درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
97/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1اوامر1.1صیغه امر
1.1.1ظهور جملات خبریه در مقام انشاء
1.1.1.1تحریر محل نزاع و بیان اقوال
1.1.1.2مشترک الورد بودن نقض بر مرحوم آخوند و مرحوم خویی
1.1.1.2.1عدم انحصار استعمال فعل مضارع وفعل ماضی به قرار گرفتن تلو ادات شرط در مقام انشاء
1.1.1.2.1.1عدم خصویت فعل ماضی بعد از ادات شرط
1.1.1.2.2عدم مناسبت فعل ماضی با طلب
1.1.1.2.2.1ضیق بودن جواب حلی
1.1.1.2.2.2همخوانی نداشتن فعل مضارع با طلب
1.1.1.3اتحاد معنا و داعی
1.1.1.3.1عدم تحقق این گونه خطابات درشرع
موضوع: جملات خبریه در مقام انشائیه /صیغه امر /اوامر
خلاصه مباحث گذشته:
در جلسه گذشته بیان شد که مرحوم آخوند فرمود جملات خبریه ای که در مقام انشاء هستند اولا ظهور در وجوب دارند و ثانیا این ظهور نسبت به ظهور صیغه امر در وجوب آکد است. مرحوم خویی فرمود آکدیت فقط بر مبنای مرحوم آخوند تصویر دارد که این مبنا نیز باطل است زیرا لازمه مبنای ایشان این است که در همه جا بتوان جملات خبریه در مقام انشاء را به جای صیغه انشاء استعمال کرد زیرا طبق مبنای ایشان موضوع له آنها واحد است در حالی که این مطلب درست نیست. اما طبق مبنای ما (ابراز امر اعتباری) و طبق مبنای مشهور( ایجاد ) آکدیت متصور نیست زیرا جملات انشائیه با خبریه ای که در مقام انشاء هستند از این جهت فرقی ندارند. استاد در نهایت فرمود ادعای مرحوم آخوند اقرب است و ارتکاز موافق ادعای ایشان است. در این جلسه به نقد نقطه نقضی که مرحوم خویی طبق مبنای مرحوم آخوند مطرح کردند پرداخته میشود.
1اوامر
1.1صیغه امر
1.1.1ظهور جملات خبریه در مقام انشاء
1.1.1.1تحریر محل نزاع و بیان اقوال
بحث در مورد تحلیل جملاتی است که مشترک بین مقام انشاء و اخبار هستند مانند جمله خبریه. آیا مستعمل فیه آنها واحد است یا متعدد؟ در صورت وحدت مستعمل فیه، آیا داعی متحد است یا متعدد است؟ نظراتی در این مقام مطرح است:
1. وحدت مستعمل فیه و تعدد داعی( مرحوم آخوند)
2. تعدد مستعمل فیه ( مرحوم خویی و منسوب به مشهور البته اختلافی در بیان مبنا وجود دارد)
3. وحدت مستعمل فیه و داعی( مرحوم آغا ضیاء و مرحوم ا یروانی)
کلام مرحوم آخوند در جلسه گذشته گذشت و خلاصه آن نیز بیان شد. مرحوم خویی اشکال نقضی به ایشان داشت[1] و فرمود اگر ادعای مرحوم آخوند صحیح باشد لازمه اش این است که بتوان در همه جا جملات خبریه را در مقام انشاء استعمال کرد در حالی که این لازمه درست نیست مثلا صحیح نیست که به جای صیغه امرِ اغتسل، اعاد الغسل به کار برده شود.
1.1.1.2مشترک الورد بودن نقض بر مرحوم آخوند و مرحوم خویی
اشکال نقضی مرحوم خویی بر خود ایشان نیز وارد است زیرا نقض این بود که اگر جمله خبریه با جمله انشائیه از لحاظ معنای مستعمل فیه متحد باشند باید در همه جا بتوان جمله خبریه را به جای جمله انشائیه به کار برد، این مشکل بر مبنای مرحوم خویی نیز وارد است زیرا ایشان میفرماید معنای جمله خبریه حکایت و ابراز ثبوت تحقق است ولی معنای جمله انشائیه ابراز اعتبار است حال بحث این است که اگر معنا متفاوت است پس چرا در بعضی موارد مانند فعل مضارع یا فعل ماضی که تلو ادات شرط آمده است میتوان در مقام انشاء استعمال کرد ولی در بعضی موارد مانند فعل ماضی این استعمال و لو مجازا صحیح نیست.( بنا بر مبنای مرحوم آخوند مشکل صحت استعمال حقیقی بود ولی بنا بر مبنای مرحوم خویی مشکل صحت استعمال مجازی است).
1.1.1.2.1عدم انحصار استعمال فعل مضارع وفعل ماضی به قرار گرفتن تلو ادات شرط در مقام انشاء
شهید صدر میفرماید[2] این که مرحوم خویی استعمال جمله خبریه را منحصر به فعل مضارع و فعل ماضی که بعد از ادات شرط آمده است درست نیست زیرا در بعضی موارد فعل ماضی در مقام انشاء استعمال شده است و بعد از ادات شرط هم نیست. مثلا شخصی در مقام دعا برای غیر میگوید غفر الله لک. در این جا فعل ماضی در مقام انشاء که دعا است استعمال شده است و بعد از ادات شرط نیز قرار نگرفته است.
1.1.1.2.1.1عدم خصویت فعل ماضی بعد از ادات شرط
ما نیز از قدیم الایام این اشکال را داشتیم که استعمال جمله خبریه در مقام انشاء منحصر به فعل مضارع و فعل ماضی بعد از ادات شرط نیست بلکه در بعضی از جملات اسمیه نیز این استعمال احساس میشود مثلا شارع میفرماید علیه الحج یا شارع میفرماید المومنون عند شروطهم در این دو مورد جمله اسمیه است و در مقام انشاء استعمال شده است.
اما باید گفت بعید است که مرحوم خویی این استعمالات را غلط بداند بلکه آنها را صحیح میداند. فلذا باید گفت منظور مرحوم خویی از فعل ماضی بعد از ادات شرط خصوصیت داشتن نیست بلکه منظور ایشان این است که هر چیزی که به معنای فعل مضارع باشد که یک مصداقش فعل ماضی بعد از ادات شرط است و یکی دیگر از مصادیق فعل ماضی در مقام دعا است که به معنای فعل مضارع است و یا در جملات اسمیه نیز یک چیزی در تقدیر است مثلا یکونون یا و لیکونو است فلذا در جملات اسمیه نیز به معنای فعل مضارع است. پس اشکال عدم انحصار بر ایشان وارد نیست.
1.1.1.2.2عدم مناسبت فعل ماضی با طلب
گفته شد اشکال نقضی مرحوم خویی مشترک است و بر مبنای مرحوم خویی نیز جاری است. شهید صدر در صدد حل این مشکل برآمده است که چرا نمیتوان فعل ماضی را در مقام انشاء استعمال کرد حال یا حقیقیتا این استعمال درست نیست اگر مبنای مرحوم آخوند را در نظر بگرییم و یا مجازا این استعمال درست نیست اگر مبنای مرحوم خویی را در نظر بگیریم. حل مشکل این است که معنای فعل ماضی با طلب همخوانی ندارد زیرا طلب تعلق به امر معدوم دارد یعنی قبلا نبوده است و با طلب میخواهد محقق بشود اما در فعل ماضی و جملات اسمیه حکایت از تحقق نسبت است و چیزی که محقق شده است، معنا ندارد طلب بشود و تحصیل حاصل است. بر خلاف فعل مضارع یا افعال ماضی که به معنای فعل مضارع است که همخوانی با طلب را دارند زیرا در این موارد فعل هنوز محقق نشده است.[3]
1.1.1.2.2.1ضیق بودن جواب حلی
تحلیل مرحوم سید باقر صدر ضیق است و فقط در استعمال جملات خبریه در طلب جاری است در حالی که ادعای مرحوم خویی مطلق جملات انشائیه است یعنی مرحوم خویی میفرماید در مطلق جملات انشائیه چنین مشکلی وجود دارد ولی حل سید محمد باقر صدر فقط در جملات انشائیه طلبیه بود.
1.1.1.2.2.2همخوانی نداشتن فعل مضارع با طلب
این که شهید صدر فرمود دلیل عدم استعمال فعل ماضی در مقام انشاء همخوانی نداشتن است چون فعل ماضی دلالت بر تحقق میکند و در طلب، خواستن از شئ معدوم است، در فعل مضارع نیز جاری است زیرا در فعل مضارع نیز حکایت از تحقق است و لو این که این تحقق در آینده است ولی اصل حکایت از تحقق ثبوت را دارد مثلا وقتی گفته میشود الجنب یغتسل در حقیقیت ثبوت غسل برای شخص را حکایت میکند فلذا باز هم با طلب که اراده شئ معدوم است همخوانی ندارد.
نتیجه: به نظر میآید مشکل هنوز باقی است و راه حل آن سماعی بودن است یعنی در استعمالات جملات مشترکه غالبا مضارع است که در مقام انشاء استعمال شده است. البته ممکن است مواردی از فعل مضارع یافت شود که صحیح نباشد در مقام انشاء استعمال شود ویا ممکن است در بعضی موارد بتوان فعل ماضی را در مقام انشاء استعمال کرد.
1.1.1.3اتحاد معنا و داعی
بعضی قائلند که جملات انشائیه ای که در مقام انشاء استعمال میشوند نه تنها ایجاد در مستعمل فیه آنها دخیل نیست بلکه داعی هم نیست یعنی وقتی گفته میشود الجنب یغتسل در همان معنای ثبوت تحقق نسبت استعمال شده است و داعی آن نیز همان حکایت است و محذور کذب نیز لازم نمیآید.
این که کذب لازم نمیآید دو بیان وجود دارد.
1. بیان مرحوم آغا ضیاء[4] : ایشان میفرماید وقتی جمله خبریه در مقام انشاء استعمال میشود و داعی هم حکایت است در صورت عدم مطابقت کذب لازم نمیآید زیرا در این گونه موارد اخبار به ثبوت مقتضا به لحاظ ثبوت متقضی است مثلا وقتی گفته میشود الجنب یغتسل به این معنا است که چون آن شخص مسلمان است مقتضی غسل کردن را دارد فلذا در صورت غسل نکردن کذب هم لازم نمیآید زیرا میگوید به لحاظ ثبوت مقتضی من این حکایت را داشته ام و به این لحاظ که دروغ لازم نمیآید.
2. بیان مرحوم ایروانی[5] : ایشان میفرماید وقتی جمله خبریه در مقام انشاء استعمال میشود علاوه بر عدم دخالت انشاء در مستعمل فیه، داعی هم نیست و کذب نیز لازم نمیآید زیرا اخبار در این جملات تعلیقی است یعنی مثلا اگر منقاد بود غسل میکند و هکذا در باقی موارد.
1.1.1.3.1عدم تحقق این گونه خطابات درشرع
این که جملات خبریه در مقام انشاء حتی در داعی نیز انشاء را نداشته باشند و لحاظ مقتضی[6] و تعلیقی بودن مورد نظر باشد، در شریعت محقق نشده است و شارع این گونه احکام خود را القاء نمیکند. اساسا شارع امر میکند تا انقیاد محقق شود نه این که فرض تحقق انقیاد شده باشد.