درس خارج فقه استاد محمد محمدیقائینی
1402/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرایط شاهد/ اسلام/
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَيْنِكَ يَرْتَكِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ بِذَلِكَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ- وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ كَانَ فِي نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِيهِ فَهُوَ خَارِجٌ عَنْ وَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَاخِلٌ فِي وَلَايَةِ الشَّيْطَان ...[1]
این استدلال به نظر ما تمام است چون مفاد آن این است که هر کسی بر فطرت باشد شهادتش جایز است و روایات هم دلالت دارد که فطرت اسلام است پس شهادت هر کسی که مسلمان باشد جایز است.
دقت کنید که تعبیر این روایت این است که شهادت «مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ» حجت است و این با روایاتی که تعبیر آنها این است که «كُلُّ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ» شهادتش معتبر است متفاوت است. استدلال به مثل روایت علقمه به ضمیمه روایات اینکه فطرت هر کسی بر اسلام است نیاز ندارد ولی استدلال به آن روایات به این ضمیمه نیاز دارد.
قبلا به برخی از روایاتی که مفاد آنها پذیرش شهادت هر مولود بر فطرت است اشاره کردیم از جمله:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع ... فَقُلْتُ فَإِنْ أَشْهَدَ رَجُلَيْنِ نَاصِبِيَّيْنِ عَلَى الطَّلَاقِ أَ يَكُونُ طَلَاقاً فَقَالَ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ أُجِيزَتْ شَهَادَتُهُ عَلَى الطَّلَاقِ بَعْدَ أَنْ تَعْرِفَ مِنْهُ خَيْراً.[2]
رُوِيَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع رَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ وَ أَشْهَدَ شَاهِدَيْنِ نَاصِبِيَّيْنِ قَالَ كُلُّ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ عُرِفَ بِالصَّلَاحِ فِي نَفْسِهِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ.[3]
رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع 5 قَالَ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ عُرِفَ بِالصَّلَاحِ فِي نَفْسِهِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ.[4]
و مرحوم شیخ نیز این روایات را در تهذیب نقل کرده است.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سَلَمَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ عُرِفَ بِالصَّلَاحِ فِي نَفْسِهِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ.[5]
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع رَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ وَ أَشْهَدَ شَاهِدَيْنِ نَاصِبِيَّيْنِ قَالَ كُلُّ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ عُرِفَ بِصَلَاحٍ فِي نَفْسِهِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ.[6]
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع ... فَقُلْتُ فَإِنْ أَشْهَدَ رَجُلَيْنِ نَاصِبِيَّيْنِ عَلَى الطَّلَاقِ أَ يَكُونُ طَلَاقاً فَقَالَ مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ أُجِيزَتْ شَهَادَتُهُ عَلَى الطَّلَاقِ بَعْدَ أَنْ تَعْرِفَ مِنْهُ خَيْراً.[7]
ممکن است اشکالی به نظر برسد که اگر هر کسی بر فطرت اسلام متولد میشود این تعبیر که شهادت هر مولود بر فطرتی نافذ است لغو خواهد بود چون همه انسانها بر فطرت اسلام متولد شدهاند و ذکر این قید لغو است.
به نظر ما این نقل ناشی از ارتکاز تعبیری است که در ذهن آنها بوده است. چون در ذهن آنها این بوده که هر مولودی بر فطرت اسلام متولد میشود مقصودشان از این تعبیر این بوده که شهادت هر مسلمانی حجت است نه شهادت هر کسی که بر فطرت متولد شده است تا قید لغو باشد. شاهد آن هم این است که شیخ یکی از این روایات را در استبصار به همین تعبیر نقل کرده است:
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ وُلِدَ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ عُرِفَ بِالصَّلَاحِ فِي نَفْسِهِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ.[8]
بنابراین به نظر ما در نقل این روایت خلطی اتفاق افتاده است (ممکن است این خلط در کلام روات قبل از مشایخ صاحب مجامع روایی اتفاق افتاده باشد) و آنچه در این روایات بوده همین بوده که شهادت هر مسلمانی حجت است و نزدیکی تعبیر «مَنْ وُلِدَ عَلَى الْإِسْلَامِ» و تعبیر «مَنْ وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ» به ضمیمه تفسیر فطرت در روایات به اسلام باعث شده است این خلط اتفاق بیافتد. به عبارت دیگر با توجه به اینکه در روایات «هر مولودی متولد بر فطرت است» فطرت به اسلام تفسیر شده است تصور شده که مفهوم «من ولد علی الفطرة» همان معنای «من ولد علی الاسلام» است و لذا این طور نقل شده است در حالی که «من ولد علی الاسلام» به معنای کسی است که مسلمان باشد ولی «من ولد علی الفطرة» به این معنا نیست.
حمدان بن سلیمان و نوح بن شعیب و محمد بن اسماعیل بن بزیع هم توثیق صریح دارند. صالح بن عقبة نیز قابل توثیق است و تنها مشکل در خود علقمه است که توثیق صریح ندارد ولی به نظر ما با توجه به برخی قرائن (مثل برخی روایاتی که او نقل کرده است و نقل در مثل کامل الزیارات و شاید نقل برخی مثل مشایخ ثقات و ...) اعتماد به او بعید نیست.
و در هر حال استدلال به سایر روایت قبول شهادت کسی که بر فطرت اسلام متولد شده تمام است در نتیجه به نظر ما این دلیل نیز تمام است.
مرحوم نراقی علاوه بر سه طایفه روایتی که گفتیم به روایات اشتراط عدالت نیز برای اشتراط اسلام استدلال کرده است که استدلال به این روایات مبتنی است بر تفسیر عدالت به معنایی که با کفر قابل جمع نباشد از این جهت که عدالت به معنای استواء و عدم انحراف است و انحراف در دین خلاف عدالت است.