درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی
1402/03/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادله امتناع اجتماع امر و نهی
به تناسب مقدمه سوم مذکور در کلام مرحوم آخوند و رابطه تعدد عنوان و تعدد معنون به کلام مرحوم نایینی اشاره کردیم. تقریبا همه به ایشان نسبت دادهاند که معتقد است که در عناوین مبادی تعدد عناوین موجب تعدد معنون است. مرحوم آقای خویی بعد از انتساب این مطلب به مرحوم نایینی، گفتهاند باید بین عناوین اصیل و عناوین انتزاعی تفصیل داد لذا در مثل «صلاة» و «غصب» با توجه به اینکه عنوان غصب از عناوین اصیل نیست بلکه از عناوین انتزاعی است، تعدد عنوان موجب تعدد معنون نیست اما تعدد عناوین اصیل موجب تعدد معنون است لذا تعدد عنوان «سفیدی» و «شیرینی» موجب تعدد معنون است.
گفتیم به نظر ما این نسبت به مرحوم نایینی ناتمام است و علت این انتساب اشتباه، فهم اشتباه اصطلاحات مذکور در کلام ایشان است. ایشان اصطلاحات خاصی در این مطلب دارند که خودشان معنای آنها را بیان کردهاند اما متاخرین از ایشان آن اصطلاحات را بر اساس همان معنای مشهور فهم کردهاند.
مرحوم نایینی در ابتداء فرمودهاند تصادق دو عنوان فرع اجتماع آنها در وجود است و منظور از اجتماع در وجود، صرف کنار یکدیگر جمع شدن نیست لذا مرحوم نایینی اصلا دو وجود در کنار یکدیگر را اجتماع نمیداند تا بعد نوبت به ترکیب برسد و بعد گفته شود ترکیب اتحادی است!
سپس ایشان فرمودهاند بر این اساس عناوین اعراض، هیچگاه تصادق نخواهند داشت چون هیچ وقت اجتماع در وجود پیدا نمیکنند. «سفیدی» و «شیرینی» هیچگاه اجتماع پیدا نمیکنند چون ما بازاء هر کدام از آنها غیر از ما بازاء دیگری است. بله در آن ذاتی که آنها وصف برای آن ذات هستند اجتماع پیدا میکنند اما این اجتماع در وجود نیست به این معنا که این طور نیست که وجود واحد منطَبَق هر دو عنوان باشد و ما بازاء هر دو باشد. پس وقتی اجتماع در وجود محقق پیدا نشود اصلا ترکیبی هم محقق نمیشود تا بعد بحث شود که ترکیب اتحادی است یا نه؟
سپس فرمودهاند بله در فعل به معنای مصطلح در اصول (نه معنای مصطلح در فلسفه) اجتماع در وجود ممکن است لذا عنوان نماز و غصب در یک وجود جمع میشوند یعنی فعل واحد معنون به دو عنوان است و جمع آنها در خود عناوین مبادی به نحو ترکیب انضمامی است بر خلاف جمع بین عناوین اشتقاقی که به نحو ترکیب اتحادی است.
ملاک ترکیب اتحادی، صحت حمل است در مقابل ترکیب انضمامی که عدم صحت حمل است. در نتیجه عناوینی که در وجود اجتماع پیدا کردهاند (یعنی ما بازاء هر دو عنوان یک وجود باشد) اگر قابل حمل بر یکدیگر باشند ترکیب آنها اتحادی است و اگر قابل حمل بر یکدیگر نباشند ترکیب آنها انضمامی است.
لذا هم عنوان «صلاة» با عنوان «غصب» و هم عنوان «مصلی» با عنوان «غاصب» در وجود اجتماع پیدا میکنند به این معنا که وجود واحد است که منطَبَق «صلاة» و «غصب» است و ما بازاء «صلاة» همان ما بازاء «غصب» است و وجود واحد است که منطَبَق «مصلی» و «غاصب» است و ما بازاء «مصلی» همان ما بازاء «غاصب» است لذا در مورد آنها ترکیب اتفاق افتاده است اما چون حمل «صلاة» بر «غصب» و عکس آن صحیح نیست لذا ترکیب آنها انضمامی است اما حمل «مصلی» بر «غاصب» و عکس آن صحیح است لذا ترکیب بین آنها اتحادی است.
عبارت ایشان که صریح در این مطلب است این چنین است:
«و الحاصل: انّ العرض بالنّسبة إلى الذّات القائم بها يصح لحاظه لا بشرط فيكون عنوانا مشتقّا يصح حمله على الذّات المنطبق عليها، و يصح لحاظه بشرط لا فيكون مفارقا لا يصح حمله على الذّات. فصحة لحاظه لا بشرط أو بشرط لا انّما يكون بالنّسبة إلى الذّات القائم بها، و امّا بالنّسبة إلى عرض آخر فدائما يكون بشرط لا، إذ لا ربط بينهما، لعدم قيام عرض بعرض آخر، فلا يصح لحاظ العلم لا بشرط بالنّسبة إلى الفسق، و ان صحّ لحاظه لا بشرط بالنّسبة إلى الذّات القائم بها. و حینئذ فلا يعقل الاتّحاد بين المبادي.
نعم: تختلف المبادي من حيث إمكان اجتماع بعضها مع بعض في الوجود و عدم إمكانه، لأنّ المبادي ان كانت مقولة الكيف، كالعلم، و الفسق، و الحلاوة، و البياض، فلا يعقل اجتماع بعضها مع بعض في الوجود، بحيث يكون مبدأ مجامعا المبدإ آخر في الوجود، على وجه يلتصق به و يتّحد معه في الوجود بنحو من الاتّحاد، لوضوح انّ مثل العلم لا يلتصق بالفسق و لا يتّحد معه بوجه من الوجوه. نعم هما يجتمعان في الذّات التي يقومان بها، فيكون زيد مثلا مجمعا للعلم و الفسق، بمعنى انه وجد فيه كلّ من المبدأين، و لمكان وجود المبدأين فيه انطبق عليه عنوان العالم و الفاسق، إلّا انّ اجتماعهما في الذّات غير اجتماع العلم مع الفسق على وجه الالتصاق و التّركيب، بحيث يتركّب العلم مع الفسق و يكونان بمنزلة شيء واحد و ما بحذاء أحدهما عين ما بحذاء الآخر، فانّ ذلك امر غير معقول في مثل ذلك.
و امّا ان كانت من الأفعال الصّادرة عن الشّخص- بالمعنى المصطلح عليه عند الفقهاء لا بالمعنى المصطلح عليه عند أهل المعقول من معنى الفعل- فيمكن اجتماع المبادي بعضها مع بعض، على وجه يكون فعل واحد مصداقا لمبدأين، و يتركّب أحدهما مع الآخر و يلتصق به، بحيث لا يكون ما بحذاء أحدهما غير ما بحذاء الآخر. و ذلك كما في مثل الصّلاة و الغصب، حيث يمكن ان يوجدا بفعل واحد و حركة فاردة، و تكون تلك الحركة مجمعا لكلّ من الصّلاة و الغصب، على وجه لا يتميّز أحدهما عن الآخر، مع ما هما عليه من المغايرة و عدم الاتّحاد، لما تقدّم: من انّه لا يعقل اتّحاد المبدأين و ملاحظتهما لا بشرط بالنّسبة إلى الآخر الّذي هو ملاك الاتّحاد، كما في العناوين المشتقّة، فيكون التّركيب في مثل الصّلاة و الغصب نظير التّركيب في الهيولى و الصّورة.» (فوائد الاصول، جلد ۲، صفحه ۴۰۵)
ایشان در مقدمه بعدی اشاره کردهاند که عناوین گاهی عنوان اشتقاقی است و گاهی عنوان مبدأ است و همین مطلب که گذشت را از منظر دیگری بیان کردهاند و سپس در مقدمه سوم هم از منظر سوم به آن پرداختهاند و در نهایت هم فرمودهاند هر سه مقدمه متلازمند و از نکته واحد سرچشمه میگیرند که توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.