< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفهوم و حقیقت عدالت

 

بحث در مقام دوم بود که بحث از مفهوم و حقیقت و مقومات عدالت به حسب مقام ثبوت است.

گفتیم محقق نراقی معتقد است عدالت اصطلاح شرعی دارد و به این اصطلاح موضوع حکم قرار گرفته است. بلکه از کلام ایشان استفاده می‌شود که معنای عرفی و لغوی عدالت هم متفاوت است و ما قبلا تذکر دادیم که تفکیک بین لغت و عرف معنا ندارد و برای کلمات علماء توجیهاتی ذکر کردیم.

به نظر ما عدالتی که در روایات موضوع حکم قرار گرفته است همان مفهوم عرفی عدالت است و این کلمه با همان مفهوم عرفی بر لزوم اجتناب از معاصی شرعی صادق است و توضیح بیشتر آن خواهد آمد.

اما بر فرض که شارع در عدالت اصطلاح خاص داشته باشد فهم اصطلاح شارع منوط به بررسی کلمات صادر از شارع است. محقق نراقی گفتند چهار روایت وجود دارد که در مقام تبیین مفهوم عدالتند.

یکی روایت سماعه است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ كَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِيبَتُهُ وَ كَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ.[1]

مفاد این روایت این بود که کسی که این خصوصیات را داشته باشد عادل است یکی هم روایت ابن ابی یعفور است.

دقت کنید عرض ما این است که در این روایات نه از مفهوم عدالت سوال شده است و نه امام علیه السلام در مقام بیان مفهوم عدالت است بلکه این روایات در مقام بیان طریق اثبات عدالت است و لذا به نظر ما اصلا معنای عدالت برای سائل و مخاطب روشن بوده است و مشکل از راه اثباتی آن بوده است و لذا اختلاف این روایات با یکدیگر مشکلی ندارد و موجب منافات بین آنها نیست و این طور نیست که عدم وجود آنها لزوما به حقیقت عدالت مضرّ باشد و همین مبنا نقطه اساسی اختلاف ما با مرحوم نراقی است.

بر این اساس به نظر ما معنای روایت ابن ابی یعفور این است که امام علیه السلام در جواب راه‌های اثباتی عدالت فرموده‌اند «تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْيَدِ وَ اللِّسَانِ» شخص باید معروف به ستر و عفاف باشد یعنی شیاع باشد که او شخص مستور و عفیفی است نه اینکه تو او را به ستر و عفاف بشناسی تا اشکال دوباره برگردد که من راهی برای کشف این امور ندارم. با این حال این یک اماره به تنهایی کافی نیست و عدالت عده قلیلی با آن قابل اثبات است و لذا خود این نیز به راهی برای فهم و شناخت نیاز دارد و لذا امام فرموده‌اند «وَ يُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ» یعنی شخص شناخته شود به اجتناب از گناهان کبیره‌ای که خداوند عذاب جهنم را نسبت به آنها وعید داده است مثل شرب خمر و زنا و ربا و ... و مفاد آن این است که کسی که گناهان بزرگ در شریعت را انجام نمی‌دهد همین حجت است برای اینکه او هیچ گناهی انجام نمی‌دهد.

با این حال در این مرحله هم راه اثباتی به حدی نرسیده است که نیاز را برطرف کند چون ممکن است شخص در حضور دیگران گناه مرتکب نشود اما در خفاء و باطن امر را مطلع نیستیم و لذا امام علیه السلام فرموده‌اند «وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ أَنْ يَكُونَ سَاتِراً لِجَمِيعِ عُيُوبِه حَتَّى يَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُيُوبِهِ وَ تَفْتِيشُ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ وَ يَجِبَ عَلَيْهِمْ تَزْكِيَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِي النَّاس‌» یعنی دلیل این است که شخص ساتر همه عیوبش باشد یعنی اگر هم گناهی می‌کند ساتر است (نه به این معنا که می‌دانیم شخص گناه می‌کند بلکه یعنی در صورتی که گناه نکردنش معلوم نیست اما اگر هم گناه بکند مخفیانه گناه می‌کند) و همین ستر باعث می‌شود که تفتیش از عیوب و گناهان او حرام باشد در این صورت تزکیه شخص واجب است و تفیش از بیشتر از آن حرام است. اینکه در کلام فقهاء هم ذکر شده است که قاضی باید از عدالت شخص فحص کند به این معنا نیست که از امور مخفی افراد فحص کنند بلکه یعنی اگر قاضی شخص را نمی‌شناسد باید از شناخته شدن فرد به عفاف و ستر و ... فحص کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo