< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

1400/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب تعلم و تحصیل معرفت

 

در کلام مرحوم آقای خویی و مرحوم نایینی به مناسبت بحث وجوب تعلم، به نکاتی اشاره شده است که ما هم به صورت مختصر به آنها اشاره می‌کنیم.

اولین مساله وجوب تعلم بر صبی است. معروف این بود که اگر انجام واجب بعد از تحقق شرط وجوبش، بر تعلم قبل از تحقق شرط متوقف باشد، تعلم لازم است و مکلف در مخالفت از ناحیه ترک تعلم معذور نیست. هر چند ما این مطلب را نپذیرفتیم و گفتیم قدرت شرط وجوب است و مفاد ادله تعلم، وجوب تعلم حتی در مواردی که وجوب فعلی نشده است، نیست و بر همین اساس وجوب تعلم را نسبت به واجبات مشروطی که شرط آنها محقق نیست (چه تحقق شرط آنها در آینده مشکوک باشد یا معلوم) مقدمه مفوته می‌دانیم که وجوب آنها نیازمند دلیل خاص است و مفاد ادله وجوب تعلم چیزی بیش از این نیست که مکلف در ترک تکالیف فعلی یا در تفویت ملاکات از ناحیه ترک تعلم معذور نیست و در این موارد عدم تکلیف فعلی که روشن است (قبل از تحقق شرط که مشخص است و بعد از آن هم قدرت نیست) و ملاک هم کاشفی ندارد.

در هر حال مرحوم نایینی و آقای خویی تعلم را قبل از تحقق شرط وجوب، واجب و لازم دانستند و یکی از شرایط تکلیف بلوغ است. مرحوم نایینی گفته‌اند اگر ادای واجب بعد از بلوغ، بر تعلم قبل از بلوغ متوقف باشد، تعلم بر صبی واجب است چون مکلف در هیچ فرضی از ناحیه ترک تعلم معذور نیست تفاوتی ندارد شرط غیر محقق وجوب استطاعت باشد یا بلوغ!

اما مرحوم آقای خویی با اینکه در سایر موارد تعلم را واجب می‌دانند اما تعلم قبل از بلوغ را واجب ندانسته‌اند و با مرحوم نایینی مخالفت کرده‌اند چون مقتضای ترخیص شارع و عدم تکلیف نسبت به صبی این است که اگر از ناحیه صبی اختلالی در تکلیف رخ دهد، معذور است و معاقب نیست. پس صبی قبل از بلوغ که چیزی بر او لازم نیست و بعد از بلوغ هم چون قدرت ندارد (فرض این است که قدرت به تعلم قبل از بلوغ بستگی داشت) تکلیفی ندارد.

وجوب مقدمات مفوته در حق مکلف بالغ و استحقاق عقوبت بر اساس تفویت ملاک است و گرنه قبل از تحقق شرط تکلیف وجود ندارد و بعد از تحقق آن هم قدرت وجود ندارد. اما عدم تحصیل مقدمه مفوته (از جمله تعلم) به تفویت ملاکی که در آینده محقق می‌شود، منجر می‌شود مستحق عقوبت بر اساس همان تفویت ملاک است. همان طور که مخالفت با اوامر شارع استحقاق عقوبت دارد، تفویت ملاک هم همین طور است.

بنابراین تکلیف در حق کسی که مقدمات مفوته را ترک می‌کند، هیچ وقت فعلی نمی‌شود (قبل از تحقق شرط که روشن است و بعد از تحقق شرط هم به خاطر عدم قدرت است) و مساله الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار در مورد عقوبت است نه تکلیف. تکلیف کسی که قدرت ندارد قبیح است و ممکن نیست اما اگر این عدم قدرت بر اساس اختیار باشد، عقوبت او صحیح است.

خلاصه اینکه استحقاق عقوبت در مقدمات مفوته بر اساس تفویت ملاک است که آن هم به اختیار اتفاق افتاده است چون مکلف بر آن قدرت داشته است و نسبت به آن ملزم بوده است، اما صبی، چون تکلیف ندارد و به تبع مواخذه هم نمی‌شود، الزامی نسبت به ملاک هم ندارد و بعد از بلوغ هم بر انجام واجب قدرت ندارد و اگر هم در این فرض ملاکی باشد که ترک تعلم به تفویت آن منجر شود اما این تفویت ملاک بر اساس ترک تعلم در قبل از بلوغ بوده است که از طرف خود شارع مرخص بوده است و تکلیف نداشته است.

همه تفاوت بین مقدمات مفوته در حق بالغین و صبی در همین نکته است که در حق بالغین اگر چه قبل از تحقق شرط، تکلیف فعلی یا ملاک هم وجود ندارد و بعد از تحقق شرط هم قدرت وجود ندارد اما اگر ملاک در حق او وجود داشته باشد ترک تعلم او به تفویت ملاک منجر می‌شود و این تفویت ملاک هم بر اساس عمل اختیاری او رخ می‌دهد اما در مورد صبی، قبل از بلوغ که تکلیفی ندارد تا وجود ملاک محرز باشد و بعد از بلوغ هم چون قدرت ندارد، وجود ملاک معلوم نیست و اگر هم ملاکی باشد که تفویت می‌شود این تفویت از ناحیه ترخیص شارع است.

این که مرحوم نایینی گفته‌اند وجوب تعلم، عقلی است و احکام عقلی قابل تخصیص نیستند، پس حدیث رفع قلم از صبی، نسبت به وجوب تعلم قاصر است، اشتباه است و وجوب تعلم عقلی تعلم مشروط است به اینکه شارع در ترک ترخیص نداده باشد. عقل اگر به وجوب تعلم هم حکم می‌کند از این جهت است که حکم شارع حفظ شود و اگر خود شارع در ترک ترخیص داده باشد عقل هم به وجوب تعلم حکم نمی‌کند.

بنابراین چون به ضرورت فقه مسلمین، صبی مکلف نیست و افعال او منشأ عقوبت نمی‌شوند، مخالفت با تکلیف که از ناحیه ترک تعلم قبل از بلوغ رخ می‌دهد منشأ عقوبت نیست و صبی در آن مرخص بوده است. اینکه در برخی موارد هم نسبت به افعال صبی اموری در نظر گرفته شده است از باب تأدیب است نه عقوبت. همان طور که اموری مثل وادار کردن بچه به نماز در هفت سالگی و ... تکلیف صبی نیست بلکه تکلیف اولیاء است و ولی مکلف است بچه نابالغش را تربیت کند و او را به مثل نماز وادار کند و در تأدیب او هم مجاز است (با رعایت مراتب) اما در همین فرض هم صبی مکلف نیست.

دومین مساله این است که وجوب تعلم نفسی نیست و عدم وجوب نفسی تعلم روشن است، هر چند به صاحب مدارک و محقق اردبیلی نسبت داده شده است که وجوب تعلم را نفسی می‌دانند و استحقاق عقوبت بر ترک خود آن است و این ادعا هیچ شاهدی ندارد و در ارتکاز هم این طور است که کسی که به واسطه ترک تعلم، در تکلیف اخلال کند، دو عقاب ندارد بلکه مستحق یک عقاب بر همان ترک واقع است و اصلا احتمال استحقاق عقوبت در ترک تعلم نیست.

هم چنین تعلم، وجوب غیری هم ندارد چون وجوب غیری به ملاک مقدمیت است و فرض این است که همه جا انجام عمل منوط به تعلم نیست. بله در بعضی موارد تعلم مقدمه وجود است و مثل سایر مقدمات وجود، وجوب غیری خواهد داشت اما در بعضی موارد هم این طور نیست، در نتیجه وجوب تعلم غیری هم نیست.

تعلم وجوب ارشادی هم ندارد چون اگر مفاد آن ارشاد به حکم عقل باشد، بر اساس آنچه گفتیم عقل در ترخیص در ترک تعلم منعی نمی‌بیند و ترخیص را ممکن می‌داند و اطلاق ادله برائت شرعی در شمول وجوب تعلم قصوری ندارند و نتیجه آن عدم وجوب تعلم خواهد بود در حالی که در ارتکاز ما، وجوب تعلم مشمول ادله برائت نیست و این نشان می‌دهد که تعلم یک وجوب شرعی دارد اما وجوب آن یک وجوب طریقی است همان طور که وجوب احتیاط طریقی یا وجوب عمل به امارات طریقی است و معنای آن این است که اگر به واسطه ترک تعلم، واجب واقعی فوت شود با آن مخالفت شود، مکلف در ترک آن معذور نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo