< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخلال ارتکاب صغیره به عدالت

 

گفتم عدم معصیت شارع در تحقق عدالت دخیل است و به نظر ما بین گناه صغیره و کبیره تفاوتی نیست بر خلاف مشهور که معتقدند ارتکاب صغائر مخلّ به عدالت نیست. مرحوم نراقی برای اثبات عدم اخلال ارتکاب صغائر به عدالت به اموری استدلال کرده است از جمله صحیحه ابن ابی یعفور و ما گفتیم این روایت چنین دلالتی ندارد و بعد هم به استلزام حرج استدلال کردند و گفتیم با ادله نفی حرج نمی‌توان حکم اثبات کرد بلکه صرفا حکم حرجی را نفی می‌کند نه اینکه حکم دیگری را اثبات کند. دلیل نفی حرج نهایتا می‌تواند اثبات کند که آنچه مستلزم حرج است واجب نیست اما اثبات نمی‌کند که غیر آن واجب است.

و البته گفتیم شاید منظور ایشان و امثال ایشان که به نفی حرج استدلال کرده‌اند این باشد که اعتبار چیزی که کشف آن ممکن نیست مگر با حرج عظیم، خلاف ظاهر ادله اعتبار آن چیز است لذا اعتبار اجتناب از صغیره موجب این می‌شود که عدالت قابل دستیابی نباشد مگر با حرج عظیم و این خلاف ظاهر ادله اعتبار عدالت است.

بلکه ممکن است خود قاعده نفی حرج را هم تطبیق کرد به این که گفته شود اناطه ترتیب آثار به چیزی که وصول به آن اثباتا ممکن نیست مگر با حرج عظیم، جعل جرح است که در روایت منفی است پس اصل جعل آثار مترتب بر شهادت عادل در فرضی که عدالت قابل تحقق یا احراز نباشد مگر با حرج عظیم، جعل حرج است که قاعده نفی حرج آن را نفی می‌کند.

در هر حال گفتیم اشتراط اجتناب از صغیره در تحقق عدالت موجب حرج نیست و لذا خود مرحوم نراقی هم گفته است اگر چه اجتناب از صغیره شرط تحقق عدالت نیست اما شرط احراز عدالت این است که از شخص گناه صغیره هم دیده نشود چون امام علیه السلام در روایت فرمودند کسی عدالتش ثابت می‌شود که ساتر جمیع عیوبش باشد و از جمله عیوب، گناه صغیره است و اگر قرار باشد احراز اجتناب از صغیره موجب حرج نباشد، اصل اعتبار آن در عدالت هم موجب حرج نیست.

ابن ادریس گفته بود حرج مندفع است چون با توبه فرد عادل می‌شود و محقق نراقی گفتند علم به توبه مشکل است و لذا اضافه کردن توبه موجب رفع حرج نیست و از کلام صاحب جواهر استفاده می‌شود که چون علم به توبه زمان زیادی را می‌طلبد حرج مندفع نمی‌شود. به نظر ما این بیان هم ناتمام است چون همان طور که علم به توبه در گناهان کبیره مستلزم حرج نیست در گناهان صغیره هم مستلزم حرج نیست و همان مقدار زمانی که برای حکم به توبه در گناهان کبیره لازم است در گناه صغیره لازم است نه بیشتر و لذا به نظر ما انفتاح باب توبه دافع حرج است.

بماند که خود علماء اصرار بر صغیره را جزو کبائر حساب کرده‌اند و عدم توبه را هم گناه دیگری می‌دانند و لذا اگر شخص یک گناه صغیره انجام بدهد و بعد توبه او احراز نشود با استصحاب اثبات می‌شود که هنوز توبه نکرده است و با اثبات عدم توبه، اصرار بر گناه محقق می‌شود و لذا حتی علمایی که ارتکاب صغیره را مخلّ به عدالت نمی‌دانند باید با ارتکاب یک صغیره به فسق حکم کنند.

مرحوم نراقی و صاحب جواهر به برخی وجوه دیگر برای اثبات عدم اخلال ارتکاب صغیره به عدالت استدلال کرده‌اند از جمله:

تمسک به آیه شریفه ﴿وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا﴾[1] و اینکه مفاد این آیه عدالت کسی است که اصرار بر گناهشان نداشته باشند چون خداوند در مقام وصف متقین گفته است کسانی که اصرار بر گناه صغیره نداشته باشند و روشن است کسی که متقی باشد عادل است نه فاسق.

این استدلال هم ناتمام است چون آیه شریفه این است ﴿وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أُولٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ﴾ و روشن است که منظور از اصرار در این آیه اصرار بر صغیره نیست و فاحشه که حتما گناه کبیره است و ظلم به نفس هم شامل گناه کبیره هست و آیه می‌فرماید کسانی که زنا کرده باشند یا گناه کرده باشند و بعد توبه کنند و آن را تکرار نکنند خداوند آنها را می‌بخشد و فرضا جزو متقین هم هستند. اما مفاد آیه این نیست که کسی که صغیره‌ای مرتکب شود و بر آن اصرار نداشته باشد متقی است بلکه مفاد آیه این است که کسی که زنا کند یا گناه کند و توبه کند و تکرار نکند متقی و عادل است.

همچنین به آیه ﴿إِلاَّ اللَّمَمَ﴾[2] تسمک کرده‌اند به اینکه کسانی که گناهان کبیره انجام نمی‌دهد مگر «لمم» که در روایات هم به گناه صغیره تفسیر شده است عادل هستند.

این استدلال هم ناتمام است و مفاد آیه این است که ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ﴾ که کسانی که کبیره انجام نمی‌دهند اما صغیره انجام می‌دهند خداوند آنها را می‌بخشد و لذا مفاد آیه شریفه مثل آیه ۳۱ سوره نساء است که ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً﴾.

تذکر این نکته هم لازم است که ﴿إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ﴾ از قبیل موارد وضع علت به جای معلول است یعنی «یغفر لهم لان ربّک واسع المغفرة» و بعد هم آن را توجیه کرده است که ﴿هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلاَ تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى﴾ خداوند که شما را خلق کرده است به شما آگاه‌تر است که در معرض گناه هستید و می‌داند که در ذات انسان که مختار است این وجود دارد و لذا به شما خرده نمی‌گیرد و ارتکاب لمم خلاف توقع نیست و معرضیت ارتکاب آن هست ولی اگر شخص از ارتکاب کبائر اجتناب کند آنها را می‌آمرزد و آمرزیدن به این معنا ست که او را عقاب نمی‌کند نه اینکه از نهی رفع ید کرده باشد و لذا خدا ممکن است حتی گناه کبیره را هم ببخشد اما به معنای این نیست که او عادل می‌شود.

پس مفاد آیه این است که کسی از ارتکاب کبائر و فواحش اجتناب کند خداوند او را می‌بخشد اما معنای آیه این نیست که چنین کسی عادل است.

آنچه هم در آیه قبل ذکر شده است که ﴿وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى﴾ لزوما به این معنا نیست که کسانی که این از کبائر اجتناب می‌کنند ولی مرتکب صغیره می‌شوند عادل هستند بماند که محسن بودن هم با عادل بودن تلازم ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo