< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة خبر واحد /استدلال به آیه شریفه نفر ـ معنای لعل در آیه شریفه

 

خلاصه بحث سابق

بحث در استدلال به آیه نفر بر حجیت خبر واحد بود. در مقدمه گفتیم مهم نیست که این آیه شریفه مربوط به جهاد باشد یا مربوط به نفر الی رسول الله. ظاهر کلام مرحوم آخوند نیز همین است که این مطلب اهمیت ندارد لذا بحثی در این مورد مطرح نکرده و با اینکه مرحوم شیخ بحث می‌کند، مشخص می‌شود که تفاوتی ندارد. خصوصا در ذیل کلامش فرموده متخلفین نافرین را انذار کنند. اگر جهاد منظور باشد، نافرین به کسانی که متخلف هستند رجوع می‌کنند و اگر نفی الی النبی منظور باشد، رجعوا یعنی نافرین به مجاهدان انذار کنند. از کلمات مرحوم شیخ به دست می‌آید که طبق بعضی وجوه تفاوت می‌کند که سیأتی تفاوت ندارد.

به هر حال، آیه شریفه بر وجوب تحذر برای منذَرین دلالت دارد و وجوب تحذر اطلاق دارد ولو اینکه از قول منذر علم پیدا نکنند پس قبول قولش لازم است و حجت است و گرنه وجوب تحذر از لاحجة معنا ندارد.

عمده کلام این است که آیا تحذر واجب است یا نه؟

معانی لعلّ در آیه شریفه

وجه اول

نکته‌ای که در لعل است و می‌خواهند تحذر را از آن استفاده کنند؛ «لعلّ» یا مجازا در محبوبیت استعمال شده کما عن الشیخ[1] ، یا اینکه لعل در ترجی انشائی و ابرازی به داعی محبوبیت استعمال شده کما عن الآخوند[2] . علی أیِ حالٍ، از لعل برداشت می‌شود که تحذر محبوب است.

مقدمه دوم[3] این است که اگر تحذر محبوب شد، پس واجب است. محبوبیت تحذر با وجوب تحذر ملازمه دارد عقلا و شرعاً. اما عقلا ملازمه دارد چون یا مقتضی برای تحذر وجود دارد و حجت تمام است پس تحذر واجب است، یا مقتضی ندارد، پس نه واجب است نه محبوب. جایی وجود ندارد که عقلا تحذر واجب نباشد ولی محبوب باشد. اگر ظاهر آیه در محبوبیت تحذر باشد، پس تحذر واجب است.

اما شرعاً ملازمه دارد به دلیل اجماع مرکب، یعنی هیچ کسی نگفته تحذر مستحب است و هر کسی گفته محبوب است گفته واجب است و هر کسی گفته واجب نیست گفته محبوبیت ندارد و کسی قائل به تفکیک بین آن دو نشده. این اجماع کاشف از حکم شرعی و ملازمه شرعی است پس تحذر واجب است و به ضم اینکه اطلاق دارد، پس قول منذر حجت است.

اما هر دو مقدمه این وجه مورد مناقشه قرار گرفته است:

أمّا مقدمه اولی که : لعلّ دلالة بر محبوبیة دارد را گفته اند[4] لعل در محبوبیت هیچ ظهوری ندارد. کثیرا لعل استعمال شده ولی محبوبیت ندارد و احساس مجاز بودن نیز نداریم. مثل اینکه فرمود ﴿فَلَعَلَّكَ تارِكٌ‌ بَعْضَ ما يُوحى‌ إِلَيْك‌﴾[5] لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي[6] ، به این معنا نیست که محبوب توست که مرا از بابت طرد کنی. لذا لعل به معنای احتمال است. لعلک طردتنی یعنی احتمال است که مرا از بابت دور کردی، در فارسی می‌گویند شاید. متعارف نیز همین است که لعل الوجه فی ذلک کذا و کذا، یعنی احتمالا منظورشان این باشد. مهم این است که جایی که محبوب نیست، احساس مجاز نمی‌شود. لعل الله یحدث بعد ذلک امرا، شاید خدا چیزی را پدید آورد.

البته در ادامه بحث می‌شود که آیا طبق این معنا، آیه دلالت دارد یا نه.

اما به نظر می‌رسد أوّلاً: اینکه ایشان فرموده لعل به معنای احتمال است، گرچه به این معنا نیز به کار می‌رود ولی یک معنای بیشتری را به ذهن می‌رساند. فرق است که بگوید محتمل است مراد خداوند از آیه چنین باشد، یا بگوید لعل مراد خدا از آیه چنین باشد. لعل دارای یک معنای اضافه‌تر است. مثلا برای شک داشتن، از لعل استفاده نمی‌شود. لعل مساوق شک نیست. «لعلّ» بیان ترجیح أحد احتمال است که شک به آن معناست.

بعضی گفتند «لعلّ» برای ابراز ترقب است نه ابراز محبوبیت. لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي یعنی شواهد و قرائن نشان می‌دهد که احتمال زیاد مرا از درگاهت دور کردی. مجرد شک و احتمال نیست بلکه بیان ترجیح یکی از دو احتمال است. لعل الله یحدث بعد ذلک امرا، صرف احتمال نیست بلکه احتمالی است که بر طرف دیگر مزیت دارد. اینکه بعضی گفتند معنای لعل ترجی است، به همین دلیل بوده که به یکی از دو طرف احتمال، بیشتر امید تحقق دارد یعنی ترجیح را احساس کردند ولی در توضیح آن به ترجی، اشتباه کردند.

أمّا اینکه «لعلّ» به معنای ابراز ترقب و ابراز احتمال بیشتر و مجرد احتمال باشد، آیا مثل محبوبیت است که فایده داشته باشد یا نه، سیأتی.

ثانیاً: هرچند قبول کنیم «لعلّ» به معنای محبوبیت و ابراز داعی محبوبیت وضع نشده، اما ممکن است بگوییم سیاق آیه قرآن به مناسبت حکم و موضوع، ما را به محبوبیت تحذر می‌رساند. افرادی به سراغ تفقه بروند و انذار کنند ﴿لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون﴾‌، پس تحذر از قول منذر، محبوب قول خداست و بعید است که محبوب خدا نباشد. در آیه شریفه : ﴿كُتِبَ‌ عَلَيْكُمُ‌ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‌﴾[7] مناسبت حکم و موضوع، دلالت دارد که خدا تقوا را دوست دارد. در اینجا نیز تحذر محبوب خداست و خدا پیامبران را فرستاده تا انذار کنند تا اینکه مردم تحذر پیدا کنند و امتثال تکلیف کنند و این محبوب خداست. پس مقدمه اولی تمام است.

مناقشه مقدمه ثانیه

گفتند محبوبیت تحذر با وجوبش ملازمه دارد. مرحوم آخوند این ملازمه را نه عقلا و نه شرعاً قبول نکردند. از نظر عقلی، عقل نمی‌گوید هر جا تحذر محبوب شد، پس واجب است، بلکه چه بسا عقل حسن احتیاط را فی کل حال میگوید و تحذر در آنجا محبوب است، ولی واجب نیست. چنین نیست که اگر مقتضی باشد، پس واجب است و اگر مقتضی نباشد، پس واجب نیست. در ما نحن فیه قسمی است که شک داریم قولش حجت است یا نه و اصلا چه بسا مقتضی ندارد، ولی می‌توان گفت محبوبیت دارد تا اینکه مکلف به ملاکات برسد و آنها را از دست ندهد. لذا تحذر واجب نیست شرعاً ولی انقیاد است و حسن می‌باشد.

همچنین ملازمه شرعی نیز وجود ندارد زیرا اجماع، اجماع مرکب است و به قول مرحوم آخوند عدم به قول فصل است و این ارزشی ندارد. ولو اجماع بسیط را قبول کنیم،‌ اجماع مرکب ارزشی ندارد. مرحوم آخوند فرمود آنچه که مفید است، قول به عدم فصل است که خودش یک اجماع بسیط و مؤید اطلاق می‌شود.

با این حال، می‌توان از این نقد نیز پاسخ داد که هرچند ملازمه عقلی و شرعی وجود ندارد، ولی استظهار بر ملازمه عقلی و شرعی متوقف نیست بلکه فهم عرفی نیز دخیل است می‌گوییم سیاق آیه ظاهر در وجوب تحذر است. خداوند مذمت می‌کند که چرا کوچ نمی‌کنند تا مسائل دین را یاد بگیرند، سپس می‌فرماید دین را یاد بگیرند تا مردم را انذار و هدایت کنند ولی اینکه در نهایت بفرماید خوب و حسن است که مردم تحذر داشته باشد، بعید است. این حسن بودن یا آن همه تاکید پیش از آن، سازگار نیست. بلکه باید بگوییم این تحذر، واجب است.

به بیان دیگر؛ می‌گوییم تحذر واجب است چون تحذر، تحذر از عقوبت و انذار به عقوبت است. لزوم تحذر است که بر انذار به عقوبت مترتب می‌شود. در آیه فرمود ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم‌﴾[8] جنس تحذر طوری است که همیشه با لزوم است. البته مشکلی ندارد که خداوند این نکته را به صورت ترقب بگوید ولو اینکه واجب باشد. مثل اینکه بفرماید او را نهی از منکر کنید چه بسا و شاید و امید است که مرتدع شود. لذا در ﴿لعلهم یحذرون﴾، لعل مهم نیست چه معنایی دارد ولی تحذر با وجوب مناسبت دارد. به دنبال این هستیم که وجوب تحذر را اثبات کنیم و در این رابطه مهم نیست که لعل چه معنایی داشته باشد. این نکته نیز مهم است که متعلق لعل مهم است که چه ماده‌ای استخدام شده، مثلا اگر نماز شب یا تقوا باشد، ممکن است به معنای وجوب نباشد ولی تحذر این خصوصیت را دارد.

مرحوم آخوند همینجا مطلب را تمام کرده اما به نظر می‌رسد صحیح نیست و باید ﴿لعلهم یحذرون﴾ اطلاق داشته باشد و فرض عدم علم را نیز شامل شود کما سیأتی.

تا اینجا گفتیم یک وجه بیشتر نداریم و این وجه دارای مقدماتی است که عمده، وجوب تحذر است و این مقدمه با کلمه لعل یا سوق سیاق آیه، یا مناسبت حکم و موضوع و لفظ تحذر آن را تقریب کردیم.

وجه ثانی از مسیر غایت الواجب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo