< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شهادت کافر بر وصیت

بحث در شهادت کافر بر وصیت است که به عنوان استثنای از اعتبار اسلام در شاهد ذکر شده است. دو قید از قیود این استثناء ذکر شد.
یکی ذمی بودن کافر است و
دیگری اینکه بر وصیت شهادت بدهد و حتی شهادت بر وصایت هم حجت نیست.

سومین قید که در کلمات علماء ذکر شده است عدم وجود شاهد مسلمان است و چهارمین شرط این است که شخص موصی در سفر باشد.

ما برای تبیین این دو قید اخیر به تفسیر آیه شریفه ۱۰۶ سوره مائده[1]
اشاره کردیم. آیا مفاد این آیه این است که نباید شاهد مسلمانی وجود داشته باشد؟ و البته دلالت آیه نسبت به شرط ذمی بودن کافر و اختصاص به وصیت نیز قابل بررسی است.

بیشتر اهل سنت گفته‌اند این آیه اصلا به مساله شهادت کافر بر وصیت ارتباط ندارد چون مراد از ﴿مِنْ غَيْرِكُمْ﴾ یعنی از غیر خویشاوندان نه از غیر مسلمانان. پس تمام آیه در مقام بیان شهادت مسلمین است.

ما عرض کردیم این تفسیر خلاف صدر آیه است که به خطاب به مومنین است و لذا بعید نیست مرجع ضمیر به همان عنوان مومن باشد. یعنی ای مؤمنان در هنگام مرگ بر وصیت از خودتان شاهد بگیرید و اگر از خودتان نبود یعنی از مؤمنان کسی نبود از غیر خودتان شاهد بگیرید و تفسیر ﴿مِنْ غَيْرِكُمْ﴾ به غیر خویشاوندان با صدر آیه همخوان نیست و علاوه بر این نکات دیگری هم گفتیم که از تکرار آنها خودداری می‌کنیم.

پس با پذیرش اینکه آیه در مقام اعتبار شهادت کفار در مساله وصیت است آیا آیه بر این مساله دلالت دارد که حجیت شهادت کافر منوط به در دسترس نبودن شاهد مسلمان است؟ هم‌چنان که باید بحث کرد که آیا ﴿إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ﴾ قید برای ﴿أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ﴾ است و در نتیجه در غیر سفر شهادت کافر حجت نیست. همان طور که ﴿فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ﴾ می‌تواند قید دیگری باشد که در کلمات علماء ذکر نشده است.

استفاده

قید چهارم از آیه روشن و واضح است. یعنی آیه به صراحت دلالت می‌کند که حجیت شهادت کافر منوط به این است که موصی در سفر باشد و لذا اگر موصی در سفر نباشد اشهاد کافر صحیح نیست ولی آیا عدم دسترسی به شاهد مسلمان هم شرط است؟ ممکن است ادعاء شود به مناسبت حکم و موضوع از آیه استفاده می‌شود که موضوع حجیت شهادت کافر عدم دسترسی به شاهد مسلمان و فرض اضطرار است و لذا حتی اگر شخص در سفر باشد ولی به شاهد مسلمان دسترسی داشته باشد شهادت کافر حجت نیست و بیان سفر، از این جهت است که معمولا در سفر دسترسی به شاهد مسلمان وجود نداشته است.

و البته ممکن است ادعاء شود مناسبات حکم و موضوع اقتضاء می‌کند حتی در دسترس نبودن شاهد مسلمان نیز شرط نیست بلکه متفاهم موردی است که اشهاد مسلمان حرج داشته باشد (هر چند در دسترس باشد).

به نظر ما از آیه چیزی بیش از در سفر بودن قابل استفاده نیست اما اینکه شرط در سفر بودن این است که به شاهد مسلمان دسترسی نداشته باشد از آیه قابل استفاده نیست مگر به همان الغای خصوصیت که گفته شد که به نظر ما به آن مقدار نیست که بتواند ظهور آیه را تغییر دهد. اما این قید از روایات به خوبی قابل استفاده است که در ادامه خواهد آمد.

نکته دیگری که در این مجال در کلمات علماء مطرح شده است این است که آیا نبودن شاهد مسلمان مطلق است یعنی حتی شاهد مسلمان زن هم در دسترس نباشد؟

از بعضی کلمات استفاده می‌شود که شرط حجیت شهادت این است که دو شاهد مسلمان حتی زن وجود نداشته باشد و بلکه از بعضی کلمات استفاده می‌شود که حتی اگر یک زن مسلمان هم وجود داشته باشد شهادت کافر حجت نیست و از بعضی کلمات استفاده می‌شود که حتی اگر یک مسلمان فاسق هم وجود داشته باشد (و شاید از برخی کلمات استفاده شود حتی اگر یک مسلمان زن فاسق هم باشد) شهادت کافر حجت نیست.

محقق نراقی برخی کلمات را نقل کرده‌اند و گفته‌اند ظاهر عبارت شیخ در نهایه این است که حتی اگر یک مسلمان هم وجود داشته باشد شهادت کافر حجت نیست.

«و لا يجوز شهادة من ليس على ظاهر الإسلام في الوصيّة، إلّا عند الضّرورة و فقد المسلم. بان يكون الموصي في موضع لا يجد فيه أحدا من المسلمين ليشهده على وصيّته، فإنّه يجوز، و الحال هذه، أن يشهد نفسين من أهل الذّمّة ممّن ظاهره الأمانة عند أهل ملّته. و لا يجوز شهادة غير أهل الذّمّة على حال[2]

ایشان ادعا کرده است ظاهر کلام شیخ این است که حتی اگر یک نفر هم از مسلمین وجود داشته باشد شهادت کافر مسموع نیست اما به نظر ما مفاد کلام شیخ این است که اگر مسلمانی که با شهادت او بشود وصیت را اثبات کرد وجود نداشت نوبت به اشهاد اهل ذمه می‌رسد نه اینکه حتی اگر یک مسلمان هم وجود داشته باشد (که فرضا با شهادت او نمی‌توان وصیت را اثبات کرد) نمی‌توان از اهل ذمه شاهد گرفت. البته ما بعدا خواهیم گفت در فرضی که یک شاهد مسلمان وجود داشته باشد موصی نمی‌تواند او را کنار بگذارد و دو شاهد ذمی بگیرد بلکه باید آن مسلمان را با یک ذمی شاهد بگیرد و توضیح آن خواهد آمد.

و حتی ممکن است گفته شود که اگر یک شاهد مسلمان باشد باید به دو شاهد ذمی ضمیمه شود و حکم دو ذمی مثل دو شاهد زن باشد، ولی اگر شاهد مسلمان وجود نداشت شهادت همان دو ذمی کفایت می‌کند ولی این در حقیقت اشتراط علی تقدیر الوجود و عدم اشتراط علی تقدیر العدم است که به لغویت اشتراط منجر می‌شود.

پس به نظر ما منظور شیخ از این عبارت این نیست که حتی اگر یک نفر مسلمان (هر چند شهادتش معتبر هم نباشد چون زن است یا واحد است یا فاسق است یا ولد الزنا ست و ...) وجود داشته باشد نباید از اهل ذمه شاهد گرفت بلکه منظور شیخ این است که اگر از مسلمانان کسانی که بشود وصیت را با شهادت آنها اثبات کرد وجود نداشت می‌توان از اهل ذمه شاهد گرفت.

مرحوم نراقی در ادامه گفته است از بعضی کلمات استفاده می‌شود که شرط عدم وجود عدول مسلمین است و از برخی کلمات استفاده می‌شود که شرط عدم وجود دو مسلمان عدل است و ...

سپس به استدلال پرداخته‌اند و گفته‌اند از برخی از روایات مثل روایت ضریس و سماعه استفاده می‌شود که اعتبار شهادت اهل ذمه منوط به این است که حتی یک زن مسلمان یا یک مسلمان فاسق پیدا نشود چون در آنها این تعبیر آمده است که «إِذَا لَمْ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ» که شامل زن مسلمان هم می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo