درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی
1400/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عبادیت طهارات ثلاث
تذکر این نکته لازم است که ما گفتیم مرحوم نایینی قولی را نقل کرده است که مخالفت با امر غیری عقاب موجب استحقاق عقوبت است اما موافقت با آن موجب استحقاق ثواب نیست و ما گفتیم بعید است کسی این مطلب را پذیرفته باشد، اما محقق ایروانی هم به همین نظر معتقد شده است و گفته است ملاک در استحقاق عقوبت مخالفت با امر مولا ست و امر غیری هم امر مولوی است و مخالفت با آن موجب استحقاق عقوبت خواهد بود.
بحث در تصحیح عبادیت طهارات ثلاث و ترتب ثواب بر آنها ست و گفتیم اصل این مشکل بنابر مبنای مرحوم آخوند مطرح میشود که اوامر غیری را غیر مقرب دانستند و در نتیجه قصد قربت هم در آنها ممکن نیست چه برسد به اینکه شرط باشد.
اما از نظر ما این شبهه از اساس باطل است چون گفتیم امر غیری هم مقرب است و قصد قربت به امر غیری کاملا ممکن است و البته آنچه گفتیم در مقدمات تکوینی واجبات است اما در مقدمات شرعی و شروط شرعی واجبات که مقربیت آنها و تحقق قصد قربت در آنها بسیار واضح و روشن است و اینکه قصد قربت در آنها به خاطر انجام ذی المقدمه ممکن است. به عبارت دیگر قصد قربت در آنها به اعتبار همان امر به خود مرکب یا خود مقید ممکن است.
اینکه مرحوم آخوند استحقاق ثواب را هم بر اساس نفی مقربیت نفی کردند حرف صحیحی نیست چون ممکن است شیء مقرب باشد اما موجب استحقاق ثواب نباشد. و لذا با اینکه در اجزاء نماز قصد قربت ممکن است و انجام اجزاء موجب قرب به مولا میشود هر چند قرب آن قرب مستقلی از همان قربی که توسط خود مرکب ایجاد میشود نیست، اما موجب استحقاق ثواب مستقلی از مرکب نماز نیستند.
بنابراین منشأ امر به مقدمه امر به ذی المقدمه است و بر اساس همان امر به ذی المقدمه قصد قربت متمشی میشود چون قصد قربت یعنی انگیزه و داعی انجام عمل امر و خواسته مولا باشد و عمل به مولا اضافه پیدا کند و چنین چیزی در اجزاء و شرایط عمل کاملا ممکن است و بین جزء و شرط هم تفاوت نیست. یعنی اگر از مکلف پرسیده شود «چرا وضو میگیری؟» در جواب میگوید: «چون خدا نماز با طهارت و وضو خواسته است» پس عمل به خدا اضافه دارد و همین قصد قربت است.
اما از نظر مرحوم آخوند، این قصد ارزشی ندارد! یعنی نمیتوان در وضو، امر نفسی به نماز را قصد کرد بلکه باید امر نفسی خود آن را قصد کرد.
اما از نظر ما نه تنها قصد خود امر غیری ممکن است و امر غیری مقرب است، قصد قربت با قصد امر به ذی المقدمه هم ممکن است. بر همین اساس میتوان گفت امکان قصد قربت به مقدمات موقوف بر وجود امر غیری نیست و حتی اگر مقدمه واجب را واجب شرعی هم ندانیم باز هم قصد قربت در آنها با قصد همان امر نفسی به ذی المقدمه ممکن است. همین که انجام خواسته مولا متوقف بر عملی است، برای تحقق قصد قربت کافی است.
بر همین اساس اگر چه از ترتب ثواب بر عمل، میتوان استحباب و مقرب بودن عمل را کشف کرد اما نمیتوان از مقربیت و امکان قصد قربت با عمل، ترتب ثواب را کشف کرد.
در هر حال مرحوم آخوند عبادیت طهارات ثلاث را بر اساس امر استحبابی نفسی توجیه کردند و اینکه طهارات ثلاث فی نفسه عبادت هستند و شارع آنها را همان طور که هستند مقدمه برای نماز قرار داده است. گفتیم این کلام ایشان صحیح است و میتواند مشکل را حل کند فقط استحباب نفسی تیمم ثابت نیست.
پس تا اینجا سه جواب بیان شده است که از نظر ما هر سه تمام است. یکی امکان تقرب با خود امر غیری و دیگری امکان قصد قربت با قصد امر ذی المقدمه و سوم هم امکان قصد قربت با قصد امر استحبابی نفسی متعلق به آنها.
مرحوم آخوند در ادامه به سه جواب دیگر اشاره کردهاند و همه آنها را ناتمام دانستهاند که این جوابها عبارتند از:
الف) جوابی که از مرحوم شیخ منقول است و اینکه قصد قربت در طهارت ثلاث از این جهت است که مراد از این طهارات صرف آن افعال فیزیکی خارجی نیست بلکه آن افعال با خصوصیات و شرایط دیگری مقدمه است. قصد قربت در وضو شرط نیست اما مقدمیت آن منوط به خصوصیاتی است (که ما نمیتوانیم آنها را تشخیص بدهیم) که آن خصوصیات فقط با قصد قربت به وجود میآیند. پس در وضو شرایط و خصوصیاتی لازم است که آن امور محقق نمیشوند مگر با قصد قربت در وضو. در نتیجه قصد قربت در طهارات ثلاث شرط نیست اما ملازمات آن قید است.
هیچ اشکالی ندارد که انجام برخی امور لازم باشد اما خود آنها قید یا جزء عمل نباشند بلکه لزوم انجام آنها به جهت دیگری است. مثلا مکلف در هنگامی که نماز میخواند باید هم نوع آن را تعیین کند که مثلا نماز ظهر است یا عصر است یا عشاء است یا نماز ظهر امروز است یا نماز ظهر دیروز و ... و هم چنین باید تعیین کند که از طرف خودش میخواند نه به نیابت از دیگری. اشتراط این امور از این جهت است که فرد مردد واقعیتی ندارد و برای اینکه این عمل مردد نباشد باید هم نوع عمل مشخص شود و هم اداء و قضاء آن مشخص شود و هم اینکه از طرف خودش به جا میآورد یا از طرف دیگری. پس اعتبار این امور از این جهت نیست که خود این امور در نماز شرط هستند بلکه از این جهت است که عمل باید متعین باشد و تعین عمل با این تحقق این امور است. به عبارت دیگر وقتی چند عمل متعین وجود دارد که آنها با همان تعینشان بر عهده مکلف قرار گرفتهاند، تا مکلف آن تعینات را قصد نکند عملی که انجام میدهد مجزی نیست چون بدون قصد آن تعینات، عمل خود به خود هیچ تعینی پیدا نمیکند. بله در مواردی که تعین بر عهده مکلف نیست از این جهت که تعین آنها اثر خاصی ندارد مثل قضای روزه سال قبل یا دو سال قبل، قصد آن تعینات لازم نیست.
در وضو هم همین طور است که قصد قربت شرط وضو نیست اما وضو با خصوصیت خاصی مقدمه نماز است، که آن خصوصیت جز با قصد قربت ممکن نیست. وضویی که بر عهده مکلف است تعینی دارد که آن تعین جز با قصد قربت محقق نمیشود پس قصد قربت شرط عمل نیست به طوری که اگر میشد وضو را با آن خصوصیات و تعینات بدون قصد قربت محقق کرد همان کافی بود ولی تحقق آن خصوصیات و تعینات جز با قصد قربت ممکن نیست.