< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

1400/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجزای مأموربه ظاهری از امر واقعی

بحث در نقض مرحوم نایینی به مبنای مرحوم آخوند بود. ایشان فرمودند لازمه کلام آخوند طهارت ملاقی است در فرضی که با چیزی که طهارتش استصحاب شده است ملاقات کند و بعد خلاف کشف شود چون در ظرف ملاقات نجاست ملاقا با استصحاب منتفی بود و چون استصحاب از نظر آخوند حکومت واقعی بر ادله شرایط دارد پس شرط انتقال نجاست واقعا محقق نبوده است (هر چند حکم به طهارت ملاقا، ظاهری بوده است) و بعد از کشف خلاف هم،‌ ملاقات جدیدی حاصل نشده است تا ملاقی نجس باشد.

مرحوم آقای صدر بر اساس تفسیر حکومت در کلام آخوند به ورود، از این نقض جواب دادند و ما گفتیم این جواب ناتمام است. اما در دفاع از آخوند و دفع نقض نائینی گفتیم ثبوت احکام متوقف بر ثبوت موضوع آنها ست و موضوع ممکن است خود عنوان حدوثی باشد و ممکن است حدوث و بقاء باشد. در همین نقض مرحوم نایینی، درست است که در زمان ملاقات، ملاقا به طهارت محکوم بوده است اما بعد از کشف خلاف، حقیقتا صدق می‌کند که این ملاقی، با نجس ملاقات کرده است یعنی عنوان «ملاقی النجس» الان بر آن صادق است و این موضوع حکم به نجاست است. درست است که ملاقات جدیدی اتفاق نیافتاده است و ملاقات در زمانی اتفاقی افتاده بود که نجاست ملاقا معلوم نبود، اما صدق عنوان «ملاقی النجس» متوقف بر این نیست که در زمان ملاقات، نجاست ملاقا معلوم باشد بلکه همان الان هم حقیقتا این عنوان صادق است و لذا حتما اگر شیء با چیزی که واقعا نجس است و مکلف کلا نسبت به آن ملتفت نیست ملاقات کند، بعدا که التفات پیدا کند حتما ملاقی نجس است با اینکه ملاقات قبلا اتفاق افتاده است اما این مانع صدق عنوان «ملاقی النجس» نیست. استصحاب، طهارت واقعی ایجاد نمی‌کرد بلکه نهایتا در ادله شرایط توسعه می‌داد و نتیجه آن نهایتا این است که ملاقی در زمان ملاقات پاک بوده است (که ما در همین هم اشکال داریم بر اساس اینکه گفتیم حکومت ظاهری است) نه اینکه الان هم که نجاست ملاقا معلوم شده است و عنوان «ملاقی النجس» حقیقتا بر ملاقی صادق است باز هم به طهارت حکم شود! و حتی ممکن است گفته شود نسبت به سابق هم انقلاب رخ می‌دهد که الان وقت توضیح آن نیست. بنابراین نقض مرحوم نایینی، اشتباه است.

منشأ اشتباه ایشان و مرحوم آقای خویی این است که آنچه الان محل بحث ما ست بحث از اجزاء امر است (اینکه اگر کسی متعلق امر ظاهری را انجام داد از متعلق امر واقعی مجزی است؟) نه بحث از موضوع احکام. مساله نجاست و طهارت ربطی به مساله اجزاء ندارند. اگر ایشان به مساله صحت نماز مثال می‌زدند با مساله ما مرتبط بود و مرحوم آخوند هم به صحت حکم کردند اما مساله نجاست ملاقی ربطی به اجزاء امر ندارد بلکه از باب تحقق موضوع حکم و به تبع تحقق حکم است. نجاست ملاقی حکمی است که موضوع آن ملاقات با نجاست است و هر جا این موضوع صادق باشد، حکم هم مترتب است و عنوان ملاقی با نجس حتما بر ملاقی منطبق است. بر اساس مبنای آخوند، مثل قاعده طهارت یا استصحاب، محقق شرط واقعی است نه اینکه موضوع حکم را واقعا نفی یا اثبات می‌کند. پس بین متعلقات احکام و موضوعات احکام تفاوت است. از نظر مرحوم آخوند احکام ظاهری مثل قاعده طهارت، نسبت به متعلق احکام مجزی است نه اینکه در موضوعات احکام هم تفاوت ایجاد می‌کند.

اما نقض‌هایی که در کلام مرحوم آقای نایینی مذکور بود مثل اینکه ایشان فرمودند اگر مکلف با آبی که طهارتش استصحاب شده است وضو بگیرد، وضو صحیح بوده و نمازی هم که با آن خوانده شده است صحیح بوده و حتی بعد از کشف خلاف هم این وضو صحیح است و مکلف می‌تواند با آن نماز بخواند.

این نقض با محل بحث ما مرتبط است، اما همین‌جا هم مرحوم آخوند صراحتا جواب می‌دهند که در این مورد دلیل خاص بر عدم اجزاء و بطلان وجود دارد. آنچه ایشان گفتند مقتضای قاعده بود و حتما با وجود دلیل خاص، ایشان از قاعده رفع ید می‌کند. اطلاق قاعده طهارت اقتضاء می‌کند که وضو صحیح است و وقتی دلیل خاص بر لزوم اعاده وضو بعد از کشف نجاست وجود داشته باشد، آن اطلاق مقید می‌شود و آن توسعه (حتی اگر بر اساس ورود هم باشد) را تضییق می‌کند.

یکی از این روایات موثقه عمار است:

وَ سَأَلَ عَمَّارُ بْنُ مُوسَى السَّابَاطِيُّ- أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً وَ غَسَلَ مِنْهُ ثِيَابَهُ وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ‌ ذَلِكَ وَ فَعَلَهُ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي رَآهَا.[1]

اینکه امام می‌فرمایند «إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ» باید در فرضی باشد که فرد دیده است ولی یادش رفته است و گرنه معنا ندارد با التفات و علم به نجاست باز هم این امور را انجام بدهد. و این مخصص آن اطلاق است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo