< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة خبر واحد /استدلال به آیه شریفه نبأ

 

دو نکته از بحث سابق

نکته أوّل این که : جای بحث نیست که آیه شریفه بر وجوب انذار دلالت دارد ﴿ لیتفقهوا فی الدین﴾ امر نیست بلکه «لام» برای غایت است لذا بعضی استدلال کردند که تعلم مسائل شرعیه واجب است زیرا آیه نفر بر آن دلالت دارد. کما اینکه ﴿لینذروا﴾ نیز دلالت بر وجوب دارد گرچه به همان وضوح نیست اما استفاده می‌شود که پس ارشاد جاهل واجب است. اما در اینکه تفقه واجب است جای بحث نیست.

نکته دوّم اینکه در بعضی عبارات نقل شده که چون ﴿لینذروا﴾ غایت واجب است پس نفر واجب است، می‌گوییم این غایت با غایت ﴿لعلهم یحذرون﴾ تفاوت دارد. ﴿لعلهم یحذرون﴾ غایت مترتبه است که بحث شد اگر ذوالغایة واجب شد آیا غایت نیز واجب است یا نه، اما ﴿لیتفقهوا﴾ غایت متقیده است یعنی از ابتدا که نفر واجب شده، نفر مطلق واجب نشده بلکه نفر لتفقه واجب شده و این نفر قید تفقه است و باید تحصیل شود. اگر گفتند برای نماز وضو بگیر یعنی وضویی بگیر که بعد از آن نماز اقامه شود. لذا وجهی ندارد کسی بگوید ﴿لینذروا﴾ اطلاق ندارد بلکه هم اطلاق دارد و هم بلااشکال واجب است. انذار واجب است چه مخاطب علم پیدا کند یا نکند و معنایش این نیست که انذار کن به شرطی که آنها علم پیدا کنند. لذا تمام بحث در اطلاق ﴿لعلهم یحذرون﴾ است.

تتمه بحث در مقدمه دوم

گفتیم استدلال به آیه نفر برای حجیت خبر واحد به مقدماتی وابسته است. مقدمه دوم این بود که وجوب تحذر باید اطلاق داشته باشد؟ آیا به این مقدمه نیاز است یا نه؟

مرحوم خوئی در مقدمه استدلال چند امر را بیان کرده ولی این نکته را تذکر نداده ولی در ادامه از اطلاق آیه دفاع کرده است لذا بی‌تردید اطلاق آیه موقوف علیه استدلال می‌باشد.

ظاهر کلام مرحوم آخوند[1] این است که در وجه اول و وجه ثانی به اطلاق نیاز نداریم. این وجه ثالث است که اطلاق را نیاز دارد. وجه اول این بود که از ﴿لعلهم یحذرون﴾، محبوبیت تحذر استفاده می‌شود. در کفایه فرموده محبوبیت تحذر با وجوب تحذر ملازمه دارد و به اطلاق نیاز ندارد گرچه در تعلیقه گفته به اطلاق نیاز دارد.

ولی به نظر می‌رسد وجه اول نیاز به اطلاق ندارد چون محبوبیت تحذر همه جا وجود دارد و قابل تخصیص نیست. پس همینکه محبوبیت تحذر ثابت شد که با وجوبش ملازمه نیز دارد، اطلاق محقق می‌شود. البته شاید اینکه مرحوم آخوند اشکال اطلاقی نکرده، چون به نظر ایشان وجوب تحذر استفاده نمی‌شود ولی چون ایشان در مقام جواب است،‌ بیشتر به نظر می‌رسد اینجا اشکال اطلاق مجال ندارد. پس محبوبیت تحذر مطلق است و ملازمه نیز مطلق است.

پس طبق وجه اول اگر صحیح باشد، به اطلاق نیاز نیست چون همیشه محبوبیت وجود دارد. استفاده محبوبیت تحذر همیشه با اطلاقش ملازمه دارد و ملازمه نیز عقلی است.

اما نسبت به وجه ثانی، کاری به ﴿لعلهم یحذرون﴾ نداریم که اشکال شود اطلاق ندارد بلکه به سراغ وجوب انذار می‌رویم. انذار واجب است مطلقا چه علم آور باشد یا نباشد پس قولش حجت است چون اگر حجت نباشد، وجوب انذار لغو است. مرحوم آخوند در تعلیقه نیز به این نکته تصریح کرده است. ادعای مرحوم آخوند این است که اطلاق وجوب انذار کافی است که بگوییم وجوب تحذر نیز مطلقا واجب است به شرطی که فایده منحصر باشد. البته ایشان اشکال می‌کند که فایده منحصر نیست و از وجوب انذار به وجوب تحذر نمی‌رسیم چون شاید انذار واجب شده برای افشای دین تا اینکه بعضی اطمینان پیدا کنند یا شبهه ایجاد شود و احتیاط کنند نه اینکه همیشه علم پیدا شود. لینذروا می‌گوید انذار کن به این فایده که قول منذر حجت باشد.

اما به نظر می‌رسد از اطلاق ﴿ولینذروا﴾ به اطلاق اینکه قبول واجب است و اینکه قول منذر حجت است، منتهی نمی‌شویم ولو اینکه فایده در تحذر و حجیت منحصر باشد. این نکته در کلمات شهید صدر نیز بیان شده. در جعل احکام، آنچه که لازم است، این است که حکم نباید جزاف باشد و باید مبرری داشته باشد ولی اینکه آن غرض با این حکم مساوی باشد، چنین نیست. در قوانین عقلائیه می‌گویند از چراغ خطر عبور نکن چون غرض این است که به کسی ضرر وارد نشود و نظم برقرار شود. ولی این حکم اوسع است و حتی اگر نیمه شب باشد و ترافیکی نباشد، باز هم این قانون جاری است.

در اینجا نیز غرض تحذر مخاطبان است و ممکن است ضیق باشد که عند العلم باید تحذر پیدا کنند، ولی مولی برای این غرض ضیق، انذار را مطلق جعل می‌کند و نمی‌گوید اگر علم پیدا کرد انذار کنید. اتفاقا برای رسیدن به غرض ضیق، جعل مطلق عقلائیت دارد. اگر از ابتدا جعل ضیق بود، دستاویز بسیاری برای مخالفت بود. قانون باید عام باشد که راه فرار نداشته باشد. اینکه مرحوم آخوند فرموده اگر غرض فقط وجوب تحذر باشد و به حجیت منحصر باشد پس باید اطلاق داشته باشد، می‌گوییم چه بسا وجوب تحذر، اطلاق نداشته باشد و مربوط به خصوص علم باشد. بنابراین طبق وجه ثانی به اثبات وجوب تحذر مطلقا نیاز داریم و از وجوب انذار به حجیت برسیم.

اما در مورد وجه ثالث مرحوم آخوند در کفایه فرموده هرچند غایة‌ الواجب واجبة و لعلهم یحذرون باید واجب باشد ولی اطلاق ندارد بلکه ابهام دارد. اینجا بحثی میان مرحوم آخوند و مرحوم نائینی است که مدرسه مرحوم آخوند می‌گویند اطلاق ندارد ولی مدرسه مرحوم نائینی می‌گوید اطلاق دارد.

مرحوم آخوند تبعا للشیخ به دو بیان می‌گوید اطلاق ندارد:

الف ـــ آیه در مقام بیان تفقه و نفر و انذار است ﴿و لعلهم یحذرون﴾ یک فضله و خاصیت در کلام است و در مقام بیان از این حیث نیست[2] . اگر فایده یک شیئ را در کلام ذکر می‌کنند، در مقام بیان نیستند بلکه فی الجملة می‌گویند این خاصیت وجود دارد اما اینکه شرایط و خصوصیات آن چیست، در مقام بیان نیست. مثل اینکه فرمود ان الصلاة‌ تنهی عن الفحشا و المنکر.

مرحوم نائینی فرموده[3] اطلاق وجود دارد و می‌فرماید اساس در آیه نفر، ﴿لعلهم یحذرون﴾ است و اصلا تفقه در دین به این هدف است نه اینکه تفقه اساس باشد. نفر و تفقه و انذار همه مقدمه برای تحذر است. لذا اگر شک کردیم که در مقام بیان است یا نه، اصل در کلام هر متکلمی که سخن می‌گوید این است که می‌خواهد صریح و شفاف سخن بگوید نه اینکه مبهم سخن بگوید. مبهم سخن گفتن یک استثنا است و طبیعی نیست.

اقرب به ذهن ما فرمایش مرحوم نائینی است که مخاطبان تحذر پیدا کنند چه علم پیدا کنند یا نکنند.

ب ـــ وجه دوم یک وجه عقلی و دقی است. مرحوم آخوند فرموده ﴿لعلهم یحذرون﴾ یعنی از مسائل دینی و حکم خدا تحذر کنند. در جایی که یقین دارند قطعا موضوع محقق است و باید از دین تحذر پیدا کنند. اما در جایی که یقین پیدا نکردند و شک دارند که انذار به دین است یا نه، موضوع وجوب تحذر، انذار به دین و حکم شرعی است، وقتی که شک دارد، پس موضوع را نمی‌داند پس قرینه داریم که وجوب تحذر مختص به جایی است که علم داشته باشد. لذا ولو مولی در مقام بیان است و اهمال نگفته ولی اینجا قرینه داریم که وجوب تحذر مخصوص جایی است که علم آور باشد چون موضوعش دین و تحذر از احکام الله است پس اطلاق ندارد.

مرحوم نائینی[4] پاسخ داده همین که فرموده تحذر واجب است، ‌کاشف از اینکه انذار او به دین است. مرحوم نائینی جعل حجیت را جعل علمیت می‌داند. اگر گفتیم وجوب تحذر یعنی حجت است، ‌یعنی انذار او، انذار به دین است و حجت است یعنی مخاطب را عالم به دین قرار داده است.

مرحوم آغاضیاء[5] فرموده این مطلب دور است. اگر از خارج می‌دانستیم که خبر منذر حجت است، یعنی لینذروا، انذار را به خاطر دلیل دیگر، علم قرار داده، پس موضوع لعلهم یحذرون محقق است چون دلیل آخر داریم. اما فرض این است که دلیل آخر نداریم و می‌خواهیم با همین دلیل خبر منذر را حجت کنیم در این صورت توقف دارد که احراز کنیم انذارش به دین است. زمانی احراز می کند که انذارش به دین است که حجت باشد یعنی جعل علمیت شده باشد. جعل علمیت، بر وجوب تحذر توقف دارد و وجوب تحذر بر انذار به دین توقف دارد و انذار به دین بر جعل حجیت، و این همان دور است.

اما به نظر می‌رسد که دور در میان نیست. برای اینکه ابهت و صولت اشکال شکسته شود می‌گوییم اگر پدری به فرزندش گفت اگر فلانی خبر مرگم را آورد تو نماز وحشت بخوان، از این سخن اطلاق فهمیده می‌شود یعنی خبر او حجت است. حال ممکن است کسی بگوید اول کلام باشد که این خبر، خبر از موت است چه بسا خبرش از موت نیست. ولی این اشکال صحیح نیست. اگر مولی کسی را امر کرد به پذیرش یک خبر، اگر قرار باشد حجیت را از خود آن خبر به دست آوریم، احساس دور نمی‌شود. در این مثال، اگر از جای دیگر علم به فوت پیدا نکرد و به خبر فلانی عمل نکرد، او معذور در عمل نکردن نیست. این تفاوت دارد با اینکه بگوید اگر از خبر فلان علم پیدا کردی، عمل کن.

در ما نحن فیه وقتی فرمود اذا انذر بما تفقه،‌ انذار به تفقه بر این توقف ندارد که این تفقه است. انذار باید بما تفقه باشد و متکلّم می‌گوید پیامبر چنین فرموده، در این صورت انذر بما تفقه صدق می‌کند. همینکه منذر، سخنش را به پیامبر معظم اسلام نسبت می‌دهد، ‌این انذار بما تفقهه است فیجب القبول.

در مقابل مدرسه مرحوم نائینی و مرحوم خوئی برای اثبات اطلاق وجوه آخری را بیان کردند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo