< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تصحیح قصد قربت در عبادات استیجاری

مرحوم نایینی فرمودند در موارد عبادات استیجاری، اجیر امر متوجه به منوب عنه را قصد می‌کند و گرنه با قصد امر متوجه به خود نایب، نیابت محقق نمی‌شود و این امر هم در امر به وجوب وفای به اجاره، مندک نیست. امر وفای به اجاره و امر منوب عنه به استحباب دو امر متغایرند و در یکدیگر مندک نیستند.

مرحوم آقای خویی فرمودند امر منوب عنه، هیچ گاه نایب را به انجام عمل دعوت نمی‌کند و لذا قصد امتثال آن امر، غیر ممکن است. امر همان طور که فقط به متعلق خودش دعوت می‌کند همچنین فقط مکلف خودش را به انجام فعل دعوت می‌کند نه شخص دیگر را. پس اگر امر متوجه به منوب عنه است اصلا معنا ندارد نایب آن امر را قصد کند و از آن منبعث بشود. آن امر فقط صلاحیت دعوت و تحریک منوب عنه را دارد و اصلا صلاحیت دعوت نایب را ندارد. علاوه که در بسیاری از مواقع اصلا امر متوجه به منوب عنه به واسطه موت یا عجز ساقط شده است و اصلا منوب عنه امری ندارد تا نایب آن را قصد کند در عین حال در این موارد هم نیابت مشروع و صحیح است. نتیجه اینکه صحت عمل نایب بر اساس امر دیگری است و از نظر ایشان آن امر همان امر استحبابی به نیابت از دیگران است. این امر مصحح عمل نایب است و با قصد آن تقرب حاصل می‌شود و این امر در امر به وفای به اجاره مندک می‌شود چون وجوب وفای به اجاره معنایی ندارد جز امتثال همین امر به نیابت. خلاصه اینکه بین موارد نذر و موارد استیجار هیچ تفاوتی نیست.

سپس گفته‌اند:

«ومن هنا تظهر نقطة اشتباه شيخنا الاستاذ (قدس سره) وهي غفلته عن الأمر الاستحبابي المتعلق باتيان العبادات من قبل الغير، وتخيّل أ نّه منحصر بالأمر الاستحبابي‌ الأوّل‌، والمفروض أ نّه متعلق باتيانها من قبل نفسه لا من قبل الغير، ولأجل ذلك حكم باستحالة اتحاده مع الأمر الوجوبي الناشئ من قبل الاجارة واندكاكه فيه، لعدم وحدة متعلقهما كما مرّ.»[1]

مرحوم نایینی خیال کرده‌اند امری که به نایب متوجه شده است و قرار است مصحح عمل نایب باشد، همان امر متوجه به نایب با قطع نظر از نیابت است. در مثل حج تصور کرده است قرار است امری که مصحح عمل نایب باشد همان امر نایب به انجام حج استحبابی برای خودش است و لذا گفته است این امر مصحح نیابت نیست و در امر وفای به اجاره مندک نیست. ایشان تصور کرده‌ است همان امری که به خود نایب با قطع نظر نیابت تعلق گرفته است و خود او را به انجام عمل برای خودش دعوت می‌کند، مصحح عمل نایب است. این امر اگر چه در امر وفای به اجاره مندک نیست اما روشن است معنا ندارد این امر مصحح عمل نیابی باشد.

این خیلی عجیب است که مرحوم آقای خویی چنین اشتباهی را که خودشان قبلا تصریح کرده‌اند اصلا محتمل نیست کسی چنین اشتباهی بکند، به مرحوم نایینی نسبت داده‌اند و معتقدند مرحوم نایینی فکر کرده است مصحح عمل نیابی نایب، همان امر متوجه به خودش با قطع نظر از نیابت است!

ما کلام مرحوم نایینی را این طور تبیین کردیم که اگر متعلق امر منوب عنه، جامع بین فعل مباشری و فعل غیر باشد، همین امر می‌تواند محرک نایب به انجام عمل نیابی باشد و همین امر است که مصحح عمل نیابی است و با قصد آن، تقرب حاصل می‌شود. بارها گفته‌ایم جامع بین مقدور و غیر مقدور، مقدور است و لذا می‌تواند متعلق امر باشد و انطباق این جامع بر حصه غیر مقدور هم قهری است و بعد از انطباق، امر ساقط می‌شود.

اگر متعلق امر مدیون، جامع بین ادای دین توسط خودش و ادای دین توسط دیگری باشد، دیگری می‌تواند به قصد این امر، دین مدیون را اداء کند. بله درست است که ادای دین با عدم قصد نیابت هم صحیح است، اما بین اینکه دیگری دین مدیون را تبرعا اداء کند یا به قصد نیابت اداء کند تفاوت وجود دارد از جمله اینکه اگر پرداخت کننده به نیابت از مدیون، دین را بپردازد بعدا می‌تواند به مدیون رجوع کند بر خلاف جایی که تبرعا دین را اداء کند. در حقیقت شارع برای دیگران بر پرداخت دین دیگران به نیابت از آنها ولایت قرار داده است.

پس اگر شخص ثالث، دین مدیون را به نیابت از مدیون اداء کند، امر مدیون ساقط می‌شود و آن شخص ثالث می‌تواند همان امر متعلق به مدیون را که به جامع بین ادای توسط خودش و ادای توسط دیگری تعلق گرفته است، قصد کند و همین امر مصحح عمل نایب است حتی اگر نایب هیچ امری به استحباب ادای دین دیگران نداشته باشد.

بله کلام مرحوم آقای خویی مبنی بر استحاله دعوت نایب با امر متعلق به منوب عنه در مواردی که امر به عمل مباشری منوب عنه تعلق گرفته باشد صحیح است و این امر نمی‌تواند مصحح عمل نیابی نایب باشد و شاید خلط بین این موارد و غیر آن باعث شده است مرحوم آقای خویی چنین مطلبی را در اینجا ملتزم شوند و تصور کنند در جایی هم که امر منوب عنه به جامع بین عمل خودش و عمل دیگری تعلق گرفته است، این امر نمی‌تواند نایب را به انجام عمل نیابی دعوت کند.

همان طور که در مواردی که امر منوب عنه به موت یا عجز ساقط شده باشد، منوب عنه امری ندارد تا بر اساس آن بتوان نیابت را تصحیح کرد و امر متعلق به جامع در آن موارد متوجه به ولی میت است.

نتیجه اینکه مرحوم آقای خویی فرمودند مصحح عمل نیابی نایب منحصر در امر استحبابی متعلق به نیابت از غیر است که متوجه به خود نایب است، حرف ناتمامی است و آنچه در کلام مرحوم نایینی هم ذکر شده است تمام است و مصحح عمل نیابی نایب می‌تواند همان امر متوجه به منوب عنه باشد به بیانی که گذشت.

با آنچه گفتیم روشن شد که اندکاک امر متوجه به منوب عنه که متعلق به جامع بین فعل خودش و فعل غیر است و امر متوجه به نایب که متعلق به وفای به اجاره است معنا ندارد. امر وفای به اجاره، اصلا مکلف را جامع دعوت نمی‌کند بلکه مکلف را به نیابت دعوت می‌کند در حالی که امر منوب عنه اصلا به نیابت دعوت نمی‌کند و با تفاوت متعلق آنها اصلا اندکاک معنا ندارد.

به این نکته هم توجه کنید که بحث ما در فرض مشروعیت نیابت است. یعنی اگر مشروعیت نیابت در عمل ثابت شده باشد این به این معنا ست که امر متعلق به منوب عنه به جامع بین فعل خودش و دیگری تعلق گرفته است.

ضمائم:

مرحوم آقای نایینی در ضمن بحث تعبدی و توصلی عمل نایب را بر اساس تعلق امر به جامع تصویر کرده است.[2]

و در تقریرات مرحوم آقای خویی هم همین تصویر از ایشان نقل شده است.[3]

و در کلام مرحوم آقای گلپایگانی همین مطلبی نیز بیان شده است:

و يمكن أن يجاب عن الإشكال بوجه آخر و هو أن المسلّم في العبادة عدم تحققها بدون قصد القربة من رأس سواء صدرت من نفس المكلف أو ممن يعمل من قبله و أما أن اللازم قصد القربة من الفاعل نائبا أو متبرعا لخصوص المكلف. و ان الغى المباشرة و أتى به غيره فليس بإجماعي، بل يمكن أن يكتفى فيها بقصد القربة من النائب‌ لنفسه، فيكون المطلوب من المكلّف هو الجامع‌ بين فعله و فعل غيره، و لم يطلب من الغير، إما لمانع عن البعث إليه و اما لعدم حق عليه في خصوص ذلك الأمر. و ذلك مثل أداء الدين الثابت على زيد مثلا ...[4]

مرحوم آقای صدر هم در بحث وجوب کفایی همین مطلب را اشاره کرده‌اند:

الاتجاه الأول- ما حققناه نحن في تفسير هذا الوجوب و حاصله:

ان هناك وجوبات عديدة بعدد المكلفين غير أن الواجب بهذا الوجوب ليس هو صدور الفعل من كل واحد منهم و انما هو جامع‌ الفعل الصادر منه أو من غيره فالواجب هو حصول الفعل خارجا، و بعبارة أخرى: الوجوب الكفائي معناه جعل الفعل و صدوره بالنتيجة خارجا في عهدة كل مكلف، و قد تقدم في أبحاث التعبدي و التوصلي أن التكليف بالجامع بين فعل‌ المكلف‌ نفسه و فعل الغير معقول و لو فرض أن فعل الغير ليس تحت اختياره حتى بالتسبيب لأن الجامع بين المقدور و غير المقدور مقدور.[5]


[2] اجود التقریرات، جلد ۱، صفحه ۹۸.
[3] دراسات فی علم الاصول، جلد ۱، صفحه ۱۸۷.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo