درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أمارات /حجیة خبر واحد /استدلال به آیه شریفه نفر
بحث در آیه نبأ تمام شد و هم اشکالات مشترکه و هم مختصه مطرح شد. عمده اشکال مشترک همان خبر مع الواسطة بود که گفتیم یک شبهه است و بالقطع و الیقین در زمان ائمه علیهمالسلام و اصحاب آنها به خبر مع الواسطه عمل میکردند. در بعضی روایات نیز نقل شده که موردش خبر مع الواسطه است و امام علیهالسلام نیز تصدیق کردند و گفتند عمل کنید. اما ظاهر این روایت معتبر نیست و اصلا چنین روایتی وجود ندارد. البته کتاب یونس بن عبدالرحمن یا کتاب ابن خانبه که توسط ائمه علیهمالسلام تایید شده، برای بحث ما فایده ندارد چون این کتابها نقل ثواب است و اگر تایید شد، اصلا نیاز به آن کتاب نداریم چون حکم شرعی مهم است. به دنبال این روایت هستیم که از امام علیهالسلام سوال شده باشد که محمد بن مسلم از علاء بن رزین روایت نقل میکند و امام بفرماید عمل کنید.
استدلال به آیه شریفه نفر
﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون﴾[1]
استدلال به آیه نفر نیز یک استدلال قدیمی است. خصوصیت استدلال به این آیه آن است که علماء نسبت به آیه نفر، علی طرفی النقیض شدند. بعضی گفتند أتمّ الآیات و الأدلّة بر حجیت خبر واحد همین آیه است ولی بعضی گفتند این آیه هیچ دلالتی ندارد. باید هر دو طرف را بررسی کنیم و چه بسا حد وسط صحیح باشد.
خصوصیت دیگر در این آیه آن است که شاید کسانی که گفتند این آیه هیچ دلالتی ندارد به این دلیل بوده که آن را مربوط به جهاد میدانستند و جهاد و علماندوزی تفاوت دارد. چون آیه قبل وبعد از این آیه شریفه مربوط به جهاد است.
﴿وَ لَا يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً وَ لَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لهَمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾
﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون﴾
﴿يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾
البته تفقه در آیه نفر به این معناست که تفقه یکی از آثار جهاد است که آیات و نشانههای الهی و امدادهای الهی در جنگ مشخص میشود و تفقه یعنی به فهم رسیدن و مسلمان در جهاد به عرفان و آگاهی به افعال الهی میرسد. لذا وقتی که مجاهدان به موطن برگشتند دیگران را هشدار دهند و بر حذر بدارند.
مرحوم شیخ انصاری[2] در اینجا بحث را تطویل کرده، در پاسخ میگوییم أولاً: این آیه در مورد نفر به سوی پیامبر به هدف تفقه برای یادگیری معالم دین است. سوال در آیه نیز همین است که چرا از هر فرقهای یک طائفه به سوی دینآموزی نمیروند. اینکه آیه قبل و بعد مربوط به جهاد باشد، دلیل نمیشود که این آیه نیز مربوط به جهاد باشد، ظاهر تفقه در دین، با نفر برای عالم شدن مناسبت دارد نه نفر برای جهاد و گرنه میفرمود لیجاهد و لیقاتل نه لیتفقهوا فی الدین.
اما اینکه این آیه در میان آیات جهاد آمده، هیچ منافاتی ندارد بلکه کمال مناسبت دارد. یعنی خدا فرموده همه مؤمنان به جهاد نروید بلکه یک عده به سراغ تحصیل علم و تحصیل دین بروید. لذا ظاهر آیه نفر، تفقه در دین است نه مشاهده معجزات خدا در میدان جنگ و این خلاف ظاهر است که تفقه در دین را به این معنا بگیریم. همچنین ظاهر آیه که بفرماید مومنان همه به جهاد نروند، از دلالت سیاق اقوی است.
ثانیاً: حتی اگر کسی بگوید آیه نفر مربوط به جهاد است در پاسخ میگوییم ظاهر آیات شریفه در حال بیان یک قاعده است هرچند در یک مورد خاص تطبیق شده باشد. آیه نفر هرچند مربوط به نفر الی الجهاد است ولی مراد میتواند به نفر برای تعلم دین نیز مربوط باشد. شاهد بر این مطلب آن است که در روایات کثیرهای امام علیهالسلام فرمودند دین را یاد بگیرید و به همین آیه استدلال کردند. پس این روایات یا ظاهر در این است که منظور از نفر، یعنی نفر برای تحصیل دین است یا لااقل بر آن نیز حمل میشود.
ثالثاً: حتی اگر گفتیم آن روایات اعتبار ندارد و ظاهر آیه نفر نیز جهاد است و لیتفقهوا یعنی مشاهده معجزات، اما باز هم این آیه بر حجیت خبر واحد دلالت دارد. یعنی مهم نیست که منذران چه کسانی هستند مجاهدان یا عالمان. مهم نیست که منذران از جهاد بازگشتند یا از حوزه علمیه، بلکه مهم در استدلال به این آیه آن است که خداوند بر انذار، قبول را مترتب کرده است. لعلهم یحذرون یعنی باید بترسند و این دلالت دارد که انذار آنها حجت است چه فقیه باشند چه مجاهد.
و لعل اینکه مرحوم آخوند وارد این اشکال نشده و مستقیم در مورد دلالت لعلهم یحذرون بحث کرده، به همین دلیل بوده که ثمری ندارد.
مرحوم آخوند[3] فرموده این آیه بر حجیت خبر واحد بوجوهٍ دلالت میکند.
به نظر ما این بیان یعنی وجوه، یک تسامح است چون این آیه یک وجه استدلال بیشتر ندارد و آن اینکه وجوب تحذر را برای انذار مترتب کرده و انذار هم مطلق است چه علم آور باشد یا نباشد پس قول منذر حجت است. مهم این است که چرا تحذر واجب است که برای این نکته، سه وجه بیان کرده است.
در دو مقام بحث شده، اول وجوب احذار از لعلهم یحذرون، دوم توقف استدلال بر دلالت لعلهم یحذرون.
مرحوم آخوند ادعا کرده که لعلهم یحذرون یعنی باید تحذر کنند به سه وجه:
وجه أوّل:
با توجه به لعل، در ادبیات گفتند کلمه ترجی است. در معنای لعل اختلاف شده، بعضی گفتند معنای آن ترجی است. در این آیه گفتند ترجی در مورد خدا معنا ندارد چون ترجی متضمن جهل است. امیدوارم که ثروتمند باشی یعنی نمیدانم میشوی یا نه. پس باید اقرب المجازات را مرتکب شویم. اقرب مجازات به ترجی، محبوبیت است. کسی که میگوید امیدوارم یعنی متضمن دوست داشتن نیز میباشد یعنی چون دوست دارد پس امیدوار است.
اما مرحوم آخوند[4] میگوید لعل در ترجی استعمال نشده، ایشان در مورد معانی الفاظ در کتاب معانی و بیان ذکر شده، را به عنوان اشتباه مصداق به مفهوم میدانست. ایشان میگوید لعل برای ترجی انشائی استعمال شده. لذا مجاز نیست و خداوند نیز رجاء را ابراز میکند. ابراز امید برای کسی که عالم است نیز استعمال میشود. ایشان قائل است که معانی، دواعی هستند نه معانی. مستعمل فیه لعل در مورد انسان و خدا فرقی ندارد که در هر دو ابراز ترجی است ولی در انسان ترجی حقیقی است و در خدا در ترجی انشائی است نه اینکه معنای لعل، محبوبیت باشد. خیلی بعید است که این همه لعل در قرآن، مجازا استعمال شده باشد.