجا جای ترجیح نیست. یقین به کذب نداریم. شاید او که میگوید اجماعا یک عده را میگوید دیگری که میگوید اجماعا یک عده دیگری را می گوید.

در سبب ناقص گفتیم اثرش این است که ضمیمه می کنیم تا به تام میرسیم. مرحوم آخوند میگوید چون ترجیحی ندارد جای ضمیمه ندارد کأنّ تعبد به سبب ناقص این جا لغو است.

و لکن در ذهن ما این است که گاهی نسبت به سبب هم میتوانیم مرجح پیدا کنیم. همان که شیخ انصاری از قول تستری نقل کرد. گاهی این سببی که این ناقل نقل میکند این سببش به ذهن ما أقرب است تا سببی که دیگری نقل میکند. سبب این مساعد اعتبار است. سبب این را که این نقل میکند این اقرب به ذهن است. سببی را که نقل میکند الفاظش که استخدام کرده یک الفاظی است که گروه بیشتری را میرساند. خودش وقتی میگوید اجماعا از کسانی است که کم اجتهاد میکند اهل تتبع است. مثل محقق که میگویند لسان المتقدمین است اهل دقت است.

لذااین که مرحوم آخوند فرموده: ترجیحی در ناحیه اجماعین نیست اگر مجمعین را مفصَلاً میدانستی ممکن بود ترجیح بدهی اقوال مفصله ای را که پیدا کرده، ولی در اجمالش گفته ترجیح نیست. ما میگوییم در اجمالش هم چه بسا ترجیح دارد. ما ضمائمی پیدا میکنیم، الغا خصوصیت با این تناسب دارد. سیره متشرعه هم که پیدا میکنیم و مذاق شریعت را پیدا میکنیم با این تناسب دارد. این که مرحوم آخوند در تعارض اجماعین گفته هر دو را کنار میگذاریم معمول به در فقه نیست. در فقه هم اگر ملاحظه کنید کثیرا ما اگر دو ادعای اجماع شده میبینید فقیه یک اجماع را بر اجماع دیگر ترجیح میدهد. در خبر واحد دو ادعای اجماع شده اجماع بر حجیت و عدم حجیت. میبینیم اجماع بر حجیت را ترجیح داده اند.

دیروز هم گفتیم برخورد ما با اجماع منقول تعبدی نیست بلکه برخورد وجدانی است صحبت سر این است که دو نقل اجماع نسبت به نقل سبب شده آیا می شود یکی بر دیگری ترجیح داشته باشد؟ آخوند میگوید نمی شود؛ ما میگوییم میشود یکی ترجیح داشته باشد یکی ضمیمه بردار باشد ادله حجیت خبر واحد آن را بگیرد و دیگری را نگیرد. کما هو المعمول فی الفقه. مثل همین مثال که اجماع بر حجیت خبر واحد و اجماع بر عدم حجیت خبر واحد که اجماع بر حجیت را ترجیح داده اند.

ما در فقه که مواجه میشویم با اجماعات هیچ وقت مدعی اجماع را به کذب متهمش نمیکنیم. تطبیق یک قاعده ای کرده. امر متعارفی است میگویند اجماعاً. چنانچه در میان خودمان همین است. میگوییم اینرا که همه میگویند. بعد میگوید یکی را بگو. این که میگوید همه میگویند دروغ هم نمیگوید چون امر واضحی در ذهنش بوده. میشود ادعای اجماع، ولی حتی اگر یک قول موافق هم پیدا نشود ولی دورغ هم نگفته. ادعای ضرورت، ادعای وضوح، اینها زیاد است. خیلی جاهاش دروغ نیست.

پس اجماع متعارض هم این جور نیست که هیچ ارزشی نداشته باشد. ما اگر به اجماعات متعارضه در فقه مواجهه شدیم میبنیم کدام مرجح دارد ناقل و کیفیت نقل و ضمائم را نگاه میکنیم چه بسا هر دو را کنار نگذاریم و یکی را اخذ بکنیم و دیگری رفض.

نقل تواتر

أمر ثانی در نقل تواتر است. به مناسبت مرحوم شیخ انصاری بعد از این که اجماع منقول را ذکر کرده گفته است یظهر حال نقل تواتر. تواتر هم مثل اجماع دو قسم است یک تواتر محصل داریم خودمان رفته ایم روایات زیادی پیدا کرده ایم و از آن به واقع علم پیدا کردیم از ناحیه کثرت این اخبار.

حد تواتر در بحث فقه واُصول

این معلوم باشد تواتری که در فقه و اصول میگویند اوسع از آن تواتری است که در منطق میگویند. در منطق میگویند که خبر متواتر آنهایی است که عدد مخبرین به مقدرای زیادی هستند که یستحیل تواطئهم علی الکذب. کثرت را علت قرار دادند. بعد هم آمدند بحث کردند این عدد کثیر چند تا باشد. هر کسی چیزی گفته. 17، 40، .. بنظرم تا 70 تا رفتند، در اصول این نیست. یا در فقه که میگویند اخبار متواتره نه که چهل خبر داریم. کثرت هست ولکن چه بسا خصوصیت راوی ها، خصوصیت مسأله و نکات دیگر هم دخیل در حصول علم است.

اگر شما در یک مساله ای 10 روایت در مجامع روایی پیدا کردی اشکالی ندارد بگو نمیشود هر 10 تا دروغ باشد. همین ها خودش یک قرائن است. میشود ده نفر دروغ بگویند ولی ده روایت دینی از آدم هایی که از دین صحبت کرده اند که چه بسا بعضی از آنها ثقه هستند؛ با این خصوصیات ادم علم پیدا میکند. ما به هفت هشت تا هم علم پیدا میکنیم میگوییم خبر متواتر است. تواتر یعنی کثرت دخیل است در مقابل خبر مستفیض که مثلا سه یا چهار تا است. متواتر عدد بیشتری است که کثرت دخیل در حصول علم است و لو که قرائن دیگری باشد. کثرة محض که در منطق میگویند اثر ندارد در فقه و اصول. این که در کتب فقیه زیاد است «لما تواترت علیه الاخبار» به معنای چهل حدیث نیست. یعنی اخبار به حدی است که ادم یقین پیدا میکند و لو به ضم خصوصیات ناقل، خصوصیات مساله، این که این را ادم ها بزرگ در کتب حدیثی آوردند ، و امثال ذلک. این را میگویند خبر متواتر.

معنای تواتر محصل

خب حالا تواتر محصل یعنی تواتر روایات به نحو محصل یعنی آن مقداری از روایات را تتبع کردی و به دست آوردی که کثرت آنها باعث شده که علم به مؤدای آنها پیدا کنی. در اجماع محصل اقوال، و در روایات متواتر روایت کثیرة را به دست آوردی. مثل هم هستند هر دو علم آور هستند. تواتر در اخبار حالش احسن از اجماع محصل است. در اجماع محصل رسیدن به رای امام حدسی است. ولی در تواتر روایات کالحس است. حدس هم دخالت دارد. از اقوال علما به واقع رسیدن این مؤونه بیشتری دارد تا از روایات کثیره به قول امام رسیدن. وحالش بهتر است چون این اقوال ائمه است که زودتر ادم به علم میرساند تا اقوال علما. نقل روایات زودتر ادم را قانع میکند تا نقل اقوال. این پر واضح است. نکته اش هم همین است در تواتر کالحس میشود.

تواتر منقول

أما تواتر منقول مثل اجماع منقول باز در فقه زیاد داریم. فقیهی مساله ای را مطرح میکند و میگوید: «یدل علیه اخبار متواترة» این نقل أخبار متواترة است این چه فایده ای دارد؟ نقل میکند اخبار متواتره را. یا نه مثل فخر المحققین میگوید خبر لا ضرر و لا ضرار متواتر است. یک خبر را میگوید متواتر است. این هم یک نوع نقل تواتر است. این چه ثمری دارد؟

موضوع تواتر منقول

در جایی که در آن زمینه به یک روایتی، یا حجتی رسیدید آنجا این بحث ثمری ندارد. همین روایة وحجة برای ما کافی است. لما تواترت علیه الاخبار یک خبر صحیح السند در میان آنها پیدا کردیم باز اثری ندارد. کما این که اگر ما خبر واحد را حجت بدانیم این نقل تواتر ثمری ندارد.

ثمره تواتر منقول

ثمره نقل تواتر در جایی است مثلاً میگوید حدیث لا ضرر متواتر است بین فریقین. ولی می بینیم که این هم سندش مشکل دارد، وهم غیر از این روایة روایتی دیگر نیست. غیر از این که ادعای تواتر شده روایتی در بین نداریم ما با ادله حجیت میخواهیم ثابت کنیم هذا متواترٌ فهذا رای الامام این یک ثمره .

ثمرة دوم روایاتی داریم ضعیف السند که مثلا اینها به حد استفاضه نمیرسند. ممکن است پنج یا شش تا باشند ولی چون مرسله هستند معلوم نیست که سندهای مختلفی داشته باشند. مقطوعه است و شاید سندهای اینها مشترک اند، وأصلاً به دو نفر برسدکه استفاضه ثابت نمیشود. این جا ثمر دارد که اگر ادله حجیت خبر واحد شامل نقل تواتر شد میگوییم خب فخر المحققین گفته حدیث لا ضرر متواتر است شارع هم گفت تصدیقش کن.

نقل تواتر ایا مشمول ادله حجیت خبر واحد هست یا نه؟

مرحوم آخوند[1] میگوید نقل تواتر مثل نقل اجماع است. در نقل تواتر هم باید همان تفصیل را بدهیم. اگر ملازمه را قبول دارید، این نقل تواتر ملازمه دارد با نقل قول معصوم. و اگر ملازمه را قبول ندارید نقل تواتر سبب ناقص است. سبب ناقص را گفتیم ادله حجیت میگیرد برو دنبالش یک روایات دیگری پیدا کن به مقداری که قدر متیقن است از سبب ناقص بگیر بگو حالا که میگوید متواتر است مختلف است دیگه قدر متیقنش فرق میکند ناقل کی باشد مساله چی باشد. حالا مثلا قدر متیقنش این است که پنج نفر، پنج سند است برو یک روایات دیگری اضافه کن تا علم به رای امام پیدا کنی.

وقتی ادعا میکند تواتر است. یعنی آن قدر سند دارد که علم اور است. به ضم خصوصیات دیگر. نمیگوید چهل سند دارد تا بگوییم چهل تا را همه قبول دارندبلکه اجتهاد در این جا دخالت دارد. لذا خیلی اوقات اختلاف است یکی میگوید تواتر دارد یکی میگوید ندارد. اگر تواتر همین روایات موجود باشد همه اینها را دیدند. یک نوع حدسی در میان است. آخوند و شیخ[2] همین را میگویند. شیخ هم میگوید ادله حجیت میگیرد به شرط این که نزد منقول الیه هم ملازمه تمام باشد. اگر نقل تواتر نزد منقول الیه نقل رای امام است ادله حجیت خبر واحد شاملش میشود. و اگر نیست میشود سبب ناقص. سبب ناقص را بما این که سبب ناقص است میگیرد. ضمائم را ضمیمه کن.

مرحوم آخوند ضمائم را روایات دیگری قرار داده. خیلی عجیب است. گفته است یک روایات دیگری پیدا کن ضمیمه کن به آن روایت تا به تواترِ نزد تو محقق بشود.

آیا واقعا میشود ما یک روایاتی پیدا کنیم که به سابقین نرسیده؟ عکسش می شود که روایاتی ضایع شده به دست آنها رسیده ولی به دست ما نرسیده. اخوند میگوید یک روایات دیگری پیدا کنید به مقداری که گفته ضمیمه کنید تا به علم برسید. به نظرم اینها مقداری دور از ذهن است. ملاحظه کنید تتمه کلام فردا ان شالله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo