< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط شاهد/ اسلام/

 

گفتیم اشتراط ایمان در شاهد متضمن سه مطلب است. اول اشتراط اسلام است.

قبل از ادامه بررسی ادله اشتراط اسلام تذکر این لازم است که در شهادت کافر چهار حالت اصلی قابل تصور است:

شهادت کافر بر علیه مسلمان

شهادت کافر به نفع مسلمان

شهادت کافر بر علیه کافر

شهادت کافر به نفع کافر

آیا شهادت کافر در هر چهار قسم حجت نیست؟ در هر کدام از این چهار حالت اصلی، می‌توان تصور کرد طرفین دعوا در کفر و اسلام یکسان باشند یا متفاوت باشند لذا مجموع صور به هشت عدد می‌رسد.

شهادت کافر به نفع مسلمان گاهی ممکن است در فرضی باشد که طرف دعوای این مسلمان، مسلمان دیگری باشد و ممکن است کافر باشد.

شهادت کافر بر علیه مسلمان گاهی ممکن است در فرضی باشد که طرف دعوای این مسلمان، مسلمان دیگری باشد و ممکن است کافر باشد.

و هم چنین در شهادت کافر به نفع کافر یا بر علیه کافر ممکن است در فرضی باشد که طرف دعوای آنها مسلمان باشد یا کافر باشد.

در هیچ کدام از کلمات علماء بحث به این صورت منقح نشده است تا مقدار دلالت دلیل اعتبار اسلام منقح شود. برخی از ادله مختص به بعضی از صور است و در همه صور جاری نیست.

تقسیم دیگر این است که در موارد شهادت کافر به نفع یا بر علیه کافر، ممکن است در فرضی باشد که طرفین دعوا از اهل ملت واحد باشند مثلا هر دو یهودی باشند یا هر دو مسیحی باشند و ممکن است از اهل ملت واحد نباشند مثلا یکی یهودی باشد و یکی مسیحی.

گفتیم روایاتی که بر اعتبار اسلام شاهد دلالت دارند دو طایفه‌اند. یکی دسته روایاتی هستند که به نحو مطلق اسلام شاهد را شرط کرده است یعنی همه این حالات و صور را شامل است و مفاد آن عدم اعتبار شهادت کافر در همه این موارد است.

از جمله این روایات به دو روایت از سکونی اشاره کردیم که در آنها تعبیر شده بود شهادت «ذِي مُخْزِيَةٍ فِي الدِّينِ» حجت نیست. این تعبیر در برخی کلمات به کسی که حد زده شده تفسیر شده و در برخی کلمات به ولد الزنا تفسیر شده است.

اما به نظر این عنوان اگر بر کسی که محدود است صدق کند با این حال بر ولد الزنا صدق نمی‌کند چون او که در زنا نقشی نداشته باشد تا خزی در دین او باشد.

آنچه در این روایت آمده است این است شهادت کسی که عیب و عاری در دین دارد حجت نیست و کسانی که آن را به محدود تفسیر کرده‌اند این طور گفته‌اند که کسی که حد بخورد در حقیقت از ناحیه دین به او عیب و عار رسیده است و ما عرض کردیم حتی اگر محدود هم مشمول چنین تعبیر باشد با این حال این تعبیر به چنین شخصی اختصاص ندارد بلکه معنای آن عام است و شامل هر کسی است که دینی که دارد عیب و عار است و هر دینی غیر از اسلام عیب و عار است.

علاوه که روایات متعددی در قبول شهادت محدود بعد از توبه وجود دارد و لذا مثل مجلسی اول و دوم هر دو محدود را مقید کرده‌اند به قبل از توبه و تحمیل این تفسیر به روایت خیلی بعید است خصوصا که توبه لزوما در رفع عار و ننگ عرفی موثر نیست و برخی از افعال موجب عار هستند حتی اگر شخص توبه هم بکند.

پس مفاد این روایت عام است و شامل مواردی هم هست که خود دین عار و ننگ باشد و این ننگ و عار از ناحیه اعتقاد به خود یک دین به وجود آمده باشد.

بله آنچه مهم است این است که ننگ و عار عرفی باشد. ممکن است کسی ادعا کند گاو پرستی و بت پرستی و ... عرفا عار است اما مثلا یهودی یا مسیحی بودن عرفا عار نیست. ولی به نظر ما عرفا هر دینی غیر از اسلام عار است و اگر بت پرستی عار است، عار و ننگ پرستش انسان بیشتر است و اگر عرف هم در جایی در صدق عار و ننگ تردید دارد از موارد خطای در تطبیق است نه اینکه مفهوم عار و ننگ را شامل نداند.

دلالت این دو روایت اگر تمام باشند اطلاق دارد و همه صور را شامل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo