درس خارج فقه استاد محمد محمدیقائینی
1402/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شهادت صبی در قتل
در هر حال برای اثبات این شرط وجهی را ذکر کردیم و آن اینکه در برخی روایات گفته شده است شهادت عدهای حجت نیست مثل کسی که شطرنج بازی میکند و در آنها قید نشده است که شطرنج بازی به وجه حرام است که مانع شهادت است. مفاد این روایات این است که شهادت کسانی که این عناوین بر آنها صدق میکند حجت نیست چه انجام آن عمل بر او حرام باشد یا اصلا بالغ نباشد و یا بالغ باشد ولی در عمل آن معذور باشد. اطلاق این روایات شامل بالغینی که آن اعمال را حتی به وجه غیر محرم هم انجام میدهند میشود و شامل نابالغین هم میشود.
با الغای خصوصیت از این روایات به هر فعل محرم (حتی اگر فرد بالغ نباشد یا عمل بر او حرام نباشد) نتیجه گرفته شود که شهادت صبی در صورتی حجت است که بر این امور اجتماع نکرده باشند و این الغای خصوصیت بعید نیست.
علاوه بر این وجه که گفتیم، میتوان وجه دیگری برای این شرط بیان کرد که این وجه مبتنی بر مبنای ما در بحث عدالت است.
بعدا خواهیم گفت که یکی از شروط قبول شهادت شاهد عدالت است و در اصطلاح فقهی عادل را در مقابل فاسق معنا میکنند و فاسق را کسی میدانند که مرتکب گناه شود. در حالی که به نظر ما عدالت به این معنا نیست. بله کسی که فاسق است یعنی مرتکب گناه است عادل نیست اما معنای عادل منحصر در این نیست. عادل یعنی شخص غیر منحرف و که اعوجاج ندارد. عدالت به معنای استواء است در مقابل کج و معوج و یکی از اموری که در استواء لازم است گناه کار نبودن است چون فرد گناه کار منحرف از جاده شرع است اما این طور نیست که هر کس گناه نکرد، عادل باشد و لذا مشهور معتقدند اجتناب از امور خلاف مروت در عدالت شرط است و خلاف مروت را معنا کردهاند به افعالی که ارتکاب آنها عرفا قبیح است یعنی اموری که اشخاص متعادل آنها را انجام نمیدهند حتی اگر حرام هم نباشد مثل اینکه شخصی با لباس زیر در محل کار حاضر شود! یا مثلا ادرار کردن در معابر عمومی و ...
لذا کسی که خلاف مروت انجام میدهد فاسق نیست اما عادل هم نیست و عملکرد کج خلاف عدالت و استواء است. تفصیل این مطلب بعدا خواهد آمد.
«و العدالة عندنا يقتضي أن يكون معتقدا للحق في الأصول و الفروع، و غير ذاهب الى مذهب قد دلت الأدلة على بطلانه، و أن يكون غير متظاهر بشيء من المعاصي و القبائح.»[1]
البته این حرف هم درست است از این جهت که کسی که در عقیده منحرف باشد مستوی نیست حتی اگر معذور هم باشد و لذا او را منحرف میدانند هر چند معذور باشد.
تفاوت انحراف در عقیده حتی با عذر با مخالفت احکام فرعی با عذر در این است که در بنای عقلاء هم عدم اعتقاد به حق انحراف است حتی اگر معذور باشد اما مخالفت با احکام فرعی در فرض عذر، انحراف نیست.
لذا بر صبی، زنا و سرقت و شرب خمر و ... حرام نیست اما بچهای که مرتکب این امور میشود در عرف منحرف و بد است. آنچه در عدالت شرط است عدم ارتکاب قبائح و عدم اعوجاج است حتی اگر آنها حرام هم نباشند.
پس بچهای که مرتکب قبائح میشود عادل نیست و شهادتش هم حجت نیست. در نتیجه در حجیت شهادت صبی عدالت شرط است.