< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة ظن /انسداد باب علم وعلمی ـ بررسی مقدمه دوم انسداد

 

ادامه بررسی مقدمه دوم انسداد

بحث در مقدمه ثانیه انسداد یعنی انسداد باب علم و علمی به احکام شریعت است. انسداد باب علم وجدانی است و نیازی به بحث ندارد و وجدانی است و قطعی است و بیّن، انما الکلام در انسداد باب علمی، مرحوم آخوند فرمود باب علمی منسد نیست. اثبات کردیم که خبر موثوق به حجت است و وافی به معظم فقه نیز می‌باشد. خبر موثوق به حجت دارد که علمی است یعنی علم به حجیت آن داریم گرچه علم‌آور نیست. در مسئله حجیت خبر واحد دو مسلک معروف وجود دارد. یک مسلک وثوق مؤدا و یک مسلک وثاقت مخبر. مرحوم آخوند وثوق خبری را قبول دارد و ادعا دارد ما به مقداری که به مؤدا وثوق پیدا کنیم و وافی به معظم فقه باشد، در اختیار داریم. گفتیم تکمیل مطلب به چیزی است که در تعلیقه فرموده، چون وثوق به وثاقت راوی منحصر نیست و لذا غالب اخبار را ایشان حجت می‌داند. حتی نقل شده که کتاب مستدرک نیز در مجلس استفتاء مرحوم آخوند نیز بوده و بعضی از اخبار آن نزد مرحوم آخوند حجت بوده. لذا ظفر یافتن به خبری که به معظم فقه وافی باشد، بر مسلک مرحوم آخوند اسهل است، به خلاف خبر ثقه که دشوارتر است.

مرحوم شیخ انصاری در مطارح طبق مبنای وثوق فرموده این مطلب یختلف باختلاف الافراد، بعضی سریع وثوق پیدا می‌کنند و می‌توانند به حججی که وافی به معظم فقه است، ظفر پیدا کنند و مقدمه ثانیه انسداد را نپذیرند، و بعضی دیرباور هستند و چه بسا به خبر موثوق به وافی به معظم فقه نرسند و ناگریز از انسداد هستند. مرحوم شیخ انصاری از افراد گروه اول است و گفت از شهرات و اخبار وثوق پیدا می‌کنیم و مقداری که برای معظم فقه نیاز به وثوق داریم، ‌وجود دارد. بعضی نه به دلیل ضعف ادراک بلکه به دلیل قداستی که دارند، دیر وثوق پیدا می‌کنند.

حال اگر کسی مثل مرحوم خوئی گفت قائل به وثوق نیستم و ادله حجیت خبر واحد، خبر ثقه را حجت قرار می‌دهد و ما نیز همین را قبول کردیم، در این صورت آیا اخباری از ثقات داریم که وافی به معظم فقه باشند یا نه؟ مرحوم خوئی فرموده بله، اخباری داریم و قائلین به انفتاح گفتند اخباری داریم که از ثقات صادر شده و وافی به معظم فقه هستند و علم اجمالی از کار می‌افتد.

مشکلی که وجود دارد، آن است که ثقه بودن از کجا به دست می‌آید؟ اخباری که از ثقات داریم و وافی به معظم فقه هستند، از کجا مشخص شده که ثقه هستند؟ مشکل در اثبات وثاقت برای راویان است. بحمدالله اخبار و روایات فراوانی برای معظم فقه وجود دارد و اهل‌بیت علیهم‌السلام ترغیب کردند که این روایات ثبت شود و مکتوب شود تا برای آیندگان بماند و خود آن حضرات بعضی از این کتب را تصحیح و نظارت می‌کردند. حال اگر این اخبار حجت باشند و بتوانیم بگوییم اخبار ثقات هستند ولو بضم ظواهر آیات، پس وافی به معظم فقه هستند ولی مشکل این است که چطور وثاقت آنها ثابت می‌شود؟

به نظر می‌رسد قدماء که بعضی قائل به مبنای ثقه شدند، بدون رجال به وثاقت می‌رسیدند و مباحث رجالی در قدیم الایام چندان کارایی نداشته. چنین نبوده که طبق هر خبری دقت کنند که رجالی چه گفته، تقسیم خبر به حسن و صحیح و ضعیف از زمان علامه آغاز شده، همه قدماء انفتاحی بودند و این دیدگاهشان به قول رجالی موقوف نبوده.

چه بسا اصلا نیازی به قول رجالی نداریم که بگوییم با ثقه بودن مشکل است. به این بیان که عمده فقه توسط اجلاء اصحاب به ما رسیده. در هر بابی که نظر شود که در وسائل الشیعه تجمیع شده و روش نویسنده آن بوده که از سند ذهبیه آغاز کند، غالب ابواب، از افرادی نقل شده که همه معاریف بودند مثل زراره و محمد بن مسلم و حسین بن سعید و حسن بن محبوب که مسلم و واضح است که ثقه هستند و نیازی به قول رجالی برای آنها نیست و از اصحاب اجماع هستند. کثیری از احکام شریعت که به اخبار واحد تصحیح می‌شود، اسنادشان از اجلاء هستند.

قسم دیگری از روایات که از اجلاء نیستند، روایاتی است که توسط راویان غیر جلیل القدر نقل شده و به وثاقت آنها اطمینان نداریم، ولی می‌بینیم که عالمان صدر اول طبق خبرشان عمل کردند. عمل آن علماء به این اخبار بسیار مهم است و هیچ کدام اشکال سندی به این اخبار نمی‌کردند و در جواهر بسیار نقل می‌کند که ضعف سند را منجبر به عمل اصحاب می‌دانند. همچنین در نظر آنها، بسیاری از راویان جلیل القدر از این راویان غیر جلیل نقل قول کردند و یا دارای کتب معروفی بودند که معتمد بوده و یا اینکه روایتی در ثنا و مدح آنها وارد شده.

به هر حال، اگر کتب رجالی را کنار بگذاریم، باز هم می‌توانیم فقه را استنباط کنیم و ادعا داریم که قدمای اصحاب چنین بوده اند و این فقهای واپسین بودند که به قول رجالیون اهمیت دادند. بنابراین ادعا داریم که باب علمی منسد نیست. البته ممکن است در یک مواردی، قول رجالی قرینه بر تایید وثاقت باشد و این را انکار نداریم. لذا قائلین به وثوق نیز به قول رجالیون نیاز ندارند و چه بسا آنها به روایت ضعیف عمل کنند.

مرحله دوم راه مرحوم خوئی است، ایشان جبر سند و نقل اجلاء و صاحب کتاب بودن را قبول ندارد و در نظر ایشان خبر وقتی ثقه است که رجالی بگوید ثقةٌ یا عینٌ. اما آیا قول رجالی مشکلی دارد یا نه؟

بعضی گفتند قول رجالی مشکل دارد چون هر چند قائل به حجیت خبر ثقه هستیم ولی وثاقت راوی قابل اثبات نیست. اینکه به ابن‌عقده نسبت دادند که گفته تلامیذ امام صادق علیه‌السلام همه ثقه بودند، نادرست است. ثقه بودن محرز نمی‌شود چون رجالیون مثل مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی و مرحوم کشی، توثیقات حدسی ارائه دادند و هیچکدام با رواة معاشرت نداشتند و همه بیش از صد سال با رواة فاصله داشتند و همین که ذمی در مورد راوی نشنیدند، می‌گفتند ثقه است. بنابراین قائل به انسداد باب علمی می‌شدند.

اما به نظر می‌رسد اگر بناء بر این شد که به قول رجالی عمل کنیم، حجیت قول رجالی تمام است. اینکه رجالیون با أصالة العدالة و با عدالت به وثاقت حکم می‌کردند، سخن نادرستی است. رجالیون در کثیری از موارد با اینکه راوی از شیعیان بوده و قدحی نسبت به او نیامده، باز هم در موردش نگفتند ثقة، البته در طرف مقابل یعنی نسبت به تضعیف او، ‌اجتهاد می‌کردند یعنی اگر در روایاتش غلو و فساد عقیده داشته یا استاد رجالی می‌گفته ضعیف است، خود رجالی نیز تضعیف می‌کرده. لذا خیلی از تضعیفات رجالی را ناتمام می‌دانیم و می‌گوییم اجتهادی است.

لذا به نظر می‌رسد اینکه رجالیون در حق بعضی رواة گفتند ثقة یا عین یا وجه من وجوه اصحابنا، به دلیل اشتهار رواة به این صفات بوده، این رواة از کسانی بودند که وثاقت و عدالتشان واضح بوده، مثل امروز که برای ما واضح است که مرحوم شیخ انصاری ثقة و عادل است، با اینکه فاصله زمانی زیادی با ایشان داریم. همین احتمال برای ما کافی است، اینکه احتمال دهیم منشا این توثیق‌ها و تعدیل‌ها به دلیل اشتهار بوده که از سوی روایات و کتب آنها به دست آمده، کفایت می‌کند که أصالة الحس را جاری بدانیم. همین احتمال که حکم به وثاقت رواة به دلیل قریب به حس بودن بوده، کافی است که أصالة ‌الحس را جاری کنیم. هرجا شک کردیم که خبری عن حسٍ است یا عن حدسٍ، اصل این است که عن حس است مگر اینکه شان خبر طوری باشد که عن حدس باشد مثل تضعیفات، ‌ولی شان توثیقات این است که عن حس باشد.

البته این بحث مطرح است که آیا شهادت یک رجالی کافی است یا باید دو رجالی به وثاقت حکم کنند؟ سیأتی که ولو در موضوعات قول عدل واحد را کافی ندانیم ولی در باب توثیقات، قول رجالی واحد کفایت می‌کند. وثاقت خود مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی محرز است و ایشان خبر می‌دهد که فلان راوی ثقة است و حسی بودن در مورد رجالی احتمال می‌رود.

خصوصا که در حق راوی، یک روایت مدح وارد شده باشد که این مطلب در رجال کشی فراوان است. ولو غالب این روایات ضعیف هستند و به خود راوی منتهی می‌شود ولی کفایت می‌کند. مضافاً که بسیاری از رواة صاحب اصل و کتاب بودند.

پس به خبر ثقه عمل می‌کنیم و هیچ دغدغه‌ای نداریم و از قول رجالی استفاده می‌کنیم و ضمائم را نیز اضافه می‌کنیم. در برخی فروع فقهی وقتی چنین عمل کنیم، از نظر سندی هیچ مشکلی نداریم و اطمینان به صدور داریم. لذا دیدگاه انفتاح، بسیار واضح است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo