درس خارج فقه استاد محمد محمدیقائینی
1402/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرایط شاهد/ عقل/
عرض ما این است که در مثل تکالیف که عدم جنون در موضوع آنها اخذ شده است این بیان درست است و جنون و عقل در باب تکالیف مثل مرض و سلامت است اما در شهادت که عنوان عدم جنون در موضوع حجیت اخذ نشده است بلکه مثلا اعتبار عقل از باب اعتبار عدالت باشد، کسی که جنون ادواری هم دارد استواء و اعتدال ندارد حتی در زمانی که افاقه دارد چون در تحقق عدالت نوعی استمرار در اعتدال و استواء لازم است و لذا کسی که هر روز گناه میکند و فقط یک روز گناه نکند، عادل نیست. آنچه گفتیم در صورتی که عدالت را ملکه بدانیم که روشن است چون تحقق ملکه به استمرار نیاز دارد و در صورتی که عدالت را ملکه ندانیم باز هم به نوعی دوام و استمرار نیاز است (و لذا خود مرحوم آقای خویی هم معتقد است بین مبنای ایشان و مبنای علمایی که عدالت را ملکه میدانند ثمره عملی وجود ندارد) و بر همین اساس کسی که گناه کار بوده است به مجرد اینکه توبه بکند، عادل نمیشود و اینکه در روایات گفته شده است کسی که مرتکب کبیره بوده است با استغفار دوباره عادل محسوب میشود از این جهت است که ارتکاب یک گناه با عدم عزم بر استمرار و عدم توبه موجب خروج فرد از عدالت نیست. ارتکاب گناه مشروط (به نحو شرط متأخر) به عدم توبه مخل به عدالت است و لذا اگر فرد توبه کند عادل خواهد بود چون شرط محقق نشده است.
با آنچه گفتیم روشن میشود که ما نیازی نیست در اینجا برای تحقیق معنای عقل و کمال عقل معطل بشویم چون این عناوین در موضوع حجیت شهادت اخذ نشدهاند.
تا اینجا سه دلیل برای اعتبار عقل در شاهد ذکر کردهایم.
به برخی از روایات برای اشتراط عقل استدلال شده است مثل:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ شَهَادَةَ الْأَخِ لِأَخِيهِ تَجُوزُ إِذَا كَانَ مَرْضِيّاً وَ مَعَهُ شَاهِدٌ آخَرُ.[1]
در این روایت گفته شده است شخص در صورتی که مرضی و مورد پذیرش باشد شهادتش مسموع است و برادر بودن مانع پذیرش شهادت نیست و کسی که دیوانه است مرضی نیست حتی اگر ثقه باشد. یعنی عقلاء او را به عنوان شاهد نمیپذیرند.
به همین بیان به آیه شریفه ﴿وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ﴾[2] استدلال شده است که کسی که مجنون باشد ﴿مِمَّنْ تَرْضَوْنَ﴾ نیست.