< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای عرفی و لغوی عدالت

 

گفتیم به نظر ما معنای لغوی عدالت، استقامت است در مقابل کجی و انحراف (نه به معنای پایداری).

از طرف دیگر به مقتضای نصوص قطعی شکی نیست که تحقق عدالت منوط به عدم ارتکاب معاصی (چه ترک واجب و چه فعل حرام) است و ممکن است موجب شود که توهم شود عدالت اصطلاح شرعی دارد. مرحوم آقای خویی بر همین اساس گفته‌اند اگر چه عدالت در عرف یعنی استقامت اما عدالت در نظر شارع یعنی استقامت در جاده شریعت و عدم انحراف از جاده شریعت و بر همین اساس هم ارتکاب امور خلاف مروت را مخلّ به عدالت ندانسته‌اند. منظور از امور خلاف مروت یعنی آنچه ارتکاب آنها خروج از زیّ مناسب شخص است که موجب مهانت و تحقیر است و البته به حدّ معصیت نمی‌رسد.

پس از نظر ایشان اگر چه معنای عدالت همان معنای لغوی آن است اما وقتی شارع عدالت را شرط کند یعنی استقامت و عدم انحراف از آنچه من تعیین کرده‌ام.

به نظر ما عدالت معنای اصطلاحی شرعی ندارد اما برای تحقق همان معنای عرفی باید موازین شریعت رعایت شود از این جهت که بعد از حکم شارع، آنچه شارع به آن تکلیف کرده است مندرج در همان اموری می‌شود که عرف تخطی از آن را انحراف می‌شمارد. یعنی حکم شارع از قبیل ورود است.

مثلا عیب یعنی نقص و همان معنای عرفی را دارد اما اگر شارع در برخی موارد حکمی داشته باشد مثلا بگوید «ثمن المیتة سحت» این حکم موجب بروز عیب عرفی در کالا ست چون موجب می‌شود که رغبت به آن کم شود. پس میته بودن عیب شرعی نیست اما حکم شارع به حرمت میته، موجب ایجاد عیب در شیء می‌شود و عرفا هم عیب محسوب می‌شود. پس حکم شارع عیب حقیقی ایجاد می‌کند و لذا از قبیل ورود است که اگر چه به تعبد است اما حقیقی است.

در مساله عدالت و استقامت هم همین طور است. عدالت یعنی عدم کجی و انحراف و به همین معنای لغوی موضوع حکم شارع قرار گرفته است اما احکام شریعت هم به ورود در همان اموری مندرج می‌شود که استقامت بر آنها لازم است و انحراف از آنها عرفا منافی عدالت است. یعنی از نظر عرف هم کسی را که معتقد به شریعت است اما بر خلاف شریعت عمل می‌کند منحرف می‌داند.

بر همین اساس کسی که بر اساس حجت با واقع شریعت مخالفت می‌کند هر چند منحرف از شریعت واقعی است اما چون حجت دارد عادل است و لذا افرادی که به در اعتقاد به مذاهب باطل قاصر باشند عدالت در حق آنها محقق می‌شود در نتیجه اطلاق عدل بر آنها اطلاق حقیقی است.

نتیجه اینکه عدالت عرفا یعنی عدم انحراف اما اینکه از چه چیزی نباید منحرف شد از نظر عرف عدم انحراف از هر چه پایبندی به آن لازم است به نحوی که عدم رعایت آن کجی و انحراف محسوب شود و رعایت شریعت برای کسی که به آن معتقد است یا در عدم اعتقاد قاصر نیست لازم است و لذا تخلف از آن حتی از نظر عرف هم کجی و انحراف است.

بر همین اساس ارتکاب خلاف مروت هم مخلّ به عدالت است چون شارع با تکلیف و تعیین واجبات و محرمات، نگفته است ارتکاب خلاف مروت عیب و انحراف نیست بلکه به ورود اموری را اضافه کرده است و بلکه تهاون به مستحبات و امثال آن هم عرفا کجی محسوب می‌شود.

پس بعد از اینکه شارع چیزی را واجب یا حرام دانست عرف هم عدم رعایت آنها را برای کسی که به شریعت معتقد است انحراف و نقص و عیب می‌داند.

همچنین ممکن است برخی امور از نظر عرفی عیب باشند اما شارع به آنها دستور بدهد در این صورت از نظر عرف برای کسی که به آن شریعت معتقد است ارتکاب آن امر لازم است و عیب محسوب نمی‌شود.

اما اموری که عرفا عیب است و ارتکاب آنها انحراف است و شارع هم به آنها دستور نداده است هر چند از آنها منع هم نکرده است، ارتکاب آنها موجب انحراف است و مخلّ‌ به عدالت است. عدم منع و عدم استحقاق عقوبت به معنای نفی کجی و عیب بودن آنها نیست. شارع گفته است اگر می‌خواهی عادل باشی نباید این امور را داشته باشی و این ارشاد به تحقق عدالت است یعنی عدالت متوقف بر آنها ست ولی لازم نیست که انسان عادل باشد. بله انسان نباید عاصی باشد اما لازم نیست عادل باشد.

ممکن است گفته شود برخی امور هستند که عرف آنها را عیب و انحراف می‌داند و شارع به آنها دستور نداده است ولی مستحب هستند، آیا ارتکاب این امور موجب اخلال به عدالت است؟

پاسخ این است که اگر فعل طوری شود که عرفا ارتکاب آن عیب و نقص محسوب شود و شذوذ در عمل می‌آورد یعنی فرد را انگشت نما می‌کند، آن فعل مستحب نخواهد بود بلکه حتی ممکن است حرام باشد مثل تحت الحنک در غیر نماز در زمان ما. اما اگر مستحب طوری است که عرف آن را انجام نمی‌دهد و حتی نسبت به آن هم تعجب کند اما آن را عیب و انحراف نمی‌شمارد، مستحب است و ارتکاب آن هم مخلّ به عدالت نیست.

نتیجه اینکه عدالت یعنی استقامت و عدم انحراف و کجی و از جمله اموری که در عدم انحراف عرفا لازم است استقامت در جاده شریعت است برای کسی که معتقد به شریعت است و لذا ما مروت را جزو عدالت می‌دانیم همان طور که محقق کنی به آن تصریح کرده است و فرموده مروت جزو مفهوم عدالت است هر چند مخالفت با مروت شرعا حرام نیست.

پس عدالت به معنای لغوی‌اش موضوع حکم شارع در قبول شهادت است و عدالت به معنای لغوی‌اش مستتبع استقامت در دین است و کسی که از جهت دین مقصر باشد منحرف است، هم چنین استقامت در مذهب و کسی که در انحراف از ولایت اهل بیت مقصر باشد عادل نیست و همین طور استقامت در عمل به شریعت برای کسی که به شریعت و دین معتقد است و مخالفت با این امور عرفا هم کجی و انحراف و مخلّ به عدالت است و موارد شریعت به ورود داخل در مواردی هستند که عدم انحراف از آنها در تحقق عدالت عرفا لازم است. پس ترک محرمات و فعل واجبات جزو عدالت هستند. بعد از این باید به جهاتی از بحث اشاره کنیم از جمله اینکه علماء معمولا گفته‌اند عدالت به اجتناب از کبائر و اصرار بر صغائر و عدم ارتکاب صغائر در اغلب متقوم است. اما به نظر ما در اخلال به عدالت بین گناه صغیره و کبیره تفاوتی نیست و آنچه مشهور فقهاء گفته‌اند به نظر ما تمام نیست و توضیح آن خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo