< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی‌قائینی

1402/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شهادت صبی در قتل

 

بحث ما در قبول شهادت صبی در قتل است. گفتیم نسبت به این مساله، جهات مختلفی در کلمات علماء مطرح شده است که به چهار جهت در جلسات قبل اشاره کردیم.

جهت پنجم این است که آیا در قبول شهادت صبی بر قتل، ذکورت شرط است؟ به این معنا که شهادت دختر نابالغ حتی بر قتل هم مسموع نیست؟

مصرح در برخی کلمات اشتراط ذکورت و عدم حجیت شهادت دختر بچه است و البته ظاهر برخی کلمات هم عدم اعتبار این شرط است و این مساله در کلمات اکثر علماء عنوان نشده است بلکه فقط متعرض این شده‌اند که شهادت صبی در قتل حجت است و بعید نیست این کلمات ظهوری نسبت به شهادت دختر بچه نداشته باشد و نسبت به آن ساکت است و حتی ممکن است کسی ادعاء کند ظاهر این کلمات عموم است.

در هر حال مرحوم علامه در تحریر، ابن ادریس حلی و شهید ثانی در روضه و محقق نراقی و مرحوم امام به اعتبار شرط ذکورت و عدم اعتبار شهادت دختر بچه تصریح کرده‌اند.

محقق نراقی برای عدم اعتبار شهادت دختر بچه به اطلاقات طایفه دوم روایات تمسک کرده است و فرموده مخصص اطلاق ندارد چون روایاتی که در آنها شهادت صبی بر قتل حجت دانسته شده بود (که مخصص طایفه دوم روایات هستند) به صبی اختصاص دارند و نسبت به صبیه ساکتند و این مسلم است که در بیش از مخصص، اطلاقات مرجع هستند. پس از نظر ایشان عدم حجیت شهادت دختر نابالغ مطابق قاعده است.

اما به نظر ما این بیان ناتمام است:

اولا این بیان مبتنی بر این است که ادله اشتراط بلوغ اطلاق داشته باشند و هم شامل صبی و هم صبیه بشوند (که از نظر ما چنین اطلاقی داشتند) ولی این اطلاق نباید ناشی از فحوی باشد.

مثلا اگر گفته شده بود «لا تسمع شهادة الصبی حتی یدرک» و مفادش این باشد که شهادت پسر بچه مسموع نیست و به فحوی بر عدم اعتبار شهادت صبیه هم دلالت کند (که دلالت التزامی است) و اطلاق این روایت اقتضاء می‌کند که شهادت بچه در قتل هم مسموع نیست و دلیل مخصص قتل را خارج می‌کند و بعد از اخراج پسر بچه از این اطلاق، دختر بچه هم از این خارج خواهد شد و نمی‌توان به اطلاق تمسک کرد. اصل منع از حجیت شهادت دختر بچه در قتل از این جهت بود که شهادت پسر بچه در قتل مسموع نیست و وقتی خود شهادت پسر بچه در قتل از حجیت این مدلول مطابقی خارج شود معنا ندارد دلالت التزامی آن حجت باشد. به عبارت دیگر این از توابع بحث تبعیت دلالت التزامی از دلالت مطابقی در حجیت است.

نتیجه اینکه وقتی مدلول مطابقی در شهادت پسر بچه در موارد قتل حجت نباشد، دلالت التزامی آن (شهادت دختر بچه در قتل) هم حجت نیست. البته مراد ما این نیست که روایت بر حجیت شهادت دختر بچه در قتل دلالت دارد بلکه منظور این است که برای عدم حجیت شهادت دختر بچه دیگر نمی‌توان به اطلاقات اشتراط بلوغ تمسک کرد و بر این اساس مرجع اطلاقات طایفه اول (حجیت شهادت هر مسلمانی) خواهد بود. و البته عدم شمول ادله عدم حجیت شهادت زنان نسبت به دختر بچه هم روشن است.

خلاصه اینکه اگر دلیل عدم حجیت شهادت دختر بچه بر قتل، فحوای عدم حجیت شهادت پسر بچه بر قتل باشد با سقوط اصل از حجیت، فرع هم از حجیت ساقط خواهد بود. بله اگر کسی دلالت التزامی را در حجیت تابع دلالت مطابقی نداند می‌تواند به این دلالت التزامی تمسک کند.

اما اگر دلیل عدم حجیت شهادت دختر بچه بر قتل، الغای خصوصیت از دلیلی باشد که مفاد آن عدم حجیت شهادت پسر بچه بر قتل است، یا اطلاق دلیل باشد حرف محقق نراقی صحیح است.

اگر متفاهم عرفی از عدم حجیت شهادت صبی این باشد که شهادت انسان نابالغ حجت است و عرف از صبی الغای خصوصیت کند، حرف نراقی درست است. درست است که در موارد الغای خصوصیت مدلول استعمالی کلام همان معنای لفظ است اما مراد تفهیمی مطلق است. لذا اگر چه مدلول استعمالی «شهادة الصبی لایقبل» این است که شهادت پسر بچه حجت نیست اما متفاهم عرفی از این کلام به لحاظ مقام اراده تفهیمی این است که شهادت انسان نابالغ حجت است. مثل «زید کثیر الرماد» که اگر چه مدلول استعمالی آن این است که خاکستر زید زیاد است اما مدلول تفهیمی آن جود زید است و البته این مفهوم تفهیمی با مراد جدی هم متفاوت است چرا که ممکن است مطابق با واقع هم نباشد و در جای خودش توضیح دادیم که علاوه بر این دلالات سه گانه، دلالت چهارمی هم وجود دارد که با آنها متفاوت است مثل فرضی که شخص این کنایه را استفاده کند به قصد استهزاء و بیان خساست او.

پس در مثل «زید کثیر الرماد» اگر شخص این جمله را به کار ببرد برای اینکه زید را مسخره کند و خساست او را بیان کند در حالی که کلام او هم دروغ باشد و زید در واقع جواد باشد:

مدلول استعمالی این است که خاکستر زید زیاد است.

مراد تفهیمی این است که زید جواد است.

مراد سوم این است که زید خسیس است.

و واقعیت خارجی (که از آن به مراد جدی تعبیر می‌شود) جود زید است.

با این بیان اگر دلیل عدم حجیت شهادت دختر بچه الغای خصوصیت باشد به این معنا که متفاهم از عدم اعتبار شهادت پسر بچه، عدم اعتبار انسان نابالغ باشد در این صورت در فرضی که مخصص فقط شهادت پسر بچه در قتل را حجت دانسته باشد مرجع همین دلیل عدم حجیت شهادت انسان نابالغ است.

البته درست است که اطلاق به مراد استعمالی مربوط است اما وقتی متفاوت بودن مراد تفهیمی معلوم است آنچه مرجع است همان مراد تفهیمی است که در آثار مانند اطلاق است و لذا مرجع در صورت اختصاص مخصص به پسر بچه، همین دلیل است.

هم چنین اگر دلیل عدم حجیت شهادت دختر بچه، اطلاق ادله عدم حجیت شهادت صبی باشد به این بیان که صبی اسم جنس است و شامل همه افراد نابالغ (چه پسر و چه دختر) است، در صورت اختصاص مخصص به پسر بچه، مرجع همین اطلاق است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo